eitaa logo
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
2.2هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
43 فایل
ھوﷻ 🆔 @Ad_noor1 👈ارتباط ✅کپی ازاد 💌دعوتید👇 مجموعه ای ازسخنرانی ها ونصایح و مطالب اخلاقی وکلام اساتید اخلاق ایت الله بهجت وایت الله مجتهدی تهرانی ره🌱🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مشاوره خانواده‌ ♥☺️مزاجها
8.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌨🌨 توی این هوای برفی زائرها، کبوترها، خادم‌ها 💫 همه با هم، یه طور خاص، مهربونترین 🌴 🌴
هدایت شده از مشاوره خانواده‌ ♥☺️مزاجها
چادرت را بتکان روزی مارا بفرست ای که روزی دو عالم همه از چادر توست... 🖤یا زهرا سلام الله علیها🖤 🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
༻🌼༺ ‍✨ آیت‌الله سید عبدالله فاطمی نیا حفظةالله: بدترین سخن این است که شخص بگوید: دعا کردم و نشد! زیارت کردم و نشد! این نشدها خیلی خطرناک است. این ناامیدی‌ها و این نحو برخورد با دعا و توسل بسیار ضرر دارد. هیچ‌چیز برای شیطان، شیرین‌تر از این نشدها نیست! ─═🍃🌼🍃═─ 📚 نکته‌ها از گفته‌ها، دفتر اول
✨﷽✨ ✍پیامبر اکرم (ص) : بدترین زنان شما آرایش کنان و متکبّرانند و آنان منافقانند. خدا زنان مرد نما را دوست ندارد. زن وقتی خوشبو می شود (آرایش کرده وعطر میزند) و در انجمنی می گردد (خیابان گردی میکند) زناکار است. » دو کسند که نمازشان از سرشان بالاتر نمی رود: بنده ایکه از آقایان خود گریخته باشد تا هنگامی که باز گردد و زنیکه شوهر خود را نافرمانی کرده باشد تا باز گردد.» وقتی زنی دور از بستر شوهر خود شب را به روز آرد فرشتگان تا صبح او را لعنت کنند. وقتی زنی به شوهر خود می گوید از تو خیری ندیدم اعمال نیکش بی اثر می گردد. » 💥از زنان بد به خدا پناه برید. 📚کتاب نهج الفصاحه با ترجمه استاد ابوالقاسم پاینده
هدایت شده از مشاوره خانواده‌ ♥☺️مزاجها
2.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 گریه خواص: ◾️ سنگین‌ترین مصیبتی که خواص در فاطمیه برای آن گریه می‌کنند ... اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
| ⚡️ 🍀گفتم: یا صاحب الزمان بیا! 🍃گفت: مگر منتظری! 🍀گفتم: بله آقا منتظرم!❤️ 🍃گفت: چه انتظاری نه ڪوششی نه تلاشی فقط میگویی آقا بیا! 🍀گفتم: مگر بد است آقا! 🍃گفت: به جدم حسین هم گفتن بیا اما وقتی آمد ڪشتنش! 🍀گفتم: پس چه ڪنیم! 🍃گفت: مرا بشناسید! 🍀گفتم: مگر نمی‌شناسیم! 🍃گفت: اگر می‌شناختید ڪه این طور گناه نمی‌ڪردید! 🍀گفتم: آقا شما ما را می‌بخشی؟! 🍃گفت: من هر شب برای شما تا صبح گریه می‌ڪنم! (💔) 🍀گفتم: آقا چه ڪنم به تو برسم؟! 🍃گفت: ترڪ محرمات ، انجام واجبات! همین ڪافیست... 🕊 🌹اللهُمّ‌َعَجِّل‌لِوَلیَّکَ‌الفَرج🌹 قربون قلب مهربونت اقا
🔔⚠️ ✨ پرسید: برای خوب شدن چه روزی بهتر است❓ گفتم: یک روز قبل از ‼️ گفت: ولی هیچکس روز مرگش را نمیداند ⁉️ 💥گفتم: پس هر روز زندگی را روزِ آخر بدان و خوب باش شاید فردایی نباشد... ⚰ 📍
📖 هر روز با الَّذینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ وَالکاظِمینَ الغَیظِ وَالعافینَ عَن النّاسَ وَ اللهُ یُحِبُ المُحسِنین 🔸 آنان که در گشایش و تنگ‌دستی انفاق می‌کنند، و خشم خود را فرو می‌برند، و از [خطاهای] مردم در می‌گذرند؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد. 📚 آل عمران ۱۳۴ 📍 بردبار باش!📍 کیف‌ها توی کیف فروشی‌ها اگر خوش فرم و خوش قواره‌اند به خاطر این است که پر از کاغذ باطله‌اند. اگر آن کاغذ باطله‌ها را بیرون بریزی از فرم و قیافه می‌افتند و کاغذها هم دیگر زباله‌اند و باید دور ریخته شوند. خشم و عصبانیت چیزی شبیه همان کاغذ باطله است. اگر فرو ببری شکل و شخصیت پیدا می‌کنی و اگر بیرون بریزی از شکل و شخصیت و معنویت می‌افتی. این است که قرآن کریم دعوت به فرو بردن خشم دارد و می‌فرماید: الکاظِمینَ الغَیظِ؛ فرو برندگان خشم 📚سی تدبر،سی تلنگر،محمدرضا رنجبر
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
❌توجہ توجہ توجہ❌ 🇮🇷نوشت افزار ایرانی🇮🇷 ✏️🖍✏️قَــــلـــم✏️🖍✏️ 💠نوشت افزار✨ 💠بازی های فکری ✨ 💠کــــتــاب داســـتــان✨ ✅متناسب با مقطع تحصیلی 👇👇👇 لوازم پیش دبستانی و دبستان 😍 لوازم تحریر مقطع متوسطه اول 😍 لوازم تحریر مقطع متوسطه دوم 😍
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
❌توجہ توجہ توجہ❌ 🇮🇷نوشت افزار ایرانی🇮🇷 ✏️🖍✏️قَــــلـــم✏️🖍✏️ 💠نوشت افزار✨ 💠بازی های فکری ✨ 💠کــــت
دانـش آمـوز نـیـسـتـی ؟ 🤓 🌸مـادرای عزیـز فرزند محصل ندارین ؟🤗 📘لوازم التحریر ارزوووون و درجه یک ایرانی☝️☝️☝️ روی مقطع تحصیلی خودتون کلیک کنید روی مقطع تحصیلی خودتون کلیک کنید
✨﷽✨ ⁉️چرا از عبادت لذت نمیبریم؟⁉️ ؛ 👇👇 💢اگر انسان مریض، شیرین ترین و خوشمزه ترین میوه را بخورد ،از آن لذّت نمے برد.... 💢در بُعد معنوے و عبادت هم این گونه است. ڪسے ڪه یعنے قلبش بیمار است، از نماز و عبادت لذّت نمے برد و گاهے هم خسته مے شود. همان است. 💢تا انسان گناه را ترک نڪند، علاوه بر این ڪه از عبادت لذّت نمے برد، بلڪه خسته هم مے شود.
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
✅ عاشقانه شهدایی🌹 ♥️🍃 #رمان_یادت_باشد... 🍃♥️ 🌹🍃شهید سیاهکالی به روایت همسر🍃🌹 🍃قسمت36 خیلی
✅ عاشقانه شهدایی🌹 ♥️🍃 ... 🍃♥️ 🌹🍃شهید سیاهکالی به روایت همسر🍃🌹 🍃قسمت37 قسمت 37 قرآن راوسط طاقچه گذاشتیم.یک طرف آینه یک طرف هم قاب عکس.حمیددوقدم عقب ترازطاقچه چنددقیقه ای خیره به عکس حضرت آقانگاهی کردوگفت:"میبینی آقاچه قدرتوی دل بروونورانیه.به خاطرایمان زیاده.حاضرم هرکاری بکنم ولی یه لحظه لبخندازروی چهره آقاکنارنره". خانه ای که اجاره کرده بودیم نیازبه نظافت داشت.ازقبل کلی وسیله برای تمیزکردن دیوارهاوکف اتاق هاگرفته بودم:ازسطل آب گرفته تااسکاج ودستمال وشیشه شور.چندروزی کارمان همین بود.بعدازظهرهاحمیدکه ازسرکارمی آمدباهم برای تمیزکردن خانه میرفتیم.این کارهابرایم حس خیلی خوبی داشت.احساس اینکه واردیک زندگی مشترک میشویم خوشایندبود. روزدوم مشغول تمیزکردن شیشه هابودم که متوجه زنگ درشدم.ازشیشه پنجره عمه رادیدم که بایک جعبه شیرینی واردحیاط شد.خانه آنقدرقدیمی وکوچک بودکه وقتی عمه دیدگفت:"فرزانه اینجاراچه جوری پسندکردی؟عقلت رودادی دست حمید؟"تعجب کرده بودکه یک تازه عروس همچنین جایی راپسندیده باشد.گفتم:"بنده خداحمیدهیچ تقصییری نداره.من خودم اینجارودیدم وپسندیدم"خیلی های دیگرهم به من ایرادگرفتندولی من ککم نمیگزید .میگفتم:"ماهمین جاهم میتونیم بهترین زندگی روداشته باشیم"هیچ کس متوجه اصل ماجراواینکه مانصف پولمان راقرض دادیم نشد،به حمیدگفته بودم:"هرکسی خرده گرفت که چرااین ساختمان رواجاره کردی بگوفرزانه پسندیده.من همه مسیولیت انتخاب اینجاروقبول میکنم". حمیدهفته آخرقبل عروسی دوره آموزش عقیدتی داشت.وقت زیادی نداشتیم،ولی بااین حال سعی کردهمه جابامن همراه باشد.باحمیدبرای خریدعروسی به بازاررفتیم.هرمغازه ای که میرفتیم علاوه برماعروس ودامادهای دیگری هم بودندکه مشغول خریدبودند.مشخص بودخیلی ازآنهامثل ماروزعیدغدیررابرای مراسم ازدواجشان انتخاب کرده اند. برای حمیدیک انگشترنقره خریدیم که سه ردیف کج ودرهرردیف سه تانگین داشت.ازروزی که این حلقه راخریدیم همیشه دستش بود.یک کت وشلوارقهوه ای سوخته هم خریدیم که فقط شب عروسی پوشید.حمیدبرای من یک سرویس طلاگرفت.ازشانس من اصلاخسیس نبود.انتخابهایش هم حرف نداشت.چیزهایی راانتخاب میکردکه فکرش راهم نمیکردم.برای همین همیشه ترجیح میدادم خودش انتخاب کند.چون میدانستم سلیقه خیلی خوبی دارد. آن هفته من هم داخل دانشگاه خیلی درگیربودم.برای دعوت ازشهیدگمنام طوماروامضاءجمع میکردیم.خیلی دوست داشتم مثل دانشگاه های دیگرماهم داخل محوطه دانشگاه مقبره ی شهیدگمنام داشته باشیم.چندروزمانده به عروسی،صبح هابین دانشکده هادنبال امضاءمیچرخیدم وبعدازظهرهاهم باحمیدبرای خریدیاچیدن وسایل خانه میرفتم. یکی ازدوستان صمیمی ازروی شوخی به من گفت:"تودیگه چه عروسی هستی؟بیابرودنبال کارهای مراسم.هرکی جای توباشه تمام فکروخیالش این میشه که ببینه کدوم آرایشگاه بره،کدوم آتلیه عکس بندازه،کدوم لباس روبگیره.اونوقت تواینجاداری برای مقبره شهیدگمنام امضاءجمع میکنی؟"خندیدم ودرجوابش گفتم:"شمانگران نباشین،شوهرم راضیه.تاجایی که بشه امضاءجمع میکنم،بقیه پای شما".بعدهاکه پیکردوشهیدگمنام رادردانشگاه علوم پزشکی آوردند،حمیدهمیشه به من میگفت:"چون شهدای دانشگاه شماخارج ازمحدوده ی کلاسها هستن،حتمابریدسرمزارشون.اینهاروشما دعوت کردین،بی انصافیه رهاکنین." روزجهازبرون هم شوق داشتم هم استرس. همه ی خانواده وبستگان درجه ی یک درتکاپوبرای بردن وسایل خانه بودند.مشغول بسته بندی وسایل بودم که حمیدکنارم نشست ومقداری تربت کربلابه دستم دادوگفت:"این تربت روبین جهیزیه بذار.دوست دارم تمام زندگیمون بوی اهل بیت وامام حسین علیه السلام بگیره." میدانستم خانه ای که انتخاب کرده ایم کوچکترازآن است که تمام وسایل جهازرابتوانیم باخودمان ببریم،برای همین بسیاری ازوسایل مثل پشتی ها،میزناهارخوری،تابلوفرش ومیزتلفن خانه مادرم ماند.درجواب اعتراضهاهم گفتم:"ان شاءا...هرموقع خونه ی بزرگتررفتیم،این هاروهم می بریم." وسایل یکی یکی بین مردهای فامیل دست به دست تاماشین میرفت.بابیرون رفتن هرکدام ازآنهادرذهنم جای آن رامشخص میکردم .باصدای بلندی که ازحیاط آمدهمه ترسیدیم.وقتی به حیاط آمدم متوجه شدم اجاق گازازدستشان افتاده وشیشه جلوی آن شکسته است.چندروزمانده به عروسی یکی ازکارهای مااین شده بودکه دنبال شیشه جلوی این گازباشیم؛متاسفانه پیداهم نمی شد. روزهای آخربرای چیدن جهازازدانشگاه یکسره به خانه ی خودمان میرفتم حمیدهم برای جابه جایی وسایل ازسرکاربه خانه می آمد.چون خانه کوچک بود،چیدمان وسایل وقت وانرژی زیادی میخواست.حمیددرحالی که مشغول انداختن کارتن کف اتاق خواب بودگفت:"خانم!نظرت چیه غذای بیرون نگیریم.اجاق گازرووصل کنیم، همین جایه چیزساده درست کن بخوریم." &ادامه دارد... ❌❌کپی رمان بی اجازه ممنوع❌❌ 🔅سلامتی (عج)صلوات •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشت