eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
881 دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
15.2هزار ویدیو
515 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 سلام: خدمت تمام دوستان و سروران گرامی ، هر روز با یک خاطره از شهدا، در سایت شخصی ، به نشانی زیر در خدمت شما عزیزان هستیم👇امروز با خاطراتی از شهید در خدمت شما هستیم، برای مطالعه عاشقانه های شهید همت و همسر گرامیشان روی آدرس زیر کلیک کنید👇 https://naserkaveh.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️مدیونید اگه این فیلم را ببینید و منتشر نکنید. روز قیامت جلوی تک تکتان را می‌گیرم :)💔 التماس دعا،
50.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷سلام : انتشار به مناسبت میلاد با سعادت حضرت مهدی، امام زمان (عج) 🌷خاطره ای از عنایت امام زمان (عج) به شهید اندرزگو 👈... ☀️سال ۵۲، شش یا هفت ماه بعد از جریان دستگیری و آزادی ما از زندان، در تهران خدمت آقاسید علی اندرزگو رسیدیم. او جریانی را به صورت خاطره بازگو کرد👇 ادامه
🌷سال ۵۲،شش یا هفت ماه بعد از جریان دستگیری و آزادی ما از زندان، در تهران خدمت آقاسید علی اندرزگو رسیدیم. او جریانی را به صورت خاطره بازگو کرد: 🌷تحت تعقیب بودیم. رفتیم به سوی افغانستان. می بایست از طریق مشهد قاچاقی می رفتیم. در بین راه رودخانهٔ بزرگی آن جا وجود دارد. آب موج می زد سر راه ما. من دیدم با زن و بچه امکان عبور برایمان نیست. یقین داشتم منزل مان محاصره است و مأموران ساواک به خانه مان ریخته اند و در سطح ایران برای پیدا کردن من در تلاش هستند. یقیناً ژاندارمری ما را می گرفت و از قبل هم به سراسر کشور مخابره شده بود. همان جا متوسل به وجود آقا امام زمان(عج) شدیم. 🌷اندرزگو می گفت: دیگر نمی دانم چطور توسل پیدا کردم! گفتم: آقا این زن و بچه در این بیابان غربت امشب در نمانند. آقا! اگر من تقصیرم، این ها تقصیری ندارند. یکباره مردی را سوار بر اسب دیدم که به ما نزدیک می شود. جویای حال ما شد. گفتم: می خواهیم از آب عبور کنیم. او بچه را بلند کرد و در سینه خودش گرفت. من پشت سر او و خانم هم پشت سر من سوار شد. او با اسب به آب زد؛ در حالی که اسب شنا می کرد. راه نمی رفت. آن طرف آب، ما را گذاشت زمین. 🌷بعد از رسیدن به آن طرف، من سجدهٔ شکری به شکرانهٔ این که پروردگار عالم دست ما را این جا گرفت به جا آوردم. در حال سجده به این فکر افتادم که این شخص چه کسی بود. پیش خودم گفتم از ایشان هم تشکر بیشتری بکنم. از سجده برخاستم. همین طور خوشحال بودم، دیدم که اسب سوار نیست و رفته است. در همین وقت با خودم گفتم: لباس هایم را در بیاورم تا خشک شود. نگاه کردم، دیدم به لباس هایم یک قطره آب هم نپاشیده. به کفش و لباس و چادر همسرم نگاه کردم، دیدم خشک است. دو مرتبه به سجده افتادم و از رحمت خاص پرودگار عالم که در این جا شامل حالم شده بود حالت خاصی به من دست داد و با صدای بلند شروع کردم به گریه کردن. خانمم می گفت: چیه؟ چی شده؟ 🌷گفتم: اگر تا امروز رحمت خاص را به چشم ندیده بودم، امروز آن واقعیت برایم مجسم شد. آیا قطره آبی روی لباس ها با کفشت می بینی؟ همان حالت نیز به همسرم دست داد و آن جا بود که حس کردم همسرم هم که اضطراب خاطر داشت، از وجود او رفته است. این جریانی است که تا این وقت هیچ جایی نگفتم. (اردوگاه کوچک شماره ۵ تکریت که محل تبعید بسیاری از فعالان فرهنگی اردوگاه ها بود، محل مناسبی شد که حاج آقا ابوترابی برخی خاطرات ناگفته ی خویش را بیان کند.) ولی خوب، فکر می کنم این جا جایش باشد. ایشان فرمود: آن طرف آب روستایی بود. رفتیم توی روستا. چندان ما را تحویل نمی گرفتند. جایی بود که معلوم بود هرکس می آید می خواهد به طور قاچاق به افغانستان برود. لذا نمی خواستند من را تحویل بگیرند. یکی از آن خانه ها، بالاخره، با رودر بایستی شب ما را راه دادند؛ به این عنوان که فقط شب آن جا باشیم. در آن شب، صحبت هایی کردیم که از آن جمله، صحبت از گاوشان شد. 🌷گفت: گاوی داریم که شیرش خشکیده و مدتی است که از این مختصر نعمت خدا که بهره مند مانده ایم. این تنها سرمایه ی ما بود. پیش خود گفتم: یک توسلی می کنیم و همین جوری دستی به سینهٔ گاو کشیدیم. کار به جایی رسید که آنها مثل امامزاده دور ما جمع شدند؛ چرا که در همان وقت، یک مرتبه سینهٔ گاو پرشد از شیر. همان موقع آمدند و دوشیدند؛ اما با گریه و شوق. نگذاشتند ما جایی برویم و مدتی که می خواستیم مخفی باشیم، آنها ما را به زور نگه داشتند. این ناقلش آن شهید بزگوار است که اگر کسی دیگری برای انسان نقل کند، انسان نمی تواند باور و یقین کند. ولی ایشان در صداقتش اصلاً جای کمترین خدشه ای نبود و آن چنان با اخلاص زندگی می کرد که هیچ پروایی نداشت که الان دستگیر بشود، یا الان به شهادت برسد. کتاب شهدا و اهل بیت، ناصر کاوه به نقل از سیدآزادگان مرحوم ابوترابی
«اعمال شب نیمه شعبان» امام صادق علیه السلام : همان‌طور كه خداوند به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مرحمت  فرمود، به ما اهل بيت نيز را عطا كرد. 📚امالی ص ٢٩٧ التماس دعا
🌱بچه هامون، همونی میشن که هستیم، نه اونی که می‌خوایم!
رفقای تهرانی کجان پس؟! فردا قراره تو مصلی امام خمینی(ره) یکصدا سلام فرمانده۲ و بیعت بخونیم! اصلا خبر داشتین؟ تا همه بیان، اینم از پوسترش! فردا میبینمتون👋🏻🌹 ضمنا اگه نشد بیاین هم گیری نیس تو این یکی دوماه بازم برنامه خفن تو تهران داریم انشالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♾ زوم بی نهایت 💐ویژه ولادت امام زمان (عج) 🟣نشر برای اولین بار، تولید فضای مجازی معاونت تبلیغات حرم مطهر امام رضا(ع) 📥 نسخه باکیفیت ☀️کانال رسمی نشر تولیدات فرهنگی حرم مطهر رضوی 🆔 @Razavi_TV التماس دعا،
💠کم‌کم داره معلوم میشه هدف از حمله به دانش‌آموزان چه بوده! 🔹️یکی از ابعاد مهم ماجرای ‎ همین توئیته! 🔹اگه اربابان‌تون جرات حمله نظامی می‌داشتن تا حالا انجام میدادن. با این اقدام تروریستی، فقط چندصباحی ذات کثیف و وحشی خودتون رو نشون دادید که برای اهداف سیاسی‌ به دختربچه‌ها هم رحم نمی‌کنید. بدنام بودید، بدنام‌تر شدید!
⬅️میرسلیم در دادگاه محکوم شد ▪️قالیباف رضایت داد 🔹مصطفی میرسلیم نماینده تهران در پی شکایت محمد باقر قالیباف رییس مجلس در دادگاه بابت ادعای رشوه ۶۵ میلیارد تومانی به نمایندگان مجلس برای رأی ندادن به تحقیق و تفحص از شهرداری تهران در مجلس دهم، مجرم شناخت و او را محکوم کرد. علی اصغر قهرمانی، وکیل قالیباف: 🔹این ادعای دروغ آقای میرسلیم مورد سو استفاده دشمنان و تخریب کنندگان داخلی قرار گرفته بود. گرچه دیگر افرادی هم که این تهمت را تکرار کرده بودند، قبلاً محکوم شده بودند اما این حکم بیش از گذشته دروغ بودن تهمت مطرح شده را روشن کرد. 🔹با روشن شدن کذب بودن این اتهام، آقای قالیباف نسبت به آقای میرسلیم که به نظر می‌رسید بر اساس اطلاعات نادرست اظهار نظر کرده بود، اعلام رضایت کرد.
هدایت شده از سید مهدی حائری
🔴علت عدم حضور علی باقری در مذاکرات با گروسی 🔸باقری در چارچوب وظایف خود در سفر به سر می‌برده که بر اساس اعلام منابع آگاه سفری مهم و در چارچوب موضوع مذاکرات بوده است 🔸اخیرا در پی انتشار عکس دیدار امیرعبداللهیان با رافائل گروسی مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و عدم حضور علی باقری معاون سیاسی وزیر خارجه در این نشست اظهارنظرهایی در فضای رسانه‌ای کشور مطرح شده که علی باقری از تیم مذاکره کننده کشور کنار گذاشته شده است. 🔸این ادعاها در حالی مطرح می‌شود که در آن زمان باقری در چارچوب وظایف خود در سفر به سر می‌برده و علت عدم حضور وی در این نشست انجام این سفر که بر اساس اعلام منابع آگاه، سفری مهم و در چارچوب موضوع مذاکرات بوده، است. ┏━━ °•🖌•°━━┓ @jahad_tabein ┗━━ °•🖌•°━━┛
رامبد جوان و شهاب حسینی رفتن از خانواده‌ی شهید عجمیان رضایت بگیرن که قاتلین وحشی شهید اعدام نشن اون موقع هم که کلیپ دلخراش به شهادت رسوندن شهید اومد بیرون لال بودن؛ نه حرکتی کردن، نه رفیقای سلبریتی‌شون رو با خودشون همراه کردن که دربرابر این جنایت براندازها موضع بگیرن! واقعا وقیح و بی‌شرم و حیایید به کانال بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/299958313C77f3abe1b4
38.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ذاکر قریب البکا و سرباز امام زمان (عج) 🌷روایت می‌کنند، آیت‌الله بهاءالدینی (ره)، استاد این شهید بزرگوار که خود تندیس عرفان و آیینه بصیرت و ‌سالک واصل است، او را «ذاکر قریب البکا» نامید. زمانی که آیت‌الله بهاءالدینی (ره) بعد از شهادت جلال از اصفهان می‌گذشتند، به همراهان گفتند: «من ستون نوری می‌بینم که از یک‌گوشه اصفهان تا عرش اعلی امتداد یافته است» زمانی که همراهان اتومبیل را تا محل موردنظر هدایت کردند، به گلستان شهدای اصفهان رسیدند و آن زمان آیت‌الله بهاءالدینی گوشه‌ای از گلستان شهدا را با دست نشان دادند و گفتند: این ستون نور از اینجا برمی‌خیزد و زمانی که همراهان به محل موردنظر رفتند، سنگ مزار شهید روحانی جلال افشار را مشاهده کردند. حضرت آیت‌الله‌العظمی بهاءالدینی مکرر می‌فرمودند «آنکه اذان را بامعنا می‌گوید، اذان بگوید» و منظور ایشان جلال افشار بود. وقتی هم پس از شهادت او، عکسش را به محضر آیت‌الله بهاءالدینی عرضه کردند، بی‌اختیار اشک از چشمان ایشان جاری شد، به‌طوری‌که قطرات اشک روی عکس جلال افتاد، در همین حین ایشان گفتند: «امام زمان (عج) از من یک سرباز خواست، من هم صاحب این عکس را معرفی کردم. اشک من، اشک شوق است.» کتاب شهدا و اهل بیت، ناصرکاوه
👈 «شهیدجلال افشار»
؛ شهید امام زمانی(عج) 🌷چه سعادتی بالاتر از اینکه سرداری در میدان جنگ در هنگام گفتن اذان و زمانی که به ذکر «محمد رسول‌الله» برسد شهد شهادت بنوشد، آری سرانجام سردار روحانی جلال افشار پس از تلاش و کوشش بسیار در تحقق آیین زلال محمدی  در تاریخ 24/4/1361 در عملیات رمضان با زبان روزه و درحالی‌که ذکر اذان بر لبش بود، از ناحیه پهلو مورد اصابت ترکش قرار گرفت و آسمانی شد... 🌷زمانی که آیت‌الله بهاءالدینی (ره) بعد از شهادت جلال از اصفهان می‌گذشتند، به همراهان گفتند: «من ستون نوری می‌بینم که از یک‌گوشه اصفهان تا عرش اعلی امتداد یافته است» زمانی که همراهان اتومبیل را تا محل موردنظر هدایت کردند، به گلستان شهدای اصفهان رسیدند و آن زمان آیت‌الله بهاءالدینی گوشه‌ای از گلستان شهدا را با دست نشان دادند و گفتند: این ستون نور از اینجا برمی‌خیزد و زمانی که همراهان به محل موردنظر رفتند، سنگ مزار شهید روحانی جلال افشار را مشاهده کردند. حضرت آیت‌الله‌ العظمی بهاءالدینی مکرر می‌فرمودند «آنکه اذان را بامعنا می‌گوید، اذان بگوید» و منظور ایشان جلال افشار بود. وقتی هم پس از شهادت او، عکسش را به محضر آیت‌الله بهاءالدینی عرضه کردند، بی‌اختیار اشک از چشمان ایشان جاری شد، به‌طوری‌که قطرات اشک روی عکس جلال افتاد، در همین حین ایشان گفتند: «امام زمان (عج) از من یک سرباز خواست، من هم صاحب این عکس را معرفی کردم. اشک من، اشک شوق است.» 🌷دار و ندار جلال ایمانش بود و یک موتورسیکلت خراب! 🌷شهید افشار نام امام زمان را که می‌شنید، بی‌اختیار گریه می‌کرد، یکی از هم‌رزمانش تعریف می‌کند: رفته بودند کوه؛ بعد از نماز مغرب و عشا، دعاى توسل خواند و نام امام زمان (عج) را برد. صداى هق ‌هق گریه‌اش بلند شد و بعد با شور و سوز و وجد و نیاز خواند: بیا بیا که سوختم ز هجر روى ماه تو/ بهشت را فروختم به نیمى از نگاه تو / اگر نیست باورت بیا که روبه‌رو کنم / بدان امید زنده‌ام که باشم از سپاه تو. 🌷دوستانش می‌گویند: آقا جلال همیشه می‌گفت دنیا ارزش آن را ندارد که به خاطرش آخرتمان را خراب کنیم، داروندار جلال ایمانش بود، وسیله‌اش یک موتورسیکلت همیشه خراب بود و این را از دستان همیشه روغنی و سیاه او زمانی که قبض حقوق یتیمان و مشمولان طرح شهید رجائی را توزیع می‌کرد، می‌شد فهمید! 🌷سرلشگر سید یحیی رحیم صفوی از هم‌رزمان شهید در خصوص حالات او می‌گوید: اهل ایمان بود و یقین وجود پاکش از عشق به ولایت لبریز بود؛ ‌اهل عمل بود و حال، نه اهل قیل‌ و قال، چونان دریا ‌ظاهری زیبا، آرام و پر ابهت داشت و در درون پر رمز و رازش غوغایی بود از ارتباط دائم با مبدأ هستی و ذات اقدس ربوبی و ذکر پیوسته،‌ دعای کمیل و راز و نیازهای عاشقانه او با محبوب زبانزد هم‌رزمان و هم‌سنگرانش بود، ‌گویا ره صد ساله را یک‌شبه پیموده و به مقاماتی از عرفان نائل گردیده بود... 🌷محبت و ارادت وافر او به اهل‌بیت عصمت و طهارت هنوز هم در خاطره‌ها هست. همچنین عشق زائدالوصف او به نائب امام عصر (عج) و ولی‌فقیه مثال‌زدنی بود، چنانکه در سفری برای زیارت حضرت امام خمینی (ره) به جماران عزیمت نمود که براثر ازدحام جمعیت توفیق ورود به حسینیه جماران را نیافت و موفق به زیارت سیمای ملکوتی حضرت امام (ره) نشده بود، با چشمانی اشک‌بار فریاد زد «السلام علیک یا روح‌الله»‌و به دوستانش گفت: «‌ما امام را با چشم دل زیارت کردیم» کتاب شهدا و اهل بیت، ناصر کاوه برشی از زندگی روحانی شهید، جلال افشار
زمانی که شهید عجمیان غریبانه شهید شد شما کجا بودین؟ کدومتون یه استوری تسلیت خشک و خالی گذاشتین؟  که الان دنبال رضایت برای قاتلش هستین! هر دفه فکر میکنم وقاحت هم مرزی داره، این سلبریتیا مرزش رو رد میکنن!
😡آقای ، این گوی و این میدان علنی به 👇 🌷بیایید به این تیتر روزنامه هم‌میهن که نمیدونم دقیقاً با چه کسانی هم‌میهن‌اند دقت کنیم: 🔸الف) واکنش صریح رهبری به رنگ طوسی متمایل به سفید که خیلی واضح نیست و دیده نمی‌شود 🔹ب) بعد زده جنایت بزرگ، کنار عکس بالاترین مقام سیاسی مذهبی کشور، عکس هم، عکس رسمی نیست! 🔸ج) آدمی که عبا را در اورده و مشغول به یک کاری بوده و تمامش کرده. و حالا در کنار تیتر «جنایت بزرگ». 🔹د)نوع عبا حالت حایل داره. انگار پشتش چیزی است.شما را یاد شعار خاصی نمی اندازد؟ من را یاد شعار اصلاح‌طلبان بعد از قتلهای زنجیره‌ای می اندازه که « قاتلین فروهر، زیر عبای رهبر». 🔸ه) هم رنگی کامل تیتر با رنگ عبا که به صورت بصری این دو را به هم وصل می‌کند. 🔹و) به سر هم شده و به سمت زمین رهبری هم یک عنایت بکنید! مثل مسی که چشمش را می‌دزدد و در دوربین نگاه نمی‌کند! یک گناهکاری ضمنی را القاء می‌کند. 👈🏾حالا بفرمایید از این تیتر و عکس چه نتیجه ای می‌شود گرفت؟