🔔فضای کشورش را برای یک مسلمان چندان مطلوب نمی‌بیند فضایی کاملاً اسرائیلی- آمریکایی.

👌خیلی اتفاقی جوانی ایرانی سرراهش قرار می‌گیرد. جوانی که با اعلامیه‌های امام مسیر زندگی قهرمان را تغییر می‌دهد.

✅ اعلامیه‌ها کار خودشان را می‌کنند و قهرمان قصه ما تصمیم می‌گیرد به ایران سفر کند. احساس می‌کند به جایی برود تا دِینش را به اسلام اَدا کند.

🔔 عیسی بهمن ۶۱ و در ۱۸ سالگی وارد ایران می‌شود آن هم با زبان بی‌زبانی. او دنبال آدرس یک حوزه بود که رفیقش آنجا را بهش معرفی کرده: 🌱 حوزه‌ای در شهر بناب.

🔸حوزه‌ی بناب چسبیده به مسجد جامع است. موقع نماز، مسجد جامع محل رفت‌وآمد مردم و طلبه‌هاست. خبر‌ها در مسجد ردّ و بدل می‌شوند. 👌و همین خبر‌ها مسیر بعدی زندگی عیسی را شکل می‌دهند. ✨ علیرغم مخالفت‌های مدیر مدرسه، ادامه مسیرش در جبهه‌ می‌گذرد و به همین دلیل، مخفیانه و در بهار سال ۶۲ 🔔وارد جبهه‌های جنگ ایران علیه عراق می‌شود. تجربه شیرینی که به‌خاطر یک سری اتفاق ها خیلی دوام نمی‌آورد. برخورد یک بمب در کنار او روند زندگیش را کاملا تغییر می‌دهد. #رویای_آنّه 📌 انتشارات شهید کاظمی 🆔 @nashreshahidkazemi

#یک_روز_تا_غدیر 🔔 ای مردم! من #پیامبر خدایم در حالی که قبل از من پیامبران بسیاری بوده‌اند. آگاه باشید که #علی به صبر و شکر توصیف شده و بعد از او، فرزندانش نیز این‌گونه‌اند. ای مردم! به تحقیق بیشتر پیشینیانتان گمراه شدند. من صراط مستقیم خدایم که به شما امر کرده هدایت را از این مسیر بپیمایید. پس از من علی و بعد از او فرزندانم از صُلب علی امامان و هادیان به سوی حق هستند. من برای شما حق را بیان کردم و شناساندم. بعد از من نیز علی حق را به شما نشان می‌دهد. 📖 #غدیر_در_مدائن | صفحه ۴۸ 📌 انتشارات شهید کاظمی 🆔 @nashreshahidkazemi

📚 اینجا فروشگاه زیبای ماست این «زیبا» رو بار‌ها از زبان خودتون شنیدیم نه اینکه بخوایم خودمون بگیم. یک فروشگاه با کلی کتاب خوب 🎁 در کنار دمنوش و تخفیف و هدیه‌های عید غدیر شیرینی عید هم داریم. 🥰 کتاب با طعم شیرینی عیدتون هم پیشاپیش مبارک قدمتون بر چشم ما اینجاییم👇 👈 قم خ معلم مجتمع بزرگ ناشران طبقه همکف واحد ۳۶ از 8 صبح تا 8 شب هستیم 🌱 یک فروشگاه کوچک به وسعت آسمان 📌 انتشارات شهید کاظمی 🆔 @nashreshahidkazemi

#یک_روز_تا_غدیر 🔔 مسلمانان دو سه روز توی #غدیر ماندند. دو خیمه برپا شد. یکی مخصوص #پیامبر و دیگری برای #امیرالمؤمنین. مردان ایستادن توی صف. یکی‌یکی به خیمه پیامبر می‌رفتند.‌ تبریک می‌گفتند و #بیعت می‌کردند. بعد می‌رفتند خیمه‌ی علی به‌عنوان امام و وصی پیامبر با او بیعت می‌کردند و با نام امیرالمؤمنین سلامش می‌دادند. 🔸ظرف آبی هم آماده شد برای بیعت زنان. دست اميرالمؤمنين در ظرف آب بود، زنان هم دست توی آب برده و با جانشین پیامبر بیعت می‌کردند. 📖 آفتاب در محراب | صفحه ۴۱ | بهزاد دانشگر 📌 انتشارات شهید کاظمی 🆔 @nashreshahidkazemi

📖 کتاب #غدیر_در_مدائن اولین قدم در روایت داستانی #غدیر است. 🔔 شخصیت محوری این داستان یک جوان ایرانی است که ماجرای غدیر را از زبان حُذَیفه فرماندار مدائن و از یاران حضرت‌امیر علیه‌السلام می‌شنود.