فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 #پادکست ؛ #صوت_مهدوی
🔸 «به نبودنش عادت کردیم»
👤 استاد #عالی
💢 غیبت امام زمان متاسفانه برای بعضی از شیعیان عادی شده..
این طور نباید عادی باشه❌
✧🍃🌸🍃✧
🔸می رفت بازار و از دوستانش که وضع مالی خوبی داشتند کمک می گرفت. می گفت:طبق آیات قرآن باید از همه لحاظ نیروهای رزمنده را تقویت کرد تا در عملیات ها موفق شوند.
🔸از وسایل تدارکات تا چفیه و موتور و ماشین تهیه می کرد و به جبهه ها می فرستاد.
✨می دانست خدای خوبش فرموده:
*وأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَ مِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّاللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ
برای مقابله با آن ها [دشمنان] هر چه در توان دارید از نیرو و از اسبهای ورزیده آماده سازید ،تا به وسیله آن دشمن خدا و دشمن (شناخته شده) خویش را بترسانید!(انفال/۶۰)
📚خدای خوب ابراهیم
این همه لاف زن و مدعۍ اهل ظهور
پس چرا یار نیامدکه نثارش باشیم
سالهامنتظر سیصدواندی "مرد" است
آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم!!!!
اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید
به گمانم که بنانیست کنارش باشیم.
#آیتاللهبهجتره.
🌹🕊🌹🕊🌹
برای رسیدن به خدا راهی نیست و جز توکل به خدا برای صعود کاری نیست وشهادت می دهم که حجت خداوند در روی زمین آقا امام زمان ارواحنافداه حیّ و حاضر و ناظر بر اعمال ما هست.
❤️ شهید مجتبی اکبرزاده ❤️
📙برگرفته از کتاب آخرین نامه. اثر گروه شهید هادی
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🌹باور کردنی نیست ولی حقیقت دارد
📌خاطرهای از ۱۸ سال اسارت سیدالاسراء، شهید سرلشگر خلبان حسین لشگری، اولین اسیر ایرانی در جنگ تحمیلی بود و آخرین اسیری که آزاد شد و مدتی بعد به شهادت رسید!!!
🔸وقتی بازگشت از او پرسیدند: این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟ او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشتهام را مرور میکردم.
🔸سالها در سلولهای انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت و
⚪️ قرآن را کامل حفظ کرده بود،
⚪️ زبان انگلیسی میدانست
⚪️ برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود.
🔸حسین می گفت: از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت میشدم!
🔸بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عید سال ۷۴ بود. سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ میخورد میخواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد. دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعتها از این مسئله خوشحال بودم.
🔸این را هم بگویم که من مدت ۱۲ سال (نه ۱۲روز یا ۱۲ ماه) در حسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم. حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم...
🌹شادي روح شهید حسین لشگري صلوات.
#تازهداماد_سه_روزه....
🌷ماشین آمده بود دم در، دنبالش. پوتین هایش را واکس زده بودم. ساکش را بسته بودم. تازه سه روز بود که مرد زندگیم شده بود. تند تند اشک های صورتم را با پشت دست پاک میکردم. مادر آمد. گریه میکرد.
_مادر حالا زود نبود بری؟ آخه تازه روز سومه.
🌷علی آقا گوشهی حیاط گریه میکرد. دستم را گذاشت توی دست مادر، نگاهش را دزدید. سرش را انداخت پایین و گفت: «دلم میخواد دختر خوبی برای مادرم باشی.»
🌷....دستم را کشید، برد گوشهی حیاط، گفت: «این پاکت ها را به آدرس هایی که روشون نوشتهم برسون. وقت نشد خودم برسونمشون زحمتش میافته گردن تو.» پول هایی که برای کادوی عروسیش جمع شده بود، تقسیم کرده بود. هر پاکت برای یک خانوادهی شهید....
🌹خاطره ای از فرمانده شهيد حجت الاسلام ردانی پور
📙برگرفته از کتاب مصطفای خدا. اثر گروه شهید هادی
من تا قبل از اين ماجرا، فقط صورت و بدن خودم را در آينه ديده بودم. اما آنجا گويي خودم را از تمام جهات و به صورت سه بعدي مي ديدم! آن هم با دقت و وضوح كامل!
✅ از ديدن خودم نه وحشت كردم و نه تعجب! گويي همه چيز طبيعي و عادي است.
احساس مي كردم چهرهام از قبل زيباتر شده. من جوان تر و خوش هيكل تر از قبل شده بودم. گاهي به بدن خودم كه روي تخت بيمارستان بود نگاه مي كردم، آنجا نيمي از صورتم آسيب جدي ديده بود، اما اينجا وقتي به چهره خودم دقت مي كردم، از زيبايي و تناسب آن لذت مي بردم...
📙برگرفته از کتاب با بابا، اثر گروه شهید هادی
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
┄═❁๑☘🌺☘๑❁═┄
#شهید_حسین_فهمیده🌷
🔸یکی از روزها صدای بگو مگوهایی که از سنگر محمد حسین شنیده می شد، توجه ما را جلب کرد. گویا حسین ریزه قصد داشت به خط مقدم برود اما فرمانده اجازه نمی داد.
او اصرار می کرد و خواهش که بگذارید من هم به خط بیایم. فرمانده هم تاکید داشتند: «حسین آقا حالا برای شما زود است.» او که دید پا فشاری اش فایده ای ندارد، قاطع و در کمال ادب و احترام گفت: «من به شما ثابت می کنم که زود نیست…»
🔸 چند روز بعد همه متوجه غیبت محمد حسین شده ، نگرانی وجودشان را فرا گرفته بود اما تلاششان نیز برای یافتن او بی فایده بود که روز بچه ها چشمشان به عراقی کوتاه قدی افتاد که به سمت خاکریز خود می آمد. صبر کردند تا اسیرش نمایند کمی که جلو تر آمد، دیدند حسین ریزه است که لباس عراقی ها را به تن کرده و سلاحشان را به دوش گرفته …« همان مو قع نزد فرمانده رفت در پا سخ نگاههای پرسشگر وتاحدودی عصبانی او گفت : « خودتان گفتید به خط رفتن برای من زود است من به آنجا رفتم ،یک عراقی را دست خالی کشته ، لباس و پو تین وسلاح او را به همراه آوردم تا ثابت کنم اراده و عشقم از جثه ام بزرگتر است .»
📆۸آبان ماه سالروز شهادت
📙برگرفته از کتاب شیرین تر از عسل. اثر گروه شهید هادی
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
هدایت شده از پخش کتاب هادی
2⃣8⃣
📚شیرین تر از عسل
چهل داستان از قاسم های انقلاب. شهدای نوجوان
📖اثر گروه شهید هادی
۱۴۴صفحه مصور
۱۴۰۰۰ تومان
📙چاپ اول ۱۳۹۴
چاپ چهارم ۱۳۹۸
@pkhadi
#سلام_امام_زمانم 💚
طلوع کن ای آفتاب عالم تاب
ای نوربخش روزهای تاریک زمین
ای آرام دلهای بیقرار
ای امام مهربان
طلوع کن و رخ بنما
تا این روزهای سخت
اندکی روی آرامش ببینیم
و قرار گیرد زمین و زمان
🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجـــ
⭕️ برای مهدی(عج)...
🔹 یک بخش از وصیتنامهاش را اختصاص داده بود به پسر کوچولویش محمد.
آنجا نوشته بود:
"پسرم زندگی کن برای مهدی،
درس بخوان برای مهدی،
ورزش کن برای مهدی...
محمد... من تو را از خدا برای خودم نخواستم، تو را از خدا خواستم برای مهدی(عج)."
📢 شهید مدافع حرم حمیدرضا اسداللهی
📙برگرفته از کتاب به قلم بهشتیان. اثر گروه شهید هادی
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🌷نماز🌷
ابراهیم هادی محور همه فعالیت هایش «نماز» بود.
در سختترین شرایط ، نمازش را اوّل وقت می خواند ، بیشتر هم به «جماعت » و در «مسجد ». دیگران را هم به نماز دعوت می کرد.
یکبار باهم مسجد موسی ابن جعفر رفتیم. نگاه کردم به نماز خواندن ابراهیم، در نماز چشمهایش را می بست‼️
بعد از نماز گفتم: چرا چشمت رو تو نماز می بندی. مکروهه.
✅گفت: اگر توی نماز با بستن چشم، توجهت به خدا بیشتر باشد اشکالی ندارد.
بعدها همین مطلب را در رساله احکام خواندم.
📙برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم2
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63