eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
795 دنبال‌کننده
19.7هزار عکس
13.7هزار ویدیو
473 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
(۴) 📣بمناسبت فرا رسیدن دوم اردیبهشت، سالگرد تاسیس سپاه پاسداران، میهمان شهدای سپاهی هستیم👇 🌹 محمود کاوه، ١٨ سال بیشتر نداشت که فرمانده حفاظت از بیت‌ امام (ره) در جماران شد و حیرت بزرگان ارتش را در آن زمان به خود واداشت. به گونه ‌ای که به سرهنگ صیاد شیرازی گفتند: یک نوجوان ١٨ ساله در جبهه کردستان پیدا شده که وقتی در اتاق جنگ شرح عملیات میدهد، آدم مات و مبهوت می‌ ماند و سرا پا گوش است. همان که در ١٩ سالگی وقتی فرمانده لشگر شهدای کردستان شد, برای زنده یا مرده سرش دو میلیون جایزه گذاشتند و تا سال ٦٥ موقع شهادتش قیمت سرش به رکورد دست نیافتنی هفت میلیون رسید!... کتاب زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه خاطره ای از سرتیپ پاسدار, شهید محمود کاوه, فرمانده لشگر ویژه شهدای کردستان 🌹روزِ آماده شدن حلقه‌های ازدواجمون، گفت: باید کمی منتظر بمونیم تا آمـاده بشه! گفتم: آمـاده است دیگه، منتظر موندن نـداره! "حلقه‌هـا رو داده بود,تا ۲ حرف روش حک بشه "Z&A"... اول اسم هردومون روی هر دو حلقه حک شد! خیلی اهل ذوق بود؛ سپرده بود که به حالت شکسته حک بشه نه سـاده؛واقعاً‌ از من هم که یه خانومم بیشتر ذوق داشت. زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه برشی از زندگی شهید مدافع حرم, امین کریمی 🌹 سربازیش را باید داخل خانه جناب سرهنگ ارتش شاه می گذراند... وارد خانه شد و چشمش به زن نیمه عریان سرهنگ افتاد، بدون معطلی پا به فرار گذاشت و خودش را برای جریمه ای که انتظارش را می کشید، آماده کرد.... جریمه اش تمیز کردن تمام دستشویی های پادگان بود. هیجده دستشویی که در هر نوبت، چهار نفر مامور نظافت شان بودند!...هفت روز از این جریمه سنگین می گذشت که سرهنگ برای بازرسی آمد و گفت: بچه دهاتی! سر عقل اومدی؟... عبدالحسین گفت: این هیجده توالت که سهله، اگه تا آخر سربازی هم کارم همین باشه؛ با کمال میل قبول می کنم؛ ولی دیگه توی اون خونه پا نمیذارم... کتاب زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه خاطره ای از سرتیپ پاسدار شهید, عبدالحسین برونسی فرمانده تیپ جواد الائمه(ع) 🌹ناهار خونه پدرش بودیم. همه دور تا دور سفره نشسته بودن و مشغول غذا خوردن. رفتم تا از آشپزخونه چیزی برای سفره بیارم.چند دقیقه طول کشید... تا برگشتم نگاه کردم دیدم آقا مهدی دست به غذا نزده تا من برگردم و با هم شروع کنیم. این قدر کارش برام زیبا بود که تا الان تو ذهنم مونده... نزدیك عملیات بود می دانستم دختردار شده. یك روز دیدم سر پاكت نامه از جیبش زده بیرون.گفتم: این چیه؟گفت: عكس دخترمه...گفتم: بده ببینمش... گفت: خودم هنوز ندیدمش! گفتم: چرا؟ گفت: "الآن موقع عملیاته,می ترسم مهر پدر و فرزندی كار دستم بده. باشه بعد" کتاب زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه خاطره ای از شهید مهدی زین الدین, فرمانده لشگر علی ابن ابی طالب(ع) 🌹نجف آباد اصفهان که بودیم یه پیرزن سراغ حاج احمد رو می گرفت. وقتی حاجی برا سر کشی اومد، پیرزن رفت ملاقاتش و بعد از چند دقیقه گفتگو رفت... یک هفته بعد پسر پیرزن اومده بود برای تشکر و می گفت: حاج احمد مشکلم رو حل کرده... بعد فهمیدیم پسر پیرزن به خاطر نداشتن دیه قرار بوده بره زندان... اما حاج احمد بخشی از ارثیه ای که از پدر و مادرش بهش رسیده رو میده تا ديه رو پرداخت کنن. و این جوری پسر پیرزن آزاد شده بود... کتاب زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه خاطره ای از زندگی سرلشگر شهید, حاج احمد کاظمی فرمانده لشگر نجف اشرف
(5) 🌹شهيد عاصمي، برای آمادگی عملیات کربلای ۵ همه بچه‌ها را به جنوب فرستاده بود. جز خودش و ۳ نفر دیگر که در کرمانشاه نگاه داشت تا ماموریتی را تمام کنند... عراق در بمباران شهرها، از بمب جدیدی استفاده می‌کرد که ناتو به صدام داده بود. بمبی حدوداً ۸۰۰ کیلویی با مکانیزم انفجاری متفاوت و قدرت تخریب بالا. این بمب‌ها به منازل مردم می‌خورد و گاها عمل نمی‌کرد اما... هفته پیش اکبر وعظ برای خنثی کردن یکی از همین‌ها رفته بود که شهید شد... علی، برای مراسم اکبر به تهران آمد، اما بقایای ماسوره همان بمب را همراه آورد و تا پاسی از شب، منزل ما مشغول بررسی آن بود... بعد از ظهر شنبه ۱۳ دی ۱۳۶۵ علی عاصمی به همراه محسن گردن صراحی، داود پاکنژاد و احسان کشاورز در حال خنثی کردن یکی از همین بمب‌ها دسته‌ جمعی پرواز کردند... فرمانده ای که رکورد همه نیروهای شهید و جانبازش را زد او حین خنثی کردن راکت هواپیما در عمق ۳متری زمین منفجر شد، می گویند: علیرضا و همراهانش تیکه تیکه شد؟... نه بالاتر...!!! پودر شدند... بالاتر...!!!‌ علیرضا و دوستان شهیدش, بر اثر قدرت موج انفجار و حرارت زیاد بخار شدند. کتاب خاطرات دردناک, ناصر کاوه خاطره ای از سردار شهید, علی عاصمی 🌹مدتی قبل در عالم رویا سراغ خیمه امام حسین (ع) را گرفتم. نزدیک خیمه شدم و از فردی که از خیمه آقا محافظت می کرد اجازه ورود خواستم آن شخص گفت: آقا هیچ کس را به حضور نمی پذیرند، ناراحت شدم و دوباره گفتم: فقط یک سئوال از ایشان دارم. او گفت: هر سئوالى داری آن را مکتوب بنویس تا از آقا برایتان جواب بگیرم.... من در برگه ای خطاب به امام حسین (ع) نوشتم: آیا من شهید می شوم؟... آقا در جواب نوشتند: بله شما حتماًً شهید می شوید... حال که مطمئن شدم به شهادت می رسم؛ دوست دارم بیشتر زنده بمانم تا در جنگ خدمت بیشتری کنم. حاج بصیر در این دنیا به معرفت شهدا رسیده بود و آرزو می کرد؛ بماند و در راه خدا جهاد کند تا ذخیره و اندوخته بیشتری برای آخرت کسب كند.... مهدی فرزندم ازکوچکی وارد عرصه جنگ شده ای، تو را به آبادان آوردمت تا بفهمی جنگ یعنی چه؟ و پدرت برای چه دارد می جنگد؟ و رزمندگان برای چه می جنگند تو باید این مطلب را درک کنی که جنگ با کفر، جنگ با الحاد و جنگ با کافران، همه جنگ ها و عملیات کوچکی هستند که انسان انجام می دهد؛ انسان موقعی می تواند خود را یک رزمنده به حساب آورد که به‌تواند واقعاً بادرون خودش بجنگد یک آرپی‌جی زن اول باید آرپی‌جی را به نفس خود بزند. کتاب زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه برشی از زندگی سردار شهید حاج حسین بصیر, قائم مقام لشگر کربلا 🌹اين فرمانده رشيد اسلام ، آنقدر شجاع و خلاق و دلير بی باک بود که فرماندهان ارشد عراق نيز بر اين امر معترف بودند... سرانجام اين دلاور شجاع اسلام در 9 فروردين سال 67 در عمليات والفجر 10 در منطقه عمومي سيد صادق، شانه دري بر روی ارتفاعات (باني بنوک) به همراه ياران و همرزمان خود در اثر بمب باران شيميايي بعثي ها به شهادت رسید... حسين املاکي حسيني زيست و حسینی شهيد شد و شهادتش الگو و درسي فراموش ناشدني شد به نام, ايثار به امت عزيز اسلامی... چرا که در هنگام بحبوحه جنگ و نبرد و آتش حملات و شيميايي دشمن حسين املاکي به بسيجي ای که ناله و استمداد و کمک مي طلبيد، حسين ماسک صورتش را برداشت و بصورت بسيجي بست و در نهايت هر دو شهيد شدند هم بسيجي و هم حسين املاکي... مقام معظم رهبری در رابطه با ایثار فوق العاده این شهید فرمودند: شهيد املاكي شما، كه توي ميدان جنگ شيميايي زدند و خودش هم آنجا در معرض شيميايي بود، بسيجي بغل دستش ماسك نداشت، شهيد املاكي ماسك خودش را برداشت بست به صورت بسيجي همراهش!... "قهرمان يعني اين!" کتاب خاطرات دردناک, ناصر کاوه برشی از زندگی سردار شهید حسين املاکی, قائم مقام لشکر 16 قدس گيلان 🌹شهید کلاهدوز توی مصرف بیت المال خیلی دقیق بود. در آن روزها سرکوبیِ ضد انقلاب، که در گوشه و کنار قد علم کرده بودند، باعث می‌شد خریدها با شتاب انجام شود. در یکی از جلسات وقتی آقا یوسف لیست اقلام خریداری شده رو نگاه کرد، با دیدن بعضی از اقلام که خریدش ضرورت نداشت، برآشفته شد و گفت: چه ضرورتی داره، این چیزها از خارج خریداری بشه و ارزِ مملکت صرفِ تهیه‌ی آنها شود؟ کتاب کشکول خاطرات دفاع مقدس, ناصر کاوه خاطره‌ای از زندگی سرلشکر شهید یوسف کلاهدوز
(6) 🌹مهریه ما یک جلد کلام الله مجید بود و یک سکه طلا. سکه را که بعداز عقد بخشیدم. اما آن یک جلد قرآن را محمد بعد از ازدواج خرید و در صفحه اولش اینطور نوشت: امیدم به این است که این کتاب اساس حرکت مشترک ما باشد و نه چیز دیگر؛ که همه چیز فناپذیر است جز این کتاب. حالا هر چند وقت یکبار وقتی خستگی بر من غلبه می کند، این نوشته ها را می خوانم و آرام می گیرم... شهید سید محمد علی جهان آرا ازدواج کرده بود و خانه نداشت. حاکم شرع خرمشهر بهش زمین و وام داد که برای خودش خانه بسازد. چند روز بعد محمد رفت زمین را کرد به اسم دو نفر از عرب های ندار خرمشهری....اگر شهر سقوط کرد آن را دوباره فتح خواهیم کرد؛ مواظب باشید که ایمانتان سقوط نکند... می‌دونید این صحبت مشهور رو شهید جهان آرا چه وقت گفت؟... در عملیات‌های پیچیده‌ی پیش از فتح پرارزش خرمشهر... قسمتی از وصیت نامه شهید جهان آرا: ای امام! تا لحظه ای که خون در رگ های ماجوانان وجود دارد، لحظه ای نمی گذاریم که خط پیامبرگونه توکه به خط انبیاء و اولیاء وصل است به انحراف کشیده شود... کتاب زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه 🌹در دفتر فرماندهی سر و صدا به حدی رسید که فرمانده سپاه منطقه هفت از اتاقش بیرون آمد و جویای قضیه شد. مسئول دفتر گفت: "این سرباز تازه از مرخصی برگشته ولی دوباره تقاضای مرخصی داره"... فرمانده گفت: خب! پسر جان تو تازه از مرخصی آمدی نمیشه دوباره بری... یک دفعه سرباز جلو آمد و سیلی محکمی نثار شهید بروجردی کرد. در کمال تعجب دیدم شهید بروجردی خندید و آن طرف صورتش را برد جلو و گفت: دست سنگینی داری پسر! یکی هم این طرف بزن تا میزان بشه... بعد هم او را برد داخل اتاق. صورتش را بوسید و گفت: ببخشید، نمی دانستم این قدر ضروری است. میگم سه روز برات مرخصی بنویسند. سرباز خشکش زده بود و وقتی مسئول دفتر خواست مرخصیش را با کارگزینی هماهنگ کند گوشی را از دستش گرفت و گفت: برای کی می خوای مرخصی بنویسی؟... برای من؟... نمی خواد. من لیاقتش را ندارم". بعد هم با گریه بیرون رفت. بعدها شنیدم آن سرباز راننده و محافظ شهید بروجردی شده؛یازده ماه بعد هم به شهادت رسید. آخرش هم به مرخصی نرفت... کتاب زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه خاطره ای از سرلشگر شهید, محمد بروجردی, فرمانده سپاه غرب کشور 🌹مهدی به همراه تعدادی ازدوستانش به دیدن آیت الله حق شناس رفته بودند که آیت الله از بین دوستانش، فقط به مهدی یک دستمال داده و گفته بود اشک هایی که برای امام حسین (ع) می ریزی را با این دستمال پاک کن و آن را نگه دار تا در کفنت بگذارند. به دوستانش هم گفته بود که احترام این آقا را خیلی داشته باشید. بار دیگر که به دیدن ایشان رفته بودند، آیت الله به محض این که مهدی را می بیند، گریه می کند... مهدی قبل از رفتن به سوریه، آخرین پیامکش را برای یکی از دایی هایش فرستاد: دایی! من رفتم. دستمال اشکهام رو با کمی تربت کربلا گذاشته‌ام لای قرآن روی طاقچه. اگه یه وقت طوری شد، آنها را بگذارید کنارم... یک ماه مانده بود به شهادتش، که من و مادرم را با خود همراه کرد. نماز صبح را در حرم سیدالکریم خواندیم و به بهشت زهرا و بر سر مزار شهدای گمنام رفتیم. می گفت هر حاجتی که دارید، از این شهدا بخواهید و هر وقت دلتان گرفت، سر مزار این شهدا بیایید... پنجشنبه دهم مرداد ماه بود که زنگ زد به برادرش و گفت سال خمسی ام رسیده. یه ماشین دربست بگیر و برو قم خمس من رو بده و برگرد. ۳۰۰ تومن هم به نانوایی لواشی بدهکارم اونم پرداخت کنید... خوابش را دیدہ بودند و از مهدی پرسیدہ بودند: راستش را بگو شب اول قبر که نکیر و منکر آمدند چطور شد؟... در جواب گفت: تا زخمهایم را دیدند, گفتند آفرین و رفتند. کتاب مدافعان حرم, ناصر کاوه خاطره ای از شهید‌ مدافع‌ حرم‌, مهدی‌ عزیزی 🌹سال ۷۷ پدرم یک پیکان خرید و تا مدتها همین ماشین را داشتیم. وقتی هم رده‌ای‌های پدرم را می‌دیدم که همه ماشین‌های بهتری سوار می‌شوند، زمانی که می‌خواستیم با ماشین بیرون برویم به پدر می ‌گفتیم که: چرا ماشین مان را عوض نمی‌کنیم؟... به من گفت: فنی این ماشین، ۲۰ است! چرا عوض کنم؟... ضمنا من الان فرمانده لشگر شده‌ام و اگر کسی من را با ماشین مدل بالاتر ببیند با خود می‌گوید که طرف فرمانده لشکر شده و از موقعیت خود سوءاستفاده کرده... اگر صحبت از فرد غایبی می شد، اگر فرد غایب رو می شناختند، به نحوی سعی می کردند اورا تبرئه کند. اگر می دید بازهم جلسه به غیبت ادامه میدهد، آنقدر صلوات می فرستاد تا گوینده خجالت می کشید و ادامه نمی داد. نهی از منکر ایشون هم غیر مستقیم بود که کسی ناراحت نشود، هم موثر واقع می شد... کتاب مدافعان حرم, ناصرکاوه راوی: فزرند شهید مدافع حرم, حاج رضا فرزانه فرمانده لشگر محمد رسول الله (ص)
📣بمناسبت فرا رسیدن اعیاد شعبانیه و میلاد با سعادت امام حسین، سیدالشهدا(ع)، حضرت ابوالفضل العباس(ع) و سیدالساجدین، امام زین العابدین(ع) و فرارسیدن روز پاسدار، کتاب تألیف که مشتمل برخاطراتی از شهدای سپاهی می باشد، در آدرس زیر خدمتتان تقدیم میگردد 👇امید آن است که ضمن مطالعه، با باز نشر آن در فضای مجازی، ما را در راه بازسازی معنوی و ادامه دادن راه امام، رهبری و شهدا یاری فرمائید👌 (ره) اگر سپاه نیود، کشور‌ هم نبود التماس دعا، ناصرکاوه مجموعه کتاب های تالیف شده ناصر کاوه | پایگاه حفظ و نشر آثار استاد ناصر کاوه https://naserkaveh.ir/2023/11/15/books-naser-kaveh/
🔴 نمونه ای از اختلال محاسباتی در رسانه های خودی! ⚠️ گناه در راهپیمایی با گناه در غیر راهپیمایی فرق دارد؟!!! 🔻خبرگزاری مهر _ که سازمان تبلیغات اسلامی، صاحب امتیاز آن است _ در یک اقدام عجیب، عکس یک بانوی کرده را گذاشته و نوشته است: همه ایران پای کار انقلاب و نظام 👈 اینکه انقلاب ما طرفدارانی از هر قشر دارد محل بحث ما نیست، اما چرا باید به بهانه راهپیمایی، یک گناه علنی و جرم را به نوعی عادی نشان دهیم! ⏪ به دشمن تبریک می گوییم که تا این اندازه توانسته است که در میان خواص ما هم اختلال محاسباتی ایجاد کند❗️ با همین دستفرمان، فردا اگر کسی برهنه در راهپیمایی حاضر شود، برای جذب حداکثری که شده، کارش نداشته باشید!!! تازه عکسش را منتشر کنید و بگویید: همه ایران پای کار انقلاب و نظام! 👈 واقعاً چه زمانی می خواهیم از اقدامات مضحک و استانداردهای دوگانه دست برداریم؟! گناه، گناه است چه در راهپیمایی و چه در غیر راهپیمایی! 🌍 @a_enghelab
Hossein Taheri - Hossein Mola (320).mp3
5.66M
متن مداحی حسین مولا حسین طاهری ───┤ ♩♬♫♪♭ ├─── همه خادم همه نوکر! همه سرباز این سنگر… همه عاشق همه یاور… همه تو لشکر حیدر! همه دلها شده شیدا… شده شیدای عشق ثارالله! میخونیم این شب و روزا… حسین مولا مولا حسین مولا… خطا دیدی عطا کردی! چه ها دیدی چه ها کردی… برات کاری نکردم که… برای من دعا مردی! چه آقایی چه مولایی… چه آقازاده ی بی همتایی… توی بخشش توی ایثار! تو اصلا یک شخص مجزایی حسن مولا مولا حسن مولا… تو غرنده به میدانی! تو الحق شیر شیرانی… علی وقت نبردت گفت… حسن جانم چه طوفانی… چه طوفانی به پا کردی تو حق مطلب را ادا کردی! تو با قاسم با عبدالله… چه غوغایی در کربلا کردی… حسن مولا مولا حسن مولا
📣بمناسبت فرا رسیدن اعیاد شعبانیه و میلاد با سعادت امام حسین، سیدالشهدا(ع)، حضرت ابوالفضل العباس(ع) و سیدالساجدین، امام زین العابدین(ع) و فرارسیدن روز پاسدار، بخش های از کتاب تألیف که مشتمل برخاطراتی از شهدای سپاهی می باشد، خدمتتان تقدیم میگردد 👇امید آن است که ضمن مطالعه، با باز نشر آن در فضای مجازی، ما را در راه بازسازی معنوی و ادامه دادن راه امام، رهبری و شهدا یاری فرمائید👌 (ره) اگر سپاه نیود، کشور‌ هم نبود التماس دعا، ناصرکاوه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🙏عجب خطابه غرّا ، دشمن شکن و زیبایی این شیر زن محجبه عفیفه شجاع و غیور ایرانی در راهپیمایی ۲۲ بهمن با صلابت هرچه تمام خواند.💐👏👏👏👏 💢 درود خدا بر تو ، شیر مادر ، نان پدر حلالت که چشم دشمنان انقلاب را با این خطبه خوانی پر صلابت ولائی ات از حلقه درآوردی و نور عظمت و عشق به ولایت را در دل مردم و جهانیان شعله ور ساختی 👌👌👌👌👌👌👌👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏🇮🇷👏🇮🇷👏🇮🇷👏🇮🇷👏 🌷🌷🌷🌷🌷 @jahadetabeen8
1623729092421dcc2_ff971015a8f7c94cbb1bb2554bda5210.mp3
780.6K
🗳🇮🇷 ⁉️من نه ضدانقلاب هستم، نه جزو سران انقلاب، چرا باید رای بدهم؟ ♨️گاهی سکوت تو، از اقدامات ضدانقلاب ها ضربه زننده تر است 🎤استاد بسیار کوتاه
🚨 ساده نباشیم ♨️ بعد از دیدن صحنه های حضور غرور آفرین ولایت مداران در راهپیمایی ۲۲ بهمن، دیدن این صحنه ها دل را به درد می آورد😔 ‼️به اسم ، نگذاریم انقلابمان را مصادره کنند. ♨️ مطمئن باشیم که این نوع بی حجابی، کاملا سازمان یافته است. ‼️ از مراجع زیرربط، انتظار برخورد با این نوع حرکات را داریم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام قسمتی از سرود فرمانده ۳ ابوذر روحی اگه فرمانده هَنوز یار میخوای مَن هَستم مِثل مِصباح اگه عَمار میخوای مَن هَستم اگه مِثل حَسن باقری سَردار میخوای مَن هَستم تو سپاهِت پَرچمدار میخوای به مَن بگو اگه مُجتبی عَلمدار میخوای به مَن بگو مِثل ابراهیم هادی یه طرفدار میخوای به مَن بگو
📣بمناسبت فرا رسیدن اعیاد شعبانیه و میلاد با سعادت امام حسین، سیدالشهدا(ع)، حضرت ابوالفضل العباس(ع) و سیدالساجدین، امام زین العابدین(ع) و فرارسیدن روز پاسدار، بخش های از کتاب تألیف که مشتمل برخاطراتی از شهدای سپاهی می باشد، خدمتتان تقدیم میگردد 👇امید آن است که ضمن مطالعه، با باز نشر آن در فضای مجازی، ما را در راه بازسازی معنوی و ادامه دادن راه امام، رهبری و شهدا یاری فرمائید👌 (ره) اگر سپاه نیود، کشور‌ هم نبود التماس دعا، ناصرکاوه