eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
1.1هزار دنبال‌کننده
24.7هزار عکس
20.8هزار ویدیو
750 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج قاسم سلیمانی: وقتی برای آیت الله بهاءالدینی تعریف کردم که شهید حسینعلی عالی شب عملیات روی سیم‌های خاردار خوابید تا بچه‌ها از معبر عبور کنند، ایشان بیش از 10دقیقه گریه کردند
💢امام خامنه ای: ♦️وقتى جانباز صبر مى‌كند، وقتى پاى خدا حساب مى‌كند، وقتى يك جوان نيرومند زيباى برخوردار از محسنات طبيعى، با كورى يا از دست دادن پا، دست، كبد، سلامتى و محروم از بسيارى از خيراتى كه انسان بر اثر سلامت جسمانى از آنها برخوردار مى‌شود، در ميان ساير مردم راه مى‌رود، اما شاكر است، اما احساس سرافرازى و سربلندى مى‌كند كه در راه خدا كارى كرده؛ اين قيمت و ارزشش از شهداى ما كمتر نيست و گاهى هم بيشتر است.
هدایت شده از قرارگاه سایبری عمار
57.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺🌺🌺 میلاد با سعـــادت حضرت ابوالفضل(ع)و روز جانباز مبارکباد 🌺🌺🌺 🆔 @amarha
🇮🇷فرمانده ارتش:همه ما باید بدانیم که اگر سپاه نبود انقلاب نبود و ارتش نیز به این پیمان خود استوار است که دست از دست سپاه برندارد تا زمانی که رژیم صهیونیستی از صحنه روزگار محو شود
❂○° کردها به هرکسی برادر نمی‌گویند °○❂ 💠 در زمانی که در منطقه بود، حدود ۳ هزار نفر از افراد گروهک‌های و که فریب حرف‌های ضدانقلاب را خورده بودند، خود را به تسلیم کردند. ‌ 🔸 یک‌بار در جاده « » پیرمردی را سوار ماشین کرد، او را به جای خود بر صندلی جلوی ماشین نشاند و خودش پشت وانت نشست. بعد از قرار گرفتن در جریان مشکلات پیرمرد، تصمیم گرفت تا برای او و خانواده‌اش غذا و نفت ببرد. به طوری که او از تا که سه ساعت پیاده‌روی دارد، بدون ماشین در حالی که دو گالن نفت نیز به همراه داشت، به منزل آن پیرمرد رفت تا آنها را خوشحال کند. در واقع حاج احمد، اسطوره‌ای بی‌بدیل است. ‌ 🔹کردها به هر کسی برادر نمی‌گویند؛ مگر این که مردانگی‌اش برایشان ثابت شده باشد، اما حاج احمد برای همه ما بود. 👤 راوی: ماموستا فتاحی از پیشمرگان مسلمان کرد و از همرزمان حاج احمد متوسلیان 🔹سپاه اسلام، هزاران دارد به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News ------------------------•○◈❂
دوگانگی های یک رییس جُم هور:👇 🔍 فرافکنی به سبک روحانی برای انحراف افکار عمومی، با نواختن سپاه در قافیه‌های تنگ 🔹 ۳۰ فروردین ۹٧ | بیانیه سپاه به مناسبت روز پاسدار: برخی عناصر و چهره ها با کنایه ها و طعنه‌های ناصواب خود سپاه و سرداران سرافرازو افتخار آفرین آن را مورد تضعیف قرار می دهند؛ برخی دانسته یا نادانسته همنوایی با دشمن را در دستور کار قرار داده و دستاویز لازم برای تهاجم به سپاه را فراهم کرده‌اند | isna.ir/news/97013011684 🔹 ۲۹ فروردین ۹٧ | روحانی در سخنانی معنی‌دار و کنایه‌آمیز در روز ارتش: در هیچ فسادی نامی از امیران ارتش وجود ندارد؛ ارتش با آنکه سیاست را خوب می فهمد اما هرگز در بازیهای سیاسی وارد نشده و به وصیت امام راحل به خوبی عمل کرده است؛ ارتش همواره در چهارچوب قانون وظیفه خود را بدون هیچ منت و ادعایی انجام داده و هرگز دربرابر انجام وظایف خود از دولت و ملت جایگاهی را نخواسته است | isna.ir/news/97012910759 🔸 ۱۹ مهر ۹۶ | روحانی در جلسه هیات دولت: سپاه محبوب مردم ایران و منطقه است | isna.ir/news/96071910625 🔸 ۲ مرداد ۹۶ | روحانی در دیدار فرماندهان ارشد سپاه: وحدت همه نیروها و نهادها برای تحقق رهنمودهای رهبر معظم انقلاب و خدمت به مردم ضروری است سرلشکر جعفری: سپاه برای همکاری همه جانبه با دولت در تحقق اهداف انقلاب آماده است | isna.ir/news/96050201404 🔸 ۱ تیر ۹۶ | روحانی در ضیافت افطار با فعالان اقتصادی: از آن دولتی که تفنگ نداشت می‌ترسیدند، چه برسد به اینکه اقتصاد را به دولتی دادیم که هم تفنگ دارد و هم رسانه را در اختیار دارد و همه‌چیزی دارد و کسی جرأت ندارد با آنها رقابت کند | isna.ir/news/96040100361 🔸 ۲۵ شهریور ۹۲ | روحانی در جمع فرماندهان سپاه: شایعاتی را که راجع به سپاه مطرح می‌شود اصلا قبول ندارم؛ می‌خواهند سپاه را رقیب مردم قرار دهند؛ سپاه باید وارد عمل شود و سه - چهار پروژه بزرگ ملی را برعهده بگیرد، سپاه باید آستین را بالا بزند و بخشی از بار دولت را بر دوش بگیرد | isna.ir/news/92062515644
✨✨ به مناسبت میلاد امام دعا و سجود حضرت سجاد علیه السلام✨✨ 💢 امام سجاد (ع) و نوید به منتظران ظهور ♻️ امام سجاد (ع) در رابطه با ظهور و انتظار می فرمایند: ای ابوخالد، آنانکه در عصر غیبت زندگی می کنند و به امامت حضرت مهدی عج عقیده دارند و در انتظار ظهور او به سر می برند، از مردم هر عصر و روزگاری برتر و بالاترند؛ چرا که خداوند از عقل و درک و معرفت به اندازه ای به آنها عطا فرموده که عصر غیبت برای آنان مانند عصر حضور امام است. خداوند، آنان را در آن زمان چون مجاهدان صدر اسلام که با شمشیر در رکاب حضرت رسول ص می جنگیدند قرار داده است. آنان در حقیقت برگزیدگان مخلص و شیعیان راستین و دعوت کنندگان مردم به سوی خدا در نهان و آشکارند». (کمال الدین، شیخ صدوق، ص320.) 🌙 همچنین امام علی بن الحسین (ع) به عصر طلایی ظهور و تشکیل حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) نیز اشاره کرده و دورنمای آن را در ضمن یک روایت چنین بیان می فرماید: وقتی که قائم، قیام کند، خداوند آفت را از شیعیان ما دور و قلب آنها را چون قطعات محکم آهن نموده و نیروی آنان را به اندازه چهل نفر می سازد. آنها حکومت و ریاست تمامی مردم جهان را به دست خواهند گرفت».(بحارالانوار، ج52، ص327.)
ما چه می دانیم جانبازی چیست رحیم قمیشی برای دیدن یکی از دوست های جانبازم، رفته بودم آسایشگاه امام خمینی (ره) که در شمالی ترین نقطه تهران است. فکر می کردم از مجهزترین آسایشگاه های کشور باشد. که نبود. بیشتر به خانه ای بزرگ شبیه بود. دوستم نبودش، فرصتی شد به اتاق ها سری بزنم. اکثر جانبازها آنجا قطع نخاع بودند، برخی قطع نخاع گردنی، یعنی از گردن به پایین حرکت نداشتند، بسیاری از کمر، بعضی نابینا بودند، بعضی جانباز از دو دست. و من چه می دانستم جانبازی چیست، و چه دنیایی دارند آن ها... جانبازی که 35 سال بود از تخت بلند نشده بود پرسید؛ "کاندیدا شده ای! آمده ای عکس بگیری؟" گفتم نه! ولی چقدر خجالت کشیدم. حتی با دوربین موبایلم هم تا آخر نتوانستم عکسی بگیرم. می گفت اینجا گاه مسئولی هم می آید، البته خیلی دیر به دیر، و معمولا نزدیک انتخابات! همه اینها را با لبخند و شوخی می گفت. هم صحبتی گیر آورده بود، من هم از خدا خواسته! نگاه مهربان و آرام اش به من تسلی می داد. خیلی زود رفیق شدیم. وقتی فهمید در همان عملیاتی که او ترکش خورده من هم بوده ام. پرسیدم خانه هم می روی؟ گفت هفته ای دو هفته ای یک روز، نمی خواست باعث مزاحمت خانواده اش باشد! توضیح می داد خانواده های همه جانبازهای قطع نخاع دیگر بیمار شده اند، هیچکدام نیست دیسک کمر نگرفته باشند. پرسیدم اینجا چطور است؟ شکر خدا را می کرد، بخصوص از پرسنلی که با حقوق ناچیز کارهای سختی دارند. یک جور خودش را بدهکار پرسنل می دانست. یاد دوست شهیدم اسماعیل فرجوانی افتادم. دستش که عملیات والفجر هشت قطع شده بود نگران هزینه های بیمارستانی بود، نکند زیاد شوند! گفتم: بی حرکت دست و پا خیلی سخت است، نه؟ با خنده می گفت نه! نکته تکاندهنده و جالبی برایم تعریف کرد، او که نمی توانست پشه ها را نیمه شب از خودش دور کند، می گفت با پشه های آنجا دیگر دوست شده است... پشه های آنافل را می گفت. "نیمه شب ها که می نشینند روی صورتم، و شروع می کنند خون مکیدن، بهشان می گویم کافیست است دیگر!" می گفت خودشان رعایت می کنند و بلند می شوند، نگاهم را که می بینند! شانس آوردم اشک هایم را ندید که سرازیر شده بودند. نوجوان بوده، 16 ساله که ترکش به پشت سرش خورده و الان نزدیک 50 سالش شده بود. و سال ها بود که فقط سقف بی رنگ و روی آسایشگاه را می دید. آخر من چه می دانستم جانبازی چیست! صدای رعد و برق و باران از بیرون آمد، کمک کردم تختش را تا بیرون سالن بیاوریم، تا باران نرمی که باریدن گرفته بود را ببیند. چقدر پله داشت مسیر! پرسیدم آسایشگاه جانبازهای قطع نخاع که نباید پله داشته باشد. خندید و گفت اینجا ساختمانش مصادره ای است و اصلا برای جانبازها درست نشده. خیلی خجالت کشیدم. دیوارهای رنگ و رو رفته آسایشگاه، تخت های کهنه، بوی نم و خفگی داخل اتاق ها... هر دقیقه اش مثل چند ساعت برایم می گذشت. به حیاط که رسیدیم ساختمان های بسیار شیک روبرو را نشانم داد. ساختمان هایی که انگار اروپایی بودند. می گفت اینها دیگر مصادره ای نیستند، بسیاری از این ساختمان ها بعد از جنگ ساخته شده، و امکاناتش خیلی بیشتر از آسایشگاه های جانبازهاست. نمی دانستم چه جوابش را بدهم. تنها سکوت کردم. می گفت فکر می کنی چند سال دیگر ما جانبازها زنده باشیم؟ یکه خوردم. چه سئوالی بود! گفتم چه حرفی می زنی عزیزم، شما سرورِ مایید، شما افتخار مایید، شما برکت ایرانید، همه دوستتان دارند، همه قدر شما را می دانند، فقط اوضاع کشور این سال ها خاص است، مشکلات کم شوند حتما به شما بهتر می رسند. خودم هم می دانستم دروغ می گویم. کِی اوضاع استثنایی و ویژه نبوده؟ کِی گرفتاری نبوده. کِی برهه خاص نبوده اوضاع کشور... چند دقیقه می گذشت که ساکت شده بود، و آن شوخ طبعی سابقش را نداشت. بعد از اینکه حرف مرگ را زد. انگار یاد دوستانش افتاده باشد. نگاهش قفل شده بود به قطره های ریز باران و به فکر فرو رفته بود. کاش حرف تندی می زد! کاش شکایتی می کرد! کاش فریادی می کشید و سبک می شد! و مرا هم سبک می کرد! یک ساعت بعد بیرون آسایشگاه بی هدف قدم می زدم. دیگر از خودم بدم می آمد. از تظاهر بدم می آمد. از فراموش کاری ها بدم می آمد. از جنگ بدم می آمد. از جانباز جانباز گفتن های عده ای و تبریک های بی معنای پشتِ سر هم. از کسانی که می گویند ترسی از جنگ نداریم همان ها که موقع جنگ در هزار سوراخ پنهان بودند. و این روزها هم، نه جانبازها را می بینند نه پدران و مادران پیر شهدا را... بدم می آمد از کسانی که نمی دانند ستون های خانه های پر زرق و برقشان چطور بالا رفته! از کسانی که جانبازها را هم پله ترقی خودشان می خواهند! کاش بعضی به اندازه پشه های آنافل معرفت داشتند وقتی که می خوردند، می گفتند کافیست! و بس می کردند... و می رفتند... ما چه می دانیم جانبازی چیست!