#بے_تو_هࢪگز
مثل ماست کنار اتاق وا رفته بودم .. نمیتونستم با چیزهایی که شنیده بودم کنار بیام .. نمی دونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت .. تنها حسم شرمندگی بود ...
از شدت وحشت و اضطراب، خیس عرق شده بودم ..
چند لحظه بعد، علی اومد توی اتاق، با دیدن من توی اون حالت حسابی جا خورد .. سریع نشست رو به روم و دستش رو گذاشت روی پیشونیم ..
- تب که نداری .. ترسیدی این همه عرق کردی .. یا حالت بد شده؟؟!
بغضم ترکید .. نمی تونستم حرف بزنم .. خیلی نگران شده بود ...
- هانیه جان ... می خوای برات آب قند بیارم؟؟!!
در حالی که اشک مثل سیل از چشمم پایین می اومد .. سرم رو به علامت نه، تکان دادم ..
_ علی ..
- جان علی؟ ..
_ می دونستی چادر روز خواستگاری الکی بود؟
لبخند ملیحی زد .. چرخید کنارم و تکیه داد به دیوار ..
_ پس چرا باهام ازدواج کردی و این همه سال به روم نیاوردی؟؟!
- یه استادی داشتیم ... می گفت زن و شوهر باید جفت هم و کف هم باشن تا خوشبخت بشن .. من، چهل شب توی نماز شب از خدا خواستم .. خدا کف من و جفت من رو نصیبم کنه و چشم و دلم رو به روی بقیه ببنده ..
سکوت عمیقی کرد ...
- همون جلسه اول فهمیدم، به خاطر عناد و بیقیدی نیست .. تو دل پاکی داشتی و داری .. مهم الانه .. کی هستی .. چی هستی .. و روی این انتخاب چقدر محکمی ...
و الا فردای هیچ آدمی مشخص نیست ... خیلی حزب بادن .. با هر بادی به هر جهت .. مهم برای من، تویی که چنین آدمی نبودی ..
راست می گفت .. من حزب باد و .. بادی به هر جهت نبودم ..
اکثر دخترها بی حجاب بودن ... منم یکی عین اونها ...
اما یه چیزی رو میدونستم .. از اون روز .. علی بود و چادر و شاهرگم
من برگشتم دبیرستان .. زمانی که من نبودم .. علی از زینب نگهداری میکرد؛ حتی بارها بچه رو با خودش برده بود حوزه .. هم درس می خوند، هم مراقب زینب بود ..
سر درست کردن غذا، از هم سبقت میگرفتیم .. من سعی می کردم خودم رو زود برسونم .. ولی اکثر مواقع که میرسیدم، غذا حاضر بود .. دست پختش عالی بود .. حتی وقتی سیب زمینی پخته با نعناع خشک درست می کرد ..
واقعا سخت می گذشت علی الخصوص به علی .. اما به روم نمی آورد .. طوری شده بود که زینب فقط بغل علی میخوابید .. سر سفره روی پای اون می نشست و علی دهنش غذا می گذاشت ...
صد در صد بابایی شده بود .. گاهی حتی باهام غریبی هم می کرد ..
زندگی عادی و طلبگی ما ادامه داشت ...
تا اینکه من کم کم بهش مشکوک شدم، حس می کردم یه چیزی رو ازم مخفی می کنه ..
هر چی زمان می گذشت، شکم بیشتر به واقعیت نزدیک می شد .. مرموز و یواشکی کار شده بود .. منم زیر نظر گرفتمش ...
یه روز که نبود، رفتم سر وسایلش ..
همه رو زیر و رو کردم، حق با من بود ... داشت یه چیز خیلی مهم رو ازم مخفی می کرد ..
شب که برگشت، عین همیشه رفتم دم در استقبالش .. اما با اخم .. یه کم با تعجب بهم نگاه کرد ...
زینب دوید سمتش و پرید بغلش.
همون طور که با زینب خوش و بش می کرد و می خندید .. زیر چشمی بهم نگاه کرد ..
- خانم گل ما .. چرا اخم هاش تو همه؟؟!
چشم هام رو ریز کردم و زل زدم توی چشم هاش ..
- نکنه انتظار داری از خوشحالی بالا و پایین بپرم؟؟؟!!
حسابی جا خورد و زینب رو گذاشت زمین ...
#پارت_نهم
ادامه دارد ...
(@nasle_jadideh_Englab|)
(🌸⚡️☄✨✨)
#قـــࢪاࢪشبانھ
وضـــو قبݪ خواب فࢪاموش نشه
#امام_زمان
هروقتمیریرختخوابٺ
یهسلامۍهمبهامامزمانٺبده
۵دقیقهباهاشحرفبزن
چهمیشودیهشبیبهیادکسیباشیمکه
هرشببهیادمانهست...
(@nasle_jadideh_Englab|)
(💔🏴✨🏴💔)
هدایت شده از سیدِ خیرالامور | سیدنا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بدل_رهبرى
حتما مشاهده كنيد👀
🔽
براى دانلود كليپ هاى بيشتر
به كانالمـــون يه ســرى بزنين
دست پُــر مياين بيرون😉👇🏻
@seyyedoona
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
۱۰ ربیع الاول، سالروز ازدواج ملکوتی پیامبر اکرم (ﷺ) و حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) خجسته و فرخنده باد.🎊
#زن_عفت_افتخار
(@nasle_jadideh_Englab|)
(🌸⚡️☄✨✨)
هدایت شده از منــ🇮🇷ــھاج | ᴍᴇɴʜᴀᴊ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ࢪسانهۍانقلابے_مـِــنهــٰـاجـ
🌱🌸بوۍ بهشتے دࢪ این زمین خاڪے ڪه تنها مےتوان هنگام پࢪڪشیـــدن به سوۍ آسمـــان .. ، استشمام ڪࢪد..!!✨😍
#شهید_بهشتی
#شهداࢪایادڪنیمباذڪࢪصݪواٺ
#امام_زمان
╭─┈┈
│☫ @M_enhaj ☫
╰───────────
⭕️ دختره درباره بی حجابی توییت زده: موقع تولد لخت بودیم، موقع مرگ هم لختیم،پس چرالخت زندگی نکنیم⁉️
رندی در جوابش نوشت: موقع #تولد حرف نمیزدی، موقع مرگ هم ساکتی، پس چرا الان #خفه خون نمیگیری👌
انصافاً جوابش خیلی باحال بود
🤣😆😂😀🤣😆😂😀
#حجاب
#زن_عفت_افتخار
(@nasle_jadideh_Englab|)
(🌸⚡️☄✨✨)
#شهداࢪایادڪنیمباذڪࢪصݪواٺ
هـیچاتفاقـےفراموݜنمیـشـہ،،
بلاخـرهیہروزتویہمڪانی ..
توۍِیہخیابونـے .. ،
توۍِیہڪوچہای .. ،
بـایہنوایـے .. ، بـایہعڪسی .. ،
خاطرݜازجلوچشمـاٺردمیشہ :)
#بـــابـــاقــٰـاســـم
(@nasle_jadideh_Englab|)
(🌸⚡️☄✨✨)