eitaa logo
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
2.2هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
43 فایل
ھوﷻ 🆔 @Ad_noor1 👈ارتباط ✅کپی ازاد 💌دعوتید👇 مجموعه ای ازسخنرانی ها ونصایح و مطالب اخلاقی وکلام اساتید اخلاق ایت الله بهجت وایت الله مجتهدی تهرانی ره🌱🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴کاغذهای برات از آتش برای اموات! ✅آقای حاج شیخ اسماعیل جاپلقی گفت: جوانی به عتبات رفته و شش ماه در آن جا بود. 🔆در ابتدای ورود، شبی در خواب دید در وادی السلام نجف است و کاغذهایی از آسمان می‌ریزد و مردگان جمع می‌کنند؛ ولی یک نفر ایستاده و هیچ اعتنایی به آن‌ها نمی‌کند!! 💠جوان گفت: نزدیک رفته، پرسیدم: این کاغذها چیست؟ جواب داد: دعای مسلمانان دنیا که می‌گویند: اللهم اغفر للمؤمنین والمؤمنات، به این صورت برای مردگان می‌آید؛ 🌀این کاغذها، برات آزادی از آتش جهنم است. ❇️پرسیدم: چرا شما استفاده نمی‌کنید؟ ♦️ گفت: من پسری دارم که‌ شب‌های جمعه یک کاسه آب برای من می‌فرستد، این کاغذها را برای کسانی که کسی را ندارند، می‌گذارم. 🔰 پرسیدم: اسم پسرت چیست؟ گفت: حسین و در نزدیکی صحن، بساط خرازی پهن می‌کند. 🔷 صبح که از خواب بیدار شدم، به نشانی ای که گفته بود رفتم و آن جوان را دیدم. گفتم: شما پدر دارید؟ جواب داد: نه، مدتی است که از دنیا رفته است. 🔶 پرسیدم: برایش خیرات می‌فرستید؟ گفت: من چیزی ندارم، فقط شب‌های جمعه یک کاسه آب به نیت او می‌دهم. ♻️پس از شش ماه، دوباره همان منظره را در خواب دیدم؛ ولی این بار، آن مرد که از آن کاغذها برنمی‌داشت، برمی‌داشت. ☘ پرسیدم: شما که گفتید این کاغذها را برای افرادی می‌گذارم که کسی برایشان خیرات نمی‌کند، پس چرا حالا برمی‌داری؟ ❄️گفت: دو هفته است که آب برایم نیامده... 💥صبح که از خواب بیدار شده و از احوال آن جوان جویا شدم، گفتند: دو هفته قبل از دنیا رفته است. ༺🦋🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
🔴اثر وضعی چیست؟ ⁉️آیا فکر گناه هم اثر بدی دارد؟ 📣اثر وضعى گناه همان كدورت نفسانى است كه پس از ارتكاب گناه در نفس حاصل مى شود و باعث از بين رفتن نورانيّت قلب و (عدم) احساس حضور قلب در پيشگاه پروردگار است ، ميل انسان به ذكر خدا كم مى شود و در مقابل توجّه و اشتياق به دنيا و نفسانيّات زياد مى گردد و جرئت انسان براى انجام گناه ديگر بيشتر میشود، 🔻در اين صورت اگر انسان توبه كند و عزم را بر عدم تكرار جزم گرداند و ذكر استغفار را روزى چند بار بر زبان آورد كم كم آثار گناه‏ محو خواهد شد( بلى در گناهانى كه حّق الناس و يا حقّ الله در ميان است بايد نسبت به تدارك آن اقدام گردد.) 👈🏻 توجّه به اين نكته ضرورى است كه حتّى تصور و تخيّل گناه نيز آثار سوء خود را به جاى مى گذارد تا چه رسد به انجام آن. 📚 آیة الله سید محمد محسن حسینی طهرانی 🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
🦋وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا 🌺🌿ﻭ ﺑﺮ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﻛﻞ ﻛﻦ ; ﻭ ﻛﺎﻓﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﻭ ﻛﺎﺭﺳﺎﺯ [ ﻫﻤﻪ ﺍﻣﻮﺭ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ] ﺑﺎﺷﺪ .(٣) سوره احزاب 🌿 هرگز از حرفهايي كه مردم درباره تو مي گويند نگران نشو. هيچگاه كوچكترين توجهي به آن نشان نده. هميشه فقط به يك چيز فكر كن: « داور خداست. آيا من در برابر او روسفيدم؟ » بگذار اين معيار قضاوت زندگي تو باشد تا بي راهه نروي ... تو بايد روي پاي خودت بايستي و تنها ملاحظه ات اين باشد كه :‌ 🌺🌿«‌هر كاري انجام مي دهم بايد مطابق آگاهی و شعور خودم باشد.و خداوند از من راضی باشد. آنگاه خواهی دید که خداوند چگونه حامی و سرپرست تو خواهد شد.🦋 ༺🦋🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
💗🌿 با خدا صحبت کن... 🦋 هر چه گرفتاری و ناراحتی داری، هر وقت دیدی که دارد انباشته می‌شود، با خدا صحبت کن. به نگاه کن که تا نگاه کنی همه را حل می‌کند. هر وقت دیدی کدر شده‌ای، هر و ذکری که از پدر و مادر یاد گرفته‌ای، همان را با لبت تذکر بده. چرا لبت را روی هم بگذاری تا درونت دَم کند و خسته‌ات کند؟ صحبت کردن با او، ذات غم و حزن را می‌برد. 👤 📚 از کتاب ۳ 📖 ص ۸۹ 🦋وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا 🌿🌺ﻧﺎم ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺭﺍ [ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻗﺎﻝ ] ﻳﺎﺩ ﻛﻦ [ ﻭ ﺍﺯ ﻏﻴﺮ ﺍﻭ ﻗﻄﻊ ﺍﻣﻴﺪ ﻧﻤﺎ ] ﻭ ﻓﻘﻂ ﺩﻝ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺑﻨﺪ .(٨) 🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
✅تلنگر ✍وقت دعوا حلوا خیرات نمیکنن، درسته. ولی قرارم نیست به هم چاقو بزنیم! درسته دعوائه ولی حرفی که زده بشه وقتی آروم بشیم از ذهن طرف مقابل پاک نمیشه... حواسمونو جمع کنیم که حرفی رو توی دعوا نزنیم که نتونیم جمعش کنیم، که از پسِ پاک کردنش برنیایم! که مجبور بشیم چندین بار عذرخواهی کنیم! تو دعوا یکی باید سکوت کنه، باید بزنه به شوخی و خنده... باید جو رو آروم کنه... چی میشه بگه: حق با توئه!اون یه نفر شما باشید. آرامش رو به زندگیتون دعوت کنید... 🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
✨﷽✨ ✍روزی دست پسر بچه ای که در خانه با گلدان کوچکی بازی می کرد، در آن گیر کرد و هر کاری کرد، نتوانست دستش را از گلدان خارج کند. به ناچار پدرش را به کمک طلبید. اما پدرش هم هر چه تلاش کرد نتوانستند دست پسر را از گلدان خارج کنند. پدر دیگر راضی شده بود به شکستن گلدان که تصادفا خیلی هم گرانقیمت بود، فکر کند. قبل از این کار به عنوان آخرین تلاش به پسرش گفت: دستت را باز کن، انگشت هایت را به هم بچسبان و آنها را مثل دست من جمع کن. آن وقت فکر می کنم دستت بیرون می آید. پسر گفت: "می دانم اما نمی توانم این کار را بکنم." پدر که از این جواب پسرش شگفت زده شده بود پرسید: "چرا نمی توانی؟" پسر گفت: "اگر این کار را بکنم سکه ای که در مشتم است، بیرون می افتد." شاید شما هم به ساده لوحی این پسر بخندید اما واقعیت این است که اگر دقت کنیم می بینیم همه ما در زندگی به بعضی چیزهای کم ارزش چنان می چسبیم که ارزش دارایی های پرارزشمان را فراموش می کنیم و در نتیجه آنها را از دست می دهیم.. 🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
📚 #تنها_میان_داعش 📝 نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد ❤️ #قسمت_هفتم 💠 اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس ز
📚 📝 نویسنده : ❤️ 💠 دستم به دیوار مانده و تنم در گرمای شب ، از سرمای ترس می‌لرزید و صدای عباس را شنیدم که به عمو می‌گفت :«وقتی با اون عظمتش یه روزم نتونست کنه، تکلیف آمرلی معلومه! تازه اونا بودن که به بیعت‌شون راضی شدن، اما دست‌شون به آمرلی برسه، همه رو قتل عام می‌کنن!» تا لحظاتی پیش دلشوره زنده ماندن حیدر به دلم چنگ می‌زد و حالا دیگر نمی‌دانستم تا برگشتن حیدر، خودم زنده می‌مانم و اگر قرار بود زنده به دست بیفتم، همان بهتر که می‌مُردم! 💠 حیدر رفت تا فاطمه به دست داعش نیفتد و فکرش را هم نمی‌کرد داعش به این سرعت به سمت آمرلی سرازیر شود و همسر و دو خواهر جوانش داعش شوند. اصلاً با این ولعی که دیو داعش عراق را می‌بلعید و جلو می‌آمد، حیدر زنده به می‌رسید و حتی اگر فاطمه را نجات می‌داد، می‌توانست زنده به آمرلی برگردد و تا آن لحظه، چه بر سر ما آمده بود؟ 💠 آوار وحشت طوری بر سرم خراب شد که کاسه صبرم شکست و ضجه گریه‌هایم همه را به هم ریخت. درِ اتاق به ضرب باز شد و اولین نفر عباس بود که بدن لرزانم را در آغوش کشید، صورتم را نوازش می‌کرد و با مهربانی همیشگی‌اش دلداری‌ام می‌داد :«نترس خواهرجون! موصل تا اینجا خیلی فاصله داره، هنوز به تکریت و کرکوک هم نرسیدن.» که زن‌عمو جلو آمد و با نگرانی به عباس توصیه کرد :«برو زودتر زن و بچه‌ات رو بیار اینجا!» عباس سرم را بوسید و رفت و حالا نوبت زن‌عمو بود تا آرامم کند :«دخترم! این شهر صاحب داره! اینجا شهر امام حسنِ (علیه‌السلام)!» و رشته سخن را به خوبی دست عمو داد که او هم کنار جمع ما زن‌ها نشست و با آرامشی مؤمنانه دنبال حکایت را گرفت :«ما تو این شهر مقام (علیه‌السلام) رو داریم؛ جایی که حضرت ۱۴۰۰ سال پیش توقف کردن و نماز خوندن!» 💠 چشم‌هایش هنوز خیس بود و حالا از نور ایمان می‌درخشید که به نگاه نگران ما آرامش داد و زمزمه کرد :«فکر می‌کنید اون روز امام حسن (علیه‌السلام) برای چی در این محل به رفتن و دعا کردن؟ ایمان داشته باشید که از ۱۴۰۰ سال پیش واسه امروز دعا کردن که از شرّ این جماعت در امان باشیم! شما امروز در پناه پسر (سلام الله علیهما) هستید!» گریه‌های زن‌عمو رنگ امید و گرفته و چشم ما دخترها همچنان به دهان عمو بود تا برایمان از کرامت (علیه‌السلام) بگوید :«در جنگ ، امام حسن (علیه‌السلام) پرچم دشمن رو سرنگون کرد و آتش رو خاموش کرد! ایمان داشته باشید امروز آمرلی به برکت امام حسن (علیه‌السلام) آتش داعش رو خاموش می‌کنن!» 💠 روایت عمو، قدری آرام‌مان کرد و من تا رسیدن به ساحل آرامش تنها به موج احساس حیدر نیاز داشتم که با تلفن خانه تماس گرفت. زینب تا پای تلفن دوید و من برای شنیدن صدایش پَرپَر می‌زدم و او می‌خواست با عمو صحبت کند. خبر داده بود کرکوک را رد کرده و نمی‌تواند از مسیر موصل به تلعفر برسد. از بسته بودن راه‌ها گفته بود، از تلاشی که برای رسیدن به تلعفر می‌کند و از فاطمه و همسرش که تلفن خانه‌شان را جواب نمی‌دهند و تلفن همراه‌شان هم آنتن نمی‌دهد. 💠 عمو نمی‌خواست بار نگرانی حیدر را سنگین‌تر کند که حرفی از حرکت داعش به سمت آمرلی نزد و ظاهراً حیدر هم از اخبار آمرلی بی‌خبر بود. می‌دانستم در چه شرایط دشواری گرفتار شده و توقعی نداشتم اما از اینکه نخواست با من صحبت کند، دلم گرفت. دست خودم نبود که هیچ چیز مثل صدایش آرامم نمی‌کرد که گوشی را برداشتم تا برایش پیامی بفرستم و تازه پیام عدنان را دیدم. همان پیامی که درست مقابل حیدر برایم فرستاد و وحشت حمله داعش و غصه رفتن حیدر، همه چیز را از خاطرم برده بود. 💠 اشکم را پاک کردم و با نگاه بی‌رمقم پیامش را خواندم :«حتماً تا حالا خبر سقوط موصل رو شنیدی! این تازه اولشه، ما داریم میایم سراغ‌تون! قسم می‌خورم خبر سقوط آمرلی رو خودم بهت بدم؛ اونوقت تو مال خودمی!» رنگ صورتم را نمی‌دیدم اما انگشتانم روی گوشی به وضوح می‌لرزید. نفهمیدم چطور گوشی را خاموش کردم و روی زمین انداختم، شاید هم از دستان لرزانم افتاد. 💠 نگاهم در زمین فرو می‌رفت و دلم را تا اعماق چاه وحشتناکی که عدنان برایم تدارک دیده بود، می‌بُرد. حالا می‌فهمیدم چرا پس از یک ماه، دوباره دورم چنبره زده که اینبار تنها نبود و می‌خواست با لشگر داعش به سراغم بیاید! اما من شوهر داشتم و لابد فکر همه جایش را کرده بود که اول باید حیدر کشته شود تا همسرش به اسیری داعش و شرکای درآید و همین خیال، خانه خرابم کرد... &ادامه دارد.... ❌کپی رمان بی اجازه ممنوع❌ 🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
یبارم که شده با خودت و خدات خلوت کن🙏 نکنه مجازی شدنت مساوی بشه باسقوط ایمانت😓 📱خـیلی از چت ها 👥گروه های مختلط 💞دوستی های مجازی پـرتگاه ایمان توعه🔥🕳 🌟🙂🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤 🔴خدا چگونه زمان مرگ مان را به ما خبر میدهد⁉️ 🔺 بسیار تاثیرگذار...🔻 🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
✅حجت الاسلام : ❓یه سوال چرا بیشتر ما از مرگ می ترسیم و از آن احساس خوبی نداریم؟ آیا واقعا مرگ ترسناک است یا بی جهت از آن واهمه داریم؟ ⬇️جواب: بیشتر یا همه ما از مرگ می ترسیم، اما ترس همه یک جور نیست؛ برخی ترس ها ناشی از نقطه ضعف ماست، ناشی از جهل ماست، چون فوائد و ارزش آن را نمی دانیم از آن می ترسیم و بدمان می آید. ❓علل ترس از مرگ❓ 1⃣جهالت: وقتی انسان حقیقت مرگ را نمی دانند چیست، از آن هراس دارد. امام جواد علیه السلام فرمودند: مرگ مثل دارویی است که مقداری تلخی دارد. کودک که نمی داند از آن بدش می آید و فرار می کند، ولی شخص عاقل می داند چه خاصیتی در آن است. 2⃣تعلقات زیاد به دنیا: دلی که صدها تعلق به دنیا دارد، کندنش از دنیا سخت است و از مرگ بدش می آید، به خاطر این که او را از محبوبش جدا می کند. شخصی از پیامبر اکرم پرسید: چرا از مرگ می ترسیم؟ رسول خدا فرمودند: آیا مال و ثروت داری؟ گفت: بله، فرمود: آیا در راه خدا داده ای؟ گفت: نه. فرمود: به همین علت می ترسی. وقتی جانت به مالت گره خورده باشد، می ترسی از آن جدایت کنند. 3⃣گناه و ظلم: شخصی از امام حسن مجتبی پرسید: چرا ما از مرگ خوشمان نمی آید و آن را دوست نداریم؟ حضرت فرمود: چون شما آخرتتان را خراب و دنیایتان را آباد کردید، طبعا بدتان می آید از آبادی به خرابه منتقل شوید. 🔻این ترس ها که منشا آن جهل ما ، یا تعلق ما به دنیا و یا گناهان و ظلم های ماست ارزشی ندارد، چون منشا آن نقطه ضعف ها و عیب های ماست. کم معرفتی و ضعف ایمان و اراده ی ماست. 🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
@alamatha_101020164405.mp3
1.49M
⭕️ اسلام ، دین مقدس بازی نیست! 🦋🍃موعظه کوتاه 🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
⚜ 🌹🍃 حکایت زیبا 🌹🍃 💚👈یکی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط (ره) می گوید: شبی وارد جلسه شدم، کمی دیر شده بود و شیخ مشغول مناجات بود. چشمم که به افراد جلسه افتاد، یکی را دیدم که ریشش را تراشیده بود، در دل ناراحت شدم و پیش خود اعتراض کردم که چرا این شخص چنین کرده است. 💜👈جناب شیخ که رو به قبله و پشت به من بود، ناگهان دعا را متوقف کرد و گفت: 🔸به ریشش چه کار داری؟ ببین اعمالش چگونه است، شاید یک حسنی داشته باشد که تو نداری! 📚 کیمیای محبت... 🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
بسم الله✨ 🌹سلسله دروس اخلاقی مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی🌹 آدم باید پاک باشه تا نمازی که میخونه نتیجه داشته باشه (پاکی از گناه،چشممون ،گوشمون گناه نکنه و..) 🌿یه وقتی به مرحوم استاد ما آ شیخ احمد برهان یه کسی گفت که،فلان عبادت این همه ثواب تو مفاتیح نوشته ،این دعا اینقدر ثواب،اون دعا بخونه اینقدر ثواب،تعجب میکرد! بعد ایشون فرمودند دعا کن ثواب دونمون سوراخ نباشه، ماها ثوابدونامون سوراخه،هی شیر میریزی تو این ظرف ولی سوراخه میره 🍁ور نه موش دزد در انبار ماست گندم اعمال چهل ساله کجاست اول ای جان دفع شر موش کن بعد از آن در جمع مردم کوش کن🍁 ما موش دزد داریم،باید این موش دزد رو فکری به حالش کنیم،ردش کنیم بره یه کاریش کنیم موش دزد همون اخلاقه رذیلست،تکبره،محبت دنیاست،تا ردش نکنیم این نمازها 🌳روایته اگه میخای با خدا حرف بزنی نماز بخون، اگه میخای خدا باهات حرف بزنه قرآن بخون قرآن میگه مبادا زن و بچه و مال شما رو از یاد خدا باز داره ولی خدا یه جا دیگه از یه عده تعریف میکنه تجارت و کسب مانع از یاد خداشون نیست،کسانی که تو پول میلولن ولی یاد خدا فراموششون نمیکنه خمس میده مسجد میسازه و ... 🌳روایته مردی نزد حضرت امیر آمد گفت گناه بسیار کرده ام،صحیفه اعمال خویش سیاه کردم،دعا کن خدا مرا بیامرزد 1⃣حضرت فرمود؛استغفار کن 2⃣دومی اومد گفت فقیرم حضرت گفت استغفار کن 3⃣سومی اومد گفت زراعت من خشک دعا کنید خدا بارون بفرسته 4⃣چهارمی اومد گفت مال بسیار دارم اولاد ندارم 5⃣پنجمی گفت باغ و بوستان من کم میوه میده، حضرت به همشون گفت استغفار! ابن عباس میگوید در خدمت حضرت بودم گفتم یا امیر المومنین سوالات مختلفه نمودند،یک جواب فرمودی! حضرت فرمودند؛آیا نشنیدی در قرآن آمده؛ (استغفروا ربّکم انّه کان غفاراً یرسل السماء علیکم مدراراً و یمددکم باموال و بنین و یجعل لکم جنات و یجعل لکم انهاراً؛ و گفتم:از پروردگارتان،آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است،[اگر از خدا آمرزش بخواهید] ابرهای پر باران برای شما می فرستد،تا باران های سودمند بر شما فرو ریزند و شما را با اموال و پیروانی یاری می کند و بوستان های انبوه،از درختان،برای شما پدید می آورد و جویبارهایی،برایتان، قرار می ده) .(سوره ی نوح، آیه ی10ـ 12) 🌳روایته استغفار چهار خاصیت داره 1⃣ غم و غصه اش از بین میره (روایته اگه یه شیعه در شرق عالم گرفتار میشه در غرب عالم غم و اندوه شیعه میگیره) (تسبیح و بردار صد تا استغفار کن) 2⃣از ترس ها و خوف در امانه 3⃣نداری اش درست میشه 4⃣از جایی که گمان نداره براش روزی میرسه(رزق همش پول نیست ،رزق معنوی مهمتره،دوست خوب،همسر خوب،همسفر خوب،همسایه خوب،مسجد نزدیک خونه،اینا همه رزقه و..: ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
🌸 هـــــࢪڪس ٺـقـۅاۍ الہۍ پێــشہ ڪند خــڊاۅنڊ ࢪاه گــشاێشۍ بࢪاۍ اۅ فࢪاهم میڪند🌸 ☘️طڵاق ۲☘️ 🌺 🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
4_5850726870064037926.mp3
3.6M
🎙استاد شجاعی ❣نمـــاز : ملـاقات با خداست! برای این ملاقات آماده شو؛ عطری بزن، لباسـی عوض کن، مسواکی بزن، سجاده قشنگی پهن کن، آراسته و شیـ🎀ــک توی این جلسه ی دونفره حاضر شو. 🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
>⏰~ . عیب‌ازماست‌ڪھ هرصبح.. نمیبینیمت!🕯 چشـم‌بیمآرشـدھ.. تار شدن‌هم؛دارد!💊•• . 🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[💭• •💭] ‌° [🕜]چھاردقیقہ‌وقت‌بزاریدببینید… مصآحبہ‌اےتڪآن‌دهنده‌در،رابطہ‌با [؏ج]🌻 فکرمیکنی [؏ج]‌دوسِت‌داره؟!🌝🌸 ° حتماببینید…!💥 …🔥 …(; 🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
📚 #تنها_میان_داعش 📝 نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد ❤️ #قسمت_هشتم 💠 دستم به دیوار مانده و تنم در گرمای
📚 📝 نویسنده : ❤️ 💠 برای اولین بار در عمرم احساس کردم کسی به قفسه سینه‌ام چنگ انداخت و قلبم را از جا کَند که هم رگ‌های بدنم از هم پاره شد. در شلوغی ورود عباس و حلیه و گریه‌های کودکانه یوسف، گوشه اتاق در خودم مچاله شده و حتی برای نفس کشیدن باید به گلویم التماس می‌کردم که نفسم هم بالا نمی‌آمد. 💠 عباس و عمو مدام با هم صحبت می‌کردند، اما طوری که ما زن‌ها نشنویم و همین نجواهای پنهان، برایم بوی می‌داد تا با صدای زهرا به حال آمدم :«نرجس! حیدر با تو کار داره.» 💠 شنیدن نام حیدر، نفسم را برگرداند که پیکرم را از روی زمین جمع کردم و به سمت تلفن رفتم. پنهان کردن اینهمه وحشت پیش کسی که احساسم را نگفته می‌فهمید، ساده نبود و پیش از آنکه چیزی بگویم با نگرانی اعتراض کرد :«چرا گوشیت خاموشه؟» همه توانم را جمع کردم تا فقط بتوانم یک کلمه بگویم :«نمی‌دونم...» و حقیقتاً بیش از این نفسم بالا نمی‌آمد و همین نفس بریده، نفس او را هم به شماره انداخت :«فقط تا فردا صبر کن! من دو سه ساعت دیگه می‌رسم ، ان شاءالله فردا برمی‌گردم.» 💠 اما من نمی‌دانستم تا فردا زنده باشم که زیر لب تمنا کردم :«فقط زودتر بیا!» و او وحشتم را به‌خوبی حس کرده و دستش به صورتم نمی‌رسید که با نرمی لحنش نوازشم کرد :«امشب رو تحمل کن عزیزدلم، صبح پیشتم! فقط گوشیتو روشن بذار تا مرتب از حالت باخبر بشم!» خاطرش به‌قدری عزیز بود که از وحشت حمله و تهدید عدنان دم نزدم و در عوض قول دادم تا صبح به انتظارش بمانم. گوشی را که روشن کردم، پیش از آمدن هر پیامی، شماره عدنان را در لیست مزاحم قرار دادم تا دیگر نتواند آزارم دهد، هر چند کابوس وحشیانه‌اش لحظه‌ای راحتم نمی‌گذاشت. 💠 تا سحر، چشمم به صفحه گوشی و گوشم به زنگ تلفن بود بلکه خبری شود و حیدر خبر خوبی نداشت که با خانه تماس گرفت تا با عمو صحبت کند. اخبار حیدر پُر از سرگردانی بود؛ مردم تلعفر در حال فرار از شهر، خانه فاطمه خالی و خبری از خودش نیست. فعلاً می‌مانَد تا فاطمه را پیدا کند و با خودش به بیاورد. 💠 ساعتی تا سحر نمانده و حیدر به‌جای اینکه در راه آمرلی باشد، هنوز در تلعفر سرگردان بود در حالی‌که داعش هر لحظه به تلعفر نزدیک‌تر می‌شد و حیدر از دستان من دورتر! عمو هم دلواپس حیدر بود که سرش فریاد زد :«نمی‌خواد بمونی، برگرد! اونا حتماً خودشون از شهر رفتن!» ولی حیدر مثل اینکه جزئی از جانش را در تلعفر گم کرده باشد، مقاومت می‌کرد و از پاسخ‌های عمو می فهمیدم خیال برگشتن ندارد. 💠 تماسش که تمام شد، از خطوط پیشانی عمو پیدا بود نتوانسته مجابش کند که همانجا پای تلفن نشست و زیر لب ناله زد :«می‌ترسم دیگه نتونه برگرده!» وقتی قلب عمو اینطور می‌ترسید، دل من حق داشت پَرپَر بزند که گوشی را برداشتم و دور از چشم همه به حیاط رفتم تا با حیدر تماس بگیرم. 💠 نگاهم در تاریکی حیاط که تنها نور چراغ ایوان روشنش می‌کرد، پرسه می‌زد و انگار لابلای این درختان دنبال خاطراتش می‌گشتم تا صدایش را شنیدم :«جانم؟» و من نگران همین جانش بودم که بغضم شکست :«حیدر کجایی؟ مگه نگفتی صبح برمی‌گردی؟» نفس بلندی کشید و مأیوسانه پاسخ داد :«شرمندم عزیزم! بدقولی کردم، اما باید فاطمه رو پیدا کنم.» و من صدای پای داعش را در نزدیکی آمرلی و حوالی تلعفر می‌شنیدم که با گریه التماسش کردم :«حیدر تو رو خدا برگرد!» 💠 فشار پیدا نکردن فاطمه و تنهایی ما، طاقتش را تمام کرده بود و دیگر تاب گریه من را نداشت که با خشمی تشر زد :«گریه نکن نرجس! من نمی‌دونم فاطمه و شوهرش با سه تا بچه کوچیک کجا آواره شدن، چجوری برگردم؟» و همین نهیب عاشقانه، شیشه شکیبایی‌ام را شکست که با بی‌قراری کردم :«داعش داره میاد سمت آمرلی! می‌ترسم تا میای من زنده نباشم!» 💠 از سکوت سنگینش نفهمیدم نفسش بنده آمده و بی‌خبر از تپش‌های قلب عاشقش، دنیا را روی سرش خراب کردم :«اگه من داعشی‌ها بشم خودمو می‌کُشم حیدر!» به‌نظرم جان به لبش رسیده بود که حرفی نمی‌زد و تنها نبض نفس‌هایش را می‌شنیدم. هجوم گریه گلوی خودم را هم بسته بود و دیگر ضجه می‌زدم تا صدایم را بشنود :«حیدر تا آمرلی نیفتاده دست داعش برگرد! دلم می‌خواد یه بار دیگه ببینمت!» 💠 قلبم ناله می‌زد تا از تهدید عدنان هم بگویم و دلم نمی‌آمد بیش از این زجرش بدهم که غرّش وحشتناکی گوشم را کر کرد. در تاریکی و تنهایی نیمه شب حیاط، حیران مانده و نمی‌خواستم باور کنم این صدای انفجار بوده که وحشتزده حیدر را صدا می‌کردم، اما ارتباط قطع شده و دیگر هیچ صدایی نمی‌آمد... &ادامه دارد.... ❌کپی رمان بی اجازه ممنوع❌ 🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
محبوب من! اما زنده ماندن بی شما دشوار است... 🌱 🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
✨﷽✨ 🏴داستان واقعی حاج حسین خیّر ✍امام زمان فرمودند ما این زیارتت را قبول نداریم! بار و بندیلش را بست و زد به دل جاده برای زیارت سیدالشهدا علیه‌السلام،با پای پیاده،مثل همین زائران اربعین خودمان، اسمش حاج حسن بود، حاج حسن خیّر، به عتبات رسید و یک دل سیر زیارت کرد،کاظمین، سامرا، کربلا،در مسیر بازگشت نه اینکه پیاده می آمد مسیر را، از خستگی خوابش برد... خواب امام زمان ارواحنافداه را دید،برای دستبوسی رفت خدمت حضرت لبخند ، آقا سوال کردند: «کجا بودی و به کجا می روی؟» جواب داد کربلا بودم و به شهر خودم باز می گردم، امام زمان ارواحنافداه فرمودند : «این چه کربلایی است که مقبول نیافتاده؟! » رنگ از رخسارش پرید، پرسید چرا زیارتم قبول نشده جانم بقربانتان؟ آقا فرمودند : «به حرم رفتی و برای ظهور ما دعا نکردی!، مگر نه اینکه من منتقم خون جدِ مظلومم حسین بن علی علیه السلام هستم؟» از خواب پرید و به کربلا برگشت... 💥حاج حسن زیارت ش قبول نشد، دعای فرج را نخوانده بود و دست خالی از زیر قبة الحسین باز گشته بود، می بینی اگر اینروزها زائر اربعينی را یا اینکه اصلا گرفته است اگر چشم حضرت زهرا سلام الله علیها تورا و خودت زائر اربعين هستی، حتماً و تا می توانی بازار دعایِ فرج مولا جانت را گرم کن،به همه ی مسافران جاده ی کربلا بگو مهمترین احتیاج و دعای ما ظهور امام زمانمان است... ذکرِ تعجیل فرج رمزِ نجاتِ بشر است ما بر آنیم که این ذکر جهانی بشود 🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
(تقویم همسران) (اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی،اسلامی) @taghvimehamsaran ✴️ چهارشنبه 👈 30 مهر 99 👈 4 ربیع الاول 1442👈 21 اکتبر 2020 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی . 🐪 خروج پیامبر " صلی الله علیه و اله " از غار ثور و حرکت به سوی مدینه . 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی . 👶مناسب زایمان و نوزادش مبارک و محبوب خواهد شد .ان شاءالله 🚘مسافرت : مسافرت خوب نیست و درصورت ضرورت همراه صدقه باشد و خوف حادثه دارد . 🔭احکام نجوم. 🌗 این روز از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️ از شیر گرفتن کودک . ✳️ درو غلات . ✳️ و امور زراعی و کشاورزی نیک است . 📛 برای دیدارهای سیاسی خوب نیست . 💑 حکم مباشرت امشب (شب پنج شنبه)، فرزند امشب حاکمی از حاکمان یا عالمی از عالمان می گردد . ان شاء الله 💉💉حجامت خون دادن فصد باعث درد سر می شود . 💇‍♂💇اصلاح سر و صورت باعث غم و اندوه می شود . 😴🙄 تعبیر خواب. خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق آیه ی ۵ سوره مبارکه " مائده " است. الیوم احل لکم الطیبات و طعام الذین .... و مفهوم آن این است که منفعتی به خواب بیننده برسد و شاید به طریق دیگری خوشحال گردد. ان شاءالله.و شما مطلب خود را دراین مضامین قیاس کنید. ✂️ناخن گرفتن 🔵 چهارشنبه برای ، روز مناسبی نیست و باعث خارش میشود. 👕👚 دوخت ودوز چهارشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله ✴️️ وقت در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه که موجب عزّت در دین میگردد 💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_رضا_علیه السلام_ و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
CQACAgQAAx0CU9r2GAACB1Nfi8-EfgHVjQluxLmqr2loJ-sH7QACEAYAAm7sSVIHrjCxxgFYiBsE.mp3
10.25M
﷽ 🌷سلسله دروس اخلاقی مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی(ره)🌷 جلسه 6⃣1⃣ ⏰ زمــان: ۲۰ دقیقه ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
📝 👌 خواستند را بُکشند، یوسف نمرد... خواستند آثارش را از بین ببرند، ارزشش بالاتر رفت... خواستند او را بفروشند که برده شود، پادشاه شد... خواستند محبتش از دل پدر خارج شود، محبتش بیش‌تر شد... از نقشه‌های نه‌باید دلهره داشت... چرا که اراده‌ی خداوند بالاتر از هر اراده‌ای است... یوسف می‌دانست، تمام درها بسته هستند، امّا به خاطر خدا، حتّی به سوی درهای بسته هم دوید... و تمام درهای بسته برایش باز شد... اگر تمام درهای دنیا هم به رویت بسته شد، به دنبال درهای بسته برو.. چون خدای "تو" و "یوسف" یکیست! 🔶🔸🔶🔸🔶🔸🔶 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌