eitaa logo
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
2.2هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
43 فایل
ھوﷻ 🆔 @Ad_noor1 👈ارتباط ✅کپی ازاد 💌دعوتید👇 مجموعه ای ازسخنرانی ها ونصایح و مطالب اخلاقی وکلام اساتید اخلاق ایت الله بهجت وایت الله مجتهدی تهرانی ره🌱🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀🍀 امام على عليه السلام: 🔷 هر چيزى آفتى دارد؛ ✅ آفت فراموشى است ✅ آفت ، ريا ✅ آفت خودپسندى ✅ آفت تكبّر ✅ آفت غرور ✅ آفت زياده روى ✅ آفت ناتوانى ✅ آفت خوارى ✅ و آفت از حد گذراندن در گفتار و كردار. ⚛ كنز العمّال: 44226 ⚛ @nasemebehesht 🌸
☝️ فرقے نمےڪنه ... 💻 صفحہ ے ، یا ❗️ 👀 مراقب باش❗️ 🚫 ارزش دیدن ندارد... ☝️ فراموش نڪن ناظر همہ‌ے چشمـ هاست... ❤️ و خدا برایت ڪافی‌ست... 😍 چشمـ و دلت را واگذار ڪن بہ خدا❗️ 🙂 تو خودت انتخاب مےڪنے چشمت باشد یا بہ گناه❗️ ☝️اما دقت ڪن و عفت تو بہ انتخابت وابستہ است... ╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗ eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a ╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝
﷽ ⛔👇 . . دل دل کنان . خوشان خوشان . چندی پیش، رفته بودیم 🔆 . رفتیم که تجدید وضویی داشته باشیم کمی جا خوردم.. ! @nasemebehesht 🌸 آخه فقط وضوخانه نبود ! . بیشتر شبیه سالن بود تا محل وضو ❌ . دخترکان و مادران.. پیر و جوان.. و .. و یک به یک در صف آینه !!!!🚫 . یکی دهان باز.. یکی چشمش از حدقه بیرون زده انگار.. یکی دقت بالا ، که مبادا خط چشمش بالا و پایین شود..😕 . به به چه صفایی به سرو تن دادند..✖ . آخه میدانی، داشتند میرفتند که همگی یک صدا بگویند : ..❗ . میان اینان دخترکی تازه به رسیده ..✅ چادر به سر.. همچو فرشته..👼 نگاه میکرد هاج و واج به صف بستگان..!!!! . مانده بودم در ذهن دخترک چه میگذرد❗ چه میکنند اینها .. ‌نکند عروسی برپاست و من بی خبر...❌ یا که میگذشت در ذهنش کاش قد من هم میرسید به آینه..❌ یا که اصلا گیج مانده بود از حرکات چشم و دهن..❌ . @nasemebehesht 🌸 من اما در دل گفتم : ای دخترک معصوم، فرشته روی زمین.. ای عزیز دل.. . چه خوب که قدت به آینه نمیرسد...✔ چه خوب که آینه اندازه قد و قامتت نیست.. ✔ شاید با العجل تو آقا بیاید...✔ شاید!!! . . و من همچنان در فکر آینه بودم.. وضوخانه در اماکن مذهبی برای چه بود آخر ؟؟؟؟؟ . . @nasemebehesht 🌸 🍃 نو_میبینن😉 ╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗ eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a ╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝
هدایت شده از فایل و کلیپ نسیم بهشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 کلیپی تکان دهنده از این که چطور و زنان و مردان ما ذره ذره داره از بین میره و بی غیرتی داره عادی میشه‼️ @nasemebehesht 🌸
🍀🍀 امام على عليه السلام: 🔷 هر چيزى آفتى دارد؛ ✅ آفت فراموشى است ✅ آفت ، ريا ✅ آفت خودپسندى ✅ آفت تكبّر ✅ آفت غرور ✅ آفت زياده روى ✅ آفت ناتوانى ✅ آفت خوارى ✅ و آفت از حد گذراندن در گفتار و كردار. ⚛ كنز العمّال: 44226 ⚛ @nasemebehesht 🌸
🔔🔔 ♦️بین این انسانهای رنگارنگ! 👥 که خیـــره می شوند و می کننــد تــو را ♦️نگـاه 👀 کــه،زودتــر از تـــو ســرش را بــه زیــر می انـــدازد تـــا دلـ❤️ مولایش را نشکنـد😍 یــک دنیا ست... ♦️و زمـــزمه ای🎶 کـــوتــاه: مــــرا عهــــدی ست با جـــانان💞 ♦️در کوچه و خیابان نگاه را از ! میهمان سنگ فرش خیابان می کنیم😊 و درزهای بهم پیوسته کف پیاده رو را می شماریم. ♦️تا نکند🚫 چهره به چهره! صورت به صورت! نگاه به نگاه افتد... ♦️اما بعضی ها صفحات اجتماعی📱 را اند! غافل از اینکه چشم👀 پیغام رسان است! ♦️ ! 📸عکس با و محاسن با ادیت نورانی💫! ✋دست با انگشتر فیروزه💍 و عقیق یمانی! حالت ایستاده و نشسته با برادران ! 👥 ♦️ ! عکس سجاده و چادر نماز🌸 در اتاق عرفانی! 📿 عکس📸 از گونه ی نصفه و چشم بارانی😢! جمع دوستان و های اعیانی! ♦️نیست❌ در شان یک یار !!!😔درج کامنت با ادبیات بسیار و ! ♦️اینها بخشی از مشکلاتی ست که ما ها! در گیر آن هستیم...🙁 خواسته و یا ناخواسته😔... ♦️اگر در فضای مواظب رفتار و نگاه و کلام مان🗣 هستیم! در فضای مجازی هم باشیم...☝️🏻 ♦️عکس📷 با هزار ژست و مدل گذاشتن در این صفحات📲! مانند این است که سر چهارراه شهر↹؛ ایستاده و بگیریم! و به تعداد فالوور های مان چه دختر و چه پسر! تماشا کنند مارا... 😨 ♦️مواظب باشیم ها را نلرزانیم💓... ♦️عهد با را فراموش نکنیم♨️...!! ╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗ eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a ╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝ 🌸🍃🌸🍃🌸
هدایت شده از لشکر سایبری انقلاب
❌ فقط یک ایرانی شیعه می تواند مذهب خودش مطلب نشر دهد! ❓آیا مردم کشورهای اروپای مسیحی و قارۀ آمریکا هیچ گاه به فلسطینی بودن (ع) و آسیایی بودن دین شان فکر کرده اند تا به خاطر عرق ملی و تعصبات ناسیونالیستی دینشان را کنار بگذارند؟!🤔 ❓آیا یهودیان اروپا و اسرائیل و آمریکا تا به حال نسبت به مصری بودن (ع) و آفریقایی بودن دین خود تعصب به خرج داده اند و دین دیگری انتخاب کنند؟!🤔 ❗️پس چرا وقتی همین یهودیان و مسیحیان به خاطر ترس از فراگیر شدن ، بحث عربی بودن دین اسلام را مطرح می کنند عده ای از ایرانیان ساده و ناآگاه به نشر این مطالب می پردازند؟!🤔 ❓آیا این فقط به خاطر کثرت هجمه های فرهنگی علیه ایران و ایرانی است یا آنکه سادگی و ناپختگی ما ایرانی ها نیز در این مساله دخالت دارد؟! 💎 فقط در ایران است که گاه برخی، گوهر دست خود را از گردوی در دست دیگران کمتر می پندارند!😔 🔻آیا خداوندی که را در عراق به نبوت برگزید باید خداوند عراقی دانست؟! 🔻آیا خداوندی که حضرت موسی را در به نبوت برگزید باید خداوند مصری یا آفریقایی دانست؟! 🔻آیا خداوندی که حضرت عیسی را در به نبوت برگزید باید خداوند فلسطینی دانست؟! 🔻آیا خداوندی که اصحاب کهف را در برگزید ، باید خداوند را یونانی دانست؟ ❓پس چرا خداوندی که حضرت محمد (ص) را در به نبوت برگزید خداوند عربی و دین اسلام را دین عربی می نامند؟! 🚫 چرا یهودیان و مسیحیان،خداپرستی در اسلام را می نامند اما خود یهودیت را آفریقایی پرستی نمی دانند و مسیحیت را آسیایی پرستی نمی خواند؟ ⛔️ چرا فقط یک ایرانی می تواند علیه مذهب خودش مطلب نشر دهد! ✅ حالا میفهمیم که چرا باید... 🔺 سال 1984 کنگره ای با حضور 300 دانشمند درجه يك از تمام جهان و یهودیان در دانشکده تاریخ دانشگاه با رهبری برومبرگ و زوینس و مایکل فیشر و برنارد لویس و کرامر، برای پیدا کردن راهی برای نابود کردن مردمی که نتوانستند مثل ملتهای دیگر به استعمار بگيرند ( مخصوصا ایرانیان ) برگزار شد و بعد از ارائه ى 30 مقاله در 3 روز به این نتیجه رسيدند که تا وقتی این مردم از درس میگیرند و به امام دوازدهم نشسته اند و تلاش میکنند ، هیچ راهی برای مقابله با آنها وجود ندارد ! ❌ پس باید لفظ و را از آنها بگیرند...! و با ریختن دامن های کوتاه به سر دختران به جای بمب ، دختران و پسران را فاسد کنند و با های مختلف و و ارائه و تحریک بر سرشان هجوم ببرند ، تا دیگر دختری نباشد که با از و و ، براى كودكان چنان مادرى كند که با تقدس مردانگی و ایثار به سرشان سربند "یا حسین" ببندند و از ناموس و کشور و آرمانشان ، جلوی ۳۴ کشور به سرکردگی و و با اهرم صدام، ۸ سال مقاومت و دفاع کنند... 📛 حالا بندهای پروتکل های قابل فهم میشود که: اگر را میخواهید ، را از آنها بگیرید .
هدایت شده از 💦نــسیـــــــم بهشـــــــت💦
💖💖پیامبر اکرم ص : 💚🍁🔸و اگر قرار بود به صورت مردی جلوه کند، همانا (ع) میشد 💚🍁🔸 و اگر قرار بود به صورت شخصی تجلی نماید، همانا (ع) میشد 💚🍁🔸 و اگر قرار بود را صورتی باشد، (ع) بود 💚🍁🔸و اگر قرار بود و نیکویی،شکلی داشته باشد، همانا (س) بود 👈 بلکه فاطمه(س) از است. 👈به درستی که دخترم فاطمه(س) اهل زمین است از باب وجودی و شرف و کرامت. 📚 ماة منقبة ۱۰۰ فضیلت ازفضائل اهل بیت. منقبت ۶۷ ┄┅┅✿💠❀💖❀💠✿┅┅┄ ‌╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗ eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a ╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈طوفان #آخرالزمان خیلے چیزها رو بُرد❗️ 👈 #چادرها رو #حجاب رو ، #حیا رو احترام رو باد برد 😞 #ما_مسئولیم ‼️ #استاد_دانشمند 👤 ✨💖اللهم عجل لولیک الفرج💖✨ •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• باذکر صلوات بزن روی لینک زیر🌹👇 @NASEMEBEHESHT 🌸 http://eitaa.com/joinchat/961347592Cde0bac8f2a با ارسال مطالب درثواب انها سهیم باشید 🌹
🍃مکــارم اخــلاق از زبــان امــام حســن مجتبـــی علیــه الســــلام 🍃امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند : 👈مکارم اخلاق ده چیز است: 1⃣ راستگویی زبان، 2⃣ راستگویی در مردانگی، 3⃣ بخشش به نیازمند، 4⃣ خوش خلقی و خوش رویی، 5⃣ سپاسگذاری از نیکی ها، 6⃣ صله رحم، 7⃣ نگهداری حقوق و حرمت همسایه، 8⃣ شناختن حق همراه، 9⃣ پذیرایی میهمان، 🔟 و حیا که سرآمد آنها است. 📚 یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۲۶ 🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
📚 #تنها_میان_داعش 📝 نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد ❤️ #قسمت_اول 💠 وسعت سرسبز باغ در گرمای دلچسب غروب،
📚 📝 نویسنده : ❤️ 💠 در تاریکی و تنهایی اتاق، خشکم زده و خیره به نام عدنان، هرآنچه از او در خاطرم مانده بود، روی سرم خراب شد. حدود یک ماه پیش، در همین باغ، در همین خانه برای نخستین بار بود که او را می‌دیدم. 💠 وقتی از همین اتاق قدم به ایوان گذاشتم تا برای میهمان عمو چای ببرم که نگاه خیره و ناپاکش چشمانم را پُر کرد، طوری که نگاهم از پشت پلک‌هایم پنهان شد. کنار عمو ایستاده و پول پیش خرید بار انگور را حساب می‌کرد. عمو همیشه از روستاهای اطراف مشتری داشت و مرتب در باغ رفت و آمد می‌کردند اما این جوان را تا آن روز ندیده بودم. 💠 مردی لاغر و قدبلند، با صورتی به‌شدت سبزه که زیر خط باریکی از ریش و سبیل، تیره‌تر به نظر می‌رسید. چشمان گودرفته‌اش مثل دو تیلّه کوچک سیاه برق می‌زد و احساس می‌کردم با همین نگاه شرّش برایم چشمک می‌زند. از که همه وجودم را پوشانده بود، چند قدمی عقب‌تر ایستادم و سینی را جلو بردم تا عمو از دستم بگیرد. سرم همچنان پایین بود، اما سنگینی حضورش آزارم می‌داد که هنوز عمو سینی را از دستم نگرفته، از تله نگاه تیزش گریختم. 💠 از چهارسالگی که پدر و مادرم به جرم و به اتهام شرکت در تظاهراتی علیه اعدام شدند، من و برادرم عباس در این خانه بزرگ شده و عمو و زن‌عمو برایمان عین پدر و مادر بودند. روی همین حساب بود که تا به اتاق برگشتم، زن‌عمو مادرانه نگاهم کرد و حرف دلم را خواند :«چیه نور چشمم؟ چرا رنگت پریده؟» رنگ صورتم را نمی‌دیدم اما از پنجه چشمانی که لحظاتی پیش پرده صورتم را پاره کرده بود، خوب می‌فهمیدم حالم به هم ریخته است. زن عمو همچنان منتظر پاسخی نگاهم می‌کرد که چند قدمی جلوتر رفتم. کنارش نشستم و با صدایی گرفته اعتراض کردم :«این کیه امروز اومده؟» 💠 زن‌عمو همانطورکه به پشتی تکیه زده بود، گردن کشید تا از پنجره‌های قدی اتاق، داخل حیاط را ببیند و همزمان پاسخ داد :«پسر ابوسیفِ، مث اینکه باباش مریض شده این میاد واسه حساب کتاب.» و فهمید علت حال خرابم در همین پاسخ پنهان شده که با هوشمندی پیشنهاد داد :«نهار رو خودم براشون می‌برم عزیزم!» خجالت می‌کشیدم اعتراف کنم که در سکوتم فرو رفتم اما خوب می‌دانستم زیبایی این دختر شیعه، افسار چشمانش را آن هم مقابل عمویم، اینچنین پاره کرده است. 💠 تلخی نگاه تندش تا شب با من بود تا چند روز بعد که دوباره به سراغم آمد. صبح زود برای جمع کردن لباس‌ها به حیاط پشتی رفتم، در وزش شدید باد و گرد و خاکی که تقریباً چشمم را بسته بود، لباس‌ها را در بغلم گرفتم و به‌سرعت به سمت ساختمان برگشتم که مقابم ظاهر شد. لب پله ایوان به ظاهر به انتظار عمو نشسته بود و تا مرا دید با نگاهی که نمی‌توانست کنترلش کند، بلند شد. شال کوچکم سر و صورتم را به درستی نمی‌پوشاند که من اصلاً انتظار دیدن را در این صبح زود در حیاط‌مان نداشتم. 💠 دستانی که پر از لباس بود، بادی که شالم را بیشتر به هم می‌زد و چشمان هیزی که فرصت تماشایم را لحظه ای از دست نمی‌داد. با لبخندی زشت سلام کرد و من فقط به دنبال حفظ و بودم که با یک دست تلاش می‌کردم خودم را پشت لباس‌های در آغوشم پنهان کنم و با دست دیگر شالم را از هر طرف می‌کشیدم تا سر و صورتم را بیشتر بپوشاند. 💠 آشکارا مقابل پله ایوان ایستاده بود تا راهم را سد کرده و معطلم کند و بی‌پروا براندازم می‌کرد. در خانه خودمان اسیر هرزگی این مرد شده بودم، نه می‌توانستم کنارش بزنم نه رویش را داشتم که صدایم را بلند کنم. دیگر چاره‌ای نداشتم، به سرعت چرخیدم و با قدم‌هایی که از هم پیشی می‌گرفتند تا حیاط پشتی تقریباً دویدم و باورم نمی‌شد دنبالم بیاید! 💠 دسته لباس‌ها را روی طناب ریختم و همانطور که پشتم به صورت نحسش بود، خودم را با بند رخت و لباس‌ها مشغول کردم بلکه دست از سرم بردارد، اما دست‌بردار نبود که صدای چندش‌آورش را شنیدم :«من عدنان هستم، پسر ابوسیف. تو دختر ابوعلی هستی؟» دلم می‌خواست با همین دستانم که از عصبانیت گُر گرفته بود، آتشش بزنم و نمی‌توانستم که همه خشمم را با مچاله کردن لباس‌های روی طناب خالی می‌کردم و او همچنان زبان می‌ریخت :«امروز که داشتم میومدم اینجا، همش تو فکرت بودم! آخه دیشب خوابت رو می دیدم!» 💠 شدت طپش قلبم را دیگر نه در قفسه سینه که در همه بدنم احساس می‌کردم و این کابوس تمامی نداشت که با نجاستی که از چاه دهانش بیرون می‌ریخت، حالم را به هم زد :«دیشب تو خوابم خیلی قشنگ بودی، اما امروز که دوباره دیدمت، از تو خوابم قشنگتری!» نزدیک شدنش را از پشت سر به‌وضوح حس می‌کردم که نفسم در سینه بند آمد... &ادامه دارد.... ❌کپی رمان بی اجازه ممنوع❌ 🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
هدایت شده از 🗞️
♥️ علیه‌السلام فرمودند: 🍀 الحَياءُ سَبَبٌ إلى كُلِّ جَميلٍ؛ 🍃 ، وسيله‌اى به سوى همه زيبايى هاست. 📖 بحار الأنوار، ج 77، ص 211 اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋