خداوند در قرآن دو بار از کلمه ویل استفاده کرده.
یکبار برای مال مردم و بار دیگر برای جان مردم. اما ویل شدیدترین تهدید قرآنی است.
وقتی در میان باغ بهشتی قدم میزدم، یکباره قفسی را دیدم که در میان باغ نهاده بودند!
کسی که داخل این قفس زندانی بود را می شناختم، انسان خوبی بود، اما چرا اینجا!؟
✅با او صحبت کردم گفت: در یک جمعی حرفی زدم و آبروی یک مومن را بردم. برای همین اینجا گرفتارم تا او بیاید و رضایت بدهد.
اگر می توانی کاری برایم انجام بده. برو و از او رضایت بگیر...
📙برگرفته از کتاب تقاص اثر جدید گروه شهید هادی
💐رونمایی اول ماه ربیع الاول
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
💐همسفر باشید یا خاطرات شهدا و صدها مطلب اثرگذار.
✅حکایت های شنیده نشده و تصاویر دیده نشده از شهید ابراهیم هادی.
✅تصاویر و گزیده مطالب زیبا از یکصد کتاب منتشر شده توسط گروه و نشر شهید هادی.(هر روز چند مطلب کوتاه، بدون تبلیغ)
✅مطالب بسیار زیبا از کتابهای تجربه های نزدیک به مرگ. شنود، بازگشت، با بابا، سه دقیقه در قیامت و تقاص.
✅معرفی و مطالبی از جدیدترین کتاب نشر.
تقاص(حق الناس در تجربه های نزدیک به مرگ)
✅اخبار گروه فرهنگی شهید هادی، مراسمات و آثار جدید و...
✅مطالبی از پرتیراژترین کتابهای حوزه اجتماعی کشور، سلام بر ابراهیم و سه دقیقه در قیامت که حدود ۱.۳۰۰.۰۰۰ نسخه تیراژ داشتند.
✅لینک خرید کتابها با ارسال رایگان توسط ناشر
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇ضرر نمیکنید!
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
اوایل جنگ به شهادت رسید. علی اکبر در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
مادرش میگفت هر شب جمعه با سختی به بهشت زهرا میرفتم و نماز مغرب را سر قبر فرزند می خواندم و بر می گشتم.
تا اینکه یک شب به خوابم آمد و گفت: مادر از شما خواهش میکنم اگر می توانی زمان دیگری به سر مزار من بیا.
✅وقتی تعجب مرا دید گفت: چون در شب های جمعه همراه با شهدا به کربلا میرویم و در خدمت آقا اباعبدالله هستیم، وقتی شما به سر مزارم می آیی، آقا به من امر می کند به احترام مادرت برگرد و در کنار مادرت باش...
💐شب های جمعه شهدا را یاد کنیم تا آنها نیز ما را در نزد ارباب بی کفن یاد نمایند.
🌷شهید علی اکبر الوندی
📙برگرفته از کتاب تا کربلا. اثر گروه شهید هادی
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🌷سهم امام عصر(عج)🌷
سال اول طلبگي هادي بود. يك روز به او گفتم: مي داني شهريه اي كه يك طلبه ميگيرد، از سهم امام زمان(عج) است.
با تعجب نگاهم كرد و گفت: خب شنيدم، منظورت چيه؟!
گفتم: بزرگان دين ميگويند اگر طلبه اي درس نخواند، گرفتن پول امام زمان (عج) براي او اشكال پيدا ميكند.
كمي فكر كرد. بعد از آن ديگر از حوزه علميه شهريه نگرفت! با موتور كار مي كرد و هزينه هاي خودش را تأمين ميكرد، اما ديگر به سراغ سهم شهریه نرفت.
✳️هادي بسيار احتياط ميكرد؛ زيرا بزرگان راه رسيدن به كمال را دقت در حرام و حلال مي دانند. او به نوعي راه نفوذ شيطان را بسته بود. هميشه دقت ميكرد كه كارهايش مشكل شرعي نداشته باشد.
💢يادم هست گاهي در پايگاه بسيج درس ميخواند، آخر شب كه كار بسيج تمام ميشد از دفتر بسيج بيرون مي آمد.
داخل راهرو لامپ هايي داريم که شب نيز روشن است. هادي آنجا در سرما مي نشست و درس ميخواند!
🌸يك بار به هادي گفتم: چرا اينجا درس ميخواني؟ تو حق گردن گچكاري پايگاه داري، همه در و ديوار اينجا را خود تو بدون گرفتن مزد کچ کاری میكردي. همه تزئينات اينجا كار شماست. خب بمون توي پايگاه و درس بخوان. تو كه كار خلافي انجام نميدي.
✅هادي گفت: من اين درس رو براي خودم ميخوانم. درست نيست از نوري که هزينه اش را بيت المال پرداخت ميكند استفاده کنم. از طرفي چون ميدانم اين لامپها تا صبح روش است اينجا مي مانم.
📚برگرفته از کتاب پسرک فلافل فروش. اثر گروه شهید هادی.
@nashrhadi
🍃بیست و شش سال از شهادت ابراهیم گذشت. در عالم رویا ابراهیم را دیدم. سوار بر یک خودروی نظامی به تهران آمده بود! از شوق نمی دانستم چه کنم. چهره ابراهیم بسیار نورانی بود. جلو رفتم و همدیگر را در آغوش گرفتیم. از خوشحالی فریاد می زدم و می گفتم: «بچه ها بیایید، آقا ابراهیم برگشته!» ابراهیم گفت: «بیا سوار شو، خیلی کار داریم.» به همراه هم به کنار یک سخنرانی مرتفع رفتیم. مهندسین و صاحب ساختمان همگی با آقا ابراهیم سلام و احوالپرسی کردند. همه او را خوب می شناختند.
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🍃ابراهیم رو به صاحب ساختمان کرد وگفت: «من آمده ام سفارش این آقا سید را بکنم. یکی از این واحد ها را به نامش کن.» بعد شخصی که دورتر از ما ایستاده بود را نشان داد. صاحب ساختمان گفت: «آقا ابرام، این بابا نه پول داره نه می تونه وام بگیره. من چه جوری یک واحد به او بدم؟!» من هم حرفش را تائید کردم و گفتم: «ابرام جون، دوران این کارها تموم شد، الان همه اسکناس رو می شناسند!» ابراهیم نگاه معنی داری به من کرد و گفت: من اگر برگشتم به خاطر این بود که مشکل چند نفر مثل ایشان را حل کنم، وگرنه من اینجا کاری ندارم!» بعد به سمت ماشین حرکت کرد. من هم به دنبالش راه افتادم که یکدفعه تلفن همراه من به صدا درآمد و از خواب پریدم!
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
📚کتاب سلام بر ابراهیم، صفحه 187
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
ابراهیم، شخصیت محبوبی در زندگی ما بود. هرحرفی میزد بدون دلیل قبول میکردیم. اگر میگفت چادر سرت کن بدون دلیل قبول میکردیم اما برای ما استدلال میآورد.
✳️ وقتی میخواستیم از خانه بیرون برویم خیلی دوستانه میگفت: «چادر برای زن، یک حریم است.یک قلعه و پشتیبان است. از این حریم خوب نگهبانی کنید».
✅یکبار زمانی که من کم سن بودم میخواستم جوراب رنگی بپوشم و از خانه بیرون بروم. ابراهیم غیر مستقیم گفت: «حریم زن با چادر حفظ میشود،حالا اگر جوراب رنگی به پا کنی، باعث میشود جلب توجه کنی و حریم چادر هم از بین برود.جوراب رنگی جلوی نامحرم جلب توجه میکند..»
همیشه میگفت: «اگر خانم ها حریم رابطه با نامحرم را حفظ کنند، خواهید دید که چقدر آرامش خانواده ها بیشتر میشود. صدای بلند در پیش نامحرم، مقدمه آلودگی و گناه را فراهم میکند. اگر حریم ها رعایت شود، نامحرم جرات ندارد کاری انجام دهد.»
راوی: خواهر شهید
📚برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم2
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🌷نصیحتی از شهید احمدعلی نیری👆
سلام خدمت برادر گرامی و عزیزم ماشاءالله محمدشاهی و امیدوارم حالت خوب باشد. ماشاءالله این چندین ساعتی که در پیش تو بودم خیلی از دستت ناراحت شدم؛ چون کلی اخلاق تو فرق کرده! ماشاءالله خیلی عقب افتادی. بکوش خودت را نجات بده. اگر باز تنبلی به خرج دهی، عقب تر می افتی. آن وقت است که آنطور که پروردگار باید به شما عنایت بکند نمی کند. آن وقت است که گرفتار نفس و شیاطین می شوی. بکوش که باز به مقام اولیه خودت برسی.
✳️ ماشاءالله فکر کنم (علت این مشکل) در اثر برخورد با زنان است که معاشرت می کنی، و در اثر برخورد با برادرانی است که هنوز در دامن نفس غوطه ور هستند. وقتی به برادران هم سن خودت می رسی عوض اینکه یک چیزی یاد بگیری و یا یاد بدهی، همه اش در خنده های بیهوده وقت خودت را می گذرانی.
✅ماشاءالله یک فکری کن. یک کمی به عقب برگرد. ببین وقتی در تهران پیش رفقا و دوستانت بودی چه عنایتی داشتی، چقدر یاد پروردگار بودی. هر روز حداقل چیزی یاد می گرفتی و یا به کسی چیزی یاد می دادی. اما حالا نه! به جای اینکه وقتی با کسی هم صحبت می شوی و چیزی (برای گفتن) نداری سکوت کنی، مدام حرف می زنی.
💢ماشاءالله، خیلی ناراحت می شوم که تو را اینگونه ببینم. در جایی که بین تو و پروردگارت حائل می شود، نگاه کن ببینی حرفی که می زنی آیا نفعی دارد یا نه؟! ماشاءالله از چیزی که به درستی آن را نمی شناسی طرفداری نکن. وقتی که خواستی از کسی طرفداری کنی خوب او را بشناس و کارهایش را خوب درک کن. بعدا از او طرفداری کن.
🔆ماشاءالله قرآن زیاد بخوان. احترام برادران و دوستانت را داشته باش. درباره ی ... باید بروی پیش او و اگر ببینی که در گمراهی است نجاتش بدهی، نه اینکه او را ترک نمایی. همین حالا ببین که چقدر عقب افتادی. آیا با کسی که از اهل دنیاست هم صحبت می شوی؟ پس بکوش خودت را به مقام قبل برسان.
💐 ماشاءالله صحبت های بالا را به عمل برسان. ان شاءالله موفق شوی و انشاءالله شیطان که تو را اسیر کرده از دست او نجات یابی.
پیری و جوانی چو شب و روز برآید/
ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم/
بر لوح معاصی خط عذری نکشیدیم
پهلوی کبائر حسناتی ننوشتیم/
👆عمل کن به این دو خط شعر
برادرکوچکت، احمدعلی نیری
📚 برگرفته از کتاب عارفانه، اثر گروه شهید هادی.
@nashrhadi
هدایت شده از کتاب رسان 📚
💠پسرک فلافل فروش💠
.
🔸خیلیها با رفتنشون از این دنیا فراموش میشن و نهایتا در اولین سالگردشون یادشون زنده میشه. اما خیلیها نه تنها یادشون فراموش نمیشه بلکه ستاره ثاقبی در شبهای تار گمراهی میشوند. انگار همیشه زندهاند.
🔸درباره چنین آدمهایی باید گفت:
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﺒﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﻣﺮﺩﻩﺍﻧﺪ ، ﺑﻠﻜﻪ ﺯﻧﺪﻩﺍﻧﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺭﻭﺯﻱ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﻰﺷﻮﻧﺪ.
و به قول #حافظ:
"هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما"
🔸کتاب #پسرک_فلافل_فروش درباره چنین مردمانیست. روایتی از زندگی و خاطرات #بسیجی #مدافع_حرم ، طلبه شهید #محمد_هادی_ذوالفقاری که از زبان پدر و مادر و نزدیکانش روایت میشود. روایتی از مردی که دلش به عشق خدا زنده شد.
@ketabresan
.
🔹پسرک فلافل فروش حکایت جوانی است که عاشق #ابراهیم_هادی شد و سیره زندگی او را راهنمای عملی خود قرار داد، طوری که توانست اسوهای حسنه شود در برابر الگوهایی پوشالین که #غرب برای #نوجوان و #جوان_ایرانی میسازد. این کتاب به چاپ بیست و چهارم رسیده و به خوبی توانسته دل مخاطبان کتابباز رو به دست بیارد.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🔹حیفم اومد نظر یکی از مخاطبان رو نادیده بگیرم.
🔹دوسال قبل تقریبا همین حوالی بود که بین دو نماز حاج آقا در مسجد دانشگاه از کتاب پسرک فلافل فروش حرف زد و تیکهای از کتاب رو خواند. جذابیت اسمش با موضوع شهدا در ذهنم موند. چند وقت بعد وقتی دنبال کتابی برای خوندن میگشتم یاد این کتاب افتادم و شروع کردم به خوندن و خوندن طوری که تقریبا هر زمان خالی را به خوندن کتاب اختصاص میدادم. همه کتاب رو که خوندم دوباره خوندمش. انقدر شخصیت این شهید برام جذاب بود که ... . آشنا شدن با شخصیت این شهید برکات زیادی به زندگیم وارد کرد که اولینش راهیان نور بود. بهتون پیشنهاد میکنم برای یک بار هم که شده این کتاب رو بخونید.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹شهیـد ابراهیـم هـادی
💟ابراهیـم همیشہ در مقابل بدے دیگران گذشت داشت.
بارها بہ من مے گفت:
💓طورے زندگے و رفاقت ڪن ڪہ احترامت را داشته باشند
💓مے گفت:
این دعواها و مشڪلات خانوادگے را ببین بیشتر بہ خاطر اینه ڪہ ڪسے گذشت نداره.
بابا دنیا ارزش این همہ اهمیت دادن نداره
💟آدم اگه بتونہ توے این دنیا براے خدا ڪارے ڪنہ ارزش داره.
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
📙ترجمه کتاب سلام بر ابراهیم در ترکیه توسط انتشارات فتا در استانبول انجام شد.
این کتاب از پرفروش های کتابهای ترجمه شده این کشور است. خاطرات او برای همه جذاب است.
❤️جوانان مسلمان بسیاری در این کشور با شهید ابراهیم هادی ارتباط برقرار کرده اند.
🌹آری
ابراهیم در هرجا وارد میشود غوغا می کند و سبب هدایت انسان ها می شود...
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
با محسن بحثم شد...
گفتم: هی نگو شهید بشم، شهید بشم، باید مؤثر باشی، آدم باید تو زندگیش تاثیر داشته باشه.
یه سرباز مُرده به چه درد می خوره؟!
خندید و گفت:
شهید بشم ان شاءالله مؤثر هم میشم!
#شهیدحججی
آقا محسن دعامون کن