✍ سلام علیکم
وقتی احتجاج با قرآن صورت میگیرد، آدمی بفکر می افتند، استفاده از آیه یرفع الله الذین امنوا منکم.... توسط یکی از سیاستمداران معروف در توجیح عبور از مشکلات با ارتفاع گرفتن از روشهای منسوخ!! را از چند جهت باید دید.
اول..آیه نمی گوید ارتفاع بگیرید میفرماید اگر اهل ایمان بودید و ما را باور کردید شما را بالا خواهم آورد پس توجیح کلام با این آیه جایگاهی ندارد.
یعنی میفرماید شما مرا(خداوند) را باور کنید نه غرب را، نه کدخدائی آمریکا را تا شما را بالا ببرم.
دوم... در وجود مشکلات در کشور ما شکی نیست اما در تشخیص منشاء آن جای تامل است.
دولت سیزدهم منشاء حل مشکلات در داخل(بطور مثال راه اندازی حدود ۹ هزار مرکز تولید تعطیل شده در دولت قبل) و در خارج(بطور مثال گشایش بسیاری از محدودیتها در مناسبات سیاسی و اقتصادی)و بسیاری اقدامات مفید دیگر بوده است پس اگر ارتفاع گرفتنی لازم بود توسط ایشان حاصل شده.
سوم....در این حدود سه سال جهاد انقلابی دولت رئیسی، روش دیپلماسی التماسی رفع تحریم منسوخ شده پس شعار عبور از روشهای منسوخ، شعار اجرا شده دولت رئیسی بود نه شعار نامزد جدید.
چهار....روش استفاده از کلمات آهنگین و جدید مانند (رقص دیپلماتیک)، روشی است که از ایشان در ابتدای حضور در مذاکرات هسته ای شاهد بوده ئیم ولی اثر مثبتی از آن ندیدیم.
پنج....شعار دیگر ایشان ...حل مسئله تحریم شرط گشایش اقتصادی است....یعنی همان شعار منسوخ شده روحانی ، حالا نظر یک تحلیلگر را ببینید👈 تحلیلگر ارشد موسسه فارین نتوورک: مهمترین هدف تحریم ایران، کاهش فروش نفت بود.اما صادرات نفت با تحریم ۶ برابر شده اما همچنان وعده انتخاباتی رفع تحریم است.
👌 این اتفاق در دولت آقای رئیسی اتفاق افتاده است.
👌 دادن آدرس های غلط و وعده های چرب و شیرین مانند باغ گلابی مشخصه امثال روحانی و همفکران اوست.
یادمان باشد...
🔹محمدباقر نوبخت دبیر حزب(فعال و همراه همیشگی روحانی) و محمود واعظی رئیس دفتر سیاسی این حزب(و رئیس دفتر روحانی) با علی لاریجانی درباره کاندیداتوری وی در انتخابات ریاست جمهوری دیدار و گفتگو کردند.
🔹لاریجانی هم برای شرکت در انتخابات ابراز تمایل کرده است.
👌 این سازگاری در حرکت و افکار و شعار ، سازگاری در روش اجرا هم هست، یعنی تلاش برای رکود در کشور برای تسلیم در برابر غرب و رفع تحریم( خیال خام)
👌 مراقب ترفندهای انحراف افکار عمومی باشیم.
ناصر نورمند
🌷چند واحد👈 #خمینی_شناسی (۳)
#تفاوت_غذای_امام_و_پاپ:👇
🔻ناهار امام یک غذای ایرانی به اسم آبگوشت بود و این همان غذایی بود که در آن روز دیگران هم از آن استفاده میکردند ، آیتاللّه خمینی بر سر سفره ای که به غیر از ایشان همسر ، پسر ، عروس و نوه هایشان بودند، نشسته و بعد از بر زبان آوردن نام خدا مقدار کمی غذا خوردند. مدت ناهار خوردن ایشان دقیقاً هفت دقیقه و چهل ثانیه بود و بعد بلافاصله به اتاق کارشان رفتند...
🔻من دو سال پیش یک بار موفق شدم ناهار خوردن «پاپ» را هم به چشم ببینم ، مجموعه غذاهایی که برای ایشان تدارک دیده بودند بر روی میزی به طول دوازده متر و به عرض دو و نیم متر چیده شده بود. هیچ نوع غذای ایتالیایی نبود که بر روی این میز نباشد و آن وقت حضرت پاپ بر سر این میز به تنهایی ناهار خود را میل کردند ، مدت ناهار خوردن ایشان یک ساعت و پنجاه دقیقه بود و بعد باقی غذای ایشان، آن طور که من فهمیدم، به کلی معدوم شد...
روزنامه فرانسوی - اطلاعات هفتگی - شماره ۱۹۲۴
┄┅┅┄┅┄ ┄🍃🌸🍃┄┅┄ ┅ ┅┄ ┄
🌺خاطراتی با امام🌺
🌷«ارنست کارديناله»، کشيش مسيحي و وزير آموزش و پرورش دولت انقلابي ساندنيستهاي نيکاراگوئه، شرح دیدار خود با بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی و پاپ، رهبر کاتولیکهای جهان را اینگونه بیان میدارد: «بعد از انقلاب نيکاراگوئه، به شدت تحت محاصره اقتصادي بوديم و نيشکر - که مهمترين منبع درآمد ارزي کشور ما بود - از ما خريداري نميشد. وضعيت بسيار بغرنج و مبهمي داشتيم. در سفري به ايران، خدمت رهبر انقلاب اسلامي رسيدم. از کوچههاي پرپيچ و خم جماران گذشتم.
🌷خانه رهبر انقلاب را در نهايت سادگي يافتم. مردي که شرق و غرب را به لرزه انداخته بود، پيرمردي است با لباس ساده در اتاقي كوچك. تنها حرفي که ايشان گفتند، اين بود: «ما در کنار مبارزان عليه ستمکاران هستيم». اين سخن قوت قلبي بود که با هيچچيز قابلقياس نيست. در ادامه سفر به مقر پاپ، رهبر کاتوليکهاي جهان رفتم. آن کاخ تو در تو و آن مقر باشکوه، آن لباسهاي گرانقيمت و فاخر و رفتار تند و برخورد تلخ پاپ که گفت: «اگر ميخواهي کمکي از جانب کليسا به شما بشود، نبايد به سياست، کاري داشته باشيد و همچنين با آمريکا درنيفتيد.» من گفتم: « رهبر من قاعدتا بايد شما باشيد، اما نيستيد. رهبر من امام خميني است که به آن سادگي زندگي ميکند و واقعا راه حضرت مسيح (علیهالسلام) را ميرود و با آمريکا دشمن است. اگر حضرت مسيح (علیهالسلام) حالا بود، رفتار امام خميني [قدسسره] را داشت.» این تصویری نقشبسته در دل و جان یک غیرمسلمان است که حقیقت دین خویش را در حضرت امام متجلی میبیند
🌺امام خمینی(ره):👈 مسئولان وظیفه دارند با پابرهنهها😰 همنشین شوند
💥 همهی مدیران و کارگزاران و رهبران و روحانیون نظام و حکومت عدل موظفند که با فقرا ومستمندان و پابرهنه ها بیشتر حشر و نشر و جلسه و مراوده و معارفه و رفاقت داشته باشند تا متمکنین و مرفهین، و در کنار مستمندان و پابرهنهها بودن و خود را در عرض آنان دانستن و قرار دادن، افتخار بزرگی است که نصیب اولیا شده و عملًا به شبهات و القائات خاتمه میدهد...
صحیفه نور،ج ۲۰،ص ۱۲۹
#کتاب_چند_واحد_خمینی_شناسی #ناصر_کاوه
◾️ السَّلامُ عَلَیکَ یا روحَ اللهِ
🔰 جامع ترین لیست آثار امام خمینی (ره) در ایتا
◾️ ۵۰ عنوان کتاب از کتابهای بنیان گذار انقلاب
🔻 تألیفات فارسی امام خمینی (ره)
۱. اسرار نماز 👈 دانلود
۲. ترجمه آداب الصلاه 👈 دانلود
۳. ترجمه تحریر الوسیله (۴ جلد) 👈 دانلود
۴. ترجمه مصباح الهدایه 👈 دانلود
۵. تفسیر سوره حمد 👈 دانلود
۶. تقریرات فلسفه (۳ جلد) 👈 دانلود
۷. توضیح المسائل 👈 دانلود
۸. دیوان امام خمینی 👈 دانلود
۹. سبوی عشق 👈 دانلود
۱۰. صحیفه انقلاب (وصیت نامه امام) 👈 دانلود
۱۱. صحیفه نور / صحیفه امام (۲۲جلد) 👈 دانلود
۱۲. شرح چهل حدیث 👈 دانلود
۱۳. شرح حدیث جنود عقل و جهل 👈 دانلود
۱۴. شرح دعای سحر 👈 دانلود
۱۵. مناسک حج 👈دانلود
۱۶. منشور روحانیت 👈 دانلود
۱۷. نقطه عطف 👈 دانلود
۱۸. ولایت فقیه 👈 دانلود
۱۹. ولایت فقیه و جهاد اکبر 👈 دانلود
۲۰. کشف اسرار 👈 دانلود
🔻 تألیفات عربی امام خمینی (ره)
۲۱. آداب الصلاة 👈 دانلود
۲۲. الاستصحاب 👈 دانلود
۲۳. الاجتهاد و التقلید 👈 دانلود
۲۴. انوار الهدایة (۲ جلد) 👈 دانلود
۲۵. بدائع الدرر فی قاعدة نفي الضرر 👈 دانلود
۲۶. تحریر الوسیله (۲ جلد) 👈 دانلود
۲۷. التعلیقة على الفوائد الرضوية 👈 دانلود
۲۸. التعلیقة على فصوص الحكم 👈 دانلود
۲۹. التعلیقة على العروة الوثقى 👈 دانلود
۳۰. التعلیقة على وسيلة النجاة 👈 دانلود
۳۱. تقریرات کتاب البیع (۱۱ جلد)👈 دانلود
۳۲. التعادل و التراجیح 👈 دانلود
۳۳. جواهر الاصول (۶ جلد) 👈 دانلود
۳۴. الرسائل العشرة 👈 دانلود
۳۵. سر الصلاة (صلاة العارفين) 👈 دانلود
۳۶. شرح دعاء السحر 👈 دانلود
۳۷. الخلل فی الصلاة 👈 دانلود
۳۸. لمحات الاصول 👈 دانلود
۳۹. الطلب و الإرادة 👈 دانلود
۴۰. کتاب البیع (۵ جلد) 👈 دانلود
۴۱. مصباح الهدایه 👈 دانلود
۴۲. المکاسب المحرمه (۲ جلد) 👈 دانلود
۴۳. ولایة الفقيه (من كتاب البيع) 👈 دانلود
۴۴. کتاب الطهاره 👈 دانلود
🔻 درباره امام خمینی (ره) و اندیشه ایشان
۴۵. الف لام خمینی 👈 دانلود
۴۶. یک ساغر از هزار 👈 دانلود
۴۷. روح عرفانی روح الله 👈 دانلود
۴۸. زن در اندیشه امام خمینی 👈دانلود
۴۹. امام خمینی، آینه مهر و قهر 👈 دانلود
۵۰. سیر مطالعاتی آثار امام خمینی 👈 دانلود
۵۱. بر کرانه کتاب شرح چهل حدیث 👈 دانلود
۵۲. اربعین حدیث (شرح حدیث اول) 👈 دانلود
۵۳. بررسی نظریات رجالی امام خمینی 👈 دانلود
۵۴. سلوک ذیل شخصیت امام خمینی 👈 دانلود
♻️ در ثواب نشر این لیست سهیم باشیم
ا•┈┈••••✾•▪️•✾•••┈┈•ا
تسنیم، بزرگترین کتابخانه علوم اسلامی در بستر ایتا 👈 عضو شوید
🆔 @tasnim_pdf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ اینگونه دختر عالمه تربیت کنیم
آب دستتونه بذارید زمین، محصول تربیت سیدنا الشهید، رئیسی مظلوم و همسر مکرمه عالمه را ببینید ...
🌹🔹 ویژگی های گفته نشده شهید جمهور، در بیان دختر فاضله ی ایشان در سوگواره شهیدان پرواز اردیبهشت
▪️ مراسم گرامیداشت شهدای خدمت، جامعه بانوان مشهد
🔰 حسینیه آیت الله شیرازی مشهد
🔸 پنجشنبه ۱۰خرداد
#متقی_سیاستمدار
#متعهد_به_ولایت
#همسر_مکرمه_عالمه
#دختر_فاضله
🌷چند واحد👈 #خمینی_شناسی (۴)
#ناصرکاوه
☀️هنگام بمباران تهران در اواخر جنگ نیز که برای مدتی، تهران مورد تهاجم موشکی دشمن قرار داشت، روزانه گاهی بیش از ده موشک به تهران اصابت می کرد و تعداد زیادی از آنهایک خط منحنی را در شعاعی نزدیک به جماران تشکیل می دادند... اکثر ساکنان تهران و شمیران به شهرهای امن پناه برده بودند، ولی حضرت امام (ره) به هیچ وجه در محل اقامت و در انجام کارها و برنامه های روزانه شان کمترین تغییری ندادند. حتی محل نشستنه شان در اتاق که دراتاق که تقریبا پشت شیشه بود عوض نشد... تنها کاری که در محل اقامت حضرت شان انجام شد، چسباندن نوار چسب به شیشه ها بود. ایشان هرگز به پناهگاهی که ظاهرا به خاطر ممانعت نکردن امام (ره) تحت عنوان دیگری در نزدیک محل اقامت شان ساخته بودند نرفتند. بعدهم با توجه به اینکه با دستگاه مخصوصی به طور مداوم، قلب حضرت امام (ره) تحت کنترل بود و کمترین تغییر در تپش قلب مبارکشان، روی صفحه مانیتور منعکس و ثبت می شد، از یکی از پزشکان مراقب، تحقیق کردم معلوم شد که این حوادث و صداهای مهیب که برای یک لحظه هم که شده، قلب همه را تکان می داد، در مورد حضرت امام(ره) که مصداق بارز «كالجبل الراسخ لاتحركه العواصف بودند»، نه فقط در ظاهر چهره پرصلابتشان کمترین تغییری ایجاد نمی کرد، حتی در دستگاه های عصبی و قلب آکنده از ایمان و توکل شان نیز هیچگونه لرزشی به وجود نمی آورد..
. چرا که او به حقیقت «لن يصيبنا إلا ما كتب الله علينا» واصل شده وضمیر آرام و قلب مطمئن او بار سفر آخرت را بربسته بود و لحظه مرگ خود را آغاز حیات راستین خویش می دانست وچون فقط از خدا می ترسید و تنها اراده او را حاکم بر هستی یافته بود، دیگر در وجودش جایی برای ترس جز از او یافت نمیشد.... راوی: محمد حسین رحیمیان
منبع: کتاب: برداشته هایی از سیره امام خمینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗨️رسانه عربی بررسی میکند: این روزها کدام موشک ایرانی مرزهای شمالی اسرائیل را به آتش کشیده و به بزرگترین نگرانی ارتش اسرائیل تبدیل شده است؟🇮🇷
در دایره دوازده برج تمام
یک ماه مبارک است، آن هم رویت
امام هم فی البداهه این رباعی را در پاسخ او سرود:
گشود چشم نگارم ز خواب ناز از هم
نظر کنید درِ فتنه گشت باز از هم
تو در نماز جماعت نرو که می ترسم
کُشی امام و بپاشی صف نماز از هم
مواظب شعرها باشید
امام شعرهایش را اکثرا در حین قدم زدن می سرود و در گوشه روزنامه ها می نوشت. در واقع، امام به همان روانی حرف زدن، شعر می سرود؛ فقط ممکن بود یکی دو خط خوردگی پیدا کند؛ همان طور که در دست نوشته هایش که کنار شعرهایش چاپ شده، می بینید. گاهی به احمد آقا توصیه می کردم که مواظب باشد تا اگر وی شعری نوشت، گم نشود؛ چون نگران بودم که امام بعد از آن که شعر را نوشت، پشیمان شود یا آبی رویش بریزد یا بچه برود و آن را پاره کند و گاهی هم که دیر می جنبیدیم، روزنامه ها را می بردند و شعرها هم از دست می رفت.8
ورزش را دوست داشت
امام ورزش را دوست داشت؛ ولی رشته خاصی را ترجیح نمی داد؛ شاید بشود گفت که به کشتی و ورزش باستانی، بیشتر علاقه داشت؛ ولی ژیمناستیک، بیشتر از سایر ورزش ها، نظر ایشان را جلب می کرد. در پرش طول و ارتفاع، خودش در کودکی تمرین می کرد و دو دست و یک پای او بر اثر همین ورزش، شکسته بود. بیش از ده جای سر و چند جای پیشانی وی نیز شکستگی داشت. امام تا همین اواخر روزی یک ساعت و نیم پیاده روی می کرد و حرکت های ورزشی را به راحتی انجام می داد و مرتب حرکاتی را که پزشکان برای کمردرد و پادرد، تجویز کرده بودند، انجام می داد.9
من از این بازوها خوشم می آید
وقتی امام در اوایل انقلاب از تهران به قم رفت، قشرهای مختلف به دیدار وی می آمدند. روزی عده ای از کشتی گیران با بدن های ورزیده و پیراهن های آستین کوتاه، خدمت امام رسیدند. امام آنها را مورد تفقد خاصی قرار داد و بیاناتی راجع به اهمیت ورزش و این که عقل سالم در بدن سالم است، ایراد فرمود و به ورزشکاران هم که دچار تعجب شده بودند، اجازه داد تا اظهاراتی بکنند. [امام در این دیدار]، با خنده اظهار داشت: من از این بازوهای شما خوشم می آید.10
ورزش با لباس روحانیت
مرحوم سید احمد خمینی در زمان حیات امام در مصاحبه ای گفت: امام ما را در انتخاب کارمان آزاد می گذاشت؛ مثلاً من علاقه زیادی به فوتبال داشتم و بر سر آن، چندین بار دست هایم شکست که هنوز آثار آن هست. آن موقع ها ما هم در قم اطلاع داشتیم که وی بهترین فوتبالیست دبیرستان خود است. پدری که برای سلامتی خود ده ها سال پیش این ورزش مهم را با حفظ لباس روحانیت انجام می داد، طبیعی است که کاری به انجام آن توسط فرزند دبیرستانی خود نداشته باشد و آن را جهت ورزیدگی بدن، برای او لازم بداند؛ به خصوص که مورد علاقه او هم بوده است.11
انگار وارد بهشت شده اید
وارد اتاق امام که می شدید، انگار وارد بهشت شده اید؛ چون بوی عطر می داد؛ به خاطر این که او چند بار عطر استفاده می کرد. گاهی ما در منزل، کار آشپزخانه را انجام می دادیم و بعد چراغ را خاموش می کردیم و می رفتیم خدمت امام؛ وقتی می نشستیم، امام سرش را برمی گرداند و می گفت: ناهار فلان خورشت را دارید؟ غیرمستقیم می خواستند بگویند که بوی سبزی می دهی؛ البته هیچ وقتی چیزی به ما نمی گفتند؛ حتی یک دفعه گفتم: شما چقدر باید ما را تحمل کنید؛ چون نمی خواستند خلاف بگویند، می گفتند: خوب تحمل می کنم.12
بهترین عطر را انتخاب می کرد
امام نمونه کامل ساده زیستی، قناعت و صرفه جویی در استفاده از امکانات زندگی بودند؛ ولی همیشه فضای محیط زندگی، اتاق کار و محل عبادت و خواب وی، از بوی دل انگیز عطرهای بسیار خوشبو، آکنده بود و در زمینه نظافت و پاکیزگی و استفاده از بهترین عطرها، در حد کمال مقید بود.
وقتی دوستان امام از دور و نزدیک، انواع عطرهای داخلی و خارجی را به محضر وی اهدا می کردند، امام تنها در این زمینه بود که با ذوق سرشار و زیباپسند خود، بهترین ها را انتخاب می کرد.13
همیشه لبخند داشت
معمولاً اوقات استراحت امام، به آن جا می رفتیم؛ گاهی اوقات قبل از نماز مغرب و عشا و گاهی بعد از اخبار و گاهی هم صبح ها قبل از رفتن به مدرسه. وقتی وارد اتاق وی می شدم، احساس می کردم که امام، سراپا غرق در شادی شده و با لبخند، جواب سلام مرا می دهد. این لبخند شیرین آقا هیچ گاه فراموشم نخواهم شد؛ البته امام در هنگام دیدار با هر یک از نزدیکان خویش، همین گونه عمل می کرد و هیچ تفاوتی در ابراز علاقه اش دیده نمی شد.14
امروز بوسم تلخ است
امام به ندرت می خندید و همیشه به جای خنده بلند، تبسم می کرد؛ چون خنده بلند و قهقهه، کراهت دارد. یک روز علی (نوه امام) دلش نمی خواست پیش امام بماند. امام به او گفت: علی جان! بیا حالا یک بوسی به من بده و بعد برو. علی گفت: امروز بوسم تلخ است. امام هم خنده اش گرفت و خیلی زیبا خندید و گفت: خوب ببرش.15
راوی: آیت الله جوادی آملی.
هیچگاه به دنبال ذخیره اموال نبودند
حضرت امام نه از جهت خانوادگی و از طریق ارث پدری دست خالی بودند و نه از نظر توان و امکانات برای رسیدن به یک زندگی مرفه و دستشان بسته بود. با این حال زمین موروثی شان را به کشاورزان و افراد مستمند بخشیدند و املاک و خانه های متعددی که از سوی مومنان و شیفتگان شان، نه به عنوان وجوه شرعیه، بلکه به عنوان نذر هدیه _ چه قبل از پیروزی انقلاب چه بعد از آن _ به حضرت شان تقدیم می شد، آن ها را نیز، بعد از قبول، به افراد مستحق و موسسه های خیریه اهدا میکردند. از جمله اینکه چند باغ وسیع، که هکتارها مساحت داشت، به عنوان هدیه به حضرت امام تقدیم شده بود که معظم له بعد از قبول دستور فرمودند که همه آن به کشاورزانی که روی آن کار می کردند واگذار شود و بالاخره تنها خانه ملکی حضرت امام همان خانه محقری است که زمان طلبگی در محله یخچال قاضی قم تهیه کرده بودند؛ محله ای که در آن زمان تقریباً آخرین نقطه مسکونی شهر قم بود. و این خانه نیز _ چه در مدتی که حضرت شان در تبعید و در نجف اشرف بودند و چه بعد از انقلاب تاکنون _ به صورت محل مراجعه مردم و طلاب در ارتباط با امور شرعیه و مصالح عامه مورد استفاده همگان بوده و است.
منبع: در سایه آفتاب « یادها و یادداشت هایی از زندگی امام خمینی (ره) »، صفحه ۷۹.
راوی: محمد حسن رحیمیان.
از دینتان برای دنیای من صرف نکنید
در اوایل نهضت مقدس اسلامی روزهایی که مرجعیت و ریاست امام به اوج اعلا می رسید روزی در مقام نصیحت و موعظه به جمعی از اصحاب بیت خود فرمودند: «اگر ریاست و دنیایی در کار باشد برای شما نیست. اگر عاقل هستید از دینتان برای دنیا من صرف نکنید. در دینتان محکم و درستکار باشید».
منبع: برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره)؛ جلد پنج، صفحه ۱۸۸.
راوی: آیت الله بنی فضل.
خود دنیا کدورت است
وقتی می خواستم برای معالجه به خارج بروم برای کسب اجازه خدمت امام مشرف شدم در آنجا ضمن تعریف ماوقع شب فاجعۀ هفت تیر، عرض کردم بعد از این جریان برای من یک کابوسی پیش آمده و آن کابوس این است که در خواب می بینم اقامۀ نماز شده، همه دارند نماز جماعت می خوانند تا من می روم نماز بخوانم، نماز تمام می شود یا می روم وضو بگیرم، به مجرد اینکه به آب می رسم آن همه آب خشک می شود و این امر روح مرا شدیداً آزار می دهد. شما بفرمایید این کدورت و تاریکی از کجاست؟ امام بدون اینکه لحظه ای فکر کنند فرمودند: «زندگی خود کدورت است. دنیا خود کدورت است».
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد یک، صفحه ۲۸۹.
من هیچ ندارم
اولین خبرنگاری که توانست از آیة اللّه خمینی عکس بگیرد، در حالی که او لبخندی بر لب داشته باشد، من بودم. لبخند آیة اللّه، به خاطر سؤالی بود که یک خبرنگار فرانسوی از او کرد. او پرسید: شایع است که آیة اللّه خمینی خیلی پول دار هستند و حتی از شاه هم بیشتر پول دارند؛ آیا این درست است؟ وی لبخندی زد و اظهار داشت: من هیچ ندارم و آن چه را هم دارم، متعلق به مردم ایران است.16
1. برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج 3، ص 278.
2. همان، ص 164.
3. در سایه آفتاب، ص 178.
4. برداشته هایی از سیره امام خمینی، ج 1، ص 10.
5. همان، ج 3، ص 288.
6. همان، ج 1، ص 35.
7. باده عشق، ص 3.
8. برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج 2، ص 176.
9. پا به پای آفتاب، ج 1، ص 81، ج، ص 170.
10. برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج 2، ص 167.
11. همان، ج 1، ص 36.
12. برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج 2، ص 162.
13. همان، ص 163.
14. برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج1، ص 18.
15. همان، ج 1، ص 25.
16. مهر و قهر، ص 224.
برای من تشریفات نگذارید
ملاقات های مسوولین و شخصیتها با امام در یک اتاق کوچک سه در چهار انجام می شد و کسی از محتوای حرفهای رد و بدل شده اطلاعی نداشت. بارها مردم تقاضا کرده بودند که ملاقاتهای خصوصی امام با شخصیتهای سیاسی و بعضاً جهانی را جهت حفظ در تاریخ ضبط و فیلمبرداری کنیم اما می دانستیم که امام در این امور مانع ما می شوند و راضی به نصب دوربین فیلمبرداری در اتاقشان نیستند و این کار را تشریفات می دانند. حدود یک سال در مورد این قضیه با ایشان صحبت کردم تا اینکه پذیرفتند این کار صورت بگیرد. در یک فرصت دو، سه روزه که امام ملاقات نداشتند با همکاری برادران صدا و سیما وسایل فیلمبرداری را در اتاق ایشان نصب کردیم. یک روز صبح که امام طبق روال قبلی جهت ملاقات وارد اتاق شدند تا چشمشان به سقف افتاد و وسایل فیلمبرداری از جمله چند پروژکتور را که به سقف نصب شده بود دیدند ناراحت شده و فرمودند: «همین امروز این وسایل را از اتاق من جمع کنید و برای من در این آخر عمری تشریفات نگذارید من احتیاج به این کارها ندارم.» و ما مجبور شدیم بلافاصله از برادران سیما بخواهیم که وسایلشان را جمع کرده و ببرند. وقتی وسایل جمع آوری شد آثار کندن و جوشکاری پروژکتورها در سقف باقی مانده بود. می خواستیم سقف را رنگ بزنیم، گفتیم ممکن است امام اشکال بگیرند که به چه مناسبت خراب کردید که حالا می خواهید اصلاح بکنید لذا از ایشان سوال کردم که آیا اجازه می دهید که جای این جوشکاریها را رنگ بزنیم فرمودند: «احتیاجی نیست» آثار این وسایل هنوز هم بر سقف این اتاق قابل مشاهده است.
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه ۱۴۸.
راوی: حجه الاسلام انصاری کرمانی.
با افراد متمول گرم نمی گرفتند
آقا معتقد بودند که یک ملَا نباید با طبقه بسیار مرفه جامعه گرم بگیرد زیرا زندگی طلبگی و آخوندی بسیار ساده و تنها در حد رفع حاجت اولیه زندگی است. زمانی که پسرعموهای اعرابی، آقایان حاج میرزا علی و حاج آقا محسن رضایی، که از تجار متمول قم به شمار میآمده و کارخانه یخ را به قم وارد کرده بودند، به همراه اعرابی نزد آقا آمدند تا حساب شرعیه خود را بپردازند؛ از آقا می خواهند تا رساله شان را در اختیار ایشان قرار دهد. آقا در پاسخ میگویند: «در مغازه ها موجود است. تهیه فرمایید.» زمانی که پسرعموها علت این پاسخ را جویا شدند اعرابی پاسخ میدهد: «ایشان پولی برای چاپ رساله خود نمی دهند تا آن را خریده و به افراد بدهند.» در آن زمان زندگی روحانیون در همین اندازه بود.
منبع: گذر ایام، خاطرات خانم فریده مصطفوی(دختر امام (ره) )، صفحه ۸۶.
تا زنده هستم حق ندارید
یک روز که گروه زیادی از اقشار مختلف مردم با امام ملاقات داشتند. وقتی امام وارد حسینیه ی جماران شدند، با ابراز احساسات شدید مردم روبهرو شدند؛ اما برای لحظاتی بدون توجه به احساسات مردم به طبقه ی بالای حسینیه خیره شدند، چون احساس می کردند در وضع حسینیه تغییری پیش آمده است. پس از آن امام متوجه مردم شده به ابراز احساسات آن ها پاسخ دادند. ملاقات تمام شد و مردم رفتند. بعد از ملاقات همین که وارد اتاق شان شدند. با عصبانیت فرمودند: «در حسینیه چه کار میکنید؟» آقایان رسولی و صانعی گفتند: «آقا! طبقه ی بالای حسینیه را گچ کاری میکنیم.» امام با عصبانیت فرمودند: «بگذارید من بمیرم و شما بعد از من این کار را بکنید. تا زنده هستم حق ندارید بدون اجازه ی من در محدوده ی زندگی ام کاری انجام بدهید.» ما هم از همان موقع این کار را تعطیل و به گچ کار گفتیم: «دست نگه دارید که از این به بعد ادامه ی کار حرام است.» این محل از حسینیه هنوز به صورت نیمه کاره باقی مانده و قابل مشاهده است.»
منبع: زمانی برای خدا (نگاهی به سبک زندگی امام خمینی (ره) به روایت خاطره)؛ به قلم غلامرضا شریعتی مهر، صفحه ۳۷.
راوی: تا مرز عصمت، صفحه ۸۵، به نقل از حجت الاسلام محمدعلی انصاری کرمانی.
به فکر ارتباط با ثروتمندان نبودند
در بعضی از افراد پیدا می شد که سعی می کردند انس با عوام و تحصیل درآمدهای دنیایی را از راه ارتباط با عوام را یک نحوه کمال و نبوغ برای خود بدانند. اما امام این رویه را به شدت محکوم کرده و در درس عموماً و در موعظه های پایان درس خصوصاً این روش را می کوبیدند و هرگز به فکر این نبودند که با ثروتمندان و زراندوزان دنیا نزدیک باشند؛ لذا مرجعیت به خدمت ایشان رفت، بدون اینکه ادعای زعامت داشته باشند.
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد سه، صفحه ۲۷۲.
خاطراتی شیرین از زندگی امام خمینی (ره)
خرداد ماه هر سال که می رسد، داغی تازه در دل مردم ایران زنده می شود؛ داغی که هیچ گاه فراموش نخواهد شد. در خرداد ماه سال 68، ایران، شخصیتی را از دست داد که دیگر مانندی برای او نخواهد یافت. او با قلبی آرام از میان ما رفت و ما را با انبوهی از یادها و خاطرات خود، تنها گذاشت. با هم گوشه ای از این خاطرات را مرور می کنیم.
دوستان قدیمی
یکی از شب ها در حرم مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام، جماعتی از دانشجویان مسلمان اروپا برای دیدار با امام آمده بودند که ظاهر آنها، یک ظاهر ناپسندی در محیط ما بود؛ چه از نظر وضع و قیافه و لباس و چه از نظر طرز برخورد و صحبت؛ اما ما شاهد بودیم که امام به گونه ای با آنان برخورد کرد که گویی با دوستان قدیمی اش نشسته و مشغول صحبت است. آنها آن چنان مجذوب امام بودند که پس از چند دقیقه صحبت، با یک دنیا نیرو، ایمان و امید، از کنار وی برخاستند.1
یک مرجع بزرگ در خدمت چند نوجوان
زمانی که امام در پاریس بود، اغلب در آن جا می دیدم که او برای 5 یا 6 نوجوان دختر و پسر، جلسه ای ترتیب داده، با آنها صحبت می کند و برای آماده کردن و روشن کردن آنها، وقتی طولانی صرف می کند. گاهی من تعجب می کردم از این که مثلاً یک مرجع بزرگ، نشسته و برای عده ای نوجوان، اوضاع سیاسی را تحلیل و یا اسلام را تشریح می کند.2
می ترسم دردتان بیاید!
انگشت شست دست حضرت امام مقداری درد داشت. دکتر عارفی، پزشک متخصصی را آورده بود. پزشک مزبور در ضمن سؤال ها و معاینه ها، دو دستش را جلو آورد و گفت: دست های مرا فشار دهید. حضرت امام با لحنی خاص که به هنگام شوخی و طنز به کار می بردند، با ملاحت و شیرینی ویژه ای فرمود: می ترسم دردتان بیاید و به دنبال آن، تبسم زیبا و دل نشینی بر لبان مبارکشان نقش بست.3
این میز را بخور!
دکتر گفت: برو به امام بگو به خاطر این که کمتر دارو بخورید، باید این یک سیخ کباب را میل کنید. امام فرمود: نمی خورم. به دکتر که گفتم، گفت: به امام بگو برای این که فلان قرص را نخورید، کباب را بخورید. مطلب را به امام گفتم. او یک نگاهی به من کرد و فرمود: این میز را بخور. گفتم: بله آقا؟ فرمود: این میز را بخور. حاج احمد آقا و نوه امام (خانم اعرابی) هم بودند که زدند زیر خنده. خود امام هم خندید و بعد گفتم: آقا من که نمی توانم میز را بخورم. امام فرمود: همان طور که تو نمی توانی این میز را بخوری، من هم نمی توانم هر روز کباب بخورم.4
این هم مال ننه ات!
من که از زیارت ایشان سیر نمی شدم، یک بار دیگر خودم را در صف دست بوسی جا زدم و دست وی را بوسیدم و از امام یک سکه یک ریالی متبرکی دریافت کردم. دفعه سوم، امام، مرا که نفر آخر بودم، دید و تبسمی کرد. گفتم: آقا برای ننه ام که مریض است، به قصد تبرک و شفای او، سکه متبرک می خواهم. امام ضمن تبسم شیرینی، چند سکه را که در داخل ظرف مانده بود، در دستم ریخت و با مهربانی و تبسم به مزاح فرمود: بیا این هم مال ننه ات.5
تو شهید نشدی!
امام به آقا مسیح، نوه شان که از جبهه برگشته و به خدمت امام رسیده بود، گفت: تو شهید نشدی که بنیاد شهید ما را یک سفر به سوریه بفرستد!6
از خویشتن خویش، گذر باید کرد
زمانی که به اقتضای رشته تحصیلی، یکی از متون فلسفی را می خواندم، بعضی عبارات دشوار و مبهم کتاب را در مواقع مناسب با حضرت امام در میان می گذاشتم. این پرسش و پاسخ، به جلسه درس بیست دقیقه ای تبدیل شد. یک روز صبح که برای شروع درس خدمت وی رسیدم، دریافتم که وی با یک رباعی به طنز هشدارم داده است:
فاطی که فنون فلسفه می خواند
از فلسفه، فاء و لام و سین می داند
امید من آن است که با نور خدا
خود را ز حجاب فلسفه برهاند
پس از دریافت این رباعی، اصرار مجدانه من آغاز شد و درخواست ابیات دیگری کردم و چند روز بعد این بیت ها سروده شد:
فاطی! به سوی دوست، سفر باید کرد
از خویشتن خویش، گذر باید کرد
هر معرفتی که بوی هستیّ تو داد
دیوی است به ره، از آن حذر باید کرد7
شعر فی البداهه
مرحوم آقای واعظ زاده خوانساری که از عالمان و بزرگان عرفان و اهل منبر بود و با امام خیلی مأنوس بود، یک روز به من گفت: آقای برهانی! امروز بیا به زیارت حاج آقا روح اللّه برویم. به محضر امام رفتیم. با توجه به سوابق رفاقتی که این دو با هم داشتند، امام به او فرمود: آقای واعظ زاده! ما به خاطر رفاقت با شما، همیشه بهره ای را هم می بردیم؛ چه از مباحث علمی و چه از اشعار ادبی؛ تا امام این را فرمود، مرحوم واعظ زاده رباعی زیر را خواند:
گیرد همه کس کمند و من گیسویت
جوید همه کس هلال و من ابرویت
با خاطراتی از امام خمینی(ره) / میخواهید از من رضاشاه درست کنید؟ مروری بر بخشی از خاطرات نزدیکان و اطرافیان امام خمینی(ره) نشان می دهد ایشان به جدّ مخالف اشرافی گری و دنیاپرستی بودند و از تکلف و تشریفات عصبانی می شدند. امام(ره) به مسئولین گفتند: «هر زمان که روحیۀ کاخ نشینی پیدا کردید، نه تنها باید فاتحۀ انقلاب حتی باید فاتح اسلام را بخوانید!»
در ادامه برخی از خاطرات اطرافیان امام(ره) را می خوانید:
می خواهید از من رضاشاه درست کنید؟
خانه امام متعلق به آقای امام جمارانی است. خوب، چون رفت و آمد زیاد دارند. خانم هم رفت و آمد زیاد دارند، این خانه کوچک است و طبعاً امام نمی توانند به کارهای روزمره برسند. بعد از مدتی تصمیم گرفته شد، خانه ای جنب اینجا اجاره کنیم، که ایشان به کارهایشان برسند. اول ایشان اکراه داشتند، بعد ما رفتیم یک جایی را اجاره کردیم، یک ساختمان آجری قدیمی بود که فرش نداشت و فرشی هم در منزل امام نبود که آنجا را فرش کنند. من خودم رفتم، پنج – شش تا فرشهای ۳×۵ / ۲ یا ۴×۵ / ۳ از فرشهای بُته جِقّه ای که معمولاً در مساجد پهن می کنند و از ارزانترین فرشهای ایران است خریدم و آوردم. فرشها را من وقتی پهن کردم، حاج احمد آقا گفت امام فرموده اند مگر می خواهید از من رضاشاه درست کنید؟ احمد آقا گفته بودند، اینها ارزانترین فرشهاست و اینها را کفاش زاده آورده، شاید امام فکر کردند من از منزل آوردم، این بود که راضی شدند و نشستند، که هنوز هم مورد استفاده است، ما همه این فرشها را هزار و هفتصد تومان خریده بودیم.
منبع: برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد ۲، صفحه ۶۲.
راوی: مصطفی کفاش زاده.
مثل یک نفر از ملت ایران
در دوران بیماری و معالجاتی که در مورد امام صورت می گرفت ایشان تاکید فراوانی داشتند که برای درمان ایشان تنها از پزشکان و استادان ایرانی استفاده شود.مرحوم حاج احمدآقا از قول امام نقل و تاکید می کرد که در تصمیمات درمانی، ایشان را فقط به عنوان فردی از آحاد مردم ایران بنام مصطفوی در نظر بگیرند.
«برداشت هایی از سیره ی امام خمینی (ره) ؛ جلد ۱، صفحه ۱۰۷»
راوی: منوچهر دوایی (پزشک معالج امام).
شیطان از اینجا سراغ آدم می آید
حاج احمد آقا می گفت، روزی از برادران سپاه مستقر در بیت امام درخواست کردم جلوی ایوان بیت را یک نرده ای نصب کنند. وقتی برادران مشغول این کار شدند امام وارد شده، فرمودند: «احمد، چه کار می کنی؟» عرض کردم برای حفاظت جان علی (فرزندم) که خدای نکرده به پایین پرت نشود، از برادران خواسته ام نرده ای جلوی ایوان نصب کنند و این کار مرسومی در همۀ خانه هاست. حضرت امام فرمودند: «شیطان از همین جا سراغ آدم می آید، اول به انسان می گوید منزل شما احتیاج به نرده دارد، بعد می گوید رنگ می خواهد، سپس می گوید این خانه کوچک است و در شان شما نیست و خانۀ بزرگتر می خواهید و آرام آرام انسان در دام شیطان می افتد.»
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد یک، صفحه ۲۸۸.
راوی: محمد علی انصاری کرمانی.
اگر روحیۀ کاخ نشینی باشد
امام با آنکه به روحیۀ افراد دقت داشتند اما نسبت به ظواهر تذکراتی را می فرمودند. به خاطر دارم در زمان نخست وزیری شهید رجایی با آن عرفان و معنویت و تهذیب خاصی که ایشان داشت امام برای اینکه از خطرات (انحرافات) احتمالی پیشگیری کنند، فرمودند: «اگر خدای نخواسته نخست وزیر ما روحیۀ کاخ نشینی پیدا کند، باید فاتحۀ اسلام را خواند.» ایشان نفرمود، فاتحۀ انقلاب، بلکه فرمود: «فاتحه اسلام را باید خواند».
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد یک، صفحه ۲۸۸.
راوی: عاتقه صدیقی(همسر شهید رجایی).
هر دیدنی دیدن ندارد
سال ۱۳۳۸ بود که حضرت امام مریض شدند و به پزشکان قم مراجعه کردند، آنها کسالت ایشان را تشخیص نداده و پیشنهاد کردند که در منطقه ای خوش آب و هوا استراحت کنید شاید بر اثر بحث و درس زیاد عارضه ای برای شما پیش آمده باشد. عده ای از شاگردان پیشنهاد کرج را دادند تا امام تابستان را در آنجا بگذرانند و از امکانات پزشکی تهران هم استفاده کنند. امام رفتند و منزلی مهیا شد. پس از چند روز استراحت امام به پزشک مراجعه کردند و معلوم شد که ایشان به تب مالت دچار شده اند. نکته جالب این بود که امام در مدت مراجعه به پزشک فاصله تهران و کرج را با ماشین عمومی طی می کردند، در صورتی که علاقه مندان ایشان که ماشین داشتند اصرار داشتند امام را با وسیله نقلیه خود ببرند ولی آقا موافقت نمی کردند.
عده ای از دوستان برای رفع خستگی امام چند مرتبه پیشنهاد دادند که از سد کرج دیدن نمایند و عرض می کردند که سد کرج دیدنی است ولی امام می فرمودند: «هر دیدنی که دیدن ندارد!»
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه ۱۱۱.
راوی: محمد فاضلی اشتهاردی.
این کار را نمی توانم بکنم
در پاییز سال ۶۴ پوست ساق پای امام دچار خشکی و خارش شده بود. یکی از پزشکان پوست خدمت رسیده و بعد از معاینه و توصیه دارو عرض کرد: «روزی یک یا دو بار هم پایتان را در شیر قرار بدهید.» با آنکه امام در برخورد با پزشکان و دستورالعمل آنان بسیار با ملاطفت و انعطاف پذیر بودند ولی همین که مساله گذاشتن پا را در شیر شنیدند، بشدت برآشفتند و با لحنی تند و خشن و شتابزده فرمودند: «من این کار را نمی توانم بکنم».
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه ۱۱۶.
راوی: حجه الاسلام رحیمیان.
از تکلفات دوری می کردند
امام از بسیاری از تکلفاتی که سایر مراجع داشتند، از قبیل رفت و آمد کردن دستبوسی، تعظیم و تکریم و در خانه را باز کردن دوری می کردند.
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه ۱۲۱.
راوی: حجه الاسلام صادق احسان بخش.
من ماشین نمی خواهم
امام در نجف که بودند یکی از ایرانیان ماشینی را از آلمان خاص ایشان خریده بود که آقا با آن به حرم مشرف شوند و یا در ایّام زیارتی به کربلا بروند آقا می فرمودند: «من ماشین نمی خواهم». وقتی او اصرار می کرد که من این ماشین را به اسم شما و برای شما از آلمان آورده ام ولی امام به او فرمودند: «اگر مال من است من آن را می فروشم و پولش را به طلبه ها می دهم» او هم می گفت که نه شرط ما این است که شما این را نفروشید. ما به او گفتیم آقا می فروشد به هر حال امام آن را نپذیرفتند.
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه ۱۲۱.
راوی: حجه الاسلام فرقانی.
اگر می خواهید بمانم تزیینات نکنید
زندگی امام از هر جهت بسیار ساده بود. نه تنها ایشان در زندگی شخصی خود مراقبت بر ساده زیستی داشتند که نسبت به آنچه به ایشان مرتبط می شد نیز مراقبت می نمودند؛ از باب نمونه حسینیه جماران با اینکه به شخص ایشان زیاد ارتباط نداشت و مکانی بود به نام امام حسین(ع) ولی امام نگذاشتند از نظر تجمّل و زیبایی تغییری در آن ایجاد شود. حتی وقتی آقای جمارانی خواست آنجا را سفیدکاری کند امام فرمودند: «اگر می خواهید من اینجا بمانم تزیینات نکنید.» موقعی که امام متوجه شدند که می خواهند حسینیه را کاشی کاری کنند عصبانی شدند و فرمودند: «من از اینجا می روم.»
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه ۱۴۶.
موافق کارهای حفاظتی ما نبودند
دکتر عارفی پزشک امام اصرار زیادی داشت که در جماران باید اتاق سی. سی. یو کوچکی داشته باشیم تا اگر حالتی به امام دست داد منتظر آمبولانس و اینها نشویم و بتوانیم امام را در اینجا تحت مراقبت، یکی دو روزی نگه داریم. همان ایدۀ آقای دکتر عارفی بود که اینجا (بیمارستان قلب جماران) به صورت یک بیمارستان کوچک مجهّز درآمد و هیچ کس هم از بیت المال یا سهم امام یا از جایی برای ساختن آن پول نداد. خود ما چند نفر بودیم که انجام دادیم، قاعدتاً امام، با این کارهای ساختمانی و حفاظتی هیچ موافق نبودند.
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه ۱۴۷.
راوی: مصطفی کفاش زاده.
شیطان از همین جا سراغ آدم می آید
روزی از برادران سپاه مستقر در بیت امام درخواست کردم، جلو ایوان بیت امام نرده ای نصب کنند. وقتی برادران مشغول این کار بودند امام وارد شده، فرمودند: «احمد چه کار می کنی؟» عرض کردم برای حفاظت جان علی (نوه امام) که خدای ناکرده به پایین پرت شود از برادران خواسته ام نرده ای جلوی ایوان نصب کنند و این کار مرسومی در همه خانه هاست. امام فرمودند: «شیطان از همه جا سراغ آدم می آید، اول به انسان می گوید منزل شما احتیاج به نرده دارد، بعد می گوید رنگ می خواهد، سپس می گوید این خانه کوچک است و در شان شما نیست و خانه بزرگتر می خواهد و آرام آرام انسان در دام شیطان می افتد.»
منبع: برداشتهایی از سیرهی امام خمینی (ره)؛ جلد دو، صفحه ۱۴۷.
راوی: سید احمد خمینی.