eitaa logo
انتشارات شهید کاظمی
12.4هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
84 فایل
«شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب» آدرس:👇 قم، بلوار معلم، مجتمع ناشران، طبقه همکف واحد36 02533551818 خرید سریع و آسان کتاب ها👇 Manvaketab.com مشاوره،پشتیبانی و نظرات👇 @manvaketab_admin سامانه پیامکی ۴۰۰۰۱۴۱۴۴۱
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلم می‌خواهد بابا بهم غذا بدهد. بابا وقتی بود، برایم لقمه می‌گرفت. خودم بلدم بخورم، ولی بابا لقمه می‌گرفت. خب دوست داشتم. به قول بابا دختر‌ها بابایی‌اند. بابا هم دوست داشت. لقمه هایش ماشین می‌شدند و می‌رفتند توی دهانم. انگار دهان من پارکینگ است. هواپیما می‌شدند. کشتی می‌شدند. سفینه آدم فضایی‌ها می‌شدند. هر چه می‌شدند دوست داشتند بروند توی شکم من. 🌷 با این شهید، بیشتر آشنا شوید https://manvaketab.com/book/345439/ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📘 کتاب «نبرد تیله ها» خاطرات کودکی علی‌اکبر حسینی است که در قالب داستان نوشته شده است. نویسنده که خود اهل پاکستان و شهر کویته است، رشد تروریسم را در محله‌ خودش شاهد بوده و تأثیر منفی تروریسم بر افراد محل را از نزدیک دیده و آن را در قالب داستان نوشته و سعی دارد آثار سوء تروریسم بر زندگی افراد یک محل امن را به تصویر بکشد؛ 🚫 محلی که زمانی شیعه و سنی در آن در کنار هم زندگی می‌کردند و با رشد تروریسم در پاکستان و مخصوصا کویته، فاصله‌ای عجیبی میان آن‌ها به‌وجود می‌آید و باعث بدبینی نسبت به همدیگر می‌شود و این بدبینی به جایی می‌رسد که بسیاری از افراد محل، جان‌شان را از دست می‌دهند و آن‌هایی هم که زنده می‌مانند یا به کشورهای خارج مهاجرت می‌کنند یا همانجا می‌مانند و هر لحظه را با ترس و وحشت سپری کرده و هر آن منتظر مرگ ناگهانی خود هستند. این کتاب از اتفاقات تلخ و شیرین سخن می‌گوید که گاهی مخاطب را می‌خنداند و گاهی می‌گریاند و گاهی هم وحشت‌زده می‌کند. ✅ مشاهده و خرید کتاب https://manvaketab.com/book/369365/ 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
روزها می‌گذشت. مردم ترور می‌شدند و خانواده‌ها عزادار. بهشت‌ زینب آبادتر از کل منطقه به نظر می‌رسید. در طول روز تعداد افرادی که سر مزار عزیزانشان می‌آمدند بیشتر از افراد موجود در محل بود. دیگر اوضاع طوری شده بود که خبر انفجار و انتحار از جمله خبرهای معمول بود و مردم با شنیدن چنین خبرهایی تنها سعی‌شان این بود که بفهمند کسی از فامیل‌شان شهید شده یا نه. یک بی‌حسی عجیبی در بین مردم به وجود آمده بود. عده‌ای که با پول کشورهای خارجی ثروتمند شده بودند به فکر زندگی مرفه بودند و اصلاً به این وضع نابسامان فکر نمی‌کردند. 🔗 برش از کتاب 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖊️ امروز می‌خوایم شما رو با یه نویسنده و یه کتاب خوب آشنا کنیم. پس لطفا اول این فیلم کوتاه رو ببینید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
🤔 استاد صفایی حائری را چه قدر می‌شناسید؟! 💠 ویژگی‌هایی که در استاد بود، موجب می‌شد که افرادی که با ایشان آشنا می‌شوند، نتوانند او را رها کنند. یکی از این ویژگی‌ها این بود که ایشان، به خودش دعوت نمی‌کرد. یعنی اگر کسی با ایشان آشنا می‌شد، استاد تلاش می‌کرد، آموزه‌های دینی در چشم آن فرد بزرگ شود، نه شخصی 🌷با ما همراه باشید در معرفی یکی از آثار خوب و بارزش این استاد بزرگوار 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
🔍 این روزا، تو بیشتر مسائل زندگی، به یه استاد نیاز داریم. استادی که بتونه چیزایی رو به ما نشون بده که مث یه چراغ باشن برای ادامه مسیر تاریک زندگی. ما یه استاد خوب سراغ داریم که این‌‌طوری بود. استادی که همه این مسائل رو برای شاگرداش، تو کلاس‌های درسش می‌گفت. منظورم استاد علی صفایی حائری هست؛ همون استادی که به عین صاد معروفه. ⁉️ موافقید بریم ببینیم چه درس‌هایی هست؟ ☘️ درس‌هایی مث انتخاب همسر، ازدواج، اخلاق خانوادگی، عشق و ایمان، معرفت، راهکارهایی برای رشد و تکامل معنوی و... 📖 رد پای نور، دفتر اول سیری در سیره تربیتی استاد علی صفائی حائری 🖊️ به قلم: سید عبدالرضا هاشمی ✅ مشاهده و خرید کتاب https://manvaketab.com/book/247672/ 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
⁉️ برخورد استاد عین. صاد با دیگران چگونه بود؟ 💠 او که هرگز با چنین شخصیت‌هایی، آن هم در خانه یک عالم مواجه نشده بود، پرسید: حاج آقا این آدم‌ها دور و بر شما چه‌کار می‌کنند؟ چرا این‌جور آدم‌ها را اطراف خودتان جمع کرده‌اید تا شخصیتتان خیلی جاها زیر سؤال برود؟ ☘️ شیخ لبخندی زد و پاسخ داد: مگر غیر از این است که رسول مکرم اسلام(ص) از دل همین آدم‌ها سلمان‌ها و ابوذرها را بیرون می‌کشیدند و تربیت می‌کردند؟ و مگر غیر از این است که رسالت اصلی ما هم تربیت همین آدم‌هاست؟ تو غیر از این فکر می‌کنی؟ 💮 با لحن طنزآلودی گفت: خودتان دارید می‌گویید سلمان و ابوذر! یعنی از این‌ها سلمان و ابوذری هم در می‌آید؟! 😕 شیخ ابروهایش را گره کرد و گفت: ... اگر یک پزشک بالای مطبش بزند ورود افراد مریض ممنوع، خودش مریض است و نیاز به مداوا دارد. تو که از من توقع نداری یک چنین جمله‌ای را قاب بگیرم و بزنم بالای در خانه‌ام... 🔗 برشی از کتاب 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
💠 یک اثر جذاب دیگه از استاد صفایی حائری. این جلد شاید بیشتر به درد افرادی بخوره که زمین و زمان رو بهونه قرار میدن تا ازدواج نکنن. اولیش، شرایط نامطلوب اقتصادی جامعه، نداشتن شغل مناسب و یا حتی یه خونه. اگه ساکن قم هستید پیشنهاد می‌کنیم یه تُکِ پا تشریف بیارید فروشگاهمون و خودتون این کتاب رو تورّق کنید، یه دمنوش میل کنید و بعد کمی با هم صحبت کنیم. اگه تو شهرهای دیگه زندگی می‌کنید، تکه‌هایی از این کتاب رو واستون در روزای آینده در کانال قرار میدیم تا بیشتر با این کتاب آشنا بشید. ✒️ سرتون رو درد نیارم؛ استاد در این جلد باارزش، موضع‌گیری درست در مقابل مشکلات زندگی رو به ما نشون میدن. ☘️ عنوان فصل‌هایی که در جلد دوم قرار داره، اینا هستن: ضرورت ازدواج، آموزش‌های قبل و بعد از ازدواج، مشکلات و راهکارها. 🖊️ به قلم: سید عبدالرضا هاشمی ✅ مشاهده و خرید کتاب https://manvaketab.com/book/391274/ 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
37.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 برنامه مستند شهید حاج احمد کاظمی ( سرباز چهل و شش ساله ) 🔻قسمت اول: https://telewebion.com/episode/0xabc5233 🔻قسمت دوم: https://telewebion.com/episode/0xabc5c14 🔻قسمت سوم: https://telewebion.com/episode/0xabc624f 🔻قسمت چهارم: https://telewebion.com/episode/0xac0f652 🔻قسمت پنجم: https://telewebion.com/episode/0xac6561c 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
💠 و اما ببینیم در جلد سوم اثر استاد صفایی حائری چه خبره 💎 تو این جلد، استاد به‌طور ویژه به مسأله تربیت کودک پرداخته و این موضوع رو با منطق اسلامی بررسی می‌کنه. چون هر شخصی با هر شغل و جایگاهی، تربیتش تو کودکی شکل می‌گیره. فرقی نداره طرف دکتر باشه، نجار باشه یا مهندس و مربی و بنّا و... شخصیتش تو بچگی شکل می‌گیره و وقتی بزرگ شد خودش رو نشون میده. مث یه درخت که وقتی بزرگ شد می‌تونه میوه بده. 🤔 اگه هنوز به خوندن کتابایی با رویکرد تربیت اسلامی شک داری، پیشنهاد می‌کنیم این سه جلد رو از دست نده. 🖊️ به قلم: سید عبدالرضا هاشمی ✅ مشاهده و خرید کتاب https://manvaketab.com/book/387349/ 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
تو رفتی و تکه‌ای از تو جا ماند. بوی تو و صدای تو و برق نگاه تو. تو رفتی و از هرکدام تکه‌ای از وجودشان را کندی و با خودت بردی. تو جان و روح بودی در کالبد همه‌شان. رفتی و این جان را با خودت بردی. مامان و بابا و محسن و مهدیه، نیمه‌جان شدند بعداز رفتن تو، بعد از رفتنت، لبخندشان کم‌رنگ شد و خانه، بی‌صدا. همه در سکوت و انتظار روزها را شب کردند. در رفتن جان از بدن گویند، هر نوعی سخن من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود... 🌷 با این شهید، بیشتر آشنا شوید ✅ مشاهده و خرید کتاب https://manvaketab.com/book/259557/ 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 مسابقه بزرگ کتابخوانی «هفتاد و دومین غواص» 🌷 رزم عاشورایی رزمندگان و شهدای مظلوم غواص 💠 در دوران دفاع مقدس، دنیایی از مجاهدت و جهاد را داریم که زیباترین اوج این معرفت جهادی، رزمندگان غواص بودند. ☘️ گردان غواصی پیشتازانی هستند که ترس را خجالت زده کردند؛ چرا که جنگ بر روی آب و در جایی که شبکه‌ای از سلاح‌های مختلف در آن قرار گرفته، کار ساده‌ای نیست و اوج هنر رزمندگان ما، عبور از رودخانه‌های اروند بود... 📘 «هفتاد و دومین غواص» یک روایت جذاب و متقن است از رزم عاشورایی رزمندگان و شهدای بزرگی چون شهید 🖊 به قلم: حمید حسام راوی کتاب: کریم مطهری؛ فرمانده گردان شهدای غواص 🥽 مسابقه کتاب‌خوانی هفتادو دومین غواص 🎁 همراه با ۲۰۰میلیون ریال جوایزنقدی🎁 📥جهت مشاهده و تهیه کتاب به همراه برگه مسابقه 🔻مراجعه به سایت من و کتاب https://manvaketab.com/book/336017/ ☎️ تلفن مرکز پخش کتاب 02533551818 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
📚 💠 نشست معرفی کتاب‌ غواص؛ روایت رزم عاشوایی رزمندگان و شهدای مظلوم غواص مکان: مشهد مقدس، حرم مطهر آقا علی‌بن موسی الرضا(ع)، رواق کتاب(صحن قدس ) 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
🤔 اگر کتاب از معراج برگشتگان حمید داودآبادی را با دقت خوانده باشید، حتما نام مصطفی کاظم زاده در ذهنتان باقی مانده و آن را در گوشه حافظه‌تان می‌توانید پیدا کنید. او رفیق صمیمی داودآبادی بود که اتفاقا قسمت مربوط به خاطرات نویسنده کتاب و او از بخش‌های جذاب کتاب شده بود. 💠 همین جذابیت و مورد توجه واقع شدن هم باعث شد تا داودآبادی به فکر این بیفتد که خاطراتش با شهید کاظم‌زاده را در قالب کتابی مجزا سر و سامان دهد. کتابی که عنوان دیدم که جانم می‌رود، نام گرفت، ماجراهای این رفاقت سه ساله، ظرفیت بالایی برای دیده و خوانده شدن داشته و یکی از کتاب‌های پر فروش ، در حوزه روایت زندگی شهدا، شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 دوران دفاع مقدس، گنجینه‌ تمامی ناپذیری است که هرچه بیشتر به اعماق آن می‌رویم با ابعاد تازه‌تر و جذاب‌تری از آن روبرو می‌شویم. یکی از این ابعاد جذاب و کمتر دیده شده، رفاقت بین رزمندگان بوده است. رفاقتی که گاه آدم‌ها را از برادر خونی بهم نزدیک‌تر می‌کرده است و آن‌قدر ریشه‌دار و عمیق می‌شده که تبدیل به اخوت و برادری واقعی می‌شده است. 👬 ماجرای بین حمید داوود آبادی و شهید مصطفی کاظم زاده نیز از همین برادری‌هاست. دو نوجوان کم سن و سال که در روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی با هم آشنا می‌شوند و بعد از آن هم با هم راهی جبهه شده‌اند و در نهایت نیز شهادت مصطفی، او را از حمید که برادر واقعی‌اش شده بود، جدا می‌کند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
♥️ عشق، یعنی مخلص خالص بودن یعنی رفیق. و ما از رفاقت چی می‌دونیم... حکایت عاشقی به سبک نور 🌷 ناگفته‌هایی از شهید مصطفی کاظم زاده به روایت دوست و همرزمش، حمید داوود آبادی 💎 این اثر جذاب، تنها گوشه‌ای از زندگی واعتقادات شهدای جوان وعزیزیه که ما در راه حفظ میهنمون، دادیم وچقدر آقا مصطفی‌ها هست که ما باید درموردشون بدونیم. در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن، من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم می‌رود ✅ مشاهده و خرید کتاب https://manvaketab.com/book/223197/ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
چه‌کار باید می‌کردم، اصلاً چه‌کار می‌توانستم بکنم؟ مصطفی داشت می‌رفت: تنهای تنها. اما من نمی‌خواستم بروم. اصلاً من اهل رفتن نبودم. نه می‌خواستم خودم بروم نه مصطفی. تازه او را کشف کرده بودم. برنامه‌ها داشتم برای فرداهای دوستی‌مان. حالا او داشت می‌رفت. او داشت می‌شد رفیق نیمه‌راه. من که ماندم! من که اصلاً اهل رفتن نبودم. ماندن مصطفی برای من خیلی مهم و باارزش‌تر بود تا رفتنش. حالا باید او را چطوری از رفتن منصرف می‌کردم؟ بدون شک خودش بود. مگر نه‌اینکه من نخواستم بروم و نرفتم؟! پس اگر او هم از ته دل به خدا التماس می‌کرد که نرود، حتماً می‌توانست دل خدا را به دست بیاورد. پس باید کاری می‌کردم که نگاه و خواست مصطفی عوض شود. باید با خواست و تمایل او، نظر خدا را هم برمی‌گرداندم. 🔗 برشی از کتاب ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
🖐️ سلام، کتاب‌های من که با تخفیف روز مادر خریده بودم، رسیدن دستم😍🤩 نشانه‌های کتاب خیلی قشنگ هستن ممنونم😁✌🏻🍀 🌹 ممنون از شما مخاطبین گرامی که عکس‌هایتان را برای ما می‌فرستید ✨ اگه شما هم خواستین نظرتون رو برامون بفرستین به این ایدی ارسال کنید👇👇 @Shahidkazemi313 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
🌹 امروز رواق کتاب میزبان فرمانده گردان شهدای غواص بود.. و البته امروز فرمانده گردان غواص‌ها میهمان امام رضا (ع) بود... 💠 تصویر تنها غواص بازمانده توی آب که رو به نور سفید فین‌های توی پایش را تکان می‌داد، افتاده بود روی نمایشگرها که دو طرف مجری و میهمان برنامه، قرار گرفته بود. 💎 عطر حرم مثل همه رواقها، توی رواق کتاب هم پیچیده بود. کریم مطهری خاطرات کودکی و نوجوانی‌اش را از آنجا شروع کرد که مکتب امام خمینی(ره) بچه‌ها را یک شبه مرد بار می‌آورد. بچه‌های ۱۲،۱۳ ساله شده بودند نگهبان شبانه پیت‌های نفت مغازه نفت فروشی. 💥 بعد هم که صدام، سودای کشورگشایی بسرش افتاد، پیش‌بینی امام خمینی‌(ره) برای تشکیل بسیج میلیونی بکار آمد. باز بچه‌ها بازی کوچه و بازار را رها کردند و راهی جبهه شدند. 🤔 نمی‌توانستم حتی تخیل کنم، نمی‌دانم کریم مطهری چه صبری داشت که این همه سال این خاطرات را حفظ و نقل کرده بود. 🌹 تصاویر جان دادن بچه‌های گردان، تصویر مرد زخمی که خودش را روی خورشیدی‌ها انداخت تابقیه بتوانند عبور کنند و تصویر بیهوش شدن مادرش وقتی بعد از سالها این قضیه را فهمید... 😭 رواق کتاب،محفل اشک شد... انگار شهدای کتاب آمده بودند زیارت و توی قهقهه مستانه‌شان‌ ما را هم مهمان کردند... 📘 یک دورهمی به بهانه کتاب مشهد مقدس، حرم امام رئوف 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
از بازار رد می‌شدیم. خانم بی‌حجابی را دید! سرش را پایین انداخت و گفت: خواهرم جلوی امام رضا حجابت رو رعایت کن! با آرنج زدم به پهلویش: «ما رو می‌گیرن تا حد مرگ می‌زنن!» کوتاه بیا نبود: «آدم باید امر به معروف و نهی از منکرش، سر جاش باشه؛ خون ما که رنگی‌تر از خون امام حسین نیست!» 🌹 با این شهید، بیشتر آشنا شوید https://manvaketab.com/book/180839/ 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ شهید کاظمی و راه شهدا 🔴 کلام شهید: این که ما می‌گیم ما ادامه دهنده راه شهدا هستیم، یکی از موضوعات ادامه دادن راه شهدا، این است که ما در راه انقلاب اسلامی شهید بشیم، فداکاری کنیم در این راه، 🛑 خونمون را بدیم، جسممون را بدیم، هستی مون را بدیم، یکی دیگرش اینه که ما بتوانیم عزت و سربلندی شهدا را برای نسل‌های آینده نگه داریم، برای سعادت‌مندی و سربلندی یک بچه شهید تلاش کنیم، آثار یک شهید را سربلند کنیم، این که راحتم هست، هزینه‌ای هم نداره، از دست همه ما هم برمیاد، این هم یکی از موضوعاتی است که ما باید راه شهدا را ادامه بدهیم. 📖 به ✍🏻قلم 🔸 خاطرات و روایت زندگی شهید احمد کاظمی، از آغاز تا پرواز ✅ مشاهده و خرید کتاب https://manvaketab.com/book/348467/ 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب در کشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
پرستار که می‌بیند حرفی نمی‌زنم ادامه می‌دهد: «هر مبارزه‌ای به معنای آزادی‌خواهی نیست خانم دکتر! اصلاً برای آزادی نیست.» تعجب می‌کنم. او انگار حرف‌های نگفته‌ام را شنیده است. بعد از مکثی کوتاه می‌گوید: «غربی‌ها را قبل از انقلاب شناختیم. آن‌ها که به بهانه تجدد دست به استعمار و استثمار زدند. تعریفشان از تجربه و به تبع آن آزادی، فقط به قدر منفعت خودشان است. آزادی یک ویژگی انسانی است؛ اما وقتی انسانیت مُرد، دیگر آزادی در هیچ لقاحی نمی‌گنجد.» ✂️ برشی از کتاب 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب در کشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 امروز روز جهانی مقاومت غزه است با رزمندگان مقاومت غزه در قرائت قرآن شریک باشیم 🙏 🔻 به امید پیروزی و آزادی 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب در کشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1