eitaa logo
•🇮🇷 نَـسْلِ‌جَدیــٖـدِ‌اِنْقِلـٰابْ 🇵🇸•
1.3هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
22 فایل
•• بِسمِ ࢪبِّ الصُّمود •• همھ با یڪدیـــگࢪ، گوش بھ فࢪمان ࢪهبࢪ، بابصیـــࢪٺ دࢪوݪایٺ، تاشهـــادٺ، ظهوࢪمهدئ بن زهرا✨ ࢪاخواهیم دید. #ان‌شاءَاللّٰه🤲 شࢪوط: @shorote_samedoon مدیࢪیٺ: @Montazereh_delaram
مشاهده در ایتا
دانلود
"حجابٺ" را محڪم نگھ دار!🧕 نگـاه نڪن ڪھ اگـر .. حجاب و فڪر درسٺ داشٺھ باشے .. مسخـره اٺ مےڪنند!😒 آنھا شیطـان هستند... شما بھ حضرت زهـرا(س)✨ نگــ👀ـاه ڪن ڪھ .. چگـونھ زیسٺ و خودش را حفـظ ڪرد..😌 فرازی از وصیٺ: شھــیدسیـدمحـمدناصـرعلـوے بھ خـواهرش (@nasle_jadideh_Englab|) (🌸⚡️☄✨✨)
‍ گناه‌با‌روح‌و‌بدن‌تو‌سازگار‌نیست‌! هرڪاریم‌ڪنےنمیتونےسازگارش‌ڪنے! . چون‌اینطورےآفریدھ‌‌نشدے! . وقتےگناه‌‌میڪنےاون‌تہ‌دلت،آشوبھ‌‌ . آرامشت‌بہم‌میخورھ‌‌ .. گناه‌ڪردن‌آرامش‌آدمو‌بہم‌میریزھ‌‌! . مطمئن‌باش‌همہ‌‌ے‌گناها‌،برات‌ضررداره ڪہ‌از‌انجام‌دادنش‌منع‌شدے! . خداانقدردوستت‌دارھ‌‌ڪہ‌هرڪارےبھ‌‌ تو‌ضرر‌میرسونرو‌،گناه‌اعلام‌ڪردھ‌‌ و‌گفتھ‌‌انجامش‌ندے! . با‌گناه‌بھ‌‌خودت‌ضربھ‌‌میزنےو‌یھ‌‌جور‌ خودزنےمیڪنے! . آرامش‌خودتو‌از‌بین‌نبر‌رفیق .. (@nasle_jadideh_Englab|) (🌸⚡️☄✨✨)
به نام خداے منہاج ڪانالی از جنس جہاد 🚶‍♂😍¡ ••👋🏻 https://eitaa.com/joinchat/615186627C931cb1fbe1 حضرت آقا ؛ باید فرمون بده ما اجرا ڪنیم .. 👳🏻‍♂ :) ❗️دیࢪوز دهن ࢪو ٺو میدون آسفاݪٺ مےڪࢪدیم . . ؛ 👊 ‼️امࢪوز تو . . 😔🤣🕶‼️ 😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نباید! اتفاقـــے بیوفته‍ ڪه دࢪ نهایت مࢪدم به‍ اسم تدبیـــࢪ .. اسیـــࢪ بےتدبیࢪۍ‌ بشن¡☝️ (@nasle_jadideh_Englab|) (🌸⚡️☄✨✨)
•🇮🇷 نَـسْلِ‌جَدیــٖـدِ‌اِنْقِلـٰابْ 🇵🇸•
#بے_تو_هࢪگز دوره تخصصی زبان تموم شد و آغاز دوره تحصیل و کار در بیمارستان بود. اگر دقت می کردی، مش
ماجرا بدجور بالا گرفته بود! ؛ همه چیز به بدترین شکل ممکن، دست به دست هم داد تا من رو خورد و له کنه. دانشجوها، سرزنشم می کردن که یه موقعیت عالی رو از دست داده بودم.! اساتید و ارشدها، نرفتن من رو یه اهانت به خودشون تلقی کردن و هر چه قدر توضیح می دادم فایده‌ای نداشت!! نمیدونم نمی فهمیدن یا نمیخواستن متوجه بشن. دانشگاه و بیمارستان، هر دو من رو تحت فشار دادن که اینجا، جای این مسخره بازی ها و تفکرات احمقانه نیست؛ و باید با شرایط کنار بیام و اونها رو قبول کنم.! هر چقدر هم راهکار برای حل این مشکل ارائه می کردم، فایده ای نداشت. چند هفته توی این شرایط گیر افتادم .. شرایط سخت و وحشتناکی که هر ثانیه اش حس زندگی وسط جهنم رو داشت. وقتی برمی گشتم خونه، تازه جنگ دیگه ای شروع می شد؛ مثل مرده ها روی تخت می افتادم .. حتی حس اینکه انگشتم رو هم تکان بدم نداشتم؛ تمام فشارها و درگیری ها با من وارد خونه می‌شد.!! و بدتر از همه شیطان.!! کوچک ترین لحظه ای رهام نمیکرد. در دو جبهه می جنگیدم؛ درد و فشار عمیقی تمام وجودم رو پر می کرد. نبرد بر سر ایمانم و حفظ اون، سخت‌تر و وحشتناک بود. یک لحظه غفلت یا اشتباه، ثمر و زحمت تمام این سال ها رو ازم میگرفت.!! دنیا هم با تمام جلوه‌اش، جلوی چشمم بالا و پایین می رفت. میسوختم و با چنگ و دندان، تا آخرین لحظه از ایمانم دفاع میکردم..! حدود ساعت ۹، باهام تماس گرفتن و گفتن سریع خودم رو به جلسه برسونم. پشت در ایستادم؛ چند لحظه چشم‌هام رو بستم .. بسم الله الرحمن الرحیم .. خدایا به فضل و امید تو .. در رو باز کردم و رفتم تو. گوش تا گوش، کل سالن کنفرانس پر از آدم بود. جلسه دانشگاه و بیمارستان برای بررسی نهایی شرایط! رئیس تیم جراحی عمومی هم حضور داشت. پشت سر هم حرف می زدن؛ یکی تندتر .. یکی نرم‌تر .. یکی فشار وارد میکرد .. یکی چراغ سبز نشون میداد .. همه‌شون با هم بهم حمله کرده بودن! ؛ و هر کدوم، لشکری از شیاطین به کمکش اومده بود.!! وسوسه و فشار پشت وسوسه و فشار .. و هر لحظه شدیدتر از قبل! پلیس خوب و بد شده بودن و همه با یه هدف .. یا باید از اینجا بری .. یا باید شرایط رو بپذیری .. من ساکت بودم.! اما حس می کردم به اندازه یه دونده ماراتن، تمام انرژیم رو از دست دادم.!! به پشتی صندلی تکیه دادم .. - زینب .. این کربلای توئه .. چی کار میکنی؟! کربلائی میشی یا تسلیم؟؟!! چشم هام رو بستم .. بی خیال جلسه و تمام آدم های اونجا .. - خدایا .. به این بنده کوچیکت کمک کن .. نزار جای حق و باطل توی نظرم عوض بشه .. نزار حق در چشم من، باطل، و باطل در نظرم حق جلوه کنه.! خدایا .. راضیم به رضای تو .. با دیدن من توی اون حالت، با اون چشم های بسته و غرق فکر، همه شون ساکت شدن .. سکوت کل سالن رو پر کرد. خدایا .. به امید تو .. بسم الله الرحمن الرحیم .. و خیلی آروم و شمرده .. شروع به صحبت کردم .. - این همه امکانات بهم دادید .. که دلم رو ببرید و اون رو مسخ کنید .. حالا هم بهم می گید یا باید شرایط شما رو بپذیرم .. یا باید برم .. امروز آستین و قد لباسم کوتاه میشه و یقه هفت، تنم می کنید، فردا می گید پوشیدن لباس تنگ و یقه باز چه اشکالی داره؟! چند روز بعد هم، لابد میخواید حجاب سرم رو هم بردارم!! چشم هام رو باز کردم .. - همیشه .. همه چیز .. با رفتن روی اون پله اول .. شروع میشه .. سکوت عمیقی کل سالن رو پر کرده بود.!! ادامه دارد ... (@nasle_jadideh_Englab|) (🌸⚡️☄✨✨)
🔺فرق ما با شما اینه که .. ما همگی یه پرچم🇮🇷 رو بلند میکنیم .. ! شما هر کدومتون، یه پرچم جدا دستتونه .. آره، ما مثل هم نیستیم ... 🤝🇮🇷✌️ (@nasle_jadideh_Englab|) (🌸⚡️☄✨✨)
وضـــو قبݪ خواب فࢪاموش نشه‍ هروقت‌میری‌رختخوابٺ یه‌سلامۍ‌هم‌به‌امام‌زمانٺ‌بده ۵دقیقه‌باهاش‌‌حرف‌بزن چه‌میشودیه‌شبی‌به‌یاد‌کسی‌باشیم‌که هرشب‌به‌یادمان‌هست... (@nasle_jadideh_Englab|) (💔🏴✨🏴💔)
شبـــٺون امام زمانــ(؏ج)ــے✨...یاعݪے(؏)🕊🌷
✨بِسم‌ِ اللّٰهٖ القاصم اݪجبــاࢪین✨