eitaa logo
نشر شهید هادی
19هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
17 فایل
کانال رسمی انتشارات و گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی جهت معرفی آثار و... تبلیغ و تبادل نداریم دفتر نشر جهت خرید کتاب ۰۲۱۳۶۳۰۶۱۹۱ (۹صبح تا ۵عصر) ارتباط با مدیر مجموعه ۰۹۱۲۷۷۶۱۶۴۱ @nashre_hadi
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید سپهبد قاسم سلیمانی: اگر آرزوی شهادت دارید اگر دوست دارید شهید شوید اول باید شهیدانه زندگی کنید، تا به آن مقام والای شهادت نائل شوید. مثالش مانند کسی است که اول باید علم بیاموزد، بعد تلاش کند بعد عالم شود. پس شهادت تنها آرزو نیست که هر وقت خواستی به آن دست پیدا کنید، باید تلاش کنید، برای آن بجنگید آن هم با شیطان نفست، به خدا نزدیک شوید و درست عمل کنید تا به سر منزل مقصود برسید. 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
جوان پشت ميز، وقتي نابودي بسياري از اعمال مرا ديد، نكته جالبي به من ياد آور شد و گفت: من ديده ام برخي انسانهاي دانا، جداي از اينكه كارهاي خود را براي رضاي خدا انجام ميدهند، اما در ادامه، ثواب كارهاي خوبي كه در دنيا انجام ميدهند را به يکي از چهارده معصوم هديه ميكنند. انسان ها ممكن است در ادامه زندگي به خاطر گناهان و اشتباهات، ثواب اعمال خوب خود را از دست بدهند، در نتيجه وقتي به برزخ مي آيند، مانند تو دست خالي هستند، در اين زمان، آنها كه اين ثوابها را هديه گرفته اند به آن شخص سر مي زنند و از او دلجويي مي كنند. اين بزرگواران كه به اين ثوابها احتياج ندارند، لذا اين اعمال خير را به همان شخص بر ميگردانند. بنابراين به شما توصيه ميكنم كه خالصانه اين كار را انجام دهيد؛ يعني ثواب تمام كارهاي خير خودتان را به مقربين درگاه الهي هديه نماييد ...🌸☺️ 📚سه دقیقه در قیامت. تجربه نزدیک به مرگ 📙نشر شهید هادی 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
✳ انسان قرآنی 🔻 هر كسى وظيفه‌اش اين است كه بايد بشود. انسان قرآنى كسى است كه: «لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»(واقعه، ۷۹) حرف مى‌زند پاك، غذا مى‌خورد پاك، مى‌بيند پاك، خيالش طاهر، ذكرش، عقلش، قلمش، امضايش، شهادتش، كسب‌و‌كارش، همه قرآنى است. چون انسان آنچه را مى‌شنود، آنچه را مى‌بيند، همه را مس مى‌كند و انسان قرآنى كسى است كه «لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ». 👤 📚 برگرفته از کتاب «گفت‌و‌گو با علامه حسن‌زاده آملی» 📖 ص ۶۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✦🍀✦༻‌﷽‌༺‌‌‌✦🍀✦ ✋ یاصاحب‌الزمان! ملال‌نیست اگر کربلا نمی‌بری‌ام، همین‌که‌یاد گدا در حرم‌کنی، کافیست .. ✠از آیت ‌‌الله ‌بهجت‌(رضوان‌الله‌علیه) سوال‌ شد‌: +اگر‌ ما ‌بخواهیم ‌در‌ ظهـور‌ امام‌زمان‌ﷺ تعجیل ‌شود باید ‌چه‌ ڪار ڪنیم؟! ✠ایشان‌فرمودند: همان ‌ڪارهایی ‌ڪه ‌در عصرظهورشان‌ قرار ‌است‌ انجام ‌دهیم‌ را‌ الان‌انجام‌ دهیم! همان ‌ڪارهای ‌خوب ‌را، همین ‌الان ‌انجام‌ دهیم و ‌بدی‌ها را‌ همین ‌الان‌ترڪ‌ ڪنیم‌، ظهورشان ‌محقق‌ می شود ..🌱 🔹اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ
6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معرفی کوتاهی از کتاب کامبوزیا. ✅دانشمند ناشناخته در تاریخ معاصر ایران، از رجال قاجار ✅کسی که مقام معظم رهبری در درس او حضور می یافت. ✅بزرگترین دشمن صهیونیستها و خاندان پهلوی در ایران ✅نابغه ای که در زمان پهلوی به سیستان تبعید شد. ✅مسلط به چندین زبان زنده دنیا و صاحب کرسی استادی در دانشگاه سوربن ✅مترجم و مفسر قرآن و صاحب نظر در مسائل تاریخی ✅مخالف دستور کاهش فرزندان شیعه، صاحب ۲۸ فرزند و... ✅شهید به دست عوامل ساواک. او خودش فرزند شهید بود. 📙برگرفته از کتاب کتاب کامبوزیا، خاطرات شهید امیر توکل کامبوزیا اثر گروه شهید هادی
هدایت شده از پخش کتاب هادی
1⃣5⃣ 📚کامبوزیا زندگینامه و خاطرات دانشمند شهید امیر توکل کامبوزیا استادی که به ۷ زبان مسلط اما به زاهدان تبعید و به دست ساواک به شهادت رسید. یکی از شاگردان او رهبر انقلاب بودند. 📖 اثر گروه شهید هادی ۱۴۴ صفحه مصور ۱۳۰۰۰ تومان ✅خاطرات اثرگذار و زیبا چاپ اول ۹۷ چاپ سوم ۹۸ @pkhadi
💐مدیون چه کسانی هستیم؟ آنها که سر دادند و رفتند تا ما بمانیم... انشالله راهشان را ادامه دهیم. 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
وقتی در بیمارستان بستری بودم، جسم من روی تخت در حالت کما قرار داشت اما روحم آزاد بود و به اطراف می رفت. بیرون از بیمارستان یک برج در حال ساخت بود. به آن ساختمان نگاه کردم. ظاهرش خیلی زیبا و آراسته بود. اما ناگهان چهره آن برج برایم تغییر کرد! شخصی که در حال ساخت این برج بود مال یتیم خورده بود و از پول آن ساخت و ساز می کرد... از ازل تا ابد آن شخص فلاکت و بدبختی بود. او را دیدم که در برزخ در برجی پر از آتش عذاب میشد... 📗 برگرفته از کتاب شنود. اثر گروه شهید هادی 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 پیامبر (ص) میفرمایند: به واسطه محبت یک زن به یک سگ و آب دادن به او، گناهان آن زن بخشیده شد. 📘 کنزالعمال، ص۴۳۱۱۶ قلب رئوف و مهربان ابراهیم به حیوانات هم محبت داشت. حتی نمی توانست ببیند که یک حیوان اذیت می شود. یک روز قرار شد که با ابراهیم، از گیلان غرب به کرمانشاه و از آن جا به تهران بیاییم. سوار مینی بوس و راهی کرمانشاه شدیم. همین که ماشین از شهر خارج شد، یکدفعه ترمز کرد و صدایی آمد. راننده لحظه ای توقف کرد و به حرکتش ادامه داد. ابراهیم از شیشه نگاه کرد و متوجه شد که این توقف، به خاطر برخورد ماشین با یک سگ بود. من هم دیدم که پای آن سگ آسیب دیده بود و لنگ لنگان به آن سوی جاده رفت. ابراهیم به راننده گفت: نگه دار ببینیم چی شد. راننده گفت: چیزی نیست سگ بود. ابراهیم بلندتر گفت: نگه دار، من می خوام پیاده بشم. ماشین ایستاد. ابراهیم کرایه دو نفر رو داد و پیاده شدیم. رفتیم به سراغ آن سگ. حیوان زبان بسته قادر به حرکت نبود. ابراهیم جلو رفت. یک تکه چوب برداشت و با مقداری پلاستیک که کناره جاده افتاده بود، پای سگ را آتل بست.خلاصه آن سگ هم از محبت ابراهیم بی نصیب نماند. یکی از کردهای محلی که از دور شاهد این صحنه بود جلو آمد. به کار ابراهیم خیره شده بود. از این کار خیلی خوشش آمد و تشکر کرد. ابراهیم کمی پول به او داد و گفت: "مراقب این زبان بسته باش. اگر شد کمی استخوان برایش تهیه کن." 📚 سلام بر ابراهیم۲/ ص ۹٨ 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
سر چهارراه منتظر تاکسی بودم، یکی از دوستان قدیمی مسجدی را دیدم که با ماشین شخصی در حال عبور بود، توقف کرد و مرا سوار نمود‌. نمی دانستم کجاست و چه میکند اما متوجه شدم روی صندلی های عقب بسته های مشروب قرار دارد!! از این ماجرا چند وقتی گذشت. یکی از بزرگترهای مسجد مرا صدا زد و در مورد همان دوست راننده از من سوالاتی پرسید. گفتم: چرا از من سوال می کنید؟ گفت: ایشان از دختر من خواستگاری کرده و... من یاد بسته های مشروب افتادم و گفتم: من چیزی از او دیدم که باورم نمیشد، اما برو از کسی دیگه تحقیق کن. همین حرف من کافی بود تا آن ازدواج سر نگیرد. حالا در آن سوی هستی و در بررسی اعمالم، همان روز را با جزئیات می دیدم. این دوست من در اطلاعات نیروی انتظامی مشغول شده بود و آن روز بسته های مشروب را از متهم گرفته بود و به پاسگاه می رفت اما من ندانسته قضاوت کردم. او خیلی علاقه داشت که با آن دختر ازدواج کند و زمانی که جواب منفی شنید زندگی اش دچار مشکل شد... 📙برگرفته از کتاب تقاص حق الناس در تجربه های نزدیک به مرگ. 📝اثر گروه شهید هادی. ✅رونمایی، ابتدای ماه ربیع الاول 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63