🟣 تجربه سُروری بینظیر بخاطر محبت بی منّت به دیگران 💫
❤️در آن جهان عشق و بخشش پادشاهی میکند، منیّت و غرور جایی ندارد. فهمیدم که در دنیا این خودخواهی ما باعث مشکلات شده. ما یکدیگر را دوست داشتیم ولی خودخواهی ما اجازه بروز نمیداد! من همچنین خوشحالی و سروری که در دیگران به وجود آورده بودم را دیدم. به خاطر این محبتهای بیمنت چنان سروری در من ایجاد شده بود که صدها برابر از خوشیهای دنیا بالاتر بود. مثلاً یک بار زنی سالمند را کمک کردم که از پله های یک ایستگاه مترو بالا برود. او به من لبخند زد و در راه با من خیلی صحبت کرد. اکنون در مرور زندگیام نه تنها لبخند او را دوباره میدیدم، بلکه آن را به شکلی جادویی و خارق العاده حس میکردم و میدیدم که در قلب او یک دنیا سپاس گزاری بود. حاضرم هر چیزی دارم بدهم تا آن احساس را دوباره تجربه کنم.
📗کتاب تقاص
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
💥چه توئیت حق و جالبی که اتفاقا خیلی زیاد باز خورد داشته ...
✍️نوشته یک میلیارد مسلمان سنی منتظر انتقام شیعیان از قاتلین فرمانده سنی هستند
💥حمد و سپاس خدا را بابت نعمت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دانشآموزی که خادم مدرسه را غافلگیر کرد!
🔰 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی به مناسبت ۱۵مرداد، سالروز شهادت شهید #عباس_بابایی
💠 اندیشکده راهبردی سعداء
🆔 @soada_ir
🌷ساعتی برای خدا🌷
گفتم: با فرمانده تون کار دارم
گفت: الان ساعت ۱۱ هست ملاقاتی قبول نمیکنه!
.
رفتم پشت در اتاقش در زدم
گفت: «کیه؟»
گفتم: مصطفی منم...
سرش را از سجده بلند کرد؛ چشم هایش سرخ و رنگش پریده بود...
نگران شدم!
✳️گفتم چی شده مصطفی؟
خبری شده، کسی طوریش شده؟
دو زانو نشست سرش را انداخت پایین،
زل زد به مهرش گفت:
یازده تا دوازده هر روز را فقط برای خدا گذاشتم!
از خودم میپرسم کارایی که کردم برای خدا بوده یا برای خودم...
📚برگرفته از کتاب مصطفای خدا. اثر گروه شهید هادی. خاطرات شهید مصطفی ردانی پور.
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🖌 فرازی ازوصیتنامه شهید❤️
ای ملت! بدانید امروز مسئولیت شما بزرگ و بارتان سنگین است و باید رسالتتان را که پاسداری از خون شهیدان است انجام دهید. تنها با اطاعت از روحانیت متعهد و مسئول که در رأس آن ولایت فقیه است و امروزه سَنبل آن امام بزرگوار است، قادر هستید این راه را ادامه دهید.
🌺۱۵ مرداد. سالگرد شهادت
🌹 شهیدمصطفی ردانی پور
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
استخاره کرد، بد آمد
گفت: امشب عملیات نمیکنیم!!
بچهها آماده بودند، چند وقت بود که آماده بودند،
حالا او می گفت نه!!
وقتی هم که می گفت نه، کسی روی حرفش حرف نمی زد.
فردا شب دوباره استخاره کرد و باز هم بد آمد.
شب سوم عراقی ها دیدند خبری نیست،
گرفتند خوابیدند،
خیلی هاشان را با زیر پیراهنی اسیر کردیم..!
🌺۱۵ مرداد سالروز آسمانی شدن سردار شهید بی مزار مصطفی ردانی پور
📙مصطفای خدا. اثر گروه شهید هادی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
8.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️ توسل برای سرنوشت کشور
🔹 ما نباید فراموش بکنیم تاثیر توسل و دعا و این ها رو ...
◇ من و شما که گوشت و پوستمان از نان #امام_زمان روییده است. خیلی بی مهری است ، جفاست که در یک همچون موردی که مصلحت خودمان و مصلحت کشورمان و مصلحت عالم اسلام، متوقف بر این است، یک توسل جدی نداشته باشیم.
👤 #علامه_مصباح_(ره)
#توسل
#دعا
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فهمیده بود چرا شهید نمیشود؟!
میگفت باید ازدواج کنم تا دینم کامل شود. برای ازدواج به سراغ همسر یکی از شهدا رفتند که سادات باشد. خودش اینگونه خواسته بود.
✅در مراسم عروسی یکاتوبوس از رزمندگان به جمع مهمانان اضافه شدند. برادرش مصطفی را صدا زد و گفت: غذا کم است.
مصطفی رفت بالای سر دیگ غذا و همه را بیرون کرد. چیزی گفت که کسی متوجه نشد...
آنشب غذا که کم نیامد هیچ، به درب خانه همسایه ها نیز غذا دادند!!
💐چند روز بعد از عروسی راهی جبهه شد...
سردار مصطفی ردانی پور دو هفته بعد از ازدواج به جمع شهدای گمنام این سرزمین پیوست.
گفت می خواهم جایی بمانم که نه دست دشمن به من برسد و نه دست خودی ها...
او حدود چهل سال است بر روی ارتفاعات پیرانشهر حضور دارد!
📙برگرفته از کتاب مصطفای خدا. اثر گروه شهید هادی
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
3⃣4⃣
📚مصطفای خدا.
زندگینامه و خاطرات زیبای سردار گمنام شهید مصطفی ردانی پور
📖اثر گروه شهید هادی
۱۶۸صفحه مصور.
۵۰۰۰۰ تومان
چاپ اول ۱۳۹۰
چاپ دهم ۱۴۰۱
@pkhadi
👆در فتح المبین مجروح شد. به یک بیمارستان در تهران منتقل گردید.
روزی که می خواست مرخص شود و به جبهه بازگردد، هیچ پولی نداشت! هیچ آشنایی در تهران پیدا نکرد، بجز امام زمان عج الله
روز جمعه بود. به آقا متوسل شد...
جمعیت برای ملاقات با جانبازان و مجروحین از نمازجمعه به بیمارستان آمده بودند.
✅یک سید روحانی از لابه لای جمعیت خودش را به مصطفی رساند و یک کتاب دعا به او هدیه داد و گفت: این شما را تا جبهه می رساند و بلافاصله رفت!
مصطفی هرچه تلاش کرد، نتوانست آن سید را ببیند. وقتی مردم رفتند، کتاب دعا را باز کرد. چند اسکناس نو داخل آن بود.
وقتی به جبهه رسید، پول ها هم تمام شده بود!
📙برگرفته از کتاب مصطفای خدا. خاطرات روحانی شهید مصطفی ردانی پور. اثر گروه شهید هادی
📚تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63