eitaa logo
نشر شهید هادی
19هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
17 فایل
کانال رسمی انتشارات و گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی جهت معرفی آثار و... تبلیغ و تبادل نداریم دفتر نشر جهت خرید کتاب ۰۲۱۳۶۳۰۶۱۹۱ (۹صبح تا ۵عصر) ارتباط با مدیر مجموعه ۰۹۱۲۷۷۶۱۶۴۱ @nashre_hadi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀 برشی از مستند «روایت فتح» با صدای آسمانی شهید آوینی از آخرین لحظات نبرد تاریخی مدافعان در و جملاتی عجیب! 🌷سوم خرداد سالروز آزادی خرمشهر گرامی باد
🔴 🔹در بررسی اعمال دیدم... ✍ روزهایی بـود که وقتی از سـر کـار بـر می‌گشتم با همسـر بیماری مواجه میشدم که حتی قادر به نشستن هم نبود. باید برای بچه‌ها هم پدری مـی‌ کــردم و هـم مــادری. در بررسی اعمال دیدم برای صبر در آن شرایـط سخت و کـمـک بـه خانواده‌ام چه اجری به من دادند. اما با یک شکایت نابجا و یک درد و دل بی موقع با اطرافیانم تمام اجرم ضایع شد... 📚 شنود. اثر گروه شهید هادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔵 ببین امام زمانت از انجام این کار راضی است یا نه! ✍حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: چقدر سخت است، اگر برای ما این امر ملکه نشود که در هر کاری که می‌خواهیم اقدام کنیم و انجام دهیم، ابتدا رضایت و عدم رضایت امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را در نظر نگیریم و رضایت و خوشنودی او را جلب ننماییم! 📚 در محضر بهجت، ج١ https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
وارد جلسه‌مهمانی شدم. تمام دوستان هـم نـشـسـتـه بـودنـد. مـی‌ گـفـتـنـد و می‌خندیدند. یک میزبزرگ وسط سالن بـود و هـمــه مــیــوه و شـیـریــنـی از آنجا بـر مـی داشـتـنـد و مـی خوردند. چـنـد دقیقـه بـعـد مجـلـس به‌ سـمـت غیبت رفت. به دوستانم گفتم: بیایید از خودمان بگوییم از کسی که بین ما نیست حرفی نزنیم. اما قـبـول نـکـردنـد. وقتی نصیحتم بی فایده بـود از آنـجـا خـارج شـدم و بـه داخل حیاط رفتم... 🔸حالا در آنسوی دنیا همین لحظات را می‌دیدم. اما آنچه تفاوت داشت این بود که به جای میوه و شیرینی، لاشه یک مردار انسان روی میز بود و آن ها که غیبت می کردند و می شنیدند، تکه تکه از بدن آن مردار می کندند و می خوردند!! 📚 کتاب تقاص. تجربه نزدیک به مرگ. اثر گروه شهید هادی. https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
9.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️ ابراهیم هادی هنوز هم غوغا می کند داستان جوان مهندسی که با شنیدن خاطره ای از شهید و خواندن کتاب سلام بر ابراهیم، قید اقامت و زندگی در آلمان را زد و مسیر زندگی اش را تغییر داد. 🔻 انشاالله غوغای آینده و ابراهیم هادی ها، رهایی و و آمادگی مردم جهان برای ظهور باشد. https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🌸مراسم عروسی ام بود. همه شاد و خندان بودند. مصطفی نیم نگاهی به من کرد و متوجه غصه ام شد. مرا برد بیرون از مجلس و مشکل را جویا شد. 🌸گفتم: چهار صد نفر مهمان آمده، در حالی که برای دویست و پنجاه نفر تدارک دیدیم. گفت: این که مشکلی ندارد. باهم رفتیم به خرابه ای که محل طبخ غذا بود. به آشپزها گفت: چند دقیقه بروید داخل کوچه. مصطفی رفت سر دیگ و دعایی را زیر لب خواند و به غذاها دمید! خندان برگشت به طرف من و گفت درست شد! 🌸آخر شب چهل نفر هم از حوزه علمیه قم آمدند برای دیدن مصطفی. همه شام خورند تازه یک دیس هم اضافه آمد! 🌷 📚راوی: برادر شهید 📙مصطفای خدا. اثر گروه شهید هادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
📝 ابراهیم اهل زمین نبود،خدا او را برای گمنامی آفریده بود.خوش به سعادت آنان که شهید رفتند. 🔸 یاد حرف حاجی گیرینُف توی اخراجی‌های۱ افتادم،اون سکانس آخرش که مجید سوزوکی شهید میشد و حاجی گیرینُف داشت با خدا صحبت می‌کرد که: "این لات و لوت‌ها رو از تهران کشوندی کشوندی تا بیان اینجا و روی منو کم کنند؟! باشه تو بُردی" 🔹 خدایا بعضی از این جوانان وقتی توبه می‌کنند واقعا توبه می‌کنند.اما من و امثال من که اینهمه ادعا داریم ...... خودمون میدونیم چیکاره‌ایم.😔 ▪️خدایا؛شب جمعه است،به آبروی امام حسین(ع) از گناهان ما درگذر. واحد فرصت در دادسرای ارشاد، برای رانندگانی که مصرف مشروبات داشته اند، جلساتی در صبح های جمعه در بهشت زهرا برقرار می کند. قسمتی از این جلسات کنار یادبود آقا ابراهیم برگزار میشود و خیلی از آنها دلنوشته های جالبی می نویسند.
⁉️ این شخص را می‌شناسید؟! 🔸ایشون احمد بیابانی هستند. یکی از گنده لات‌های سه راه ورامین شهرری. 🔹احمد عادت به شراب خوردن داشت، چاقو کشی و دعواهای وحشتناک از کوچکترین هنرهای احمد بود. در یک دعوا ۲۲ شاکی خصوصی داشت! روز ۲۲ بهمن که کلانتری شهرری در آتش سوخت، ایستاده بود و می خندید! می گفت ۷۰ تا پرونده های من سوخت!! 🔸یه روز بچه‌های سپاه شهرری دستگیرش می‌کنند و بهش میگن: "تو خجالت نمیکشی؟ جوونای مردم دارن تو جبهه‌ها تیکه پاره میشن اونوقت تو توی تهران داری الواتی میکنی؟!" 🔹احمد به غیرتش برمیخوره به اون پاسدار میگه: "منو آزاد کنید، نامرده اگه کسی فردا نره جبهه!" 🔸فرمانده گردان مالک، آقای راسخ این حرفو میشنوه به احمد میگه: "من فردا ساعت صبح از میدان شهرری میرم برای جبهه. اگه خیلی مردی ۶صبح اونجا باش." 🔹احمد ساک به دست ۶صبح میدان شهرری بود! رفت جبهه و... به گفته‌ی یکی از رزمنده ها احمد متحول شده بود و از خدا خواسته بود اگر بناست شهید بشوم پیکرم را کسی نبیند، چون بدنش پُر بود از جای چاقو و خالکوبی و... میگفت: "این بدن آبروی رزمنده ها را می‌برد." 🔸در یکی از عملیات‌ها که احمد به همراه چند تن از فرمانده هان برای شناسایی منطقه بازی دراز رفته بودند گلوله مستقیم تانک به خودروی آنان برخورد می‌کند و بدن احمد در آتش سوخت و به شهادت رسید. 📙بامرام. خاطرات شهید احمد بیابانی. اثر گروه شهید هادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔻برادرش می‌گفت: آخرین بار که احمد با تهران تماس گرفت به من گفت: پاشو بیا جبهه دارم میرم کربلا گفتم من هفته دیگه میام گفت: دیره، تا اون موقع من رفتم و احمد رفت کربلا... با انفجار خودروی فرماندهی، احمد و سردار حاجی بابا در آتش عشق الهی سوختند. ✅شب جمعه از احمد بیابانی، این حُر جبهه های اسلام یاد کنیم تا آنها نیز در نزد ارباب ما را یاد کنند... اینجا هم مزار شهید احمد بیابانی در بهشت زهرای تهران قطعه ۲۴ است. چند ردیف بالاتر از مزار شهید چمران و نیری https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔻 درباره آیت الله بهاء الدینی (قدس سرّه) نوشته‌اند که ایشان در قنوت نمازهایشان، دعاهای مرسوم را می‌خواندند تا این که نوع دعا، کلمات و عبارات ایشان تغییر کرد و هرگاه دست‌های خود را مقابل صورت می‌گرفتند، برای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این‌گونه دعا می‌کردند: «اللهم کن لولیّک... ». در فرصت مناسبی، علت تغییر دعا را از ایشان پرسیدند. معظم له در یک جمله کوتاه فرمودند: «حضرت پیغام دادند در قنوت، به من دعا کنید». 👤 📚 از کتاب «شرح دعای سلامتی» ص ۲۰ 🙏
خودکشی شب جمعه بود که بر سر مزار یادبود شهید ابراهیم هادی رفتم. خانمی با لهجه عربی مشغول توزیع شیرینی بود و همینطور برای ابراهیم صلوات می گرفت. او میگفت از اهواز تا اینجا آمده ام. یکی از خانم ها باتعجب از او پرسید: علت آمدن شما چیست: این خانوم کنار مزار ابراهیم نشست و گفت: مدتی قبل گرفتاری های دنیا خیلی به من فشار آورد. همچنین گرفتاری مالی شدید نیز ایجاد شد. دیگه هیچ راه چاره ای نداشتم. آخر شب بود که به موضوع خودکشی فکر کردم. به دیدگاه خودم این آخرین راه درمان بود. تصمیم قطعی گرفتم که فردا خودکشی را عملی کنم. همان شب در عالم خواب جوانی را دیدم که با من صحبت کرد و گفت: خودکشی راه حل مشکلات شما نیست، بلکه مشکلات شما را صد برابر می کند. هم در برزخ گرفتار می شوی و هم پدر و مادر و فرزندت را گرفتار می کنی. عذاب روحی خودکشی به مراتب بالاتر از مشکلات شماست. مشکلات دنیای حل خواهد شد و... اینقدر صحبت کرد که وقتی بیدار شدم، مجاب شدم به خودکشی فکر نکنم. چند روز بعد گرفتاری مالی ما به طرز عجیبی برطرف شد، مدتی از این ماجرا گذشت و من به طور کل موضوع خودکشی را فراموش کردم، اما همیشه به این فکر می کردم که آن جوان که بود؟! یک روز که در فضای مجازی به دنبال مطلبی میگشتم، یک باره با تصویر جوانی روبرو شدم که آن شب با من در مورد خودکشی حرف زد! روی عکس کلیک کردم، نوشته شده بود: شهید ابراهیم هادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
در دفترچه «محاسبه نفس» خودش نوشته بود : یکشنبه ۲۲/۲ ۶۵- دوم رمضان المبارک «بل الانسان علی نفسه بصیره ولو القی معاذیره،یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم» ۱-نماز صبح خیلی دیر خوانده شد و تعقیبات چندان مورد توجه نبود ۲-کمی نسبتا زیاد تندخویی کردم و صدایم را بلند کردم ۳-چند مورد چشم نگاه‌های اضافی به دنیا داشت ۴-مزاح‌های غیر لازم در دو مورد دیده شد، باید دقت یبیشتری در مزاح کردن شود ۵-یادِ مرگ اصلاً تا ظهر وجود نداشت ۶-عُجب و غرور می‌خواهد بروز کند ۷-در قرآن خواندن احساس می‌کنم شیطان می‌خواهد نیت را ریا کردن و قیافه گرفتن برای مردم قرار دهد، باید خیلی مواظب باشم ۸-تواضع و خشوع چندان مورد دقت قرار نداشت. ----------------------------------------------- (خدایا! من دقیقاً کجای این عالمم !؟) 📙برگرفته از کتاب آخرین نامه. اثر گروه شهید هادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63