May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ ورود عروس با حجاب و پوشش با صوتِ قرآن کریم!😍
6.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🇵🇸
🎥 این چهار دقیقه را هر از گاهی یکبار ببینید...
#روشنگری
#ایران_قوی
هدایت شده از عبدالرحیم نظرزاده 🌹 Arn
8.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 ایشون همان پیرمردیست که با حاج آقا بهلول با طی الارض به کربلا رفتند....👆از زبان خودش بشنوید؛
نوش جونتون ، گوارای روح تون
ما رو هم از دعای خیرتون بی نصیب نذارید.التماس دعا، یاعلی مدد
═✧❁🌸❁✧═
@alhadiqom
هدایت شده از محمدمهدی بهروزی
بسم رب الشهدا والصدیقین و الصالحین
گفتم:« ببینم توی دنیا چه آرزویی داری؟»
قدری فکر کرد و گفت:« هیچی»
گفتم:« یعنی چی؟ مثلاً دلت نمیخواد یک کارهای بشی، ادامه تحصیل بدی یا از این حرفها دیگه»
گفت:« یک آرزو دارم. از خدا خواستم تا سنم کمه و گناهم از این بیشتر نشده، شهید بشم.»
🌷شهید نورالله اختری
شادی روح مطهرش رحم الله من یقرالفاتحه مع الصلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
در بازدید مقام معظم رهبری از لشکر ۱۹ فجر استان فارس، فیلم مصاحبه ای از شهید اسلامی نسب که برای چند روز قبل از شهادتش بود، پخش شد.
ایشان با ذکـر عملیات فتح المبین به یاد حضرت زهـرا (س) افتاد و گفت: «آن پاره تن حضرت رسول (ص) همیشه ما را در مصائب یاری کرده و هیچ گاه تنها یمان نگذاشته است.»
سپس با بغض و مکث طولانی ادامه داد: «هرگـاه نام مبارک بی بی حضرت فاطـمه (س) را به زبان می آورم، ناخودآگـاه از خود بی خود می شوم.» و بعد به زمین خیره میشود و سکوتی طولانی ..!
وقتی فیلم تمام شد؛ مقام معظم رهبری با چشمان خیس از اشک فرمودند: «ایشان کتمان میکند که حضرت را دیده است. بنده مطمئنم که این شهید عزیز، در عالم بیداری با حضرت زهرا (س) دیدار داشته است.»
#سردار_شهید_محمد_اسلامی_نسب
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
«نمیدانم چه شد! هر قدر تلاش کردم خودم را از شر #سیمهای_خاردار خلاص کنم، نتوانستم. وضعیتم لحظه به لحظه بدتر میشد.
میدانستم چه بکنم. موانع در حال تکان خوردن و بسیار خطرناک بود، چون توجه #دشمن را به سمت من جلب میکرد. از همه کس و همه جا ناامید، به ائمه ـ علیهم السلام ـ متوسل شدم.
یکی یکی سراغ آنها رفتم. یک لحظه یادم آمد که ایام #فاطمیه است. دست دعا و نیازم را به طرف حضرت فاطمه(س) دراز کردم و با تمام وجودم از ایشان خواستم که نجاتم بدهند. گریه کردم...دعا کردم.
در همین حال احساس کردم یکی پشت لباسم را گرفت، مرا بلند کرد و در آب #اروند پرتم کرد. آن حالت را در هشیاری کامل احساس کردم.» #احمد این ماجرا را برای دوستش تعریف کرد، او را قسم داده بود که تا زنده است، آن را برای کسی بازگو نکند
#شهید_احمد_جولاییان
📚برگرفته از کتاب مهر مادر
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄