eitaa logo
کانون فرهنگی تحقیقاتی نسل انتظار
310 دنبال‌کننده
909 عکس
218 ویدیو
13 فایل
💠کانون فرهنگی تحقیقاتی نســل‌انتظــار دانشگاه علوم پزشکی کاشان اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج...💚 نسل ما نسل ظهـور است اگر برخیزیم! 💬 ادمین: @nasl_e_admin 📱اینستاگرام: https://instagram.com/nasle.entezar 📱تلگرام: @naslentezarkaums
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️سخت است که تنها مرد خانه باشی و کاری از دستت بر نیاید! برای یک مرد دیدن عمه و خواهر در بیابان سخت است!تماشای تازیانه و غل و زنجیر زدن بر بدن اهل حرم سخت است! برای پسر جمع کردن بدن پدر با بوریا و حصیر سخت است! سجده ای بر تربت کربلا کرد و گفت: آه که چقدر داغ برادر سخت است ، با دلی پر ز غم واندوه به چشمه می‌گفت: بعد از پدر تشنه لبم آب خوردن سخت است پیرمردی گفت چهل سال گذشت گریه و زاری بس است! با چشمانی تر و جگری خون پاسخ داد : تو چه میدانی که بر من چه گذشت؟ به خدا دیدن اشک سه ساله سخت است! این را از تنور خولی بپرس که سر بریده پدر بر دامن سه ساله بودن سخت است! سخت تر از برای (ع) و بقیه ائمه اسارت اهل بیت و شام غریبان بود! در هیچ کجای دنیا با کسی که عزیزی را از دست داده اینگونه رفتار نمی‌کنند ، چه برسد به اینکه همه ی عزیزانت را در یک روز از دست داده باشی! چه برسد به اینکه بنابر حکمت الهی بیمار باشی و نتوانی کاری بکنی! چهل سال گریه کردن تنها تجلی قطره ای از دریای مصیبتی ست که در قلب حضرت سجاد موج میزد! ورود به کوفه به رهبری سلام الله علیها و سیدالساجدین علیه السلام نه تنها بر قلب داغدارشان مرهم نشد بلکه کوفیان سنگدل با هلهله و شادی بر زخمشان نمک پاشیدند. ▫️خداوندا به حضرت زینب (س) قسم ات می‌دهیم در امر فرج مولایمان تعجیل بفرما.🤲🏼 🏴 سالروز ورود به کوفه به رهبری بی بی زینب کبری سلام الله علیها و سیدالساجدین امام سجاد علیه السلام🏴💔 🆔️@naslentezarkaums
✨️بازخوانی جریان های فکری در دو نهضت عاشورا و انتظار ✍آیت الله رضا استادی 🔸️برش هایی از کتاب «از فرات تا فرات» امیدواریم بتوانيم با ارائه‌ی این مطالب، نقشی در مسیر شناخت شما از امام زمان(عج) داشته باشیم❤️ به امید ظهور مولایمان 🌼 🆔️@naslentezarkaums
※ مجموعه داستان | ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند ،  شاید شبیه ما | | عُبَیْدُالله بْن حُرّجُعْفی ※ عبیدالله ابتدا در کوفه ساکن بود؛ اما پس از قتل عثمان به شام نزد معاویه رفت و پس از چندی دوباره به کوفه بازگشت. او پس از شهادت امام حسین(ع)، از عدم پذیرش دعوت امام پشیمان شد. در قیام مختار ابتدا به قیام‌کنندگان پیوست؛ اما پس از مدتی از صف یاران مختار جدا شد و جزء سپاهیان مصعب بن زبیر در مقابل مختار قرار گرفت. ✘ پس از مرگ معاویه در سال ۶۰ هجری و تصمیم امام حسین(ع) برای آمدن به کوفه، عبیدالله از کوفه بیرون آمد تا با امام مواجه نشود. اما در نزدیکی کربلا با وی مواجه شد. نقل است که امام حسین(ع) وقتی به منزلگاهی به نام قصر بنی مقاتل یا به روایتی «قطقطانیه» در چند فرسخی کربلا رسید، خیمه‌ای دید و پرسید که آن از کیست؟ گفتند از آن عبیدالله بن حر جعفی. امام(ع) کسی را نزد او فرستاد، تا او را به یاری اردوی امام(ع) دعوت کند، ولی او بهانه آورد و گفت: «من از کوفه بیرون نیامدم مگر از ترس اینکه حسین(ع) به آنجا آید و من نتوانم یاریش کنم.» فرستاده امام بازگشت و پاسخ عبیدالله را به امام(ع) رساند. پس از آن (ع) خود نیز به خیمه رفت و نشست و خدا را سپاس گفت، و گفت: «ای مرد، در گذشته خطا بسیار کردی و خداوند تو را به اعمالت مؤاخذه می‌کند، آیا نمی‌خواهی در این ساعت سوی او بازگردی و مرا یاری کنی تا جد من روز قیامت، نزد خدا شفیع تو باشد؟» گفت: «یابن رسول الله، اگر به یاری تو آیم ، همان اول کار، پیش روی تو کشته می‌شوم، و نفس من به مرگ راضی نیست، ولی این اسب مرا بگیر، به خدا قسم تاکنون هیچ سواری با آن در طلب چیزی نرفته مگر اینکه به آن رسیده و هیچکس در طلب من نیامده مگر اینکه از او سبقت گرفته و نجات یافته‌ام.» حسین(ع) از او روی برگرداند و فرمود: «نه حاجت به تو دارم و نه به اسب تو.» و سپس این آیه از سوره کهف را خواند: «و ما کنت متخذ المضلین عضدا؛ ما گمراهان را به یاری خود نمی‌طلبیم.» «اما از اینجا بگریز و برو! نه با ما باش و نه بر ما! زیرا اگر کسی صدای ما را بشنود و اجابت نکند، خداوند او را به رو در می‌اندازد و می‌شود.» ▫️ما هم بکوشیم تا یاوری همچون عبیدالله بن حر جعفی ، برای امام زمانِ خود نباشیم🍃 🆔️@naslentezarkaums
✨️سلوک با عاشورای حسینی تا خیمه مهدوی ✍حجت الاسلام سید محمدمهدی میرباقری 🔸️برش هایی از کتاب «از فرات تا فرات» امروز کسانی میتوانند همراهی حسین علیه السلام را آرزو کنند و ندای «یا لیتنی کنت معکم، فافوز فوزًا عظیما» برآرند که در زمانۀ غیبت، عامل به وظایف خویش باشند که بی تردید،آنکه «هل من ناصر» مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را پاسخ بگوید، ندای حسین علیه السلام را لبیک گفته است. 🆔@naslentezarkaums
※ مجموعه داستان |ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما | | عبدالله بن مطیع پرده اول : ※ وقتی امام(علیه‌السّلام) به عبدالله رسید، او از امام خواست از آب چاهش نوشیده، دعایی کند تا چاه، آبدار شود. امام نیز خواسته او را اجابت کرد. آن گاه عبدالله از امام پرسید: قصد کجا را دارید؟ امام فرمود: در حال حاضر به مکه می‌روم. عبدالله گفت: خداوند برایت خیر قرار دهد. اما من نیز رای و نظری دارم که دلم میخواهد برای شما بازگو کنم. امام فرمود: نظر تو چیست؟ عبدالله گفت: پس از ورود به مکه وقتی خواستی از آنجا به شهر دیگری بروی، به کوفه نزدیک نشو، زیرا کوفه شهری شوم و محنت زاست. در کوفه پدرت کشته و برادرت تنها رها شد، و ضربه مهلکی بر او وارد شد. از مکه جدا نشو؛ زیرا شما سرور و آقای عرب هستید و به خدا قسم اگر کشته شوید خاندان شما نیز هلاک می‌شوند. پرده دوم: امام از جاده اصلی به سوی مکه متوجه شد... و در راه از کنار عبدالله بن مطیع که در ملک خود و کنار چاه آبش اقامت کرده بود، گذر کرد و در آنجا فرود آمد. عبدالله به امام حسین علیه‌السّلام گفت: ‌ای اباعبدالله؛ خدا بعد از تو آب گوارایی را برای ما ننوشانَد؛ به کجا میروی؟ امام (علیه‌السّلام) گفت: به سوی عراق، عبدالله گفت: سبحان الله چرا؟ ایشان پاسخ داد: معاویه مرده و بیش از یک بارشتر، نامه از مردم عراق برای من آمده است. عبدالله گفت: یا اباعبدالله! این کار را انجام نده، به خدا سوگند آنان حرمت پدرت را حفظ نکردند؛ در حالی که بهتر از تو بود؛ پس چگونه حرمت تو را حفظ خواهند کرد؟ به خدا سوگند اگر تو کشته شوی بعد از تو حرمتی باقی نخواهد ماند. هنگامی که امام به مکه رسید این آیه را تلاوت کرد: ولما توجه تلقاء مدین قال عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل«و چون (موسی پس از خروج از مصر) رو به سوی مدین نهاد، گفت : باشد که پروردگارم مرا به راه راست راهنمایی کند». ـــــــــــــــــــــــ پ. ن : ※ عبدالله بن مطیع دوبار امام را در مسیر دید ! و دوبار فقط او بود که امام را نصیحت می‌کرد! گویی او امام بود و حسین علیه‌السلام مأموم. ازسویی عبدالله انگار، بالاتر از چاهِ آبش همّی نداشت! و دغدغه‌ای بالاتر از پر آب شدنش! داشتم با خودم فکر می‌کردم، آدم امام را هم که به چشم ببیند، باز از پنجره‌ی فهم خودش می‌بیند، از پنجره‌ی آرزوها و دغدغه‌هایش. دارم یکی یکی ورق می‌زنم روزهایی را که حالِ خوش دعایی دست داد و من همه چیز خواستم جز همراهیِ امام را ! همان " فمعکم معکم، لا مع غیرکم " را ! همان " فقط تو و دیگر هیچ " را! ✘ من قطعاً اگر به چشم سر هم امام را می‌دیدم، همان را می‌خواستم که پادشاهِ قلب و ذهنم بود. چقدر "عبدالله بن مطیع"هایی در درون من جریان دارد و نمی‌شناختمش! 🆔️@naslentezarkaums
نقل می‌کنند که یزید، پس از خطبه امام سجاد علیه السلام، اظهار پشیمانی نمود و ابن زیاد را مقصر معرفی کرد. سپس از امام علیه السلام راه‌کار توبه خواست. حضرت سجاد علیه السلام نماز غفیله را آموزش فرمود. حضرت زینب سلام الله، که تعجب اطرافیان را از این عمل امام دید، پیش‌قدم شد و از سبب این کار پرسید. امام علیه السلام فرمود:« او توفیق توبه نخواهد یافت.» ظاهرا سببش این است که در نماز غفیله داریم: «لا اله الا انت، سبحانک انی کنت من الظالمین»، و کسی‌که مملو از من است، هیچ‌گاه نمی‌تواند بگوید: «کنت من الظالمین». بشر وقتی‌که پر از  من شد، اشتباهاتش را توجیه می‌کند و هرگز نمی‌تواند نقص و زشتی من را بپذیرد. حضرت یونس علیه السلام، در ظلمات ثلاث، ندا داد: «لا اله الا انت، سبحانک انی کنت من الظالمین»، و از غم نجات یافت. آدمی اگر نقص و فقر خود را پذیرفت، راحت می‌شود وگرنه مدام با خودش درگیر و مغموم است. ✍استاد محمود امامی 🆔 @naslentezarkaums
※مجموعه داستان | ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما | |  فرزدقفرزدق از شاعران شیعه است و همواره در مدح اهل بیت علیهم‌السلام شعر می‌سروده. امام علیه السلام در مسیر کوفه، فرزدق را دید. فرزدق سلام کرد و گفت: اى فرزند رسول خدا، چگونه به مردم کوفه اعتماد کردى، با آن که پسر عمویت ـ ـ و پیروانش را کشتند؟ اشک از دیدگان امام جارى شد و فرمود: خداوند مسلم را رحمت کند، او به سوى رَوْح و ریحان و بهشت و رضوان خداوند رهسپار شد، بدان که " او به تکلیف خویش عمل کرد و هنوز تکلیف ما باقى مانده است. (تذکر اول) امام علیه السلام از وضعیّت مردم کوفه سؤال کرد و فرزدق پاسخ داد: «دل هاى مردم با تو و شمشیرهایشان بر ضدّ توست!». امام(علیه السلام) فرمود: اى فرزدق! اینان گروهى هستند که پیروى شیطان را پذیرفتند و اطاعت خداى رحمان را رها کردند و در زمین فساد را آشکار ساختند و حدود الهى را از بین بردند و باده ها نوشیدند و دارایى هاى فقیران و بیچارگان را ویژه خود ساختند و "من از هر کس به یارى دین خداوند و سربلندى آیینش و جهاد در راهش سزاوارترم، تا آیین خداوند پیروز باشد". (تذکر دوم) ※ اما فرزدق نرفت! و امام، انتخاب او نبود! زیرا امام بسمت مکانی در حرکت بود که فرزدق مطمئن بود، نتیجه‌ای جز کشته شدن نخواهد داشت! ـــــــــــــــــــــــــــــ پ. ن ※ صدق، صداقت، وفا، آنجایی معلوم می‌شود که تو بظاهر می‌بازی و کسی به پایت می‌ماند! اینکه از همان ابتدا نتیجه‌ی کربلا مشخص بود برای این است که فقــط آنانی به همراهی امام برسند، که جز "همراهی امام" چیز دیگری نمی‌خواستند. همان " فمعکم معکم لا مع غیرکم " را ... داشتم با خودم فکر می‌کردم: عجیب نیست که در مسیر یاری امام، هیچ چیز آسان جلو نمی‌رود! اگر آسان جلو می‌رفت که " همه می‌رسیدند " ! همیشه سخت‌ترین موانع در شروع یک حرکت کوچک یا بزرگ اتفاق می‌افتد، تا کار جلو نرود! مهم کار نیست که قرار است جلو نرود، که خدا به تحقق اهداف خویش، قادر است. مهم تویی که انتخاب می‌کنی در هجوم شدائد می‌مانی پای امام یا نه... ※ فقر، کمبود یار و ابزار، قضاوت، تحقیر و تهمت و .... اگر آمدند و ایستادی: آرام آرام به " أن یثبت لی قدم صدق " نزدیک میشوی! کسی که به " " نرسید؛ (أن یبلغنی المقام المحمود) که همان مقام همراهی و معیت با امام است، محال است در درون او به ثمر برسد. فرزدق دوبار از امام تذکر برای همراه شدن گرفت و نفهمید! همان فرزدقی که مداح اهل بیت علیهم‌السلام بود... آخر شرایط، شرایط دلچسب و امیدوارانه‌ای نبود. " فرزدق" های درون ماست، که چرتکه می‌اندازد برای همراهی امام، مقام معیت اما ... ابزاری بنام چرتکه ندارد! است آنجا که تعیین می‌کند می‌مانی یا ..... 🆔️@naslentezarkaums