فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕دبیر ستاد مردمی مبارزه با مفاسد اقتصادی:
"سایپا ۶۷۰۰ خودرو به قیمت هر دستگاه ۵ میلیون تومان به سلطان خودرو فروخته!"
🔻سلطان خودرو بازداشت شد، اما آیا کسی یقه آن مدیر رو هم میگیره که چرا همچین غلطی کردی؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 وظایف رهبری از زبان رهبری👌 حتما تماشا کنید🙏
🔻اتحادیه اروپا در قبال نقض صریح قطعنامه و حق ایران توسط آمریکا، فقط اظهار تاسف کرد!
🔹 ۱۰ خرداد ۹۹ | انگلیس، فرانسه، آلمان و رئیس اتحادیه اروپا از عدم تمدید معافیتهای هستهای ایران توسط آمریکا، فقط اظهار تاسف کردند!
👈 "ما عمیقا از تصمیم آمریکا برای پایان دادن به سه معافیت در بر گیرنده سه پروژه مهم هستهای تحت برجام در ایران از جمله پروژه بازطراحی نیروگاه هستهای اراک، متاسفیم"!
🔸 ۱۵ مرداد ۹۷ | ظریف: این دفعه، دنیا پشت ما ایستاده
🔸 ٧ مرداد ۹٧ | ظریف: عدهای کم لطفی میکنند؛ امروز، دنیا با ماست
🔸 ۱۴ شهریور ۹۶ | ظریف: اروپا، برجام را بدون آمریکا هم ادامه میدهد؛ ما ساختار را زیر و رو کردیم 😨🎩😎
⭕️سالروز تخریب قبور ائمه بقیع(ع) توسط وهابیون ملعون تسلیت باد.
✅آیتالله بهجت قدسسره:
🔸جاهلها گمان میکنند که با تخریبات قبور ائمه(ع) میتوانند تشیّع را ریشهکن کنند. شیعه و سادات آنها، بالاتر از تخریبات را در زمان ائمۀ دیدهاند و پس از تبدیل تخریبات به تعمیرات، بر قوّۀ ایمان ایشان در صورت و معنا افزوده شده است...
.
📚بیانیه محکومیت تخریب قبور ائمه، درس خارج فقه(حج)، ١٠ اسفند ١٣٨۴
چند واحد👈 #خمینی_ شناسی (4)
🚩اولویت خدمت باید برای مستضعفان و محرومان باشد👌
📣 تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند."فقرا ومتدینین بی بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلابها هستند." ما باید تمام تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتی که ممکن است خط اصولی دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم.... ما برای احقاق حقوق فقرا در جوامع بشری تا آخرین قطره خون دفاع خواهیم کرد...
صحیفه امام، ج 21 ،ص 86
📣همهی مدیران و کارگزاران و رهبران و روحانیون نظام و حکومت عدل موظفند که با فقرا و مستمندان و پابرهنه ها بیشتر حشر و نشر و جلسه و مراوده و معارفه و رفاقت داشته باشند تا متمکنین و مرفهین، و در کنار مستمندان و پابرهنهها بودن و خود را در عرض آنان دانستن و قرار دادن، افتخار بزرگی است که نصیب اولیا شده و عملًا به شبهات و القائات خاتمه می دهد...
صحیفه نور،ج 20، ص129
📣خدا نیاورد آن روزی را که سیاست ما و سیاست مسئولین ما پشت کردن به دفاع از محرومین و روآوردن به حمایت از سرمایه دارها گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیش تری برخوردار بشوند... صحیفه نور، ج20، ص 129
📣کاری بکنید که اسلام از ما گله مند نباشد، قرآن کریم از ما گله مند نباشد، که آقایان که شما خودتان را می گفتید که ما مروج قرآن هستیم، مبین احکام قرآن هستیم. چرا خودتان یک کاری دارید می کنید یا کردید که اسلام یک جور دیگر جلوه کند پیش مردم. خیلی مواظب باشید، این مسند خطرناک است، این عمامه خطرناک است، این محاسن خطرناک است. خودتان را از این خطرها نجات بدهید، حفظ کنید خودتان را، این مال ما، همه همین طور، فرق ندارد... صحیفه نور؛ ج ۱۱؛ ص ۱۵۷
#کتاب_چند_واحد_خمینی_شناسی
#ناصر_کاوه
چند واحد👈 #خمینی_ شناسی (5)
🚩تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند👌
💕خط سرخ شهادت، خط آل محمد و علی است و این افتخار همواره از خاندان نبوت و ولایت به ذریۀ طیبه آن بزرگواران و به پیروان خط آنان به ارث رسیده است. اینان پیروان سید شهیدانند که در راه اسلام و قرآن کریم از طفل شش ماهه تا پیرمرد هشتاد ساله را قربان کرد و اسلام عزیز را با خون پاک خود آبیاری و زنده نمود...
📣 از شهادت باکی نیست که اولیای ما همه یا شهید شدند یا مسموم شدند یا مقتول. اولیای ما بعضی از آنها در حبس و بعضی از آنها در تبعید به سر می بردند. برای اسلام هر چه بدهیم که دادیم و جانهای ما لایق نیست...
🌼خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند. خوشا به حال آنان که در این قافلۀ نور، جان و سر باختند. خوشا به حال آنهایی که این گوهر را در دامن خود پروراندند. 🙏خداوندا این دفتر و کتاب شهادت را هم چنان باز و ما را از وصول به آن محروم مکن. خداوندا. کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه اند. و نیازمند به مشعل شهادت، تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. (چرا که) همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت فرا راه عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود... منبع: کتاب حضور، ش 18، ص 67
📣جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد. چه کوته نظرند آنهایی که خیال میکنند چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیدهایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و از خود گذشتگی و صلابت بی فایده است!...
🚩ما انقلابمان رادر جنگ به جهان صادر نموده ایم... مامظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده ایم... ما در جنگ پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زدیم...ما در جنگ دوستان و دشمنانمان را شناخته ایم... ما در جنگ به این نتیجه رسیده ایم باید روی پای خودمان بایستیم... ما در جنگ ابهت دو ابر قدرت شرق و غرب راشکستیم...
📣ما در جنگ ریشه های انقلاب پربار اسلامی مان را محکم کردیم...مادر جنگ حس برادری و وطن دوستی را در نهاد یکایک مردمان باور کردیم... ما در جنگ به مردم جهان و خصوصا مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامی قدرت ها وابرقدرت ها سالیان سال می توان مبارزه کرد... از همه اینها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابی در پرتو جنگ تحقق یافت...
صحیفه امام خمینی, ج 21
#کتاب_چند_واحد_خمینی_شناسی
#ناصر_کاوه
چند واحد👈 #خمینی_شناسی (6)
🚩 استکبار ستیزی امام خمینی (ره)
📣 البته ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بین الملل اسلامی مان بارها اعلام نمودهایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم. حال اگر نوکران امریکا نام این سیاست را توسعه طلبی و تفکر تشکیل امپراتوری بزرگ می گذارند، از آن باکی نداریم و استقبال می کنیم. ما درصدد خشکانیدن ریشه های فاسد صهیونیزم، سرمایه داری و کمونیزم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته ایم، به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظام هایی را که بر این سه پایه استوار گردیده اند نابود کنیم؛ و نظام اسلام رسول اللَّه( ص) را در جهان استکبار ترویج نماییم. و دیر یا زود ملتهای دربند شاهد آن خواهند بود.» (صحیفه امام، ج21، ص81)
📣ما می خواهیم که همه ممالک اسلامی این ویژگیها را داشته باشد و این معنایی که در ایران تحقق پیدا کرده است در همه ممالک اسلامی باشد و این انقلاب صادر بشود به همه ممالک اسلامی و همه مستضعفان جهان در مقابل مستکبران بایستند و مسائل خودشان را اخذ کنند و حق خودشان را بگیرند و باید بدانند که حق، گرفتنی است، و الّا اعطا نخواهند کرد.» (صحیفه امام ج13، ص93)
📣امیدوارم که این انقلاب ما به همه دنیا و برای همه مستضعفین، برای نجات همه مستضعفین به همه دنیا صادر بشود و همه همان راهی که برای شما هست و غلبه کردید بر دشمن اسلام و دشمن ملت، مستضعفین هم غلبه کنند بر مستکبرین. (صحیفه امام ج13، ص119 و 120)
📣ما انقلاب مان را به تمام جهان صادر می کنیم؛ چرا که انقلاب ما اسلامی است. و تا بانگ لا اله الا اللَّه و محمد رسول اللَّه بر تمام جهان طنین نیفکند مبارزه هست. و تا مبارزه در هر جای جهان علیه 👈 مستکبرین هست ما هستیم.
(صحیفه امام ج12، ص148)
📣اکنون ملتهای محروم جهان بیدار شده اند وطولی نخواهد کشید که این بیداریها به قیام و نهضت و انقلاب انجامیده و خود را از تحت سلطه ستمگران مستکبر نجات خواهند داد. و شما مسلمانانِ پایبند به ارزشهای اسلامی می بینید که جدایی و انقطاع از شرق و غرب برکات خود را دارد نشان می دهد.
(صحیفه امام ج21، ص441)
📣کشور باید از مغزهای پوسیدهی عاشق آمریکا تصفیه بشود...
(صحیفه امام, جلد۱۰, ص۳۹۲)
📣ما از شرّ رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم.... لکن از شرّ تربیت یافتگان غرب و شرق به این زودیها نجات نخواهیم یافت! اینان برپادارندگان سلطۀ ابرقدرتها هستند... (صحیفۀ امام، ج۱۵، ص٤٤٦)
#کتاب_چند_واحد_خمینی_شناسی
#ناصر_کاوه
🔴 نمایندگان نباید از زورگویان بترسند!
✍️ #محمدصادق_کوشکی
🔹 حضور برخی مهرههای گردن کلفت فساد در دورههای قبل مجلس باعث شد تا این نهاد به جای این که "عصاره فضائل ملت" و مدافع حقوق و کرامت مردم باشد به قرارگاه مفسدان اقتصادی و کارچاقکنهای وقیح رسمی و دلالهای حلقهبهگوش سرمایهداران حرامخوار و چهرههای بیخاصیت مطیع دولتها تبدیل شود.
🔸 اگر ساحت قوه مقننه از وجود این لاتهای شیکپوش پاک شود و شأن و اعتبار وجایگاه آن بازگردد و بعضیها بفهمند که انقلاب کردیم تا هیچ قلدری نتواند پا روی حق مستضعفان بگذارد، خواه آمریکا باشد خواه گردن کلفتهای غاصب نمایندگی مجلس!
✅ رد اعتبارنامه کسانی که مجلس را با غرب وحشی اشتباه گرفته و نمایندگان مردم را با "برنو " تهدید کردهاند، بروز فساد در مجلس یازدهم را دشوار خواهد کرد!
💢 بچههای انقلاب از آمریکا نترسیدند، پس چرا باید از گرد و خاک چند گردن کلفت دکوری واهمه داشته باشند؟
#رابرت_اوبراین مشاور امنیت ملی کاخ سفید، ایران، چین و روسیه را به دست داشتن در افزایش ناآرامیها در امریکا متهم کرد....
اولین برداشت از این حرف اعتراف به پایان ابرقدرتی آمریکا است؛ یک ابرقدرت واقعی حتی تصور چنین اقدام خارجی را هم نمیکند تا چه رسد که آن را اعلام و ایران را همتراز ببیند!
💬 عبدالله گنجی
💢ما به ربع آخر بازی رسیدهایم
🔹🔸«بروس ریدل» که همزمان با وقوع انقلاب اسلامی در بخش ایران سازمان سیا مشغول به کار شد، در نشست اندیشکده «بروکینگز» گفته است:
♦️«انقلاب ایران، دولت آمریکا را غافلگیر کرد؛ اما بیش از هر کشور دیگری این عراق بود که غافلگیر شد... صدام مرتکب این اشتباه شد که درست در عنفوان انقلاب، رهبر آن را از کشورش اخراج کرد. البته حمله صدام به ایران در 1980 با حمایت سعودیها صورت پذیرفت که به بدترین جنگ متعارف در دوران معاصر تبدیل شد...
♦️زمانی که انقلاب رخ داد، دولتمردان و کارشناسان امر در واشنگتن اطمینان داشتند که دوامی نخواهد داشت و میگفتند این افراد بلد نیستند کشور را اداره کنند. چگونه تعدادی آیتالله میتوانند عملاً ادارهکننده یک کشور باشند؟ اما ما در سازمان سیا میگفتیم اینها را دست کم نگیرید، زیرکتر از آن هستند که تصور میکنید.
♦️آنها نفرات خود را نه تنها در داخل کشور، در عراق و حتی در آلمان دارند. ظرافت کار آنها که به اطلاع ما رسیده بود، نشان میداد ایرانیها آگاهانه و حساب شده عمل میکنند. اینکه نظام آنها طی این مدت به حیات خود ادامه داده، نشان میدهد دست بالا را در رقابت با عربستان دارند.
♦️این ایران است که بیش از هر کشور دیگری در عراق اعمال نفوذ میکند، رژیم بشار اسد در سوریه را نجات داده و با حمایت حزبالله، کشور لبنان را اداره میکند. ایران و متحد آن یعنی حوثیهای یمن کنترل بخش اعظم شمال یمن را در دست دارند.
♦️اگر بخواهیم به قضاوت بنشینیم، باید بگوییم ما به ربع آخر بازی رسیدهایم و ایران به مراتب، به مراتب و به مراتب جلوتر است.»
چند واحد👈 #خمینی_ شناسی (7)
🔴 تایید #اعتبارنامه نمایندگان در وصیت #امام_خمینی 👈 از نمایندگان مجلس شورای اسلامی دراین عصر و عصرهای آینده میخواهم که اگر خدای نخواسته عناصر منحرفی با دسیسه و بازی سیاسی وکالت خود را به مردم تحمیل نمودند، #نمایندگان_مجلس، #اعتبار_نامه آنان را رد کنند و نگذارند حتی #یک_عنصر_خرابکار_وابسته به #مجلس_راه_یابد!... ۶۱/۱۱/۲۶
🔴#صلح_و_مذاکره از منظر امام خمینی (ره): اصحابی که توجه نداشتند که امام زمانشان روی چه نقشه دارد عمل میکند. با خیالهای کوچک شان، با افکار ناقص شان در مقابلش میایستادند. آن صلح تحمیلی که در عصر امام حسن(ع) واقع شد، آن حکمیت تحمیلی که در زمان امیرالمومنین(ع) واقع شد، هر دویش به دست #اشخاص_حیلهگر درست شد. این ما را هدایت میکند به اینکه نه زیر بار #صلح_تحمیلی برویم و نه زیر بار #حکمیت_تحمیلی.صحیفه امام ج۹ ص۳۰
📣در ایامی که شهر های کشور بمباران میشد برای امام خمینی (ره) پناه گاهی ساخته شد اما امام به پناهگاه نمی رفتند ومی گفتند: من زمانی می توانم به مردم خدمت کنم که زندگی ام مثل زندگی مردم باشد... یکبار از امام پرسیدیم این طور که نمی شود شما تا کی می خواهید اینجا بنشیند؟... امام به پیشانی خود اشاره کردند و 👈 گفتند تا موقعی که موشکی بخورد به اینجا...
📣نجف که بودیم آقا چشم شان ناراحت شده بود. دکتر آمد و چشم ایشان را دید و گفت که شما چند روز قرآن نخوانید و استراحت کنید، امام یکدفعه خندیدند و گفتند: دکتر من چشمم را برای قرآن خواندن میخواهم. چه فایدهای دارد اگر چشم داشته باشم و قرآن نخوانم. شما یک کاری بکنید که من قرآن بخوانم...
, منبع: کتاب خلوتی با خویش، ص۴۳
📣حقیقتاً خدا میداند که آن بزرگوار (امام خمینی) در این دنیای تاریک ظلمانی، مثل یک خورشید، چند صباحی آمد، درخشید و رفت، تا مردم بدانند که خورشیدی هم هست. دیگر بعد از ائمه و معصومین علیهمالسلام، ما و دیگران هم مثل آن آدم سراغ نداریم. انسانیت باید بفهمد که این گوهر در خزانهی الهی وجود دارد.امام اگر میدانست امری تكليف است، عمل میكرد. «برگرفته از بیانات رهبری»
#کتاب_چند_واحد_خمینی_شناسی
#ناصر_کاوه
#سرگذشت_یاران_واقعی_امام_خمینی
✨کنار اروند مینشینم. دستهایم را در این رود وحشی فرو میبرم، چشمهایم را میبندم و مسافر زمان میشوم. به دیماه 65 میروم👈 کربلای 4... تو را میبینم که رد ترکشی عمیق، بر پیشانیات نشسته و با لباسهای غواصی از آبهای اروند بیرون میآیی و پادر خاک عراق میگذاری.
✨اروند، عجیب دلشورهی تو را دارد!... با این همه، مانع رفتنت نمیشود و موج کوچکی را به سویت میفرستد و آن بوسهی خداحافظیاش میشود بر گامهای استوارت.تو میروی و او همه نگاه میشود و نگاههایش را پشت سرت میریزد و بدرقهات میکند. چشم باز میکنم و قلم به دست میگیرم تا هر آنچه را که از تو برایم گفتهاند روی کاغذ بیاورم. اشک اما پردهی چشمانم میشود. پلک میزنم؛ قطرهای از دل چشمانم میجوشد و در آبهای اروند میریزد. او، موج میزند؛ مـَد میکند. اروند دلتنگ محمد است😣
✨خرداد66 بود. عدنان و علی آمریکایی، در اردوگاه تکریت11، آسایشگاه به آسایشگاه دنبالت میگشتند. به آنها خبر رسیده بود که محمد رضایی از نیروهای اطلاعات و عملیات تیپ 21 امام رضا (ع) است. گفته بودند غواص راهنما بودهای و خطشکن. فهمیده بودند که پیش از اسارت، مجوز ورود چند بعثی به جهنم را صادر کردهای. بسیجی بودنت هم که بدجور آتش به جانشان انداخته بود؛ شده بودند گلولهی آتش. علی آمریکایی و عدنان که تا آن موقع آبشان توی یک جوی نمیرفت، سرمسألهی تو اتحادی پیدا کرده بودند که آن سرش ناپیدا. کل اردوگاه را زیر پای شان گذاشتند تا رسیدند به آسایشگاه شما...
✨یک دست لباس داشتی. همان را هم شسته بودی و منتظر بودی تا خشک شود. با لباس زیر توی آسایشگاه، کنار یکی از بچهها نشسته بودی و با هم حرف میزدید که علی آمریکایی آمد پشت پنجرهی آسایشگاه تان. اسم چند نفر را خواند. تو هم جزء آنها بودی. اسمت را که برد، دستت را بالا گرفتی. تا چشمهای سبزِ بیروحش به تو افتاد، حال گاو خشمگینی را پیدا کرد که پارچهای سرخ را نشانش داده باشند. در چشم بههم زدنی تمام بدنش به عرق نشست. دنبال یکی هم قد و قوارهی خودش میگشت؛ هیکلی، قدبلند، چهارشانه. باورش نمیشد آن همه حرف و حدیث پشت سر تو باشد؛ یک جوان 20ساله، متوسط قامت و لاغراندام. همهی حساب و کتابهایش را بههم ریخته بودی. چهرهی پرصلابت و نگاه آرامت که خبر از آرامش درونیات میداد، ناخن به روحش میکشید. هرچند همهی محاسباتش اشتباه از آب درآمده بود، ولی حداقل از یک چیز مطمئن شده بود که امثال تو، شیرهای در زنجیرند و نباید زنده بمانند. تو داشتی لباسهای خیست را میپوشیدی که آنها بر سرت ریختند و کتکزنان تو را از آسایشگاه بیرون بردند. پس از چند ساعت به آسایشگاه آوردنت. همه میدانستند که بدجور شکنجهات کردهاند. نگهبان صدایش را ته گلویش انداخت: از این به بعد کسی حق ندارد با محمد رمضان، ارتباط برقرار کند. حرف زدن با محمد رمضان، ممنوع. راه رفتن با محمد رمضان، ممنوع. و بایکوتت کردند. بعثیها تو را «محمد رمضان» صدا میکردند؛ رسم شان این بود که به جای بردن نام فامیل هر اسیر، نام پدر و پدربزرگش را میبردند. اسم پدر تو هم رمضانعلی بود و نام جدت غلامحسن...
✨بچهها دورتا دور آسایشگاه نشسته بودند. همه میدانستند معنی بایکوت چیست و شکستن آن چه مجازات سنگینی دارد. آنجا که خبری از پماد و مرهم و... نبود. دل شان میخواست بیایند و کنارت بنشینند تا حرفهای شان مرهمی باشد برای زخمهایت. ولی کسی طرفت نمیآمد. خودت هم میدانی دلیلش ترس نبود، بلکه هیچکس نمیخواست که بعثیها به خاطر شکستن بایکوت، به تو حساس شوند و بیشتر آزارت دهند. تو هم نمیخواستی جاسوسهای آسایشگاه، خبر بیشتری برای نگهبانها ببرند و آنها، همآسایشگاهی هایت را آزار دهند. ولی بچهها دست بردار نبودند و با اشارهی چشم و ابرو احوالت را میپرسیدند. همه طعم ضربههای عدنان و علی آمریکایی را چشیده بودند و میدانستند کشتن آدمها، برای این دو، از آب خوردن هم سادهتر است. کتک زدنهای عادیشان آدم را به حال ضعف و مرگ میانداخت، وای به وقتی که بخواهند شکنجهات کنند. آنها خوشحال بودند که تو هنوز زندهای!
✨راستی! چه زیبا نماز میخواندی با آن تن زخمی و کبود. آمده بودی توی حیاط؛ مثل همه. البته با یک تفاوت؛ کسی حق نداشت با تو راه برود یا حرف بزند. تک و تنها سرت را انداخته بودی پایین و با آن بدن مجروح، جلوی آسایشگاه تان راه میرفتی. «سیدمحسن»، نوجوان 16ساله از بچههای آسایشگاه کناریتان آمد کنارت و ایستاد به احوالپرسی. بایکوت بودنت به کنار، قانون اردوگاه اجازه نمیداد افراد آسایشگاههای مختلف با هم حرف بزنند. گفتی: «برو! محسن برو!»
✨ اما او گفت: «ول کن محمد! ته تهش کتکتم میزنند دیگر!»... تو نگران او بودی و او نگران تو. چند روز پشت سرهم میبردند و شکنجهات میدادند و با چوبهای قطور و کابلهای ضخیمِ فشارقوی برق، که در 3
لایه بهم بافته شده بود، وحشیانه به جانت میافتادند. میدانستند راه رسیدن به جهنم را برای دوستان شان کوتاه کردهای. میگفتند: بگو چه کسانی آن موقع همراهت بودند؟ بعد اتو را داغ میکردند و به پوستت میچسباندند و تو در جواب آنها نفسهایت را با ناله بیرون میدادی: «یا زهرا(س)... یا حسین(ع)...» بدنت میسوخت و تاول میزد. با کابل بر تاولهایت میکوبیدند و تاولها پاره میشدند. میگفتند: «باید به امام خمینی توهین کنی. بگو... » از درد به خود میپیچیدی و جواب میدادی: 👈 «یا زهرا(س)... یا حسین(ع)...» و نمیگفتی آنچه را که آنان مشتاق شنیدنش بودند و باران کابل و چوب بر پیکرت باریدن میگرفت. تَنشان که به عرق مینشست، نوشابههای خنک را قُلپ قُلپ از گلو پایین میدادند. میرفتند استراحت میکردند و ساعتی بعد دوباره بازمیگشتند. و باز ضربههای چوب بود و کابل و اتوی داغ و خدا بود و تو بودی و نالههای یا زهرا(س) و یا حسین(ع). یکی از بچهها به تو گفت: محمد! اینها میکشنت!😰
✨امام گفته: آنها که در اسارتند، اگر دشمن از آنها خواست که عکس مرا پاره کنند یا به من توهین کنند، این کار را انجام دهند. اما تو گفتی: «امام وظیفه داشته این حرف را بزند. اما من وظیفه ندارم برای اینکه جانم سالم بماند، به رهبرم توهین کنم.»... ضعیف شده بودی و بیرمق. چند روز پشت سرهم کتک و شکنجه توانی برایت نگذاشته بود. بدن رنجور و نیمهجانت را کشانکشان به سمت حمامها بردند. لباسهایت را درآوردند. بدن کبود، سوخته و تاول زدهات را زیر دوش آب داغ گذاشتند و با کابل بر آن کوبیدند. چند بطری شیشهای آوردند و به در و دیوار حمام کوبیدند. بطریها، شیشههای تیز و برندهای میشدند و کف حمام میریختند. تو را روی شیشهها میغلتاندند و با کابل بر بدنت میکوبیدند و با پوتینهای زمخت شان روی بدن رنجور و نحیفت میرفتند. شیشههای برنده، پوستت را میشکافتند و در گوشتت فرو میرفتند. خون، از تاولها، از سوختگیها، از زخمها، از ردپای خرده شیشهها بیرون میدویدند. همه چیز نشان میداد که واقعا تو را به حمام آوردهاند؛ به حمام خون.
✨میگفتند: باید به مسئولان مملکتت توهین کنی. اما تو مظلومانه ناله میکردی
و آن کابلها که حالا دیگر مَرکب لختههای خون شده بود، محکمتر از قبل برپیکرت فرود میآمد. صدای خِرِشخِرِشِ شیشهها، شکسته شدن استخوانها و نالههای ضعیفت نسیمی شده بود تا اهالی آسمان را نوید دهد که مسافری از فرزندان روحالله در راه است و تو ذره ذره به دروازهی بهشت نزدیک میشدی... نعره میزدند: باید به خمینی توهین کنی. بگو... و تو با آخرین نفسهایت جواب میدادی: «یا...ز...ه...ر...ا(س) یا...ح...س...ی...ن(ع)» کابلها قوس میگرفتند و با قدرت بر پیکرت مینشستند. گوشت و پوست بدنت با ضربههای کابل کنده میشد. کابلها به سمت بالا تاب برمیداشتند و تکههای پوست و گوشت بدنت را به سوی سقف و در و دیوار حمام پرتاب میکردند. بارها و بارها ازت پرسیدند: افسران و سربازان ما را تو کشتی. چه کسان دیگری همراهت بودند؟... نام ببر!... و تو که نای حرف زدن نداشتی، با اشارهی ابرو جواب میدادی: «نه!»
✨ از حمام آوردنت بیرون و با پارچه روی بدن پارهپاره و پر از زخم و سوختگیات، آب و نمک ریختند. آخرین نالههای جانسوزت، آرام، راه شان را به آسمان باز میکردند. عدنان که از مقاومت و سرسختی تو به ستوه آمده بود، فریاد زد: «تمامت میکنم!» آنگاه پیکر تو را به داخل حمام کشیدند. قالب صابونی را در دهانت گذاشتند و با پوتینهایشان آن را در حلقت فرو کردند. از حمام بیرون آوردنت و روی زمین خاکی اردوگاه انداختنت. بعد رفتند سراغ یکی از بچههای اردوگاه که از امداد و کمکهای اولیه سررشته داشت. او نبضت را گرفت. چهار، پنجبار در دقیقه بیشتر نمیزد. ضربان قلبت به حدی کند و ضعیف شده بود که شهادتت قطعی بود. صدایی که از گلویت بیرون میآمد، صدای نفس کشیدن نبود. صدای خُرخُر کردن بود. یک استخوان سالم در بدنت نمانده بود. هرطور دست و پایت را تکان میدادند به همان شکل باقی میماند. آخرین خُرخُر را که از گلو بیرون دادی، گفتند: «ماتَ.»؛ یعنی تمام کرد. یعنی شهید شدی! بعد پیکر بیجانت را روی سیم خاردارها انداختند و از آن عکس گرفتند تا بگویند تو در حال فرار بودهای و آنها مجبور شدهاند تو را بزنند!😱
✨تاخت و تازهای عدنان شروع شد. عربده میکشید و به سربازها دستور میداد. تمام اردوگاه به حالت آمادهباش درآمده بود. چند نفر دویدند و پتویی را از یکی از آسایشگاهها بیرون آوردند. یک پتوی راهراهِ سبز و سفید. از همان پتوهای زِبر اسرا. آسایشگاه به آسایشگاه میدویدند و دستور میدادند: «همه کف آسایشگاه دراز بکشند. سرها روی زمین. بلند کردن سر، ممنوع . نگاه کردن، ممنوع. صحبت کردن، ممنوع.»... هرچند درهای آسایشگاهها قفل بود، ولی میخواستند با این کارشان حصار
در حصار ایجاد کنند. این دستورات که از آسایشگاهی به آسایشگاه دیگر ابلاغ میشد، همه را متوجه این کرد که یا اتفاقی افتاده یا قرار است حادثهی مهمی رخ دهد. کنجکاوی عدهای، تحریک شده بود. خوب که نگاه میکردی، سرهایی را میدیدی که از پشت پنجرهی آسایشگاهها، چشم در حیاط اردوگاه میگرداندند تا آنچه که از آن منع شده بودند را ببینند. آنگاه تو افق نگاهشان میشدی؛ آن پتوی زِبر را دور تو پیچیده بودند و با سیمخاردار دورش را بسته بودند. سپس ماشینی آمد و تو را به نقطهی نامعلومی برد. بعد چند نفر از اسرا را به زور کتک و شکنجه، مجبور به امضای برگهای کردند تا طی گزارشی صوری به صلیب سرخ ادعا کنند؛ تو در حال فرار بودهای و آنها مجبور شدهاند تو را با گلوله بزنند! تعدادی از بچهها را هم به حمام فرستادند تا آثار جنایت شان را که به در و دیوار حمام مانده بود، پاک کنند....
✨ مرداد 81 بود. آن روز مشهدالرضا(ع) میزبان 22 شهید بود. یکی از آنها هم تو بودی. بالاخره بعد از پانزده سال به خانه برگشتی. پدرت آمده بود معراجالشهدا. 21 شهید آنجا بودند، ولی تو نبودی. حاج رمضانعلی پرسید: محمد رضایی کجاست؟... پاسخ شنید: پدر جان!... پیکر محمدت سالمِ سالم است. او را در سردخانه گذاشتهایم. حاجرمضانعلی، بین شهرهای فاروج و شیروان، درست در کنار جاده، مسجد امام سجاد(ع) را ساخته بود و جلوی مسجد برای خودش مزاری تهیه کرده بود. تو که آمدی، آن را داد به تو... روز تشییع پیکرت، مردم زیر تابوتت را گرفته بودند و تو را تا مزارت همراهی کردند. تشییع تمام شد؛ جمعیت تازه متوجهی خونابههایی شدند که از تابوتت گذشته و بر شانهی آنها چکیده بود!
#کتاب_خاطرات_دردناک_ #ناصر_کاوه
برشی اززندگی آزاده شهید, محمد رضایی
چند واحد👈 #خمینی_ شناسی (8)
♦️ آنهایی که خواب امریکا را میبینند خدا بیدارشان کند. صحیفه امام، ج ۱۹، ص ۲۳۰
♦️ حضرت روح الله: كرارا گفته ام كه روحانی نمای غير مهذب از #ساواكی خطرناكتر است... صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۹۰
♦️ سازش با ظالم، ظلم به مظلومین است. آنهایی که به ما می گویند سازش کنید یا جاهل هستند یا مزدور
صحیفه امام، ج ۱۸، ص ۵۰۰
♦️ شما هم عمال آمریکائید منتها ملتفت نیستید. یک عاملی داریم که مستقیماً از سفارت #آمریکا دستور می گیرد، یک عاملی داریم که برای او کار کند و خودش نمی فهمد، خود آدم نمی فهمد که برای کی دارد کار می کند.
صحیفه امام، ج ۱۳، ص۷۶
♦️ هر چه بیشتر ما خضوع بکنیم برای ظالم، ظالم بیشتر فشار میآورد. وقتی که مهیا بشویم برای جلوگیری از ظالم، ظالم عقب مینشیند. هر چه زیادتر #فشار بیاورید، او عقبتر مینشیند. یک قدم شما که عقب بنشینید، او جلو میآید. یک قدم شما جلو بروید، او عقب میرود. این #سنت_الهی است.
📚 صحیفه امام، ج ۱۰، ص ۱۳۰
♦️ آنهايى كه در خانه هاى #مجلل، راحت و بی درد آرميده اند و فارغ از همه رنجها و مصيبتهاى جان فرساى ستون محكم #انقلاب و پابرهنه هاى محروم، تنها #ناظر حوادث بوده اند و حتى از #دور هم دستى بر آتش نگرفته اند، نبايد به مسئوليت هاى #كليدى تكيه كنند، كه اگر به آن جا راه پيدا كنند چه بسا انقلاب را يكشبه بفروشند، و حاصل همه زحمات #ملت_ايران را بر باد دهند، چرا كه اينها #هرگز عمق راه طى شده را نديده اند و فرق و سينه #شكافته نظام و ملت را به دست از خدا بيخبران مشاهده نكرده اند و از همه زجرها و غربتهاى مبارزان و التهاب و بيقرارى #مجاهدان كه براى #مرگ و #نابودى_ظلم #بيگانگان دل به درياى بلا زدهاند، غافل و بيخبرند...صحيفه امام، ج ۲۰، ص ۳۳۴
♦️ میخواهی #ذلیل باشی؟ برو پیوند کن با #امریکا همه این حرفها تمام میشود، جنگ هیچ نمیشود؛ پیوند کن با شوروی، باز هم نمیشود! اما چی؟ این است که یک ملت عقب مانده و تا آخر توسری خورده #ضعیف.صحيفه امام، ج ۱۹، ص ۲۰۰
♦️ تا قطع تمام وابستگی ها به تمام ابرقدرت های شرق و غرب، مبارزات آشتی ناپذیرانه ملت ما علیه مستکبران ادامه دارد...
صحیفه امام، ج ۱۱، ص ۲۶۵
♦️ دوام وقوام جمهورى اسلامى ايران بر پايه سياست نه شرقى و نه غربى استوار است و عدول از اين سياست، #خيانت به اسلام و مسلمين و باعث #زوال عزت و اعتبار و استقلال كشور و ملت قهرمان ايران خواهد بود.
صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۱۵۵
♦️ تا خیانت بزرگان نباشد، دولتهای خارج نمی توانند تصرف بکنند. #خیانت هست که اسباب این میشود که اینها راهشان را باز میکنند؛ این خیانت است که راه آنها را باز میکنند. اگر یک دولت غیرخائن باشد، راه باز نمیشود بر آنها که بیایند منافع ما را ببرند.صحیفه امام، ج ۸، ص ۳۵۲
♦️ آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید ما فاتحه #دولت و #ملت را بخوانیم. آن روزی که رئیس جمهور ما خدای نخواسته از آن خوی کوخ نشینی بیرون برود و به #کاخ نشینی توجه بکند. آن روز است که #انحطاط برای خودو برای کسانی که با او تماس دارند پیدا می شود. ما در طول مشروطیت از این کاخ نشین ها خیلی صدمه خوردیم.صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۳۷۶
♦️ از شرّ رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم، لکن از شرّ تربیت یافتگان غرب وشرق به این زودی ها نجات نخواهیم یافت.
صحیفه امام، ج ۱۵، ص ۴۴۶
♦️حضرت امام خمینی (ره) : کاری بکنید که وقتی از اینجا بار بستید، در حضور خدای تبارک و تعالی با روسفیدی باشید.
برنامه سلوک ص 76
👈تحریف شخصیّت امام, تحریف راه امام ومنحرف کردن مسیر صراط مستقیم ملّت ایران است. 👈 اگر #راه_امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، #ملّت_ایران، #سیلی خواهد خورد.» امام خامنه ای
🌷 هدیه به روح پاک و ملکوتی عبد صالح، عارف وارسته، عالم عامل، حضرت امام خمینی(ره)👈 فاتحه مع الصلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼نامه عاشقانه امام خمینی به همسرش💕
📣سلام: امروز داستان👈 "فریبرز (3) " را برای شما عزیزان در نظر گرفته ام کمی طولانی است اما بسیا زیبا ودلنشین است... بنده رااز نظرات خود مطلع کنید, خوشحال میشوم...
🌷ارادتمند ناصرکاوه