eitaa logo
نشر شهید هادی
18.7هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
16 فایل
کانال رسمی انتشارات و گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی جهت معرفی آثار و... تبلیغ و تبادل نداریم دفتر نشر جهت خرید کتاب ۰۲۱۳۶۳۰۶۱۹۱ (۹صبح تا ۵عصر) ارتباط با مدیر مجموعه ۰۹۱۲۷۷۶۱۶۴۱ @nashre_hadi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📙توصیف کتاب کامبوزیا. اثر گروه شهید هادی در شبکه یک‌سیما ✅کامبوزیا دانشمندی ناشناخته در سرزمین ایران بود که به دست عمال پهلوی به شهادت رسید. مقام معظم رهبری از شاگردان ایشان بودند. 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
1⃣5⃣ 📚کامبوزیا زندگینامه و خاطرات دانشمند شهید امیر توکل کامبوزیا 📖 اثر گروه شهید هادی ۱۴۴ صفحه مصور ۱۳۰۰۰ تومان ✅خاطرات اثرگذار و زیبا چاپ اول ۹۷ چاپ سوم ۹۸ از بزرگان خاندان قاجار بود. پدرش از وزيران مظفرالدين شاه بود كه به دليل مخالفت با نفوذ انگليس به شهادت رسيد. امير توكل با كمك مادر به مشهد رفت و سپس تحصيلات خود را در روسيه كامل نمود. او به ايران بازگشت و با همراهي كلنل پسيان به مخالفت با سلطه رضاخان پرداخت. 🌷حكم اعدام امير توكل كامبوزيا صادر شد ولي اين دانشمند به زاهدان رفت و با ضمانت وزير دربار، مشغول به كار علمي شد. دانشگاه سوربن فرانسه كرسي استادي برايش در نظر گرفت. او به هفت زبان زنده دنيا مسلط بود و در باستان شناسي و در علوم اسلامي و حتي تفسير، يك نابغه به شمار مي رفت. ✅مهمترين ويژگي او تحقيق درباره يهود و صهيونيسم بود. شاگرداني داشت نظير مقام معظم رهبري. او صدها نسخه كتاب خطي را فراهم كرد. شعار دوتا بچه كافيه را ضد دين مي دانست. چهار ازدواج كرد و 28 فرزند از خود به يادگار گذاشت. 14 پسر و 14 دختر. سال 1353 كتابي در 900 صفحه نوشت به نام صهيونيست بين الملل. قبل از چاپ از طرف دولت به سراغش آمدند و... @pkhadi
... افرادی را دیدم که با دزدی از بیت المال به آن طرف آمده بودند! و حالا باید از تمام مردم این کشور حلالیت می طلبیدند 💥حتی آنها که بعدها به دنیا می آیند... 📙برگرفته از کتاب سه دقیقه در قیامت. 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐پیام‌های واقعه برای ما👇🏻 ۱)اگر انسان ایمان به هدف داشته باشه، حاضره خودش و نزدیک‌ ترین بستگانش رو در معرض خطر قرار بده. «من بعد ما جاءک من العلمِ» ۲)آخرین برگ برنده و سلاح برنده مؤمن، دعاست.«فقل تعاوا ندع» ۳)در مجالس دعا، کودکان رو هم با خودمون ببریم. «أَبناءنا» ۴)استمداد از غیب، پس از بکارگیرى توانایى‌هاى عادّیه.«نبتهِل» ۵)در دعا، حالات اهل دعا مهمه، نه تعداد اونها. گروه مباهله کننده پنج نفر بیشتر نبودن.«أَبْناءَنا»، «نِساءَنا»، «أَنْفُسَنا». ۶)زن و مرد در صحنه‌هاى مختلف دینى، در کنار همدیگر مطرحن.«نساءنا» ۷) بن ابى طالب، جان رسول اللَّه است.«أَنفسنا» ۸)اهل بیت پیامبر، مستجاب الدعوة هستن.«أَبناءنا»، «نساءنا»، «أَنفسنا» ۹)فرزند دخترى، همچون فرزند پسرى، فرزند خود انسانه.«أَبنائنا» بنابراین امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام فرزندان پیامبر هستند.
⁉️خیلی ها تاکنون از دوستان گروه شهید هادی پرسیده اند که چه کسی مربی شهید ابراهیم هادی در جوانی و نوجوانی بود؟ ✅در این سالها بارها از خانواده شهید پرسیده ام که پدر ابراهیم خیلی زود فوت کرد، برادر بزرگتر او در هوانیروز شیراز بود و در خانه حضور نداشت، پس چه کسی در شخصیت ورزشی و معنوی و مادی او تاثیر داشت؟ 🍀آیا کسی بود که او را در کوران نوجوانی و جوانی مدیریت کند؟ چه کسی برای تربیت او وقت گذاشت؟ ❤️این سوال را از دوستان شهید نیز پرسیدم. آنها که در جنگ با او رفیق بودند کسی را در این زمینه به یاد نداشتند، رفقای قبل از انقلاب هم، مرتب از الگو بودن ابراهیم حرف می زدند. 🍀تنها یکی دو نفر به ما گفتند که یک افسر نظامی که جزو نیروهای گارد جاویدان بود، در شخصیت ابراهیم اثرگذار بود و ابراهیم همیشه از او تعریف می‌کرد. ظاهرا این نظامی عالی رتبه در همان سالهای قبل از انقلاب از دنیا رفت. تلاش های ما در طی این سالها برای یافتن نشانی از او بی فایده بود تا اینکه... ✳️ادامه دارد... 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔺وارد منزل علامه جعفری شدیم. ایشان مشغول صحبت بود و چند نفری در اطراف علامه نشسته بودند. ✨ابراهیم با عصای زیر بغل وارد اتاق شد. علامه یکباره نگاهش به در افتاد. از جا بلند شد و به استقبالش آمد. بعد با همان لهجه ی زیبا گفت: به به آقا ابراهیم، بفرمائید، بفرمائید. 🔺ابراهیم را با خودش بالای مجلس برد. همه به احترام او بلند شدند. بعد علامه حرفی زد که بسیار عجیب بود. من اگر خودم نمی شنیدم باور نمی کردم. ✨علامه با اصرار گفت: «آقا ابراهیم، برو جای من بنشین، ما باید شاگردی شما را بکنیم.» تا علامه این جمله را گفت، نگاه کردم به صورت ابراهیم مثل لبو سرخ شده بود. همان جا کنار شاگردها نشست و گفت: استاد، تو رو خدا ما رو شرمنده نکنید. 🔺علامه بعد از اصرار زیاد به جای خودش برگشت. قبل از اینکه بحث خود را ادامه دهد، رو به دوستانی که در کنارش بودند جمله ای گفت که خوب به یاد دارم: ✨علامه فرمود: این آقا ابراهیم استاد بنده هستند 🔺من چیز زیادی از درجات علمی علامه جعفری نمی دانستم، فقط دیده بودم که مرتب در تلویزیون سخنرانی می کند. اما همینقدر می فهمیدم که کلام این فیلسوف و عالم بزرگ، بی دلیل نیست... 📙سلام بر ابراهیم۲ ص۷۷ 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
اوایل انقلاب بود و هنوز بحث حجاب جدی نشده بود. دختر دانشجو از استادش [شهید دیالمه] سوالی می‌پرسد. شهید دیالمه سرش را پایین می‌اندازد و جواب می‌دهد ... ✅ دختر دانشجو عصبانی می‌شود و می‌گوید: مگر تو استاد ما نیستی؟! چرا نگاهم نمی‌ڪنی؟! شهید دیالمه گفت: اگر به تو نگاه ڪنم، اونی ڪه باید نگاهم ڪنه، دیگه نگاهم نمی‌ڪنه ...!
┄┅═✧❁🌸❁✧═┅┄ به بهانه آغاز 📢صدای بلند گو دو کشتی گیر را برای برگزاری فینال مسابقات کشوری به تشک می خواند. ابراهیم هادی و محمود ک... 🔶از سوی تماشاچی ها ابراهیم را می دیدم. همه ی حدس ها بر این باور بود که ابراهیم هادی با یک ضربه فنی حریف را شکست خواهد داد. ولی سرانجام ابراهیم شکست خورد. 🍀در حین بازی انگار نه انگار، داد و بیداد مربی اش را می شنود. با عصبانیت خودم را به ابراهیم رساندم و هر چه نق نق کردم با آرامی گوش می داد و دست آخر هم گفت: غصه نخور و لباس هایش را پوشید و رفت. 🥊با مشت و لگد عقده هایم را بر در و دیوار ورزشگاه خالی کردم، خسته شدم نیم ساعتی نشستم تا آرام شدم و بعد از ورزشگاه زدم بیرون. 👥بیرون ورزشگاه محمود.ک حریف ابراهیم را دید که تعدادی از آشنایان و مادرش نیز دوره اش کرده بودند حریف ابراهیم بادیدن من صدایم کرد: ببخشید شما رفیق آقا ابراهیم هستید؟ با عصبانیت گفتم : فرمایش؟! 🤝گفت: آقا عجب رفیق با مرامی دارید، من قبل از مسابقه به آقا ابراهیم عرض کردم من شکی ندارم از شما می خورم ولی واقعا هوای ما را داشته باش. مادر و برادرم اون بالا نشسته اند و ما رو جلوی مادرمون خیلی ضایع نکن. 💦حریف ابراهیم زیر گریه زد و این جوری ادامه داد: من تازه ازدواج کردم و به جایزه نقدی این مسابقه خیلی نیاز داشتم. سرم رو پائین انداختم و رفتم یاد تمرین های سختی که ابراهیم در این مدت کشیده بود افتادم و به یاد لبخند اون پیرزن و اون جوون، خلاصه گریه ام گرفت. 🌷 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی انتشارات شهید هادی در ایتا👇 @nashrhadi
💌🕊 با خدآ رابطہ عاشقآنھ اے داشتہ بآش ...! خُدآ ... خُدآ ... خُدآ ... 🌱 همہ چیز دسٺ خدآسٺ . ❤ ................................................... 🍃ࢪفیق‌شہیدم‌ابراهیم‌هادے🍃
ادامه از قبل... عباس جهانگیر یکی از مردان نیک‌روزگار بود. او کماندو و از مسئولین گارد جاویدان بود اما بسیار به انجام واجبات دینی مقید بود. 🏅در مسابقات ورزشی نظامیان مقام اول را کسب کرد، وقتی او را به دیدن شاه خائن بردند، به او گفتند: هرچه بخواهی شاه به تو می دهد. او از شاه تقاضا کرد که اجازه دهند واجبات دینی اش را انجام دهد و محاسن خودش را کوتاه نکند! عباس جهانگیر از معدود نظامیانی بود که سفر حج رفت. ✅اما او همسایه ابراهیم بود و زمانی که استعداد او را فهمید، مرتب او را با خودش به مسجد و زورخانه می برد. 📙او بود که کتابهای پهلوانان نامی ایران را برای ابراهیم می خرید. او بود که هربار ابراهیم را با خودش می برد و به او می آموخت که به مردم کمک نماید. او بود که می گفت: ابراهیم، تو باید همیشه یار مظلوم و دشمن ظالم باشی. 💐ابراهیم درس های بسیاری از این نظامی شجاع و مومن آموخت که در سالهای زندگی از آنها به خوبی استفاده کرد. اما عاقبت عباس جهانگیر هم عجیب است... ✅ادامه دارد. 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
💠 من هیچی نیستم 💠 🌸ابراهیم هیچوقت از کلمه «من» استفاده نمیکرد. حتی برای شکستن نَفْس خودش کارهایی رو میکرد. 🌸مثلا زمانی که قهرمان کشتی بود توی بازار، کارتون روی دوش خودش میذاشت و جا به جا میکرد.. 🌸حتی یکبار که برای وضو به دستشویی های مسجد رفت و وقتی دید چاه دستشویی گرفته، رفت داخل زیرزمین و چاه رو باز کرد. سپس دستشویی رو کامل تمیز کرد؛ شست و آماده کرد. 🌸ابراهیم از این کارها خیلی انجام میداد. همیشه خودش رو در مقابل خدا کوچیک میدید. میگفت: این کارهارو انجام میدم تا بفهمم من هیچی نیستم.. ✅ سلام بر ابراهیم 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅امروز چهاردهم مرداد سالروز شهادت شهید مصطفی مازح اولین شهید راه اجرای حکم حضرت امام خمینی در مورد سلمان رشدی است. 💐در این شب جمعه با دسته گلی از صلوات یادش را گرامی می داریم
🗓سالروزترورخارچشم‌منافقان 🏳مسئول و نماینده انقلابی 🏳بانی‌تصویت‌اصل‌ولایت فقيه 🏳مطیع ولایت، آیت بصیرت 🏳شهید دکتر سیدحسن آیت ♦️رهبرمعظم انقلاب: شهید آیت چهره مبارز و فعال و خستگی‌ناپذیری بود که با گلوله انتقام منافقین کشته شد! شهادت ۱۴ مرداد۱۳۶۰ 🌹شهیدآیت:به مصداق تعرف الاشیاء بأضدادها من به ضدم شناخته میشوم، من مبارزه بامنافقان را ادامه میدهم و بدانند آنها نمیتوانند شخصیتم را ترور کنند مگرآنکه جسمم را ترور کنند؛ درست است که این آقای میرحسین موسوی عضو حزب جمهوری اسلامی است اما در عین حال افکارش در خط ولایت نیست بلکه به عمل گرای فردی است و هوادار مصدق و جزو حلقه حبیب الله پیمان است بنابراین این موسوی و رهنورد به احتمال قوی در مسیری خواهند رفت که در آینده اگر خودشان را اصلاح نکنند، جلوی نظام هم میایستند، موسوی اصلاً به جمهوری اسلامی و نظام اعتقاد ندارد بلکه بخاطر منافعش درون نظام جا گرفته است. موسوی از همان ابتدا که روی کار آمد معلوم بود نظرات و تفکرات چپ دارد ولی برای اینکه به کارهایش مشروعیت ببخشد خودش را پشت ولی فقیه پنهان میکرد! 📚کتاب اسرار آیت ص۱۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷۱۵ مرداد سالروز شهادت سردار گمنام جبهه‌ها شهید مصطفی ردانی پور گرامیباد كودكي خردسال بود كه به شدت مريض شد. مريضي ادامه پيدا كرد و باعث مرگ كودك شد! جنازه بچه را در كنار حياط گذاشتند تا صبح فردا دفن كنند. اما... مصطفي پسري تيزهوش و زيرك بود. در همان سالهاي دبيرستان خواب عجيبي ديد كه ثمره آن ورود به حوزه علميه بود. در ايام پيروزي انقلاب بارها دستگير شد. بنيانگذار و اولين فرمانده سپاه ياسوج شد. در جبهه مجروح و در بيمارستاني در تهران بستري شد. ميخواست به منطقه برود اما پولي نداشت. 📙هيچ آشنايي جز امام زمان(عج) در تهران پيدا نکرد. متوصل شد. سيدي نوراني به ملاقاتش آمد و کتابی داد که لابه لای آن چند اسکناس نو بود. گفت شما را تا جبهه می رساند و همین هم شد... ✅ او رده هاي مختلف فرماندهي را تا مسئوليت سپاه صاحب-الزمان(عج) كه شامل پنج لشكر مي شد تجربه كرد. او صدها رزمنده بااخلاص را در مسير شهدا تربيت كرد. 💐با همسر يكي از شهدا كه از سادات بود ازدواج كرد. ميخواست به حضرت زهرا(س) محرم شود. سه روز بعد از عروسي پرماجرايش جبهه رفت و گفت ميخواهم گمنام بمانم. در والفجر2 بر روي تپه برهاني حماسه ها آفريد. از آن روز تا كنون كسي از شهيد حجت الاسلام مصطفي رداني پور خبر ندارد... 📙برگرفته از کتاب مصطفای خدا. اثر گروه شهید هادی 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
در قم طلبه بود. با شهیدان میثمی هم حجره بودند. 🌷مصطفی ردانی پور یک عاشق واقعی بود. سه شنبه ها با دوستانش با پای پیاده عازم جمکران میشد. یکبار وقتی مریض شد، برادرش به دیدنش آمد. وسایلش را جمع کرد تا به اصفهان برگردند. یک کیسه لباسهای کارگری داشت! از دوستانش پرسید: این ها چیست؟ گفت: مصطفی روزهای آخر هفته در کارخانه گچ کار میکند و مزد آن را به آیت الله قدوسی میدهد تا به شهریه طلبه های متاهل اضافه کند!! 📕برگرفته از کتاب مصطفای خدا. 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
همه ما زمینی هستیم اما رفقای داریم... رفیق که نباید حال دلشون خراب باشه.. رفقایی که عشق و محبتشون زندگیمون رو عوض کرده.. مگه میشه باشه و ما خوب نباشیم.. مگه میشه باشن و ما غم بگیریم..!
! توپ را در دستش گرفت. آمد بزند که صدائی آمد. الله اکبر.... ندای اذان ظهر بود. توپ را روی زمین گذاشت. رو به قبله ایستاد و بلند بلند اذان گفت. در فضای دبیرستان صدایش پیچید. بچه ها رفتند. عده ای برای وضو، عده ای هم برای خانه. او مشغول نماز شد. همانجا داخل حیاط. بچه ها پشت سرش ایستادند. جماعتی شد داخل حیاط. همه به او اقتدا کردیم.... 🌹 شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
قبل از عروسی یه کارت دعوت می‌نویسه برای حضرت زهرا(س) و میندازه تو حرم حضرت معصومه(س). بعد از عروسی خواب می‌بینه که حضرت زهرا(س) اومده بودن مراسم عروسیش! با تعجب می‌پرسه: خانم واقعا باور کنم که شما تشریف آوردید عروسی من؟ حضرت زهرا(س) هم جواب میدن: "مصطفی جان، ما اگه به مجالس شما نیایم کجا بریم؟!" 🗓 به مناسبت 15 مرداد، سالروز شهادت
﷽❣ ❣﷽ مهر شما همان ڪیمیایے است ڪہ روزگار مرا قیمتے مے‌ڪند... من بہ اعتبار محبت شما نفس مے‌ڪشم اے قرار دل بے قرارم...