eitaa logo
نشر شهید هادی
18.9هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
17 فایل
کانال رسمی انتشارات و گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی جهت معرفی آثار و... تبلیغ و تبادل نداریم دفتر نشر جهت خرید کتاب ۰۲۱۳۶۳۰۶۱۹۱ (۹صبح تا ۵عصر) ارتباط با مدیر مجموعه ۰۹۱۲۷۷۶۱۶۴۱ @nashre_hadi
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🌷مهاجر مجاهد🌷 از هرات افغانستان راهی ایران بودند که هواپیماهای شوروی آن ها را بمبماران کردند. از آن همه جمعیت فقط یک نوجوان زنده ماند. پسری شیعه که به عشق زیارت امام رضاع راهی شده بود. او تمام خانواده اش را از دست داد. با دست خود بدنهای پاره پاره خانواده اش را دفن کرد و... در کوره ای در اطراف بجستان مشغول به کار شد. 💐رجب هر روز یک مسیر طولانی را طی می‌کرد تا در نمازجماعت مسجد شهر شرکت کند. با بچه های بسیج دوست و رفیق شد. همه دیده بودند که رجب چه ایمان قوی و محکمی دارد. ✳️این پسر از همان درآمد اندک خودش به دیگران کمک می‌کرد. در مراسم عزای اهل بیت و در دعای کمیل مسجد بجستان حضوری فعال داشت. ✅جنگ شروع شد. تصمیم گرفت با دوستان راهی جبهه شود اما ... ادامه دارد.... 📚برگرفته از کتاب غریب قریب. خاطرات شهید رجب غلامی. اثر گروه شهید هادی. 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
‍ 🌷خادم الشهدا🌷 🔸هرکس که پیمان ولا دارد بیاید 🔸هر کس هوای کربلا دارد بیاید (پروردگارا تو خود گواهی بر من چه میگذرد) ✨بارالها !... 🔹خدایا ! دوری خانه، پدر، مادر، برادر و خواهر را 🔹خدایا ! بی خوابی های فراوارن را 🔹خدایا ! دنیا و خواری هایش و همه چیز خوب و بدش را تحمل میکنم ولی دوری تو را یک لحظه تحمل نخواهم کرد. 🔹خدایا ! تو را سپاس میگزارم که این بار سعادت را نصیبم کردی تا در راه خودت و اهل بیتت و شهدای خالصت حضور داشته باشم و آرزو دارم خالصانه از من بپذیری . 🔹خدایا ! چشم طمع به بهشت تو نیز ندارم ، زیرا عبادت هایم را برای این به درگاهت میکنم که تو را لایق عبادت می دانم ، و تو را عادل میدانم و می دانم که تنها بودن در جوار تو سعادت حضور در قیامت توست که انسان را سعادتمند میکند . 🔹خدایا ! سالها و ماه هاست که به دنبال دست یافتن به وصال خویش شهر ها و آبادی ها و کوه ها و دشت ها و بیابانها را پشت سر گذاشته ام ولی هنوز خود را نشناخته ام . ♦️با کاروانی از دوستان و عزیزان حرکت کردم ، در هر مسیری ، بر سر هر کوی و برزنی یکی یکی ، از عاشقان و مخلصان تو جدا گشتم. یک یکشان به سوی تو پرواز کردند و شهد شهادت را نوشیدند و این من بودم که از قافله جامانده ام. همیشه به یاد شهدا شال عزا بر گردن نهادم و همیشه در این فکر بودم که چگونه میتوان عاشق شد ، عاشق الله ، شیفته الله تا مرا جز انصار حسین قرار بدهی و درجه رفیع شهادت را نثارم کنی... 📙برگرفته از کتاب آخرین نامه. اثر گروه شهید هادی دستنوشته های شهید راهیان نور حجت الله رحیمی. https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
15.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک همخوانی عالی به مناسبت 🌸دنیام فاطمه🌸 میخوای داد بزنم... تنهام فاطمه... اثری از گروه نجم الثاقب رهروان https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
دستم خالی بود، هر چه از اعمالم می گفتم آن ها رد می کردند. ناگهان یکی از آن ها گفت: ناراحت نباش تو گوهر گرانبهایی نزد ما داری. یادت هست زمانی که می خواستی از نجف به کربلا بروی اما کرایه نداشتی، خار به پاهایت رفت و به خدا گفتی چه طور با این همه درس و بحث پول کرایه ندارم!؟ اما ناگهان از گفته خود پشیمان شدی و از ته دل گفتی: (اَلحَمدُ لِله رَبِ العالمین) با تعجب گفتم بله یادم هست. آن مَلَک گفت: این شکری که به جا آوردی همان گوهری است که نزد ما محفوظ است. 📙بازگشت https://eitaa.com/joinchat/192937988C677b8efd1c
من یکی از مخاطبین کانال شما هستم که متوجه شدم در زمینه حجاب فعالیت جدیدی دارید. تجربه نزدیک به مرگ من، مسیر زندگی ام را به طور کامل عوض کرد. مطلب خود را می نویسم و امیدوارم در ایمان جوانان تاثیر داشته باشد.
دختری بودم در خانواده معمولی و پایبند حداقلی به مسائل دینی. ده سال قبل پایم به دانشگاه باز شده بود و در معرض شبهات مختلف در زمینه دین قرار گرفتم. اعتقادات قوی نداشتم و کمی تحت تاثیر قرار گرفتم. بد حجاب نبودم ولی گاهی آرایش میکردم و رابطه دوستی با پسرها را گناه نمیداستم! تا اینکه پایم لغزید و من هم با یکی از پسرها دوست شدم! با خودم می گفتم: این دوستی ها چه ایرادی دارد؟ همه در این رابطه ها هستند. هرچند نیت من ازدواج بود، اما نمی دانستم که این دوستی ها معمولا رابطه شیطانی است و به ازدواج منجر نمی شود‌. عصر یک روز با این پسر با حجابی معمولی و آرایش به تفریح رفتیم. شب را نیز با هم به یک پیتزا فروشی رفتیم و... خدا کمکم کرد که همانجا ارتباط من با او قطع شد و گرفتار دیگر گناهان نشدم. اما همین یک روز که با این پسر بیرون رفتم، خیلی در روحیه من تاثیر منفی گذاشت. مدتی بعد از آن روز، تجربه نزدیک به مرگ برایم پیش آمد. من به مکانی منتقل شدم که یک دالان بلند بود! مرا از آنجا عبور دادند. در انتهای دالان افرادی سیاه پوش ایستاده بودند و پشت سرشان ساختمان بزرگی بود که انگار درونش پر از آتش بود! هر چه بود بسیار وحشتناک بود. صدای یکی از اقوامم را هم همزمان میشنیدم که به خاطر بی نمازی زندانی شده بود و با فریاد کمک میخواست. نمی دانید چقدر ترسیده بودم. همینطور که جلو میرفتم ناگهان مرا متوقف کردند و روی دیوار مقابل، یک صحنه از زندگی ام را به من نشان دادند. خدای من، آن بدترین صحنه های زندگی من بود، همان روزی که دست در دست نامحرم... ناگهان یکی از آن افراد سیاه پوش که گویی فرشته عذاب بود، نزدیک آمد و... من به خاطر آن کارهای حرام دچار عذاب درداوری شدم. درد تمام وجودم را گرفت. از شدت درد فریاد کشیدم. بعد مثل کبوتری که به آسمان میرود، رها شدم و به سوی آسمان رفتم. همزمان در سمت راستم در دوردست ها، بهشت الهی را میدیدم و بوی بسیار خوش بهشت را استشمام میکردم.‌ و در سمت چپم یک بیابان. میخواستم به سوی بهشت بروم اما به من فهماندند: چه کاری برای خدا انجام داده ای که می خواهی به بهشت بروی!؟ تو خیلی پرخوابی کردی، عملی برای این سوی خودت نفرستادی و حال در بیابانی! آنگاه به سمت بیابان مرا سوق دادند. اکنون یک بیابان در زیر پای خود می دیدم و بر فرازش پرواز میکردم. آری من عمرم را به بطالت گذرانده بودم. در آن لحظه هیچ کار مثبتی به یادم نیامد. همه جا بیابان بود! تنها کمکهایی که به خیریه ای کرده بودم را به صورت باغچه ای پر گل وسط بیابان دیدم! اما خدا را شکر می‌کنم که یک بار دیگه به من فرصت جبران داده شد و به زندگی برگشتم... بعد از آن واقعه، چادر همنشین همیشگی ام شد. هیچ گاه به رابطه با نامحرم فکر نکردم. نمازهایم اول وقت شد و سعی کردم در زندگی به نیازمندان کمک کنم و رابطه ام را با خیریه ها قطع نکنم. خدا به واسطه توبه و حجابم برکت های زیادی به زندگیم عطا کرد. الحمدلله کما هو اهله‌. https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عملیات محرم مجروح شد... طوری که دکترا ازش قطع امید کرده بودند... ✅حضرت فاطمه اومده بود به خوابش فرموده بود: پسرم تو شفا گرفتی، بلند شو.. فقط باید قول بدهی که جبهه را ترک نکنی... 🌷بعد از این خواب سر از پا نمی شناخت... عملیات خیبر شد فرمانده گردان از بس حضرت زهرایی بود اسم گردانش رو عوض کرد گذاشت "یازهرا"❤️ 💐ایام بود ترکش خورده بود توی پهلوش و شهید شد 📙برگرفته از کتاب مهر مادر اثر گروه شهید هادی 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
شهید محمدحسین بشیری از شهدای مدافع حرم که از شهر همدان راهی سوریه شد. او ویژگی های منحصر به فردی داشت. قدرت مدیریت، سخت کوشی، توانایی انتقال مطالب و اخلاص او زبانزد نیرو ها بود. همه می گفتند به زودی او را در مناصب بالای فرماندهی در سپاه خواهیم دید. او که در تخریب استاد مسلطی بود، در سوریه مسئولیت گروه تخریب را بر عهده داشت و در خنثی سازی تله های انفجاری داعش به شهادت رسید. اما قبل از آخرین اعزام گفته بود که با حضرت زهرا سلام الله علیها ملاقات داشتم و برات شهادت را از ایشان گرفتم... 📙برگرفته از کتاب سید عماد. اثر گروه شهید هادی. 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
هدایت شده از پخش کتاب هادی
8⃣2⃣ 📚سید عماد زندگینامه و خاطرات زیبای سردار مدافع حرم شهید محمدحسین بشیری 📖اثر گروه شهید هادی ۱۳۲صفحه مصور. چاپ اول ۱۳۹۹ چاپ دوم ۱۴۰۱ قطع پالتویی ۳۰۰۰۰ تومان @pkhadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 نماهنگ زیبای صلاة الفراق 🔹بامداحی مهدی رسولی ویژه ایام فاطمیه https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63