دور هم نشسته بودیم. ابراهیم هادی دستش رو شبیه یک دایره کرد.
بعد گفت: اگر دنیا مثل این کُره باشد، امام زمان(عج) مانند دستهای من به دنیا احاطه دارد.
خداوند نیز برتمام دنیا شاهد و ناظر هست. مراقب اعمالمون باشیم.
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
26.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴رسانه در آخرالزمان
👆اطلاعات این «مهندس الکترونیک» ارزش چندبار شنیدن دارد
▪️ سلطه بر روح و روان انسانها، با شگردهای رمزآلود و پیچیده «سحر و جادو»، هزاران سال تحت عنوان «علوم غریبه»، در اختیار ساحران و جادوگران ملل، بویژه کاهنان یهودی برای تسخیر روانی بعضی سلاطین با کمک اجنه و شیاطین و یا برای مقابله با پیامبران خدا و سرکوب بندگان خاص الهی قرار داشتهاست؛
▪️امروزه کسانی که دارندهی فناوریهای مدرن، مانند انواع ماهوارهها، اینترنت و پلتفرمهای شبکههای اجتماعی هستند، برای وارد کردن اجنه و شیاطین در زندگی انسانها، خاصه جوامع هدف، از توانمندیهای فوق تصوری برخوردار شدهاند و تمام علوم و فنون نوین را ابزار نفوذ و سلطه و شرارت خود قرار دادهاند!
▪️در آخرالزمان، پیشرفت علوم و فنون، یا در اختیار صالحانی برای هدایت و نجات بشریت قرار می گیرد یا در اختیار اشرار یهودی برای گمراهی و نابودی انسانیت
#لبیک_یا_خامنه_ای
#برای_ایران
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
روحم ازاد بود و در تهران برای خودش می گشت.
وارد اتاق رییس یک اداره دولتی شدم. بسیار زیبا بود.
یکی از کارکنان اداره وارد شد و با ادب به رئیس گفت: چند ماه است به ما کارکنان پیمانی حقوق ندادید، به خدا نمیدانم از کی قرض بگیرم.
رئیس داد زد: مگه نمیدونی اوضاع چطوریه؟ پول نیست. برو بیرون
اما من بانگاه به چهره ان مرد چیز عجیبی دیدم!
شب با همسرش بحث کرد که پول ندارم و... همسرش که یک زن جوان روستایی بود شناسنامه اش را امانت گذاشت و از سوپری محل مواد غذایی گرفت.
جوان فروشنده که بیمار دل بود به این زن گفت هرچه می خواهی بیا ببر!
کم کم رابطه ان ها بیشتر شد و این زن به فساد کشیده شد...
اما من نکته دیگری دیدم. رئیس این اداره پول در اختیار داشت و میتوانست حقوق ها را بدهد اما به خاطر روحیه تجمل گرایی مبل های اداره را عوض کرد و نمای ساختمان را تغییر داد و...
من دیدم که تمام گناهی که آن زن مبتلا شده بود در نامه عمل ان رئیس اداره هم نوشته شد!!
📙برشی از کتاب شنود. تجربه ای نزدیک به مرگ
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
آن زمان کارم دلالی بودم. قرار بود مقدار زیادی عسل معامله کنم و بفروشم.
برای فردا ۱۰ صبح قرار گذاشتم. اما نمی دانم چرا خریدار منصرف شد!
فکر کردم همکار من به مشتری زنگ زده و خودش معامله کرده، برای همین به او سوءظن پیدا کردم.
✅ اما وقتی در تجربه نزدیک به مرگ، مرور زندگیم را دیدم، متوجه شدم که آن شب تا دیر وقت بیدار ماندم و تلویزیون و فوتبال نگاه کردم و نماز صبحم قضا شد!
این قضا شدن نماز، برای من که ادعای مومن بودن داشتم باعث شد معامله و سود سرشار آن را از دست بدهم و فقط گناه سوءظن برایم بماند...
📙برگرفته از کتاب تقاص. تجربه نزدیک به مرگ. اثر گروه شهید هادی
@nashrhadi
در جریان مرور اعمال خود، چنان دچار حسرت شدم که گفتنی نیست.
آنچنان فشار روحی را تحمل می کردم که اگر در دنیا با چنین مشکلی مواجه می شدم، قطعا جان میدادم.
آنجا فهمیدم چرا یکی از اسماء قیامت، یوم الحسره است.
اما یکی از حسرت های من، وجود اسراف بسیار در زندگی ام بود. من فهمیدم که اسراف فقط ضایع کردن نعمت های الهی مانند خوردنی ها و آشامیدنی ها نیست، بدترین نوع اسراف، تلف کردن وقت و عمر بود.
روزهایی از جوانیام را دیدم که صبح تا شب به بطالت پای تلویزیون می گذراندم. چقدر از لحظات با ارزش عمر من اینگونه تلف شد و...
بعد از این تجربه تلاش می کنم از وقتم حداکثر استفاده را بنمایم و از لحاظ معرفتی خودم را رشد بدهم. تماشای تلویزیون و شبکه های اجتماعی را به حداقل رساندم...
برگرفته از متن کتاب نسیمی از ملکوت. آیات الهی در تجربیات نزدیک به مرگ.
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فرزند شهید ملکپور که بعد از تولد پدر به دنیا آمد میگفت: سالها بعد و در اواخر دهه هفتاد آرزو داشتم به شلمچه بروم و محل شهادت پدر را ببینم.
یک شب پدر به خوابم آمد و گفت: بیا شلمچه. گفتم من هیچ پولی ندارم. حداقل شصت هزار تومان هزینه دارد.
گفت برو از بانک که حساب باز کردی بگیر و بیا.
از خواب بیدار شدم. تعجب کردم. من در بانک ده هزار تومان بیشتر نداشتم‼️
رفتم بانک. شناسنامه و دفترچه را دادم و گفتم: این حساب را میخواهم ببندم.
متصدی بانک چند لحظه بعد شصت هزار تومان به من داد.
✅وقتی تعجب من را دید گفت: شما در قرعه کشی پنجاه هزار تومان برنده شدید...
💢آن سفر یکی از عجیبترین سفرهای زندگی من بود. هرجا رفتم عنایت پدر را دیدم...
📗برگرفته از کتاب میعاد در شلمچه. اثر گروه شهید هادی.
💐چهارم دی ماه سالروز شهادت شهید جلیل ملک پور و شهدای مظلوم کربلای۴ گرامی باد.
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
سلام امام زمانم
السَّلاَمُ عَلَى وَارِثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ خَاتِمِ الْأَوْصِيَاءِ ...
سلام بر آن مولایی که از آدم تا خاتم به او چشم دوخته اند ...
سلام بر او و بر روزی که همه فرستادگان خدا در انتظار رسیدنش هستند ...
روزی تو خواهی آمد از کوچه های باران
تا از دلم بشویی غم های روزگاران ...
اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ
#او_منتظر_است
🌷مهاجر مجاهد🌷
از هرات افغانستان راهی ایران بودند که هواپیماهای شوروی آن ها را بمبماران کردند.
از آن همه جمعیت فقط یک نوجوان زنده ماند. پسری شیعه که به عشق زیارت امام رضاع راهی شده بود.
او تمام خانواده اش را از دست داد. با دست خود بدنهای پاره پاره خانواده اش را دفن کرد و...
در کوره ای در اطراف بجستان مشغول به کار شد.
💐رجب هر روز یک مسیر طولانی را طی میکرد تا در نمازجماعت مسجد شهر شرکت کند.
با بچه های بسیج دوست و رفیق شد. همه دیده بودند که رجب چه ایمان قوی و محکمی دارد.
✳️این پسر از همان درآمد اندک خودش به دیگران کمک میکرد. در مراسم عزای اهل بیت و در دعای کمیل مسجد بجستان حضوری فعال داشت.
✅جنگ شروع شد. تصمیم گرفت با دوستان راهی جبهه شود اما ...
ادامه دارد....
📚برگرفته از کتاب غریب قریب. خاطرات شهید رجب غلامی. اثر گروه شهید هادی.
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🌷خادم الشهدا🌷
🔸هرکس که پیمان ولا دارد بیاید
🔸هر کس هوای کربلا دارد بیاید
(پروردگارا تو خود گواهی بر من چه میگذرد)
✨بارالها !...
🔹خدایا ! دوری خانه، پدر، مادر، برادر و خواهر را
🔹خدایا ! بی خوابی های فراوارن را
🔹خدایا ! دنیا و خواری هایش و همه چیز خوب و بدش را تحمل میکنم ولی دوری تو را یک لحظه تحمل نخواهم کرد.
🔹خدایا ! تو را سپاس میگزارم که این بار سعادت را نصیبم کردی تا در راه خودت و اهل بیتت و شهدای خالصت حضور داشته باشم و آرزو دارم خالصانه از من بپذیری .
🔹خدایا ! چشم طمع به بهشت تو نیز ندارم ، زیرا عبادت هایم را برای این به درگاهت میکنم که تو را لایق عبادت می دانم ، و تو را عادل میدانم و می دانم که تنها بودن در جوار تو سعادت حضور در قیامت توست که انسان را سعادتمند میکند .
🔹خدایا ! سالها و ماه هاست که به دنبال دست یافتن به وصال خویش شهر ها و آبادی ها و کوه ها و دشت ها و بیابانها را پشت سر گذاشته ام ولی هنوز خود را نشناخته ام .
♦️با کاروانی از دوستان و عزیزان حرکت کردم ، در هر مسیری ، بر سر هر کوی و برزنی یکی یکی ، از عاشقان و مخلصان تو جدا گشتم. یک یکشان به سوی تو پرواز کردند و شهد شهادت را نوشیدند و این من بودم که از قافله جامانده ام. همیشه به یاد شهدا شال عزا بر گردن نهادم و همیشه در این فکر بودم که چگونه میتوان عاشق شد ، عاشق الله ، شیفته الله تا مرا جز انصار حسین قرار بدهی و درجه رفیع شهادت را نثارم کنی...
📙برگرفته از کتاب آخرین نامه. اثر گروه شهید هادی
دستنوشته های شهید راهیان نور حجت الله رحیمی.
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
15.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک همخوانی عالی به مناسبت #فاطمیه
🌸دنیام فاطمه🌸
میخوای داد بزنم...
تنهام فاطمه...
اثری از گروه نجم الثاقب
رهروان #حاج_قاسم
#جان_فدا
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
#شکر
دستم خالی بود، هر چه از اعمالم می گفتم آن ها رد می کردند.
ناگهان یکی از آن ها گفت: ناراحت نباش تو گوهر گرانبهایی نزد ما داری. یادت هست زمانی که می خواستی از نجف به کربلا بروی اما کرایه نداشتی، خار به پاهایت رفت و به خدا گفتی چه طور با این همه درس و بحث پول کرایه ندارم!؟
اما ناگهان از گفته خود پشیمان شدی و از ته دل گفتی: (اَلحَمدُ لِله رَبِ العالمین)
با تعجب گفتم بله یادم هست.
آن مَلَک گفت: این شکری که به جا آوردی همان گوهری است که نزد ما محفوظ است.
📙بازگشت
https://eitaa.com/joinchat/192937988C677b8efd1c