eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
882 دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
15.2هزار ویدیو
515 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 مراحل آماده سازی، حمل و نصب لوله های پل بعثت در اروند 1⃣ http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🔻 برشی از وصیت نامه ✍🏼 اي کسانيکه مأمور دفن من هستيد! وقتي که مرا در قبر مي گذارند، مشت هايم را گره کنيد تا همه بدانند من با مشت گره کرده به سوي دشمن رفتم، دهانم را باز بگذاريد تا از خدا بي خبران آگاه شوند من با نداي الله اکبر بر دشمن تاختم و چشمانم را باز نگه داريد تا همه بدانند با چشم باز به اين راه رفتم و دشمن را به زبوني کشيدم تا شهادت نصيبم شد. 📍 جنازه شهيد هنگام دفن، با چشمان باز و حالت لبخند و مشت گره کرده بود با وجود اینکه هنگام خاکسپاری کسي از متن وصيت نامه اطلاع نداشته است. 🌷 ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🎥| نماهنگ به تو از دور سلام 🔺 با نوای کربلایی پویانفر 🎨 با هنرمندی فاطمه عبادی محرم_۹۹ ◾️ ➕ به کانال راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | جواب جالب مادر شهیدان کارکوب زاده در مقابل درخواست دعای شهادت مداح اهل بیت(ع) حاج مهدی سلحشور ⭕️ الان باید دعا کنیم که خدایا کاری کن ما شهید نشیم... ➕ راهیان نور👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔸مروری بر فعالیت های مبارزاتی روحانی شهید، سید علی اندرزگو تهران- راهیان نور-در روز ۲ شهریور ۱۳۵۷ حجت‌الاسلام سیدعلی اندرزگو از فعالان مبارزات مسلحانه با حکومت پهلوی در درگیری با ماموران ساواک به شهادت رسید. 🔍متن را در اینجا بخوانید ➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور 👇 @rahianenoor_press ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
🔅 دوسال پیش شب پنجم محرم بود که حسین گفت میای بریم هیئت؟ دعوتم کردن باید برم روضه بخونم... گفتم بریم. با خودم فک کردم شاید یه هیئت بزرگ و معروفیه که یه شب محرم رو وقت میذاره و میره اونجا... وقتی رسیدیم جلوی هیئت به ما گفتن هنوز شروع نشده... حسین گفت مشکلی نداره ما منتظر میمونیم، تا شروع بشه... نیم ساعتی تو ماشین نشستیم و حسین شعرهاشو ورق میزد و تمرین میکرد... 🔅 وقتی داخل هیئت شدیم جا خوردم، دیدم کلا سه چهار نفر نشستن و یک نفر مشغول قرآن خوندنه... بعد از قرائت قرآن، حسین رفت و شروع کرد به خوندن زیارت عاشورا و روضه... چشم هاشو بسته بود و میخوند به جمعیت و... هم هیچ کاری نداشت. برگشتنی گفتم حاج حسین شما میدونستی اینجا آنقدر خلوته؟ گفت بله من هر سال قول دادم یه شب بیام اینجا روضه بخونم... گاهی تو این مجالس خلوت که معروف هم نیستن یه عنایاتی به آدم میشه که هیچ جا همچین چیزی پیدا نمیشه... ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین محرم بدون ❤️ 🎙مداحی زیبا با صدای سید رضا نریمانی برای سردار سلیمانی ➕ به کانال راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
📊 | 🔻 اینفوگرافی شهید حاج قاسم سلیمانی 🎨 طراح: مهدی احمدی 🌷 ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔻 💬 تو شهر حلب دو تاى سوار موتور میرفتیم. دیدم حسن سرش پایین داره میره مدح امیرالمومنین(على علیه السلام) رو میخوند من ترکش نشسته بودم. 🔹 ترسیدم فقط میتونست دو سه متر جلو رو ببینه گفتم داداش مواظب باش تصادف میکنیم. ولى توجه نکرد 🔅 همینطور که میخوند. با ناراحتى گفتم، سر تو بیار بالا خیلى خطرناکه. باز هم به حرفم توجه نکرد، داشتم عصبانى میشدم. که با جدیت گفت: 📍چه کارم دارى نمیخوام سرمو بیارم بالا. یک لحظه توجه کردم به دور و برمون. دیدم اطوافمون پر از زنهاى بى حجاب، میترسید چشمش بیوفته به نامحرم.  🌷 ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🎨 لوح | الهی نصیرمان باش ... 🔻 سردار شهید نورعلی شوشتری: دیروز از هرچه داشتیم، گذشتیم؛ امروز از هرچه بود، گذشتیم آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز…! دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود… آنجا (جبهه) بوی ایمان می‌داد و این جا ایمانمان بو !! می‌دهد!!… 🔅 آنجا درب اطاقمان می‌نوشتیم یاحسین فرماندهی ازآن توست الان می‌نویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید الهی: نصیرمان باش، تا بصیر گردیم. بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم… 🌷 ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🎨 لوح | امتحان خدا ... 💠 شهید مصطفی صدر زاده: امتحان خدا جلو رومونه، اونی بعدا سرش بالاست و سینه ش جلو، که اینجا نمره منفی نگیره. حواسمون باشه، شرمنده آقا نشیم ... ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
Shab5_Moharam_Banifateme.mp3
5.6M
🔊عمو جونم توی گودال دیدم افتادی جون دادم... 🔊روضه حضرت عبدالله بن حسن علیهما السلام - شب پنجم محرم 🎤حاج سیدمجید ☑ کانال اشک - پایگاه نشر روضه Eitaa.com/Kanal_AshK
🌹از عسل شیرین تر... ❣️قرار نبود به عملیات برود!... نه سن و سالی، نه قد و قامتی و نه هیکلی!... انتظاری هم نمیشد داشت از یک بچه 13ساله!... کسی اسمش را نمی دانست. یعنی خودش نگفته بود که مبادا او را به پشت جبهه منتقل کنند.شب عملیات رسم بود هر دفعه روضه یکی از شهدای کربلا را می خواندند تا بچه های گردان حسابی عاشورایی بشند! 🌼آن شب قرعه به نام 💕 قاسم خورده بود! بچه ها فقط به او نگاه می کردند و زار زار گریه می کردند!روضه از این مجسم تر نمی شد! ❣️شب، عملیات شروع شد!... بعد عملیات وقتی بچه های فرماندهی مشغول گرفتن آمار شدند یکی از کسانی که در سرشماری نبود اون بود.تمام بچه ها برای پیدا کردنش بسیج شدند، بعد چند مدتی صدای فریاد یکی از بچه ها بلند شد که: بیاین! اینجاست!... 🌼وقتی بهش رسیدند آروم خوابیده بود، گلوله مستقیم به گلوش خورده بود، چیزی از پاهای کوچیکش باقی نمونده بود، شنی های تانک از روشون رد شده بود!😰 وقتی بچه ها پیراهنش رو باز کردند تا پلاکش رو در بیارند و آماده انتقال به عقبش بکنند، دیدند روی زیر پیرهن تنش با ماژیک و خط بچه گانش نوشته بود: ❣️نام:قاسم!💓می خواستم ببینم چه چیزی هست که از عسل شیرین تر است!... 🌹چرا روزه حضرت قاسم(ع)را می خوانند...؟ ❣️....حالا دیگر شانه های مرحمت آشکارا می لرزید، رئیس جمهور دلش لرزید، دستش را دوباره روی شانه مرحمت گذاشت وگفت، پسرم! شمامگر درس و مدرسه نداری. درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است. مرحمت هیچی نگفت، فقط گریه کرد وحالا هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش می رسید، رئیس جمهور مرحمت راجلو کشید و در آغوش گرفت و روبه سرتیم محافظانش کرد و گفت: یک زحمتی بکش باآقای...ازسپاه اردبیل تماس بگیر بگو فلانی گفت: این آقا مرحمت رفیق ما است هرکاری دارد راه بیاندازید، هر کجا هم خودش خواست ببریدش، بعد هم یک ترتیبی هم بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل و نتیجه راهم به من بگوئید. "حضرت آقا ی خامنه ائی رئیس جمهور "خم شد، صورت خیس از اشک مرحمت را بوسید و فرمودند:مارا دعا کن پسرم، درس و مدرسه راهم فراموش نکن، سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان و .... 🌿کمتر از سه روز بعد فرمانده سپاه اردبیل مرحمت را خوش حال و خندان دید که با حکمی پیشش آمد، حکم لازم الاجرا بود و دیگر نمی توانست باز هم مرحمت را سر بدواند، و مطمئن بود اگر این دفعه که اوراسرکاربگذاردمی رود و از خود امام خمینی (ره) حکم می آورد. گفت اسمش را نوشتند و"مرحمت بالازاده "رفت در لیست بسیجیان لشکر ۳۱ عاشورا تا سرانجام در عملیات بدر به شهادت رسید....