eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
887 دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
15هزار ویدیو
509 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ | فتنه ها پیداست، اما سازگاری میکنی در دلت غوغاست، اما رازداری میکنی جنگِ حزبِ قاسطین و مارقین و ناکثین بزمِ آمریکاست؛ تنها پایداری میکنی.. 📍علمدار عزت مستضعفین عالم ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰تکلیف جامعه مومن و انقلابی برای صیانت از پیام شهیدان چیست؟ 👈🏼 علیه دستهای تحریفگر ⬇️ مطالعه نسخه کامل این شماره خط حزب‌الله: https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=47634 ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
📝 | 🔻 کار هر شبش بود! با اینکه از صبح تا شب کار و درس داشت .... 🌷 ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 | ✍🏼 رهبر انقلاب: "در همین زمان ما، یک زن جوان شجاع عالم متفکر هنرمندی به نام خانم «بنت‌الهدی‌» توانست تاریخی را تحت تأثیر خود قرار دهد، توانست در عراق مظلوم نقش ایفا کند؛ البته به شهادت هم رسید. عظمت زنی مثل بنت‌الهدی، از هیچیک از مردان شجاع و بزرگ کمتر نیست" ۷۶/۷/۳۰ ‌ ‌📍نوزده فروردین سالگرد شهادت بنت‌الهدی صدر توسط حکومت بعث عراق است.
📖 کتاب بیست و هفت روز و یک لبخند ✔️ کسی نمی‌‌توانسته از کار جوانی سر درآورد که سرش همیشه توی کار خودش بوده؛ پسری که سالیان سال، بسیجی بودنش را، آن هم بسیجی فعال بودنش را، حتی دوست و فامیل متوجه نشده بوده؛ پسری که خیلی از دوستانش، ‌بعد از شهادتش، متوجه سوریه رفتنش شده‌اند. این پسر اهل تظاهر و سوء استفاده نبوده. متواضع بوده و می‌گفته؛ من برای دل خودم و اعتقادِ خودم به بسیج رفته‌ام، و حالا هم برای وظیفه‌ای که روی شانه‌ام سنگینی می‌کند، راهیِ سوریه می‌شوم ... ♦️ روزهای آخر آبان ۹۶ خبر شهادت یک جوان در رسانه‌های خبری و شبکه‌های اجتماعی دست به دست شد و نگاه خیلی‌ها را به سمت خودش کشید، کسی از شخصیت و زندگی‌اش اطلاعی وجود نداشت ولی همین عکس‌های کمی متفاوت او را خیلی زود در بین مردم مشهور کرد… در بوکمال به شهادت رسید؛ در خط پایان گروهک تکفیری داعش… حالا کتاب زندگی‌اش توسط انتشارات خط مقدم منتشر شده است. ، روایتی است از زندگی شهید مدافع حرم، بابک نوری هریس به قلم فاطمه رهبر از زبان خانواده، دوستان و هم‌رزمان شهید. 📍شهید نوری هریس _بسیجی که داوطلبانه به صفوف رزمندگان مدافع حرم در ملحق شد و در عملیات آزادسازی منطقه در سن ۲۵ سالگی، دعوت حق را لبیک گفت و به شهادت رسید. ۲۱۶ صفحه| ۳۴۰۰۰ تومان قیمت با ۱۰ درصد تخفیف: ۳۰۶۰۰ تومان خرید از طریق سایت کتاب جان👇👇 https://ketabjan.com/product/بیست-و-هفت-روز-و-یک-لبخند خرید از طریق ایتا👇👇 @ketabjan30 ................... @ketabjan_com
مقام معظم رهبری(مدظله العالی): 🔰دشمن از لحاظ فضای مجازی آرایش جنگی گرفته، فقط از لحاظ نظامی علی الظاهر آرایش جنگی ندارد که حواس نظامی های ما جمع است. *امروزه ذکر مستحبی بعد از نماز ما کار فرهنگی و جهادی در فضای مجازی است.* ✍️کانون علمی فرهنگی پاسداران اهل قلم
🌹نشریه مالین چاپ فرانسه در سال ۱۳۶۲ امیر سرافراز ارتش را این‌گونه توصیف می‌کند: «برای صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش ایران، کلید پیروزی به تانک و موشک بستگی ندارد؛‌ 👈 بلکه تنها به اعتقاد به خدا بستگی دارد. قدی کوتاه، نگاهی روشن و دست‌هایی که با انگشتر عقیق صاف روی میز ستاد مشترک روی هم قرار گرفته‌اند. این متخصص توپخانه که دوره تخصصی خود را در آمریکا گذرانده و امروزه فرماندهی نیروی زمینی ارتش ایران را هدایت می‌کند، از فرمول‌ها نمی‌ترسد. او با سادگی می‌گوید:‌ «من یک سرباز اسلام هستم». هدف او بر سر جای خود نشاندن رژیم مزدور صدام حسین‌ است. او درباره اختلاف وجدایی‌اش از بنی‌صدر می‌گوید: 🌹«ما می‌خواستیم برای خدا بجنگیم ولی او می‌خواست که ما برای او بجنگیم. او مرد تکنیک و سیاست بود. من مرد جهاد و جنگ مقدس بودم». کتاب زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه
🌹شهید صیاد شیرازی معتقد بود: «هدف ما اشغال یک سرزمین یا یک شهر خاص نیست و منظور دفاع از پشت مرزهایمان و یا اشغال تمام عراق نیست. دفاع ما تا موقعی که هیچ خطری ما را تهدید نکند ادامه خواهد یافت...».
شهید صیاد شیرازی :من هر موفقیتی در زندگی به دست آوردم از نماز اول وقتم بود http://naserkaveh.com/%d8%b4%d9%87%db%8c%d8%af-%d8%b5%db%8c%d8%a7%d8%af-%d8%b4%db%8c%d8%b1%d8%a7%d8%b2%db%8c/
🎨 لوح | کاری از مرکز طراحان راهیان نور 💠 شهید سید مرتضی آوینی: کارتان را برای خدا نکنید، برای خدا کار کنید. تفاوتش همین قدر است که ممکن است حسین (ع) در کربلا باشد و من در حال کسب علم برای رضای خدا ...! 🔅 طراح | خادم الشهدا ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🎨 لوح | سید شهیدان اهل قلم 🔻 شهید آقا سید مرتضی آوینی: زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است؛ سلامت تن زیباست، اما پرنده‌ی عشق، تن را قفسی می‌بیند که در باغ نهاده باشند. 🔅 ۲۰ فروردین ماه سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 پوستر | 🔅 آغاز عملیات بزرگ والفجر یك در منطقه فكه توسط ارتش و سپاه (۱۳۶۲) 📍بعد از ماجرای والفجر مقدماتی که در کتاب سلام بر ابراهیم خوانده‌اید، یک بار دیگر تلاش کردیم با یک عملیات بزرگ، جنگ را تمام کنیم. شش روز ارتفاعات حمرین شاهد رشادتهای رزمندگان بود. ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
چہ‌مۍجویۍ.mp3
4.65M
🔊 | 🔻 چه می جویی؟ 🎙به روایت :سید مرتضی آوینی ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 | 🔻سلاح مؤمن در جهاد اکبر ▫️به مناسبت سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم "سید مرتضی آوینی" 🎞 کاری از مجموعه باب الحوائج (ع) با همکاری آوینی گراف ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 | 🔻 ای شهید، اب آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود برنشسته ای .... ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 پوستر | بیست فروردین ماه 🔅 روز ملی انرژی هسته‎‌ای 🔻 فروردین‌ماه سال (۱۳۸۵ش) خبر دستیابی ایران به فناوری غنی‌سازی اورانیوم و راه‌اندازی یک زنجیره کامل غنی‌سازی در نطنز اعلام شد. دشمن می‌خواست دست گدایی ما دراز باشد. جوانان ما اما به خود باور داشتند. ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جاسوسانی بیخ گوش رئیس‌جمهور، معرفی آن‌ها یک بار برای همیشه 📌 ممکن است در آینده پای کسانی در این پرونده باز شود که همه شگفت‌زده شویم. 🔻 حدس می‌زنید آن جاسوس اصلی کیست؟ ‌دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
🔴 سید پرویز فتاح در توئیتر از اسکان کادر درمانی بیمارستان‌های تهران در برخی از هتل‌های بنیاد مستضعفان همزمان با موج چهارم کرونا خبر داد. ‌دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
‍ 🎈سلام دوستان👈مهمون امروزمون داداش علیرضا کریمی هستم🥰✋معروف به مسافـــر کربــلا...🏴 *شهید علیرضا کریمی*🌹 تاریخ تولد: ۲۲ / ۶ / ۱۳۴۵ تاریخ شهادت: ۲۲ / ۱ /۱۳۶۲ محل تولد: اصفهان / سیچان محل شهادت: فکه 🌹از کودکی نذر حضرت ابوالفضل(ع) بودم👈 علیرضا چهار سال مریض بود. کلی دوا و دکتر کردیم. فایده نداشت. آخرین بار بردیمش پیش بهترین متخصص اطفال تو اصفهان. معاینه اش کرد و گفت:«کبدش از کار افتاده. شاید تا فردا صبح زنده نماند!» پدرش سفره حضرت ابوالفضل (ع) را نذر کرد. آقا شفایش داد💚 در عملیات محرم🏴 در اثر اصابت گلوله خمپاره💥 سر و دست و پای او مجروح می‌شود*🥀اما دوباره به جبهه بازگشت🍂 *مسئولیت دسته دوم از گروهان ابوالفضل(ع) را به او می‌دهند*🏴 در آخرین دیدار با خانواده اش به مادر می‌گوید: *ما مسافر کربلائیم تا راه کربلا بازنگردد باز نمیگردیم*🕊️🌷در پایان آخرین نامه ای که فرستاد نوشته بود: *به امید دیدار در کربلا.*💛 22 فروردین 1362 عملیات والفجر ۱ منطقه عملیاتی فکه- تنگه ابوغُریب *هر دو پای علیرضا مورد هدف تیرهای دشمن قرار می‌گیرد*🥀در جواب فرمانده اش که می‌خواهد او را به عقب بیاورد می‌گوید، *شما فرمانده ای برو بچه ها منتظرت هستند*🍂علیرضا در حالیکه روی زمین افتاده🥀و به سختی می‌خواست خودش را به سمت تپه ها بکشاند🗻 *ناگهان یکی از تانک های دشمن به سرعت به سمت او رفته و از روی پاهایش رد می‌شود*🖤 او فقط ۱۶ ساله بود که شهید شد🍃 *۱۶ سال بعد راه کربلا باز شد🏴 طبق حرفش درست همان روزی که اولین کاروان به صورت رسمی عازم کربلا می‌شوند🏴 پیکرش پیدا شد.🌷و شب تاسوعای حسینی🏴 به شهرش بازگشت*🕊️🕋 منبع 📚مسافر کربلا
🌹 شهیدی که "برات کربلا" میدهد:👇 🌿این گوشه ای از قصه علیرضای۱۶ ساله است که با همه ی ما در کربلا وعده کرده است..❤️بسم الله ایام عید نوروز برای دیدار اقوام به اصفهان رفتیم . روز آخر تعطیلات به گلزار شهدا و سر مزار شهید خرازی رفتم وسط هفته بود و کسی در آن حوالی نبود با گریه از خدا خواستم تا ما هم مثل شهدا راهی کربلا شویم. توی حال خودم بودم. برای خودم شعرمی خواندم.از همان شعرهایی که شهدا زمزمه می کردند: این دل تنگم عقده ها دارد گوییا میل کربلا دارد. ای خدا ما را کربلایی کن... هنوز به مزارش نرسیده بودم. یک دفعه سنگ قبر یک شهید توجهم را جلب کرد. با چشمانی گرد شده بار دیگر متن روی سنگ را خواندم. آنجا مزار شهید نوجوانی بود به نام 👈علیرضا کریمی 🎈اوعاشق زیارت کربلا بوده، و درآخرین دیدار به مادرش چنین گفته: میروم و تا راه کربلا باز نگردد باز نمیگردم!!در روزی هم که اولین کاروان به طور رسمی راهی کربلا می شود پیکر مطهرش به میهن باز می گردد!... این را از ابیاتی که روی سنگ مزارش نوشته بود فهمیدم. حسابی گیج شده بودمد. انگار گمشده ای را پیدا کردم. گویی خدا می خواهد بگوید که گره کار من به دست چه کسی باز میشود. همان جا نشستم... حسابی عقده دلم را خالی کردم. با خودم می گفتم : اینها در چه عالمی بودند و ما کجائیم؟! این ها مهمان خاص امام حسین(ع) بودند... ولی ما هنوز لیاقت زیارت کربلا را هم پیدا نکرده ایم.بار دیگر ابیات روی قبر را خواندم: گفته بودی تا نگردد باز، راه راهیان کربلا عهد کردی برنگردی سرباز مهدی پیش ما و.... با علیرضا خیلی صحبت کردم.از او خواستم سفر کربلای مرا هم مهیا کند. گفتم من شک ندارم که شما در کربلایی تورا به حق امام حسین(ع) ما را هم کربلایی کن با صدای اذان به سمت مسجد حرکت کردم. درحالی که یاد آن شهید و چهره ی معصومانه اش از ذهنم دور نمی شد.  روز بعد راهی تهران شدیم.آماده رفتن به محل کار بودم. یک دفعه شماره تلفن کاروان کربلای روی طاقچه ، نظرم را جلب کرد. گوشی تلفن را برداشتم. شماره گرفتم...😇 آقایی گوشی را برداشت. بعد از سلام گفتم: ببخشید، من قبل عید مراجعه کردم برای ثبت نام کربلا، میخوام ببینم برای کی جا هست؟ یک دفعه آن آقا پرید تو حرفم و گفت:ما داریم فردا حرکت می کنیم. دو تا از مسافرامون همین الان کنسل کردن،اگه میتونی همین الان بیا!. نفهمیدم چطوری ظرف نیم ساعت از شرق تهران رسیدم به غرب. اما رسیدم . مسئول شرکت زیارتی را دیدم و صحبت کردیم. گفت:فردا هفت دستگاه اتوبوس از اینجا حرکت می کنه. قراره فردا بعد از یک ماه،مرز باز بشه و برای اربعین کربلا باشیم. اما دارم زودتر می گم، اگه یه وقت مرز رو باز نکردن یا ما را برگردوندن ناراحت نشین! گفتم: باشه اما من گذرنامه ندارم. کمی فکر کرد و گفت:مشکل نداره،عکس برای شناسنامه خودت و خانمت رو تحویل بده. بعد ادامه دادم: یه مشکل دیگه هم هست،من مبلغ پولی که گفتید رو نمی تونم الان جور کنم. نگاهی تو صورتم انداخت. بعداز کمی مکث گفت: مشکلی نیست، شناسنامه هاتون اینجا میمونه هروقت ردیف شد بیار. با تعجب به مسئول آژانس نگاه میکردم انگار کار دست کس دیگه ای بود. هیچ چیز هماهنگ نبود. اما احساس میکردم ما دعوت شدیم... 🌹از صحبت من با آن آقا ده روز گذشت. صبح امروز از مرز مهران عبور کردیم، وارد خاک ایران شدیم! حوادث این مدت برای من بیشتر شبیه خواب بود تا بیداری... هشت روز قبل،با ورود کربلا ، ابتدا به حرم قمر بنی هاشم رفتیم .در ورودی حرم، برای لحظاتی حضور علیرضا ، همان شهید نوجوان ،را حس کردم. ناخودآگاه به یادش افتادم. انگار یک لحظه او را در بین جمعیت دیدم. بعد از آن هرجا که می رفتم به یادش بودم. نجف،کاظمین ،سامرا و... سفر کربلای ما خودش یک ماجرای طولانی بود. اما عجیب تر این که دست عنایت خدا و حضور شهید کریمی در همه جا می دیدم. 🌹در این سفر عجیب ،فقط ما و چند نفر دیگر توانستیم به زیارت سامرا مشرف شویم. زیارتی بود باور نکردنی. هرجا هم می رفتیم ابتدا به نیابت امام زمان(عج) و بعد به یاد علیرضا زیارت می کردیم...این مدت عجیب ترین روزهای زندگی من بود. پس از بازگشت بلافاصله راهی اصفهان شدم. عصر پنج شنبه برای عرض تشکر به سر مزار علیرضا رفتم . هنوز چند کلامی صحبت نکرده بودم که آقای محترمی آمدند. فهمیدم برادر شهید و شاعر ابیات روی سنگ قبر است. داستان آشنایی خودم را تعریف کردم. ماجراهای عجیبی را هم در آنجا از زبان ایشان شنیدم. عجیب تر این که این نوجوان شهید در پایان آخرین نامه اش نوشته بود:👇 به امید دیدار در کربلا... برادر شما علیرضا_کریمی✋علیرضا با همه ما در کربلا وعده کرده بود.💞 منبع 📚مسافر کربلا