eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
929 دنبال‌کننده
22هزار عکس
16.8هزار ویدیو
542 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمتی ازوصیتنامه شهید محمد برنا:  خواهرانم شما باید هر یکتان چون زینب(س) باشید و همچون زهرا (س) فرزندان پاک و مبارز اسلامی پرورش دهید و هر چه بیشتر حجاب و عفت و پاکدامنی خود را حفظ کنید و در بپا داشتن نماز ای عزیزان سهل انگاری نکنید زیرا که نماز سنبل و سلاح ما مسلمین است و همیشه نمازتان را به جا آورید در نمازجمعه ها و دعاها شرکت کنید و گرفتن به این مراسم غفلت نکنید زیرا به وسیله همین دعاهاست که بتوانیم بخدا نزدیک شویم و خدا ما را یاری می کند و همین نمازجمعه هاست که وحدت مسلمین در آن است و با کمبودها بسازید و صبر و استقامت داشته باشید و از افراط و تفریط کاریها جلوگیری کنید و در نظر داشته باشید که از چه نظر مادی و اقتصادی ما در چه وضعی هستیم. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
شهید حسین اول دی ماه سال ۱۳۴۵ در جوار مرقد حضرت علی (علیه السلام)در شهر نجف اشرف به دنیا آمد و در سن هشت سالگی به همراه خانواده، بر اثر فشار حاکم بعثی عراق یعنی صدام به ایران بازگشت. این خانواده در هجرت به ایران در جوار آستان مقدس حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السلام ساکن شدند. او در ۱۹ سالگی در منطقه فاو به شهادت رسید. ۳۰ شربت شهادت را نوشید. خواهر شهید مرحمتی خاطرات او را روایت کرده که در ادامه می آید:
آغوش تشنه ي ديدار شماست مهتاب خجل ز نور شماست كه در اوج فلك خانه ي اوست همسايه ي ديوار به ديوار 🌹 https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
معمولا حسین نمی گفت کدام منطقه است و چه مسئولیتی دارد‌. یک بار که آمده بود مرخصی؛گوش درد شدید و غیرقابل تحملی داشت. با اصرار مادرم به دکتر رفت. بعد از معاینه، دکتر گفته بود: «چه کار می کنی که گوشت اینطور شده؟» بلافاصله مادرم جواب داده: «جبهه بوده و دیروز آمده مرخصی و دارد درد می کشد.» حسین خیلی ناراحت شد که چرا مادر از جبهه رفتنش برای دکتر گفت. دکتر گفته بود: «پس چرا به درمانگاه جبهه نرفتی؟» حسین هم جواب داد: «آنقدر آنجا مریض های بدحال و واجب تر از من هست که خجالت می کشم بروم و بگویم گوشم درد می کند.»
به هر حال با قطره و دارو خوب شد. روز بعد از او پرسیدیم: «حسین چکار کردی که گوشت اینقدر آسیب دیده؟» گفت:« از نقاشی هایی که برایتان می کشیدم متوجه نشدید؟» گفتم:«متوجه چی؟!» گفت: «من در منطقه هر مسئولیتی که انجام می دهم را به صورت نقاشی برای محمد می فرستادم.» به نامه ها که رجوع کردیم دیدیم داخل نامه هایش یا نقاشی توپخانه است که در حال شلیک به سمت بصره است، یا تک تیرانداز، یا جهادگر خاکریز و رزمنده با خمپاره انداز. حسین در تمام نامه هایش که حدودا ۴۰۰ نامه می شود، مطالب را با حدیث و روایت و نقاشی تزئین می کرد.
🔹تبلیغ برای آقای خامنه ای ابتدای هر سال تقویم جیبی می خرید. اسم و فامیل و تمام مشخصات را می نوشت و برای خودش شعار سال داشت. مثلا سالی که مقام معظم رهبری کاندید شدند، برای ریاست جمهوری، داخل تقویم پر رنگ نوشته بود: «رای من خامنه ای است.» در حالیکه سنش به رای دادن نمی رسید ولی تبلیغ می کرد. روی تبلیغات حساس بود.
مواظب باشیم که خدای ناکرده ازصراط مستقیم دورنشویم وهمیشه در حالت مراقبت ازخویشتن خویش باشیم.دنیارفتنی است دینافانی است،بیاییم وخودمان رابسازیم. 🕊🌹 https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
در 1342/07/14در شهر آبادان متولد شد . سرانجام بعد از حدود 20 ماه حضور در جنگ تحمیلی در تاریخ 1361/02/15 در سنگر دیدبانی مورد اصابت ترکش خمپاره مزدوران بعثی قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل شد و پیکر پاکش در بهشت رضا آبادان به خاک سپرده شد . https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣کمک مالی به جبهه جنگیدن اجر خودش را دارد و از مال گذشتن اجر دیگری معمولا ایام دهه فجر خودش را می رساند شهرری و در رزمایش ۲۲ بهمن شرکت می کرد. خیلی به نماز جماعت اهمیت می داد و می توان گفت اصلا در خانه نماز نمی خواند یا مسجدشیخ طاهر بود یا حرم سیدالکریم. صدای صلوات و تکبیر بعد از نمازش آنقدر بلند بود که بین جمعیت قابل تشخیص بود. بعد از نماز برای کمک به جبهه پول جمع آوری می کردند و حسین حتما مقید بود که مبلغی کمک کند. یکبار که از مسجد آمد با تعجب گفت: «اگر یک چیزی به شما بگویم باور می کنید؟ امروز که از منطقه به خانه آمدم، هیچی پول نداشتم. با برگه سپاه آمدم راه آهن و از آنجا هم با یکی از بچه ها آمدم شهر ری. غروب رفتم پیش صاحبکارم حاج محمود و گفتم یک هفته آمدم مرخصی، اگر کارگر خواستی بهم خبر بده و او هم قبول کرد.» برای همین آن شب که کیسه پول را در مسجد می گردانند حسین خیلی دلش می گیرد و می گوید: «ای کاش من هم پول داشتم و کمک می کردم.» حسین گفت: «همینطوری دست کردم تقویم را از جیبم درآوردم و باز کردم و در کمال ناباوری دیدم ۱۰ تومان پول داخلش هست. خدا می داند چقدر خوشحال شدم و پول را داخل کیسه کمک های مردمی انداختم.» به او گفتیم: «حسین تو رزمنده ای! تازه امروز از جبهه رسیدی نیازی نبود تو کمک مالی بکنی.» گفت: «چه ربطی دارد؟ جنگیدن و جهادکردن اجر خودش را دارد. از مال گذشتن و کمک کردن هم اجر خودش را. قرار نیست هرکسی می جنگد، دیگر کمک مالی نکند. پس جبهه ها را باید چطوری اداره کرد؟» https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣ شهید حمید ادیبی سال ۱۳۶۷ در سن ۲۰ سالگی در منطقه فاو به شهادت رسید؛ از این شهید والامقام فقط نامی باقی ماند و به‌عنوان شهید مفقودالاثر نامیده شد. اوایل سال ۱۳۹۱، در منطقه فاو پیکر مطهر شهیدی تفحص شد که به دلیل نبودِ آثار  و نشانه ای از اینکه شهید متعلق به کجاست و نامش چیست در زمره شهدای گمنام نام گرفت.   پنجم اردیبهشت ماه ۹۱ بود، دانشگاه علوم پزشکی کرمان همزمان با ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) میزبان یکی از شهدای دفاع مقدس شد، این شهید والامقام در آیینی با شکوه و با حضور قشرهای مختلف مردم شهید پرور کرمان، در محل دانشگاه علوم پزشکی به خاک سپرده شد. هنوز سال ۹۱ به پایان نرسیده بود که این شهید گمنام به عنوان شهید «حمید ادیبی» نام گرفت. 🔻🔻