eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
884 دنبال‌کننده
21هزار عکس
15.2هزار ویدیو
515 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تصویری جالب از نسل دیروز و امروز👐 در جشن تولد چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی/ایسنا
🌄 ترامپ : میگم بولتون، ای تف به اون سبیلت با اون پیش بینیت، پیش بینیت به درد عمه ات میخوره... خاک تو سرتو وپمپئو و نتانیاهو و بن سلمان.. امسال که بیشتر اومدن.. چکار کنم الان ، نامه به ایران بنویسم ... بولتون: زحمت نکش ، اهمیت نمیدن.. 🔗 اندکی صبر سحر نزدیک است 🆔 اندکی صبر سحر نزدیک است.
شهید مدافع حرم #شهید_حسین_محرابی @ba_rofaghaye_shahidam
مکتب شهدا_ناصرکاوه
#کشکول(95)👇 ✅امام صادق (ع) مےفرمايند: يك مؤمن چهار چيز بايد داشته باشد : ➊✨ خانه وسيع ➋✨ سواري خوب ➌
مدافع حرم اهل مشهد بود و ۳ فرزند داشت، ۲تا دختر یکی پسر؛ کل دارایش یک دستگاه خودرو بود، فروخت تا با هزینه شخصی بره سوریه رفت لبنان و بعد دمشق یه ۲۰ روزی تو زینبیه بود تا ی جایی جذب بشه که نشد.! پولش تموم شد و خورد به ابو زهرا که اونم مشهدی بود.. وقتی ابو زهرا دید حسین برا شهادت اومده و قرار نداره و..... فرستادش تهران تا من یه کاریش کنم.. وقتی اومد تهران بردمش همون جایی که برنامه دورهمی مصطفی صدر زاده رو گرفتیم.. براش توضیح دادم مصطفی کی بود و چی بود یه عکس یادگاری گرفتیم... و ی چرخی تو تهران خوردیم و شب فرستادمش بره مشهد.. ولی نمیرفت! میگفت اگه برم خانمم راهم نمیده برم خونه..! بیا وساطت کن منو راه بده..! منم گفتم نه! نمیشناسم شون و اینکار رو نمیکنم! رفت و خانمش راهش نداد...چون اونو برای دفاع از حرم فرستاده بود که بره.. ولی برگشت خورده بود.. جایی نداشت بره.. رفت حرم امام رضا علیه السلام و ی ۴ شبی اونجا بود.. زنگ زد و درخواست کرد که وساطت کنم تا برگرده خونه...منم قبول کردم و با خانومش صحبت کردم و رفت خونه.. تا شهادت ابو علی... (مرتضی عطایی) رفتم مشهد برای تدفین ابوعلی بهش گفتم دارم میام پیشت.. رسیدم مشهد زنگ زدم گفتم کجایی.. گفت سر مزار مصطفی.. شاکی شدم و .... فردا تو تلگرام جواب داد که نفرینم کردی کارم درست نشد دارم میام مشهد... اومد و چند روز بعد رفت و دیگه نیومد. خیلی امام زمانی بود.. هر حرفی میزد محال بود کلمه ای راجع به امام زمان نگه.. راوی @ba_rofaghaye_shahidam
💥 "صیغه برادری"👇 در روزهای پیش از فتح فاو بودیم در عید غدیر به رسم استحباب، ابراهیم و حمید را صدا زدم و پیمان برادری بین خود 👥👤جاری کردیم. 😊 دست ها را در هم گره کرده و قرار گذاشتیم تادر عملیات آینده درهر شرایطی یاور هم بوده و حامل جسم مجروح و یا شهید هم باشیم.😍 به شب عملیات رسیدیم و آتش 💥شدید دشمن امان مان را بریده بود. در ابتدای ورودی شهر با ترکشی زخم عمیقی برداشتم و زمین گیرم شدم.😋 خبر به برادران صیغه ایم رسید و طبق پیمان برادری که داشتیم، در آنی بالای جسم نیمه جانم آمدند و هن هن کنان و در آن شیارهای پر پیچ و خم، عزم انتقال جسم سنگینم را به عقب کردند.😇 با حال زاری که داشتم صدای حمید را می شنیدم که غمگینانه زیر لب زمزمه می کرد و از ناراحتی می نالید. از آن همه ای که در او نسبت به خودم می دیدم از برادری خود با او لذت😍 می بردم. برای تسلای او تمام انرژی خود را جمع کرده و گفتم: "نگران نباش، بخدا خوب خواهم شد و بین شما باز می گردم"😢 حمید هم با لهجه شیرین و عامیانه اش گفت: "بابا کی نگران توهه😳 به خاطر تو داشتم به خودم بد می گفتم که این چه صیغه اشتباهی بود که با تو بستم. حواسم به هیکل سنگینت نبود."😰و سالهاست جمله اش نقل هر مجلس مان شده و بهانه ای برای خندیدن مان.😊😂 -گلخندهای-آسمانی-کاوه راوی : "محمد رضا سقالرزاده" گردان کربلا دعوتید به کانال کتاب👇 https://t.me/nasserkaveh44 Www.naserkaveh.com
عرض سلام و ادب واحترام همراهان گرامی در خدمت شما هستیم با معرفی مختصری از شهید والامقام سردار شهید مدافع حرم: "حاج رضا فرزانه ":👇 💥 سردار رضا فرزانه از فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) تهران به کاروان شهدای مدافع حرم پیوست. سردار رضا فرزانه متولد سال ۱۳۴۳ و فرمانده سابق لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) بود که داوطلبانه راهی سوریه شد و در روز پنج شنبه ۲۲ بهمن ماه ۹۴ طی عملیات مستشاری توسط تروریست‌های تکفیری به شهادت رسید. شهید فرزانه متولد تهران بود که بعد از گذشت ۴۰ روز حضور داوطلبانه در سوریه به کاروان شهدای مدافع حرم پیوست... وی بعد از بازنشستگی در ستاد مرکزی راهیان نور به انجام فعالیت‌های مختلف و تاثیرگذاری پرداخت. شهید فرزانه معاون بازرسی ستاد مرکزی راهیان نور و فرمانده قرارگاه مشترک راهیان نور بود... 💥 مجروحيت‌ها و جبهه رفتن‌هاي پي در پي حاج‌رضا طوري بود که مادر با لحن خاصي مي‌گويد: موقع جنگ من هميشه پيراهن مشكي‌ام را آماده كرده بودم تا اگر آقا رضا شهيد شد، پيراهن سياهم دم دست باشد. يادم است يكبار كه خبر دادند مجروح شده، به بيمارستان لقمان الدوله رفتيم. گلوله‌اي به سر و چشم آقا رضا خورده و انگار پشت چشمش مانده بود. مردمك چشمش طوري مي‌چرخيد كه آدم دلش ريش ريش مي‌شد. اما رضا تا ما را ديد گفت مادر اگر مي‌خواهي گريه كني داخل اتاق نيا. دل قرص و محكمي داشت و كمي كه حالش بهتر شد باز به جبهه برگشت... 💥دو روز بعد از ازدواج جبهه رفت: معصومه ولي همسر شهيد فرزانه است. روحيه بسياري خوبي دارد و خودش مي‌گويد از روز شهادت حاج رضا، چون مي‌داند او جانش را در مسير ارزشمندي از دست داده است، سعي مي‌كند پرروحيه باشد و هيچ وقت پيش ديگران دلتنگي‌هايش را بروز ندهد.خانم ولي بيشتر همرزم حاج رضا بوده تا همسرش. يعني نمي‌شود از جوانان دهه 60 باشي و درگير مسائل جنگ نشوي. مخصوصاً اينكه همسرت از رزمنده‌هاي پاي كار جبهه و جنگ هم باشد. همسر شهيد مي‌گويد: ما سال 62 عقد كرديم. آن موقع حاج رضا 19 سال داشت. عقدمان را هم حضرت آقا خواندند كه رئيس‌جمهور وقت بودند. حاج رضا عضو سپاه ولي امر بود و در دفتر رياست جمهوري كار مي‌كرد. اما اين مسئله باعث نمي‌شد كه جبهه نرود. تنها دو ماه بعد از عقدمان رفت جبهه. البته قبلش از من اجازه خواست. گفتم من هيچ مشكلي ندارم. به خوبي درك مي‌كردم در شرايط جنگي كشورمان من هم به عنوان يك همسر رزمنده، ديني به گردن دارم كه بايد با صبر و تحملم آن را ادا كنم.... #ناصر_کاوه دعوتید به کانال کتاب 👇 https://t.me/joinchat/AAAAAEJEIKPUP7yYXPfLSg https://t.me/nasserkaveh44 Www.naserkaveh.com
💢 فتنه 88 يكي از آوردگاه‌هايي است كه تجربه نشان داده بسياري از شهداي مدافعان حرم با جديت به آن ورود كرده بودند. مسعود در مورد حضور پدرش در ميدان مبارزه با فتنه‌گران این گونه توضيح مي‌دهد كه حاج رضا در آن دوران به عنوان فرمانده لشكر عملياتي 27 روز و شب در مقابله با فتنه‌گران بود و حتي در مقطعي يك ماه و نيم به خانه نمي‌آيد و به دليل احساس مسئوليتي كه داشت، تمام اين مدت را در محل كار و سر پستش سپري مي‌كند... 💥همسر شهید مي‌گويد: «از همان اولين روزهاي شروع جنگ در سوريه، حاج رضا تصميم به رفتن داشت. اما با اعزامش مخالفت مي‌كردند. حاج حسين همداني كه رفت، حاج رضا هم مي‌خواست همراهش شود، اما باز نشد تا اينكه حاج حسين همداني به شهادت رسيد. وقتي اين خبر رسيد، همسرم در ستاد مركزي راهیان نور سمتي داشت و اتفاقاً آن روز هم در مناطق غربي كشور بود. پسر كوچكم به ايشان پيامك داد كه بابا، حاج حسين همداني آسماني شد. چند دقيقه بعدش حاج رضا زنگ زد و گفت خانم اين بچه چه مي‌گويد؟ من گفتم گويا حاج حسين همداني شهيد شده است. همسرم خيلي به هم ريخت... 🌟 پس فردا خودش را به تهران رساند و گفت كه ديگر طاقت ماندن ندارد. باز اين در و آن در زد تا اينكه توانست مجوز اعزامش را بگيرد.» طبق گفته همسر شهيد، حاج رضا اين بار براي اعزام به سوريه از خود شهيد همداني استمداد مي‌طلبد. همسر شهيد مي‌گويد: «آقا مهدي فرزند شهيد همداني مي‌گفت بعد از شهادت پدرم وقتي گوشي‌اش را روشن كردم، يك پيامك از حاج رضا به اين مضمون آمد كه «حاج حسين دست ما را هم بگير».وقتي اين پيامك را ديدم، فهميدم حاج آقا فرزانه هم به زودي شهيد مي‌شود.» 💫 گویا یک هفته قبل از اربعين سال 94 موضوع اعزام شهيد فرزانه قطعي مي‌شود... اما سيد محمود حسيني از دوستانش با اصرار مي‌خواهد حاجي در سفر اربعين كمك حالش بشود و اينطور مي‌شود كه حاجي به همراه همسر و پسر كوچك شان به زيارت عتبات عاليات مي‌آيند. مدت كمي بعد از بازگشت، در حالي كه حاج رضا همچنان مشغول آموزش تعدادي از نيروهاي داوطلب جبهه دفاع از حرم بود، از او خواسته مي‌شود به همراه نيروهايش اعزام شوند. حاج رضا 12 دي ماه مي‌رود و 22 بهمن به شهادت مي‌رسد... #ناصر_کاوه دعوتید به کانال کتاب 👇 https://t.me/joinchat/AAAAAEJEIKPUP7yYXPfLSg https://t.me/nasserkaveh44 Www.naserkaveh.com
 حاج رضا ممنونت هستيم🌹 🌟 حاج رضا يك عمر رزمنده بود و لياقتش اين بود كه حتي بعد از بازنشستگي‌اش در كسوت يك رزمنده مدافع حريم آل‌الله به شهادت برسد. او كه به گفته همسرش در كارهاي خير دخيل بود و به عنوان مشاوري امين زندگي بسياري از زوج‌هاي جوان را از فروپاشي نجات داده بود، همان فرمانده لشكر مهرباني بود كه به گفته مسعود فرزندش، امكان ادامه تحصيل بسياري از نيروها و سربازانش را فراهم مي‌كرد و عاقبت نيز در حالي به شهادت مي‌رسد كه براي نجات يكي از همرزمانش به نام شهيد ميرسيار از محاصره تكفيري‌ها، رهسپار ميدان مي‌شود و با اصابت گلوله تك‌تيرانداز دشمن به شهادت مي‌رسد. اما اگر خوب نگاه كنيم، همه ما مديون بزرگواري‌ هاي امثال حاج رضاها هستيم كه با وجود دو تركش در ناحيه قفسه سينه و نزديك قلبش، باز هم رخت رزم به تن مي‌كند تا امروز آزادي و حريت و شرافت امثال ما محفوظ بماند.  🌹من الان فرمانده لشگرم ❣️فرمانده لشکری که در دهه هشتاد حاضر نبود پیکانش را عوض کند .سال ۷۷ پدرم یک پیکان خرید و تا مدتها همین ماشین را داشتیم.وقتی هم رده‌ای‌های پدرم را می‌دیدم که همه ماشین‌های بهتری سوار می‌شوند، زمانی که می‌خواستیم با ماشین بیرون برویم به پدر می ‌گفتیم که: «چرا ماشین مان راعوض نمی‌کنیم؟» می‌گفت:«فنی این ماشین،۲۰ است! چرا عوض کنم؟ ضمنا من الان فرمانده لشکر شده‌ام و اگر کسی من را با ماشین مدل بالاتر ببیند با خود می‌گوید که طرف فرمانده لشکر شده و از موقعیت خود سوءاستفاده کرده... 📝اگر صحبت از فرد غایبی میشد،اگر فرد غایب رو می شناختند،به نحوی سعی میکردند اورا تبرئه کنند مثلا اگر بدی او گفته میشد حاج رضا می گفت نه،حالا اینطور ها هم نیست... اگر میدید بازهم جلسه به غیبت ادامه میدهد،بلند صلوات می فرستاد به طوری که همه ساکت شوند، باز اگر ادامه می دادند ایشون صلوات میفرستاد انقدر صلوات می فرستاد تا گوینده خجالت می کشید و ادامه نمیداد نهی از منکر ایشون هم غیر مستقیم بود که کسی ناراحت نشود،هم موثر واقع میشد. #ناصر_کاوه راوی: فزرند شهید مدافع حرم رضا فرزانه دعوتید به کانال کتاب 👇 https://t.me/joinchat/AAAAAEJEIKPUP7yYXPfLSg https://t.me/nasserkaveh44 Www.naserkaveh.com
ای سپید موی عاشق ؛ که زیرکانه شهـادت را صید کردی این منم ،غرق در هـوای نفس.. راہ نشانم بده تا در این وانفسای دنیا دیندار بمانم . . . ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ سالروز شهادت فرمانده قرارگاه مشترک راهیان نور و فرمانده سابق لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) ، سردار شهید مدافع حرم جاویدالأثر حاج رضا فرزانه در منطقه هوبر، جنوب حلب گرامی باد🌷
🌹پر ڪشیدست چونان شمع و گل و پروانه یا حسیــن گفت ، ڪہ شد پیـرِ درِ غمخــانه حضرت عمه سادات نگاهش ڪرد و همه گفتند شهید است رضا فرزانه🕊 🕊 ┄┅═✼🍃🌺🍃✼═┅┄
دعابخوان ای شهید برای عاقبت بخیری ما تویی که ختم به خیر شد 💓 عـاقبتت 💓 فرمانده قرارگاه مشترک راهیان نور کشور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایت منتشرنشده سردار سلیمانی از حضورش به همراه «عماد مغنیه» در اتاق عملیاتی که توسط دشمن در ساختمان مقابل رصد می‌شد @jaarchi
🔻نسل اول در کنار نسل امروزی انقلاب در راهیان نور 🔸سردار حاج مرتضی قربانی فرمانده لشکر ۲۵ کربلا در دفاع مقدس در جمع راهیان نور دانش آموزی #والفجر_هشت ➕ راهیان نور👇 🆔 @Rahianenoor_News
#آیت_الله_انصاری_همدانی (ره): 🍃همان مقدار که دوستی اهل بیت (علیهم السلام) می ‌تواند موصل الی المحبوب باشد، همان مقدار هم برائت از دشمنانشان می ‌تواند انسان را به خدا برساند و انسان باید هر دو را داشته باشد. و این بود که در صلواتشان همیشه می‌گفتند: «الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم » و لعنت یعنی همان برائت. #کانال_عارفین @Arefin