eitaa logo
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
2.2هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
43 فایل
ھوﷻ 🆔 @Ad_noor1 👈ارتباط ✅کپی ازاد 💌دعوتید👇 مجموعه ای ازسخنرانی ها ونصایح و مطالب اخلاقی وکلام اساتید اخلاق ایت الله بهجت وایت الله مجتهدی تهرانی ره🌱🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 👌️ به کسی که به تو بدی کرده، خوبی کن. 🌷 حاج اسماعیل دولابی 🔸از کمالات انسان این است که تا می‎تواند، کسی را رد نکند. انسانی که با حق‌تعالی انس و ربط کامل پیدا نمود، آن‌قدر قوی می‎شود که ممکن است اصلاً حالت رد نداشته باشد و هر کس را در حدّ خود پذیرا باشد و به او بهره دهد. 🔸 دیگر از کمالات انسان این است که با بدها احسان و خوبی کند: صِل مَن قَطَعَکَ وَ اعفُ عَمَّن ظَلَمَکَ وَ اعطِ مَن حَرَّمَکَ وَ اَحسِن اِلى مَن أَساءَ اِلَیکَ: با کسی که از تو بریده، رابطه برقرار کن و کسی را که به تو ستم کرده، ببخش و به کسی که از تو دریغ نموده، عطا کن و به کسی که به تو بدی کرده، خوبی کن. 🔸چون این کار بر خلاف مزاج انسان و مخالف با نفس اوست، اخلاص در آن بیشتر است و الاّ احسان به خوب‎ها چندان هنر نیست و مال مبتدیان است. که علم و حلم و رضا داشته باشد، کارش به انتها رسیده است. 🔸عفّت، همسایه‌ی عصمت است. 📚 مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
هدایت شده از مطالب ترسناک
✍امام صادق علیه السلام فرمودند: تسبیحات فاطمه زهرا سلام الله علیها در هر روز پس از هر نماز نزد من محبوب تر از هزار رکعت نماز در هر روز است. 📚 کافى، ج۳ ، ص ۳۴۳ ✅ تسبیحات حضرت زهرا (س)⇩ ❶ ۳۴ بار گفتن «الله اکبر» ❷ ۳۳ بار گفتن «الحمدلله» ❸ ۳۳ بار گفتن «سبحان الله»
✅مؤمن کیست ✍امام صادق علیه السلام: مؤمن كسى است كه كسب و کارش حلال، اخلاقش نيكو ، و باطنش سالم باشد. و زيادى مالش را انفاق كند، و زيادى سخنش را نگهدارد، و مردم از شرّ او محفوظ باشند. و حق را بگويد حتی اگر به ضرر خودش باشد. 📚اصول كافى، جلد ۳ ، صفحه ۳۳۱
✅ دعایی برای تثبیت در دین و بودن بر صراط مستقیم ✍آیت‌الله بهجت(ره): چنانچه ابتدای صراط که بر روی جهنم است از همین دنیا باشد _ که چنین است _ با کم‌ترین غفلت، ولو یک آن و یک لحظه از آن می‌افتیم، و اگر افتادیم ممکن است تا به آخر برویم؛ لذا باید برای تثبیت در دین و بودن بر صراط مستقیم این دعا را در زمان غیبت همه بخوانیم که: «يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِك؛ ای خدا، ای رحمت‌گستر، ای مهربان، ای زیر و رو کننده دل‌ها، قلب مرا بر دینت استوار و ثابت بدار». وقت خواندن این دعا همین روزها می‌باشد. اگر این روزها این دعا را نخوانیم پس کی می‌خواهیم بخوانیم؟! 📚 بهجت‌الدعا، ص٢۵٢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شیب ملایم 🎢 🔸در راه مبارزه با هوای نفس باید مرحله به مرحله کار کرد رو شیب ملایم قرار بگیرین و آنچه که یاد گرفتین، از آموزه هاتون کم کم بهش جامه ی عمل بپوشانید إن شاءأللّه✔️ اگر ما بخوایم سریعتر به مرحله ی عبد بودن برسیم قطعا به مشکلات بیشتری بر میخوریم ♨️خسته شدن، کم آوردن در این مسیر، راه رو اشتباه طی کردن و....↕️ در طی کردن این مسیر سوار تانک هم باشیم نمی توانیم از فراز ونشیب عبور کنیم ⚠️ 🔸چرا که موانع مستحکمی اگر در این راه باشه مارو از ادامه ی راه باز خواهد داشت، و نا امیدمان خواهد کرد ↪️ 🎢پس در مسیر شیب ملایم که قرار بگیریم و عامل به آموزه هامون،✅ یعنی مطالبی که از مبارزه با هوای نفس آموختیم... ✨إن شاءأللّه طی کردنِ راه ناهموار، به آسانی پیش خواهد رفت و راه هموار می شود 🌈 ⚡️تنها مسیر لذت بندگی😊✋ عبد شدن برای مولاست💐
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
🌹رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: 💫شش چیز را برای من ضمانت کنید تا من بهشت را برای شما ضمانت کنم: ↫راستی در گفتار ↫ وفای به عهد ↫ برگرداندن امانت ↫ پاکدامنی ↫ چشم بستن از گناه ↫نگه داشتن دست (از غیر حلال) 📚بحار الانوار، ج۷۴، ص۱۷۰
😳😱 جشن تولد دختر بی حجاب در غسالخانه که شب تولدش میمیره 😨😨 این فیلم زندگیمو عوض کرده خیلی وحشتناکه😰 کلیک کن تا پاک نشده😳❌😱 🔴 فقط یک تبلیغ نیست یک هشدار است🔴 ‌‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9 جزییات فیلم👆👆
💠إنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا 🔸ما راه را به او نشان دادیم حال با اوست که سپاس گزار باشد یا ناسپاس 📗سوره انسان آیه 3
🌼 آیت الله ناصری : 🔸تسبیح حضرت زهرا (علیها السلام) نیز بعد از نماز خیلی اثر دارد و کارهای نابسامان زندگی ما را سامان می‌دهد. 🔸اگر کارت گره خورده، تسبیح حضرت زهرا (سلام الله عليها) را بگو ، تا کارگشایی کند. 🔸پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آن را به حضرت زهرا (علیها السلام) تعلیم داد تا در امور دنیوی دخترش گشایشی پیدا شود.
⚠️ 📛 خیال نکنیم حالا یک گناهی کردیم و بعدها ای میکنیم و خلاص! خیر! 📛 عاقبت این معاصی، پله پله سقوطمان میدهند تا روزی که کلا منکر و و شویم! 👈 مثل ثمود که آغاز هلاکت شان همین خطاهای پلکانی بود! 👇👇👇👇 🕋 كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا ⚡️ترجمه: 🦋🍀قوم ثمود از روى سركشى، پيامبرشان را تكذيب كردند.  📖 آیه 11 سوره شمس
دارم کم‌کم از حرف‌هایش می‌ترسم: _ مم.. من و بنیامین.. ققراره چیی کار کنیم؟ خاخام بلند می‌شود و با خنده‌ای پشت صندلی‌ام می‌ایستد. دست‌هایش را روی شانه‌هایم قرار می‌دهد و صورتش را مماس صورتم می‌کند. چندشم می‌شود و بی‌اختیار می‌لرزم.. _ ! فرزند تو، قدرت ما رو چند برابر می‌کنه و باعث نابودی می‌شه! زبانم به سستی در دهانم می‌چرخد: _ اااینها رو از کجا می‌دونید؟ _ تو.. تو باید به خودت ببالی عروس!یک شب فرشته‌ای به دیدنم اومد و خبر تولدت رو به گوشم رسوند.. او فرمود این دختر همون کسیست که ماشیح رو آبستن می‌شه... https://eitaa.com/joinchat/453312565Cad8008b0ac
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
⛔️ هشدار ‼️ این یک رمان معمولی نیست! داستانی عاشقانه و جذاب با محور مهدویت است که یک سرش به فرار مغزها می‌پردازد و سر دیگرش به عرفان وحشیانه‌ی کابالا می‌رسد. https://eitaa.com/joinchat/453312565Cad8008b0ac بهترین گنجینه برای شناخت عقاید مخفی یهود در قالبی داستانی و حیرت انگیز . «برگزیده» مدرسه‌ی دشمن‌شناسی‌ست! پس برای خواندن داستان تعلل نکنید.
هدف خداوند از خلقت انسان ها چه بوده است اگر بهشت است پس چرا شمر و جهنم را خلق کرد؟.mp3
1.66M
سوال: 632 ❓هدف خداوند از خلقت انسان ها چه بوده است اگر بهشت است پس چرا شمر و جهنم را خلق کرد؟ پرسمان اعتقادی
✦ |🌱|شیخ‌جعفرشوشتری(ره): هر وقت شـیطان وسوسھ ڪرد و نتوانستید حریـف نفس بـشوید ✦ هفت مرتبھ بگوئـید: « بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ ، لا حَولَ وَلا قُوَّة اِلّا بِاللهِ العَلےِّ العَظیم » ✦ وقتے این ذڪر را مےگوئـید.. هفت مَلِڪ به ڪمڪ شما مےآیند و آن‌ها را دفع مےڪنند ؛ ✦ بارها تجربہ شده است ڪھ انسان وقتےآن‌را مےخواند،احساس‌قوت‌مےڪند! 💈
29.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚 🎙با صداي شهيد حاج شيخ احمد کافی اشك مى غلطد به مژگانم به جرم روسياهى اى پناه بى پناهان موسپيدم روسياهم روز و شب از ديدگان اشك پشيمانى فشانم تا بشويم شايد از اشك پشيمانى گناهم
🌼حکایتی‌ بسیار زیبا و خواندنی ✍در سالی که قحطی بیداد کرده بود و مردم همه زانوی غم به بغل گرفته بودند مرد عارفی از کوچه ای می گذشت غلامی را دید که بسیار شادمان و خوشحال است . به او گفت چه طور در چنین وضعی می خندی و شادی می کنی ؟ جواب داد که من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد و تا وقتی برای او کار می کنم روزی مرا می دهد پس چرا غمگین باشم در حالی که به او اعتماد دارم؟ آن مرد عارف که از عرفای بزرگ ایران بود گفت: از خودم شرم کردم که غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزی خود هستم.
💌 با بعضی‌ها نباید مهربان بود مهربانی مثل باران و نسیم بهاری است که موجب رشد نهال می‌شود و شکوفه‌های استعداد را می‌رویاند، ولی بر چوب‌های خشکیده هیچ اثری ندارد. چوب‌های خشکیده را روغن مالی می‌کنند که هیچ باد و بارانی به آن نرسد، چون تَرک برمی‌دارند. با بعضی ها نباید مهربان بود. کسانی که دیگر خیلی خشک شده‌اند. «استاد پناهیان»
« 🌿 آیت الله بهاءالدینی (ره) : اگر دقت و حوصله در مطالعه باشد، مطــالــب ارزنــده‌ای نصیب انســـان می‌شود که با تعجیل و سرعت دادن به مطالعه حاصل نخـواهد شد. البته حضور در محضـــر استـاد و نشستن پای‌درس، خود موضوعیت‌دارد؛ چرا که نشستن، صحبت‌ڪردن، ڪیفیت نگاه و وارد و خــارج شدن استـــاد، همه و همه، در فهم مطالـب درسی و سازندگی روحــی و اخلاقــی تأثیـر بسیـاری دارد، همـہ حرڪات استــاد مهـذب در انســان تأثیــر می‌گــذارد. بنده در نوجوانی، با نشـــاطِ فراوان حدود شــانزده ساعـت ڪار علمی و فڪری داشتم و مجهــولات و نقـاطِ ابهام درس‌هایم را به این طریق حل می‌کردم. نشاط درسی برای تحصیل انســان بسیار مفید و ضروری است. انسانی ڪه با نشاط است، خوابـش کم، اتلاف وقتـش کم و صحب‌تهای غیرضروری‌اش ڪمتر است؛ تمـــام همّتش درس اسـت و تحصیـل. ➮
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
📚 #تنها_میان_داعش ✍🏻 نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد ❤️ #قسمت_سی_سوم 💠 دیگر گرمای هوا در این دخمه نفسم
📚 ✍🏻 نویسنده : ❤️ 💠 چانه‌ام روی دستش می‌لرزید و می‌دید از این جانم به لب رسیده که با هر دو دستش به صورتم دست کشید و به فدایم رفت :«بمیرم برات نرجس! چه بلایی سرت اومده؟» و من بیش از هشتاد روز منتظر همین فرصت بودم که بین دستانش صورتم را رها کردم و نمی‌خواستم اینهمه مرد صدایم را بشنوند که در گلویم ضجه می‌زدم و او زیر لب (سلام‌الله‌علیها) را صدا می‌زد. هر کس به کاری مشغول بود و حضور من در این معرکه طوری حال حیدر را به هم ریخته بود که دیگر موقعیت اطراف از دستش رفت، در ماشین را باز کرد و بین در مقابل پایم روی زمین نشست. 💠 هر دو دستم را گرفت تا مرا به سمت خودش بچرخاند و می‌دیدم از مصیبتی که سر ناموسش آمده بود، دستان مردانه‌اش می‌لرزد. اینهمه تنهایی و دلتنگی در جام جملاتم جا نمی‌شد که با اشک چشمانم التماسش می‌کردم و او از بلایی که می‌ترسید سرم آمده باشد، صورتش هر لحظه برافروخته‌تر می‌شد. می‌دیدم داغ غیرت و غم قلبش را آتش زده و جرأت نمی‌کند چیزی بپرسد که تمام توانم را جمع کردم و تنها یک جمله گفتم :«دیشب با گوشی تو پیام داد که بیام کمکت!» و می‌دانست موبایلش دست عدنان مانده که خون در نگاهش پاشید، نفس‌هایش تندتر شد و خبر نداشت عذاب عدنان را به چشم دیده‌ام که با صدایی شکسته خیالش را راحت کردم :«قبل از اینکه دستش به من برسه، مُرد!» 💠 ناباورانه نگاهم کرد و من شاهدی مثل (علیه‌السلام) داشتم که میان گریه زمزمه کردم :«مگه نگفتی ما رو دست امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) امانت سپردی؟ به‌خدا فقط یه قدم مونده بود...» از تصور تعرض عدنان ترسیدم، زبانم بند آمد و او از داغ غیرت گُر گرفته بود که مستقیم نگاهم می‌کرد و من هنوز تشنه چشمانش بودم که باز از نگاهش قلبم ضعف رفت و لحنم هم مثل دلم لرزید :«زخمی بود، داشتن فرار می‌کردن و نمی‌خواستن اونو با خودشون ببرن که سرش رو بریدن، ولی منو ندیدن!» 💠 و هنوز وحشت بریدن سر عدنان به دلم مانده بود که مثل کودکی از ترس به گریه افتادم و حیدر دستانم را محکم‌تر گرفت تا کمتر بلرزد و زمزمه کرد :«دیگه نترس عزیزدلم! تو امانت من دست (علیه‌السلام) بودی و می‌دونستم آقا خودش مراقبته تا من بیام!» و آنچه من دیده بودم حیدر از صبح زیاد دیده و شنیده بود که سری تکان داد و تأیید کرد :«حمله سریع ما غافلگیرشون کرد! تو عقب نشینی هر چی زخمی و کشته داشتن سرشون رو بریدن و بردن تا تلفات‌شون شناسایی نشه!» 💠 و من می‌خواستم با همین دست لرزانم باری از دوش دلش بردارم که نجوا کردم :«عباس برامون یه اورده بود واسه روزی که پای داعش به شهر باز شد! اون نارنجک همرام بود، نمی‌ذاشتم دستش بهم برسه...» که از تصور از دست دادنم تنش لرزید و عاشقانه تشر زد :«هیچی نگو نرجس!» می‌دیدم چشمانش از عشقم به لرزه افتاده و حالا که آتش غیرتش فروکش کرده بود، لاله‌های را در نگاهش می‌دیدم و فرصت عاشقانه‌مان فراخ نبود که یکی از رزمنده‌ها به سمت ماشین آمد و حیدر بلافاصله از جا بلند شد. 💠 رزمنده با تعجب به من نگاه می‌کرد و حیدر او را کناری کشید تا ماجرا را شرح دهد که دیدم چند نفر از مقابل رسیدند. ظاهراً از بودند که همه با عجله به سمت‌شان می‌رفتند و درست با چند متر فاصله مقابل ماشین جمع شدند. با پشت دستم اشک‌هایم را پاک می‌کردم و هنوز از دیدن حیدر سیر نشده بودم که نگاهم دنبالش می‌رفت و دیدم یکی از فرمانده‌ها را در آغوش کشید. 💠 مردی میانسال با محاسنی تقریباً سپید بود که دیگر نگاهم از حیدر رد شد و محو سیمای او شدم. چشمانش از دور به خوبی پیدا نبود و از همین فاصله آنچنان آرامشی به دلم می‌داد که نقش غم از قلبم رفت. پیراهن و شلواری خاکی رنگ به تنش بود، چفیه‌ای دور گردنش و بی‌دریغ همه رزمندگان را در آغوش میگرفت و می‌بوسید. حیدر چند لحظه با فرماندهان صحبت کرد و با عجله سمت ماشین برگشت. 💠 ظاهراً دریای این فرمانده نه فقط قلب من که حال حیدر را هم بهتر کرده بود. پشت فرمان نشست و با آرامشی دلنشین خبر داد :«معبر اصلی به سمت شهر باز شده!» ماشین را به حرکت درآورد و هنوز چشمانم پیش آن مرد جا مانده بود که حیدر ردّ نگاهم را خواند و به عشق سربازی اینچنین فرمانده‌ای سینه سپر کرد :« بود!» 💠 با شنیدن نام حاج قاسم به سرعت سرم را چرخاندم تا پناه مردم در همه روزهای را بهتر ببینم و دیدم همچنان رزمنده‌ها مثل پروانه دورش می‌چرخند و او با همان حالت دلربایش می‌خندد... ادامه دارد.. ❌کپی رمان بی اجازه ممنوع❌ 🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht