eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
942 دنبال‌کننده
22.2هزار عکس
17.1هزار ویدیو
548 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 «فرمانده» •┈••✾💧✾••┈• عملیاتی که از حدود بیست روز پیش شروع شده به جای سخت و نفس گیر خودش رسیده, اکثر تیپ ها خود را به دروازه های خرمشهر نزدیک می کنند. یکی دو روز مانده بود به فتح خرمشهر. در آن گیرو باگیر چشمم افتاد به رزمنده ای که آر پی جی به دوش می رفت. از هیبت و راه رفتنش خوشم آمد. بلند  فریاد زدم خدا قوت برادر... چرخید به سمتم. صورتش پوشیده از گرد و غبار بود. لباس سبزش از عرق و خاک به سیاهی می زد... تا مرا دید خندید و گفت سلام برادر اسدی... لبخند زیبایش، دندان های سفیدش که تنها جایی بود که از خستگی در امان مانده بود. شناختمش، سید محمد کدخدا بود... ساعتی بعد که حاج نبی را دیدم غر زدم، پیر شده، مگه سید محمد فرمانده نیست؟! چرا آرپی جی دستشه! حاج نبی، دستش را به قنداق ژ س اش زد و گفت:ای برادر، تو این گیرو واگیر کی سرجاشه که سید محمد سر جاش باشه... •┈••✾💧✾••┈• طنز جبهه http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 خرمشهر، از زبان اسرای عراقی °•°•° من در خرمشهر اسیر شدم. شب حمله تمام نیرو‌های ما با وحشت و اضطراب در بندر این شهر مچاله شدند. از ترس و وحشت رمق حرکت کردن نداشتند و منتظر رسیدن نیرو‌های شما بودند. حدود دو شبانه روز هیچ غذا و جیره‌ای نداشتیم. نیرو‌های شما که آمدند دسته‌دسته افراد به اسارت آنان در آمدند و من هم با پشت سر گذاشتن حوادث بسیار عجیب و حیرت‌آور سوار کامیون شدم و از شهر ویران شده‌ی خرمشهر خداحافظی کردم. http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 خرمشهر، از زبان اسرای عراقی °•°•° تانک‌های ما کم‏‌کم از مرز‌های بین‌‏المللی گذشتند. روستا‌های بی‌‏پناه اهداف استراتژیکی تانک‏‌ها و توپخانه‏‌های ما شده بود. همه مردم در حالی که ترس و وحشت تمام وجودشان را فرا گرفته بود، فرار می‌کردند و فریاد می‌زدند؛ عراقی‌‏ها... عراقی‏‌ها.... فرمانده لشکر دستور داد افراد غیرنظامی را با تانک هدف قرار دهند. ما ادعای بندگی و عبودیت می‌کنیم، اما در پشت‌سر خود شمشیر‌های زهرآلودی برای ضربه زدن به مردم بی‏گناه مخفی کرده‏‌ایم. به راننده گفتم: همین‌‏جا توقف کن، تیراندازی نکن. پس از لحظه‏‌ای بی‏سیم‌‏چی آمد و گفتم "جناب سرهنگ، جناب فرمانده لشکر می‏‌گویند «چرا دستور توقف دادید؟»، دچار وحشت شدم جوابی نداشتم که بگویم و فقط گفتم: "مجدداً تیراندازی را آغاز می‏‌کنیم". http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
6.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‏🍂 خرمشهر ها در پیش است حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «جوانهای عزیز! بچه‌های عزیز من! فردا مال شما است، آینده مالِ شما است؛ شما هستید که باید این تاریخ را با عزّتش محفوظ نگه دارید؛ شما هستید که این بارِ مسئولیّت را بردوش دارید؛ خرّمشهرها در پیش است؛ نه در میدان جنگ نظامی، [بلکه‌] در یک میدانی که از جنگ نظامی سخت‌تر است. البتّه ویرانی‌های جنگ نظامی را ندارد؛ بعکس، آبادانی به دنبال دارد، امّا سختی‌اش بیشتر است.» ۱۳۹۵/۰۳/۰۳ http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 خرمشهر، از زبان اسرای عراقی °•°•° روستا به دیار اشباح تبدیل شد. ستون‏‌هایی از دود به هوا بلند شده بود، صدای انفجار از هر طرف به گوش می‏‌رسید. فریاد و ناله از هر طرف بلند بود، جنازه افراد ناشناخته در گوشه و کنار پراکنده شده بود، در این حال از میان دود و آتش مردی با ابهت به ما نزدیک شد و با صدای بلند گفت: "ای ستمگران،‌ای بزدلان! چه می‌‏خواهید؟ ". به‌خاطر دارم که سرگرد اسماعیل مخلص الدلیمی فرمانده گردان اول لشکر سوم شدیداً تحت تأثیر ارزش‌‏های حزبی بود و از طرفداران سرسخت آن به‌حساب می‌آمد. نامبرده با تانک به‌سوی آن پیرمرد بزرگوار رفت. پیرمرد خواست از این وضعیت نجات پیدا کند و با قدرت هرچه تمام شروع به دویدن کرد، اما نتوانست و بر روی زمین افتاد و شروع به غلتیدن کرد. صدای فریاد او صفیر گلوله‌‏ها را می‌‏شکافت، در این هنگام تانک پیکر شریف او را بلعید و آن پیرمرد آزاده به مشتی گوشت و خون چسبیده به زمین تبدیل شد. http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 شهر من! ای شهر پر آوای درد ای نشان پایداری در نبرد! زیر هر گامی شقایق کاشتیم تا که این پرچم فرا افراشتیم سالروز فتح خرمشهر عزیز و پیروزی جوانان جهادگر انقلابی در شکستن غرور مستکبران به اراده الهی گرامی باد . 🍂
🍂 شهر من! ای شهر پر آوای درد ای نشان پایداری در نبرد! زیر هر گامی شقایق کاشتیم تا که این پرچم فرا افراشتیم سالروز فتح خرمشهر عزیز و پیروزی جوانان جهادگر انقلابی در شکستن غرور مستکبران به اراده الهی گرامی باد . 🍂
تغییر سنگ مزار شهید موسی بختور بعد از ۳۶ سال