✳️ فقط ۴ روز تا مبعث پیامبر مهربانیها حضرت محمد(ص) باقی مونده.
🔺وقتی به داشتههای ذهنمون نگاه میکنیم، احتمالا یک سری اطلاعات تکراری درباره پیامبر داریم و از خیلی از نقاط حساس زندگی بهترین بنده خدا اطلاعی نداریم.
📚دو کتاب زیر که امشب بهتون معرفی میکنم، با اینکه حجم کمی دارن، پر از نکتههای مفید و تازه هستن تا پیامبرمون رو بهتر بشناسیم.
پس دعوتتون میکنم به خوندن دو کتاب زیر:
📖 #آفتاب_آخرین
🔸️برشهایی کوتاه از زندگی و زمانه پیامبر(ص) در قالب صد داستان کوتاهِ کوتاه و خواندنی.
✍🏻 بهقلم مهدی قزلی
✂️ گفته بود: "همه پیامبران، قبل از نبوت چوپانی کردهاند." گفته بودند: "خودتان چه طور؟" گفته بود: "من هم گوسفندان مردم مکه را توی سرزمین قراریط چوپانی کردم." حق هم داشت، برای سروکله زدن با آدمهایی مثل ابوجهل و ابولهب، آدم باید هم قبلش با بز و گوسفند سروکله زده باشد.
مشاهده و تهیه کتاب:👇
https://manvaketab.com/book/373284/
📚 #چهره_تو_قبله_هر_شاعر_است؛ برشهایی کوتاه از زندگی پیامبر(ص) از آغاز تا پرواز
✍ بهقلم کمالالسید
✂️ آوایی آسمانی بدو گفت: "ای محمد تو پیامبر خدایی و من جبرائیل."
امری است شگفت! چه اتفاقی افتاده است؟ این چه پژواکی است که در هستی طنینانداز شد؟ تو گویی آوای فرشته در جوهر خویش رازهایی را برملا کرده است؛ آنگونه که از صخرهها، چشمههای زندگی میجوشد. خارها، دانههای شن، درختچههای پراکنده در اینجا و آنجا و سنگهایی که لال مینمودند، همگی میگفتند: " ای محمد! شما، رسول خدایی."
مشاهده و تهیه کتاب:👇
https://manvaketab.com/book/348455/
📌 انتشاراتشهیدکاظمی
🆔 @nashreshahidkazemi
9.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
📘 #پلاسما داستان زندگی زنی به نام شیما است که در برهههای مختلف زندگی تلاش میکند برای فرار از فشار سنگین نگاه مردم، موفقیت را در ثابت کردن خود به دیگران معنا کند. او متولد سال ۷۰ است. سالهایی که سیاست جمعیت در کشور تغییر کرده و شعار فرزند کمتر، زندگی بهتر، در بسیاری از خانوادهها نهادینه شده بود. سالهایی که نسلی با نگرشهایی متفاوت به ایران تقدیم کرد. رمان با تردید در افشای یک راز در سال ۱۴۱۰ شروع میشود که به سالهای گذشته زندگی شیما اشاره دارد.
.
.
.
📝نویسنده: فاطمه شایان پویا |رقعی| ۲۱۵ صفحه
مشاهده و خرید کتاب👇
https://manvaketab.com/book/391320/
📌 انتشاراتشهیدکاظمی
🆔 @nashreshahidkazemi
✳️رزق صبح پنج شنبه
🙏من به #روزی اعتقاد دارم، مخصوصا به روزیهای معنوی که در تقدیر آدم قرار میگیرد.
یکی از کارهایی که کمک میکند خیلی از رزقها، نصیبمان شود عمل آدم است، تلاش خودمان، حرکت خودمان...
اینکه توکل کنیم
توسل کنیم
و عمل کنیم...
✅شاید این یک اصل باشد...
🌸مثلا اگر یک ماه پیش دور هم جمع نمیشدیم و قرار نمی گذاشتیم که کتاب این شهید عزیز را بخوانیم. اگر بنا را بر خواندن و تامل در آن نمیگذاشتیم، شاید این رزق و دیدار اتفاق نمیافتاد...
🔖و اما اتفاقی که افتاد....
بعد از اینکه همهمان کتاب #هواتو_دارم را خواندیم، تصمیم گرفتیم یک روز به اتفاق هم برویم سر مزار این شهید عزیز و به قول معروف کار کتاب را با این دیدار تمام کرده باشیم...
👌یکی دوهفتهای از پایان خواندن کتاب گذشته بود تا بالاخره پنج شنبه ۴بهمن ماه این روزی نصیبمان شد.
همه بچههای نشر، راهی بهشت زهرا شدیم.
🥀بهشت زهرایی که پر است از انوار طیبهای که برای این خاک و آب و برای خدا و برای اسلام جانشان را تقدیم کردن و دنیا را به اهلش واگذار کردن...
⏰ساعت ۹صبح به بهشت زهرا رسیدیم.
☀️نسیم صبحگاهی با نور آفتاب و عطر نرگسهایی که در دستمان بود هوای معطری را به جانمان میریخت.
🌷انگار شهدا آمده بودند به استقبال...
🖖السلام علیک ایها شهدا و صدیقین...
🌺سر مزار سید محمود طالقانی رفتیم سیدی بود از صدیقین...
سیدی که مجاهدتهای انقلابی اش بین ما جوانها ناشناخته مانده است...
و مزارش کنار جایگاه سخنرانی حضرت امام خمینی ره در ۱۲ بهمن سال ۵۷ بود
💐از کنار مزار شهدای هفت تیر گذشتیم
فاتحهای خواندیم و به قطعه ۲۴ رسیدیم.
اولین جایی که رفتیم مزار شهید نوجوانی بود که همه زندگیش را کف دست گرفت و بیآنکه از هیبت یک قول آهنی بترسد خودش را به دل تانک زد و یک دنیا را متحیر عملش کرد...
شهید فهمیده را میگویم...
🌹#حسین_فهمیده
💫یاد رضا پناهی افتادم؛ کتاب عارف ۱۲ساله
شاید جایش باشد که وصیت امام را یک بار دیگر گوش کنیم و برویم سراغ وصیت نامههای این شهیدان شاید آن عبادت ها و نیایشها ما را تکان ندهد؛ ولی این وصیتها رعشه به جانمان بیندازد...
🔷کمی آن طرفتر نگاه نافذی محمد را به سمت خودش کشاند...
👌-بچهها شاهرخ... شاهرخ ضرغام
البته اینجا یادمانی از شاهرخ بود. چون هنوز از آن پیکر درشت و چهارشانه چیزی برنگشته😔
🔺همان #کشتی_گیر و گندهلات محله کوکاکولای تهران که عراقیها برای سرش جایزه گذاشتند
همان که مجذوب #چمران شد و شد یکی از چریکهای فدائیان اسلام...
📘یاد کتاب #شاهرخ_نامه افتادم و چقدر خوشحال شدم که کتابی را ترویج میکنم که قهرمانش یک شهید و یک استوره است.
⭐️آن طرفتر مزار فرماندهانی بود که در کنار هم جمع شده بودند...
کمی نامنظم؛ ولی عاشقانه
🌻اولینش شهید #چمران بود
و بعدش #همت و #چراغچی و #بروجردی...
فرماندهان نام آوری که آوازهشان بیشتر از زمین در آسمان پیچیده است...
و البته چند قدم آن طرفتر مزار #پدر_موشکی_ایران...
حاج حسن آقای تهرانی مقدم