قرار است در کدام صراط
در مقابل ما بایستد
و طلب خون خویش را
از ما کند؟!
#برای_ایران
@nasle_Ashura
انقلاب اسلامی،
انقلاب زنان است
زنانی از جنس مادران شهدا
که ثمره زندگی شان را دادند
تا ما آزادی داشته باشیم....
@nasle_Ashura
پرچمت وقتی پایین میآید
که روی کفن ما باشد ...
#ایران 🇮🇷
@nasle_Ashura
خوشحالی رزمندگان فاطمیون در دمشق پس از تماشای بازی دو تیم ایران و ولز
رزمندگان افغانستانی، هواداران متعصب تیم ملی فوتبال جمهوری اسلامی ایران هستند 🇦🇫🇮🇷
#برای_ایران
#پرچم_ایران_بالاست
@nasle_Ashura
🔺توییت زیبای وحید امیری
ماشاالله شیر مرد
برید پیجش حمایت کنید
#برای_ایران🇮🇷🇮🇷
#جام_جهانی🏆
@nasle_Ashura
📷حرکت جالب ملیپوشان ایران بعد از پیروزی مقابل ولز
🔹اعضای تیم ملی ایران بعد از بازی، رختکن را اینگونه تمیز کرده و با پیامی آنجا را ترک کردند: بابت همه چیز ممنونیم و زود برمیگردیم
🇮🇷#پرچم_ایران_بالاست
@nasle_Ashura
🔰 پخش زنده سخنرانی رهبر انقلاب در دیدار بسیجیان
🔻 به مناسبت هفته بسیج، صبح شنبه ۵ آذرماه جمع کثیری از بسیجیان با حضور در حسینیه امام خمینی(ره) با حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی دیدار خواهند کرد. علاوه بر این، پنج میلیون نفر از بسیجیان سراسر کشور نیز با ارتباط مستقیم و به صورت مجازی در این برنامه حضور خواهند داشت.
📲 این برنامه ساعت ۹:۴۵ صبح شنبه آغاز شده و به صورت زنده و مستقیم از رسانه KHAMENEI.IR و شبکههای صدا و سیما پخش خواهد شد.
🤚✨#لبیک_یا_خامنه_ای
@nasle_Ashura
🌸#من_میترا_نیستم
🍃#قسمت _بیست_و_هشتم
آن روز آقای حسینی قول داد که از طریق سپاه و بسیج دنبال زینب بگردد. در سالهای اول جنگ بنزین کوپنی بود و خیلی سخت گیر می آمد. امام جمعه به آقای روستا کوپن بنزین داد تا ما بتوانیم به راحتی به جاهای مختلف سر بزنیم و دنبال دخترم بگردیم. قبل از هر کاری به خانه برگشتم میدانستم که مادرم و شهرام و شهلا منتظر و نگران هستند آنها هم مثل من از شنیدن خبرهای جدید نگران تر از قبل شدند. مادر پدرم ذکر یا حسین یا زینب یا علی از دهانش نمیافتاد نظر مشکل گشا کرد هرچه اصرار می کرد که کبری یه استکان چای بخور یه تیکه نون دهنت بزار رنگت مثل گچ سفید شده. قبول نمی کردم.حس میکردم طنابی دور گردنم به سختی پیچیده شده است حتی صدا و ناله هم به زور خارج میشد. شهرام هم سوار ماشین آقای روستا شد و برای جستجو با ما آمد. نمی دانستم به کجا باید سر بزنم روز دوم عید بود و همه جا تعطیل. به بیمارستانها و درمانگاهها و دوباره به پزشکی قانونی و پایگاه بسیج سر زدیم. وقتی هوا روشن بود کمتر می ترسیدم انگار حضور خورشید در آسمان دلگرمم می کرد اما به محض این که هوا تاریک می شد افکار ترسناک از همه طرف به من هجوم میآورد. شب دوم از راه رسید و خانواده من همچنان در سکوت و انتظار و ترس دست و پا می زدند تازه فهمیدم که درد گم کردن عزیز چقدر سخت است. گمشده من معلوم نبود که کجاست. نمیتوانستم بنشینم یا بخوابم به هر طرف نگاه میکردم سایه زینب را میدیدم. همیشه جانماز و چادر نمازش داخل اتاق رو به قبله پهن بود در اتاقی که فرش نداشت و سردترین اتاق خانه ما بود و هیچکس در آن اتاق نمیخوابید و از آنجا استفاده نمی کرد. آنجا بهترین مکان برای نمازهای طولانی زینب بود روی سجاده زینب افتادم از همان خدایی که زینب عاشقش بود با التماس و گریه خواستم که زینب را تنها نگذارد.مادرم که حال من را میدید پشت سرم همه جا می آمد می گفت کبرا من رو سوزوندی کبرا آروم بگیر. آن شب تا صبح خواب به چشمم نیامد از پشت پنجره به آسمان خیره شده بودم همه زندگیم از بچگی تا ازدواج تا به دنیا آمدن بچه ها و جنگ مثل یک فیلم از جلوی چشم هایم می گذشت. آن شب فهمیدم که همیشه در زندگیام رازی وجود داشته. رازی نگفتنی انگار همه چیز به هم مربوط میشد زندگی و سرنوشت من طوری رقم خورده و پیشرفته بود که باید آخرش به اینجا میرسید.
آن شب حوصله حرف زدن با هیچکس را نداشتم دلم میخواست تنهای تنها باشم خودم باشم و خدا. در دومین شب گم شدن زینب بعد از ساعت ها فکر کردن در تاریکی و سکوت وقتی همه گذشته خودم و زینب را کنار هم گذاشتم به حقیقت جدیدی رسیدم. من، کبری نذر کرده حسین(ع) به دنیا آمدم تا بتوانم زینب را به دنیا بیاورم او را شیر بدهم و بزرگ کنم من یک واسطه بودم واسطه ای برای آمدن زینب به این دنیا.
زینب حقیقت من بود همه عشق و ایمانی که به واسطه کربلا در من به امانت گذاشته شده بود در زینب به اوج رسید و به بالاترین جایی رسید که من نرسیده بودم. وقت نماز صبح شده بود بلند شدم و چادر نماز زینب را سرم کردم و روی سجاده اش ایستادم و نماز صبح را خواندم. نماز عجیبی بود در نماز حال غریبی داشتم همه جا را میدیدم خانه آبادانم، خانه محله دستگرد، خانه شاهین شهر، گلزار شهدا.
ترسی که در دو روز گذشته به جانم نیشتر میزد رفته بود می دانستم که زینب گم شده اما وحشت نداشتم انگار که او در جای امنی باشد. با این وجود خودم را آدم دردمندی میدیدم درد مند ترین آدمی که با روشنایی روز باید تکیه گاه همه خانواده می شد.
روز سوم مهران از آبادان آمد شهلا به باباش زنگ زده و او هم به مهران خبر داده بود مهران و باباش در کنج پذیرایی ماتم زده به دیوار تکیه داده بودند. مهران از اول جنگ با ماندن زینب در آبادان مخالفت کرد به خیال خودش میخواست از خواهر کوچکش محافظت کند. کاری کند که او را از توپ و ترکش خمپاره دو نگه دارد. خواهرش در یک محیط امن بزرگ شود آینده ای روشن داشته باشد. مهران مظلومانه سکوت کرده بود اما بابای مهربان همه چیز را از چشم من میدید من هیچ وقت جلوی بچهها را نگرفته بودم بعد از انقلاب همیشه آنها را تشویق کرده بودم که به مملکت و امام خدمت کنند. به زینب خیلی اعتماد داشتم و میدانستم که هر جا برود و هر کاری بکند فقط برای رضایت خداست. بابای بچه ها هرگز راضی نبود که این همه درگیر خطر شوند. او یک زندگی آرام و بی دغدغه میخواست برایش پیشرفت تحصیلی بچه ها از همه چیز مهمتر بود. پدر بچه ها سالها در پالایشگاه کارگری کرده بود کار در آب و هوای طاقت فرسای آبادان کار آسانی نیست. او آرزو داشت بچه ها حسابی درس بخوانند به تحصیلات بالا برسند و کارگر نشوند و زندگی راحت تری داشته باشند. ولی من بیشتر از درس به دین و ایمان بچه ها اهمیت میدادم و نماز خواندن شان و به عشق آنها به اهل بیت و امام حسین علیه السلام...
#حجاب
@nasle_Ashura
🌹ابراهیم میگفت:
🌹بهتره که شبها زود بخوابیم تا نماز صبح رو اول وقت و سرحال بخونیم. کسی که نماز ظهر و مغرب رو اول وقت بخونه هنر نکرده چون بیدار بوده. آدم باید نماز صبح هم اول وقت بخونه.
@nasle_Ashura
AUD-20210823-WA0026.mp3
2.75M
برای امام زمانم چه کنم؟
🌹دعای فرج
الهی عظم البلاء
🌸علی فانی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
@nasle_Ashura
❣#سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْقائِمُ...🤚🍃
🌱سلام بر تو ای مولایی که تمام حق های بر زمین مانده، قیام تو را انتظار می کشند...
و دل های غمدیده به امید قیام تو می تپند.
📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها
#اللهمعجللولیکالفرج🤲✨
#امام_زمان 💚
@nasle_Ashura
باسلام
هر روز را بایاد شهدا آغاز کنیم
🌷 بسیجی شهید شعبان حبیبی
🌷 تولد ۱۶ مهر ۱۳۳۲ آمل - ساکن تهران
🌷 شهادت ۵ آذر ۱۳۶۵ ارتفاعات قلاویزان - مهران
🌷 سن موقع شهادت ۳۳ سال
🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز میباشد
✍ فرازی از وصیتنامه این شهید عزیز
✅ من وظيفه شرعى خود دانستم كه با اطاعت از ولی امر، رهبر كبير انقلاب به يارى رزمندگان جبهههاى حق عليه باطل بشتابم تا دٍين خود را نسبت به انقلاب،حرمت خون شهيدان و دين مقدس اسلام اداء كنم .
✅ به شما برادران دينى ام توصيه ميكنم، هرگز امام را تنها نگذاريد و هميشه پيرو خط ولايت فقيه باشيد
✅ توصيه ميكنم، وحدت خود را هرچه بيشتر حفظ كنيد و هرگز فريب سودجويان و دنياپرستان را نخوريد
✅ دسيسهگران استعمار همواره درصددند كه انقلاب اسلامى ما را، كه با نثار خون هزاران هزار شهيد گلگون كفن بدست آمده است، از بين ببرند و اين شمائيد كه بايد پاسدار اين ثمره خون شهيدان باشيد، در كارتان دقت كنيد و آن را به خاطر رضاى خدا انجام دهید
🤲 شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با صلوات
🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله
@nasle_Ashura
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻رهبر انقلاب اسلامی:
بسیج نگاه میکند ببیند که این حرکت عمومی انقلاب و نظام از مسیرِ درست منحرف نشود؛ مراقب است که انحراف به وجود نیاید؛ هر جا انحرافی مشاهده شد، بسیج در مقابل آن می ایستد.
🇮🇷 پنجم آذرماه، سالروز تشکیل بسیج مستضعفان گرامی باد.
@nasle_Ashura
بیحسرت از جهان نرود هیچڪس به در
الا شهیدِ عشق؛ به تیر از ڪمانِ دوست..!
🤚🌿#لبیک_یا_خامنه_ای
@nasle_Ashura
💠 امام روح الله:
بسیج شجـــره طیــبه و درخت تناور
و پر ثمری است که
شکوفههای آن بـــوی بهـــار وصل
و طراوات یقـــین حدیث عشـــق میدهد.
بسیج مدرســـه عشق
و مکتب شاهــدان و شهیــدان گمنامی است که پیـروانش
بر گلدستههای رفیـــع آن،
اذان شـهادت و رشـادت سر دادهاند.
بسیج میقـــات پابرهـنگان
و معراج اندیشـــه پاک اسلامی است
که تربیت یافتگان آن،
نام و نشان در گمــنامی
و بینشانی گرفتــهاند.
بسیج لشکر مخـلص خداست
که دفتر تشـــکل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضـــا کردهاند.
🇮🇷 🌷 🇮🇷 🌷 🇮🇷 🌷 🇮🇷 🌷
@nasle_Ashura
« این انقلاب ،
آنقدر تلاطم و سختی دارد
که یک روزی شهدا آرزو میکنند
زنده شوند و برای دفاع از این انقلاب
دوباره شهید شوند...»
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#برای_ایران
#پرچم_ایران_بالاست
@nasle_Ashura