eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
1.1هزار دنبال‌کننده
25.4هزار عکس
21.6هزار ویدیو
780 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بقعه شیخ عبدالله طرشتی
. ♨️در دو روز گذشته هفت روزنامه غربگرای شرق، اعتماد، آفتاب یزد، آرمان ملی، آرمان امروز، سازندگی و هفت صبح حتی یک تصویر از آشوبهای فرانسه را در صفحه اول خود منتشر نکرده اند! 💢آقایان برای حفظ حرمت غرب و قبله آمال شان، از تمام اصول حرفه ای در روزنامه نگاری دست کشیده و اتفاق کم نظیری که در روزهای گذشته رسانه های دنیا را تکان داده را هم می خواهند سانسور کنند! مبادا خبرش به گوش ملت ایران برسد و مردم از خود بپرسند پس در فرانسه که مهد دموکراسی و لیبرالیسم بود چرا چنین شد؟ ✍اميرحسين ثابتی 🎥 ۱۳ ذی‌الحجه، اعلان همگانی لقب امیرالمومنین 📝 روز ۱۳ ذی‌الحجه، همین که پیامبر اسلام از اعمال حج فارغ شده و عازم مدینه بودند، جبرئیل نازل شد و حضرت على علیه السلام را این‌گونه خطاب قرار داد: السَّلامُ عَليكَ يا اَميرالمؤمنين ... 📆مناسبت های دهه امامت و ولایت ☀️ ‏همانطور که هر چه هوا سردتر شد، لباس ضخیم تر، می پوشی تا سرما به تو نفوذ نکند، هر چه جامعه ات فاسدتر شد ، تو لباس تقوایت را ضخیم تر کن تا به تو نفوذ نکند و هرگز نگو : محیط خرابه، منم خراب شدم.🔻استادقرائتی 🏳🇮🇷هر خانه یک پرچم👌 عید غدیر را باشکوه برگزار کنیم 🌷 (ع) 🌿اسمش داوود بود...یکی از بچه مشتی های نازی اباد و گردان میثم....تازه هم بچه دار شده بود...شاید تازه یک ماهش بود...همسر جوان و نوزادش را به عشق امیرالمومنین(ع) رها کرد... اخرین لحظه که حقیر را قبل از عملیات بدر دید, گفت: ناصر ماژیک داری!؟گفتم: بله... گفت: تمام پشت و جلوی و روی استین های پیراهنم فقط ذکر و القاب علی(ع) را بنویس. من هم شروع کردم به نوشتن:👈 "حبل الله المتین ،حیدر کرار علی، یاعلی مددی، امیر المومنین حیدر، یعسوب الدین و... جلوی پیراهن و روی آستین هایش که تمام شد, پشت پیراهنش ذکری را که سالها در هئیت محبان المرتض(ع) زمزمه می کرد و با همان ذکر نیز شهید شد بااشک در حالی که خودش مداحی می کرد نوشتم: "ذکر دل بود یا علی مدد... بی حد وعدد یا علی مدد... دل قلندر است شور برسر است... هر چه هست و هست مست حیدر است..." 🌹 در وصیت نامه اش ای یک جمله اش از همه زیباتر بود 👈شهادت چه زیباست.، خدایا میدانی که من چقدر عاشق شهادتم... 🌷بارها ازش از ابراهیم شنیده بودم... الگوی زندگی اش شده بود، "ابراهیم هادی"... کسی که تشابه زیادی به چهره او داشت ...به دنبال ابراهیم رفت...آنقدر رفت که روزهای اخرش"داود عابدی" شده بود👈"ابراهیم هادی" دیگر"داودی وجود نداشت."راوی: ناصر کاوه
🌷همه چیز دست 👈است!؟ ☀️باهم قرار گذاشته بودیم هرکسی شهید شد، از اون طرف خبر بیاره. شهید که شد خوابشو دیدم. داشت می رفت، با قسم حضرت زهرا سلام الله علیها نگهش داشتم. باگریه گفتم: «مگه قرار نبود هرکسی شهید شد ازون طروف خبر بیاره.» بالاخره حرف زد گفت: «مهدی اینجا قیامتیه! خیلی خبرهاس. جمعمون جمعه؛ ولی ظرفیت شما پایینه.هرچی بگم متوجه نمی شید.» گفتم: «اندازه ظرفیت کوچیک من بگو» فکر کرد وگفت: «همین دیگه ، امام حسین علیه السلام وسط میشینه ماهم حلقه میزنیم دورش، برای آقا خاطره میگیم.» بهش گفتم: «چی کارکنم تا آقا من روهم ببره » نگاهم کرد وگفت: «مهدی! همه چیز دست امام حسینِ علیه السلام  همه پرونده ها میاد زیر دست حضرت آقا، نگاه می کنه هرکسی روکه بخواد یه امضای سبز می زنه می برندش. برید دامن حضرت رو بگیرید.» خاطره ای از به روایت
🌷السلام علیک یاعلی ابن موسی الرضا(ع)🌷 🌷...آن شب توی همان صحن همیشگی که به امام رضا(ع) توسل می کرد. با مولا قرار گذاشت چهارده قدم به سمت ضریح بردارد و باهر قدم یک بیت برای آقا امام رضا (ع) بگوید. قدم برمی‌داشت، اشک‌هایش می‌ریخت و زیر لب زمزمه می‌کرد... قربون کبوترای حرمت قربون این همه لطف و کرمت... هنگامی که عاشقان و شیفتگان امام رئوف پا در حرم منورش می‌گذارند، از پیر و جوان، از شهری و روستایی، همگی تا چشم شان به گنبد طلایی امام رضا (ع) و کبوترهای حرم می‌افتد، ناخودآگاه بعد از عرض سلام و ادب به ساحت قدسی آن امام همام، این اشعار را در زیر لب زمزمه می‌کنند: قربون کبوترای حرمت قربون این همه لطف و کرمت از روزی که با تو آشنا شدم مورد مرحمت خدا شدم گفته‌ایی هر کی بیاد به پا بوسم تو گرفتاری بدادش می‌رسم منم امروز به زیارت اومدم به امیدی در خونه‌ات اومدم گفته‌ایی هر کی بیاد به دیدنم من میام سه جا بهش سر می‌زنم توی قبرم رضا جون منتظرم که بزاری کف پاتو رو سرم از گناه بال و پرم سوخته شده چشم من به حرمت دوخته شده... شاعر این اشعار کسی نیست جز یکی از ذاکران و مداحان اهل بیت(ع) که در پنجم مرداد سال 1367 در عملیات "مرصاد" با ذکر یازهرا (س) ردای شهادت را پوشید و به دیدار معبودش شتافت... شهید"غلامعلی جندقی" معروف به "غلامعلی رجبی" شهرت را در آسمانها می جست و نه روي زمين... او از تظاهر و شهرت طلبي بيزار بود وخواهان شهرتي جاويد وابدی از خداوند متعال وائمه معصومين (ع) بود و همين خلوصش باعث شده در تمامي محافل ومجالس و در جای جای ميهن اسلامی بارها وبارها از وي به نيكی ياد شود واشعارش در مجالس مختلف توسط مادحين خوانده شود... تقريبا هر روز در حرم امام رئوف در همه ايام برای حضرت رضا(ع) اشعارش خوانده شود وزائرين نايب الزياره ايشان باشند...         یا علی ابن موسي الرضا(ع) مالك ملك بي انقضاء تاج اريكه ارتضاء سلسله دار حسن القضاء شمس قلمرو مرتضي نام علي        مرام علي.    هشتمين امام علي  تا ميگي سلام علي ياد كن از غلام علي قربون كبوتراي حرمت.   قربون اينهمه لطف وكرمت شنيدم سجيتكم الكرم شما رو رها كنم كجابرم خاطره ای از مداح اهل بیت(ع), (جندقی) قسمتی از وصیت‌نامه شهید غلامعلی رجبی: «به خون خویش نویسم به روی سنگ مزارم که من به جرم محبت قتیل خنجر یارم» 🌷اینجانب غلامعلی جندقی وصیت می‌کنم که همه آشنایان، دوستان، پدر،مادر، برادرانم و خواهرانم همگی را شفاعت خواهم کرد. مرا در هیأت ها فراموش نکنید! 🌷در مجلس ختم و غیره فقط و فقط روضه حضرت ابا عبدالله(ع) خوانده شود و شما را هم سفارش می‌کنم به عزاداری‌ها که بلا را دفع می‌کند و اشک بر حسین(ع) کلید پیروزی است.🌷 بهترین هدیه برای من اشک چشم برای حسین(ع) است، اگر گاهی در هیأت ها یک قطره از اشک برای ارباب را به من هدیه کنید از همه چیز برایم بالاتر است، آنقدر که این یک قطره را به تمام بهشت نمی‌فروشم.🌷اگر اجازه رجوع به دنیا به من داده شود؛ دوست دارم فقط در روضه‌ها شرکت کنم.🌷وصیت می‌کنم که همه آشنایان، دوستان، پدر و مادر، برادرانم و خواهرانم همگی را شفاعت خواهم کرد. مرا در هیئت فراموش نکنید.🌷در مجلس ختم و غیره، فقط و فقط روضه حضرت اباعبدالله (ع) خوانده شود. .🌷در هیئت یاد من باشید؛ قول شفاعت می‌دهم. و در خاتمه از دوستان و آشنایان همگی خداحافظی نموده و حلالیت می‌طلبم و بهترین هدیه برای من اشک چشم برای حسین‌(ع) است، اگر گاهی در هیئت‌ها یک قطره از اشک برای اربابم را به من هدیه کنید از همه چیز برایم بالاتر است، آنقدر که این یک قطره را به تمام بهشت نمی‌فروشم.به امید دیدار در قیامت غلامعلی جندقی (رجبی) – اندیمشک 67/5/4
‍ 💠 فضیلت شب جمعه 🌷امام باقر(ع): خداوند متعال، هر شبِ جمعه، از آغاز شب تا پایان آن، از فراز عرش خویش ندا مى دهد: 🔹آیا بنده مؤمنى نیست که تا پیش از سپیده دَم، مرا براى آخرت و دنیایش بخواند و من، پاسخش دهم؟ آیا بنده مؤمنى نیست که تا پیش از سپیده دم از گناهانش به درگاه من، توبه کند و من هم به سوى او بازگردم [و توبه اش را بپذیرم]؟ 🔹آیا بنده مؤمنى نیست که من، روزى اش را بر او تنگ کرده باشم و او تا پیش از سپیده دم، افزایش در روزى اش را از من بخواهد و من، بر روزى او بیفزایم و به آن گشایش دهم؟ 🔹آیا بنده مؤمنِ بیمارى نیست که تا پیش از سپیده دم از من شفا بخواهد و شفایش دهم؟ آیا بنده مؤمنِ زندانى و غم زده اى نیست که از من بخواهد از زندان آزاد کرده، رهایش کنم؟ 🔹آیا بنده مؤمنِ ستم دیده اى نیست که تا پیش از سپیده دم از من بخواهد که دادش را بستانم و من، انتقام او را بگیرم و داد وى بستانم؟ و تا سپیده دَم، به این ندا ادامه مى دهد. 📚تهذیب الأحکام،ج ۳،ص ۵ 🌹غم شهادت عبدالمهدی از یک طرف و بیماری و تب ریحانه نیز از یک طرف. هردو بردلم سنگینی می کرد. شب جمعه بود. به اباعبدالله (ع) توسل کردم و زیارت عاشورا خواندم. رو کردم به حرم و صحبت کردن با سالار شهیدان با گریه گفتم, من میدونم امشب شما با همه شهدا تو کربلا دور هم جمع هستید. من میدونم الان عبدالمهدی پیش شماست خودتون به عبدالمهدی بگید بیاد بچه اش رو شفا بده... چشمام رو بستم گریه می کردم و صلوات می فرستادم و همچنان مضطر بودم. درهمین حالات بود که  یک عطر خوش در کل خانه ام  پیچید. بیشتر از همه جا بچه ام و لباس هاش این عطر رو گرفته بودند. تمام خانه یک طرف ولی بچه ام بسیار این بوی خوش را میدادبه طوری که او را به آغوش می کشیدم و از ته دل می بوییدمش... چیزی نگذشت که دیدم داره تب ریحانه پایین میاد. هر لحظه بهتر می شد تا این که کلا تبش پایین اومد و همون شب خوب شد. فردا تماس گرفتم خدمت  یکی از  علمای قم و این ماجرا را گفتم و از علت این عطر خوش سوال کردم. پاسخ این بود که چون شهدا در شب جمعه کربلا هستند و پیش اربابشون بودن عطر آنجا را با خودشون بهمراه آوردند...راوی: همسر شهید 💟 آیت الله بهجت(ره): در بین تمام مستحبات ، دو عمل است که بی نظیر می باشد و هیچ عملی به آنها نمےرسد. ✨۱- نماز شب ✨۲- گریه بر امام حسین (ع) 🌺 شهید مهدی زین الدین: ما باید حسین‌ وار بجنگیم, حسین‌وار جنگیدن یعنی مقاومت تا آخرین لحظه حسین‌ وار جنگیدن یعنی دست از همه چیز کشیدن در زندگی... هرگاه شب جمعه شهدا را ياد کرديد آنها شما را نزد سیدالشهدا(ع) یاد می كنند.... 🌺 لایوم کیومک یا اباعبدالله خواهر شهید جهاد مغنیه می گفت: مادر من یک زن فوق العاده ست. وقتی خبر شهادت بابا (عماد مغنیه) رسید رفت دو رکعت نماز خوند. و تا دید ما با دیدن پیکر بابا بی تاب شدیم، خطاب به بابا گفت: الحمدلله که وقتی شهید شدی، کسی خانواده ات رو به اسارت نبرد و به ما جسارت نکرد. و اینگونه ما آروم شدیم... خبر شهادت جهاد که رسید، باز مادر غیر مستقیم ما رو آروم کرد، صورت جهاد رو بوسید و گفت: ببین دشمن چه بر سر جهادم آورده، البته هنوز اربا اربا نشده، لایوم کیومک یا اباعبدالله (ع) ... ما هم از خجالت آروم شدیم... 🌺 شهیداحمد کاظمی: اگر می خواهید تاثیر گذار باشید... اگر می خواهید به عمر و خدمت و جایگاهتون ظلم نکرده باشید؛ ما راهی به جز اینکه یک شهید زنده در این عصر باشیم نداریم... 🌺اینجا قیامته!؟ با هم قرار گذاشتیم هر ڪسی شهید شد، از اون طرف خبر بیاره.شهید ڪه شد خوابشو دیدم. داشت می رفت، با قسم حضرت زهرا (س) نگهش داشتم. با گریه گفتم: "مگه قرار نبود هر ڪسی شهید شد از اون طرف خبر بیاره"؟ بالاخره حرف زد گفت: "مهدی اینجا قیامتیه! خیلی خبرهاست. جمعمون جمعہ، ولی ظرفیت شما پایینه هرچی بگم متوجہ نمی شید". گفتم:,اندازه ظرفیت پایین من بگو... 🌿فڪر ڪرد و گفت: "همین دیگه، امام حسین (ع) وسط می شینه و ما هم حلقه می زنیم دورش، برای آقا خاطره میگیم" بهش گفتم:"چی ڪار ڪنم تا آقا من رو هم ببره"؟ نگاهم ڪرد و گفت: "مهدی! "همه چیز دست امام حسین(ع) همه پرونده ها میاد زیر دست حضرت. آقا نگاه می کنه هر ڪسی رو که بخواد یه امضای سبز می زنه می برندش. برید دامن حضرت رو بگیرید..." برشی از زندگی شهید جعفر لاله 🌺مثل دشمنای امام حسین(ع) تانک عراقی آتش گرفت. یه سرباز خودش رو از تانک پرت کرد بیرون. گیج گیج بود. نگاهی به اطرافش کرد. سر جاش ایستاد و قمقمه اش رو برداشت. شروع کرد به آب خوردن. یکی از بچه ها نشانه رفت طرفش. علی اکبر زد زیر اسلحه اش و گفت: چی کار کمی کنی؟ مگه نمی بینی داره آب میخوره؟ نگذاشت بزندش گفت: شما مثل امام حسین (ع) باشید، نه مثل دشمنای امام حسین (ع)...روایتی از زندگی شهید علی اکبر محمد حسینی
امام حسن (ع)بخشنده و با کرامت بود و هیچ سائلى را ردّ نمى ‏کرد و هیچ امیدوارى را ناامید نمى‏ گردانید مسند امام المجتبی؛ص۱۳۴،ج۱۸ استاد رائفی پور:از تمامی تاریخهایی که برای شهادت امام حسن (ع) نقل شده، ۷ صفر ارجحیت دارد.پس چرا تاریخ شهادت امام حسن(ع) در ۲۸ صفر فراگیر شد؟ ◼️در زمان صفویه، شهادت امام حسن (ع) در ۷ صفر تعطیل رسمی بود.تا اینکه تولد ناصرالدین شاه مصادف با ۶ صفر بود، برای اینکه تولدش در شب شهادت امام حسن نباشد، عده ای را اجیر کرد تا در تاریخ دست برده و شهادت امام حسن را در تاریخ ۲۸ صفر برگزار کنند ◼️ نکته جالبتر اینکه فقط ایرانی ها ۲۸ صفر را شهادت امام حسن می گیرند 🔊 حقیقت پنهان( ۷ صفر ) - مشهد - ۱۶ آبان ۹۵ 🌹از شمامي‌خواهم كه جنازه مرا گلباران نكنيد, چون كه پیکر امام حسن (ع) را تير باران كردند. در تشييع جنازه ام آواي قرآن سر‌‌ دهيد تا منافقين از صداي آن گوش بدانند من با خود چيزي نبرده ام و چشم هاي مرا باز بگذاريد كه بدانند كه من كوركورانه به جبهه نرفته ام و عكس اما عزيزمان را بالاي عكس كوچكم جلو تابوتم بزنيد كه بدانيد كه در خط امام بودم و كتاب قران روي تابوتم بگذاريد تا ببينند كه پيرو اسلام وقران بودم.در ضمن كسي كه امام را قبول ندارد درتشييع جنازه من شركت نكند وبر من نماز نخوانند. امام قلب من است. مادر چشم من است بدون چشم مي شود زندگي كرد بدون قلب زندگي ممكن نيست...
🌷 (ع) 🌿اسمش داوود بود...یکی از بچه مشتی های نازی اباد و گردان میثم....تازه هم بچه دار شده بود...شاید تازه یک ماهش بود...همسر جوان و نوزادش را به عشق امیرالمومنین(ع) رها کرد... اخرین لحظه که حقیر را قبل از عملیات بدر دید, گفت: ناصر ماژیک داری!؟گفتم: بله... گفت: تمام پشت و جلوی و روی استین های پیراهنم فقط ذکر و القاب علی(ع) را بنویس. من هم شروع کردم به نوشتن:👈 "حبل الله المتین ،حیدر کرار علی، یاعلی مددی، امیر المومنین حیدر، یعسوب الدین و... جلوی پیراهن و روی آستین هایش که تمام شد, پشت پیراهنش ذکری را که سالها در هئیت محبان المرتض(ع) زمزمه می کرد و با همان ذکر نیز شهید شد بااشک در حالی که خودش مداحی می کرد نوشتم: "ذکر دل بود یا علی مدد... بی حد وعدد یا علی مدد... دل قلندر است شور برسر است... هر چه هست و هست مست حیدر است..." 🌹 در وصیت نامه اش ای یک جمله اش از همه زیباتر بود 👈شهادت چه زیباست.، خدایا میدانی که من چقدر عاشق شهادتم... 🌷بارها ازش از ابراهیم شنیده بودم... الگوی زندگی اش شده بود، "ابراهیم هادی"... کسی که تشابه زیادی به چهره او داشت ...به دنبال ابراهیم رفت...آنقدر رفت که روزهای اخرش"داود عابدی" شده بود👈"ابراهیم هادی" دیگر"داودی وجود نداشت."راوی: ناصر کاوه
(ص) (ع) 🏴 فقدان و غم رفتن پيامبر خوبی‌ها حضرت محمد (ص)، او که گام‌های مهتابی‌اش شب‌های جهل بشر را به جاده‌های راستی کشاند و شهادت تنهاترین سردار، امام حسن مجتبی (ع) تسلیت و تعزیت باد.🏴 پشت اهالی ایمان شکسته و عشق داغدار است.... ⚫️ پیامبر اکرم (ص): ☑️ اَحَبُّ الاعمالِ اِلَی اللهِ الصَّلاةُ لِوَقتِها ثُمَّ بِرُّ الوالِدَین ثُمَّ الجِهادُ فی سَبیلِ اللهِ؛ ◼️ بهترین کارها در نزد خدا نماز به وقت است، آن‌گاه نیکی به پدر و مادر، آن‌گاه جنگ در راه خدا📚 "کنز العمال"، ج۷، ص۲۸۵، ح۱۸۸۹۷ ⚫️ امام حسن مجتبی (ع): ◼️ هر آينه برآوردن حاجت و رفع مشكل برادرم، از يك ماه اعتكاف، در مسجد - و عبادت مستحبّى نزد من - بهتر و محبوب‌تر است. 📚 "كلمة الامام الحسن عليه السلام"، ص۱۳۹ 🎈امام حسن (ع) بخشنده و با کرامت بود و هیچ سائلى را ردّ نمى ‏کرد و هیچ امیدوارى را ناامید نمى‏ گردانید… 📚مسند امام المجتبی؛ ص۱۳۴، ج۱۸ 🌹از شمامي‌خواهم كه جنازه مرا گلباران نكنيد, چون كه پیکر "امام حسن (ع)" را تير باران كردند... در تشييع جنازه ام آواي قرآن سر‌‌ دهيد تا منافقين از صداي آن گوش شان كر و چشم شان به خاطر شما كور شود... نكند كه براي من با صداي بلند گريه كنيد و دشمن را شاد كنيد و اگر هم گريه مي كنيد آهسته، شهادت كه اصلا گريه ندارد... موقعي كه من شهيد شدم دست هايم را از تابوت بيرون بگذاريد كه بدانند من با خود چيزي نبرده ام و چشم هاي مرا باز بگذاريد كه بدانند كه من كوركورانه به جبهه نرفته ام و عكس اما عزيزمان را بالاي عكس كوچكم جلو تابوتم بزنيد كه بدانيد كه در خط امام بودم و كتاب قران روي تابوتم بگذاريد تا ببينند كه پيرو اسلام وقران بودم... ودر ضمن كسي كه امام را قبول ندارد درتشييع جنازه من شركت نكند وبر من نماز نخوانند. امام قلب من است. مادر چشم من است بدون چشم مي شود زندگي كرد بدون قلب زندگي ممكن نيست... خاطره ایی از
🚩عنایت (ع) 👇 🌹هیچ گاه فراموش نمی کنم که یک شب بارانی در صحن مسجد گوهرشاد روبروی گنبد امام رضا (ع) پس از مدتی توسل از آقا خواستم که یکی از اولیاء خودت را به من نشان بده، تا شاید بواسطه او گرد معرفتی بر دامن گناهکارم بنشیند و بواسطه دم مسیحایی او شاید زنده شوم، چندثانیه بیشتر نگذشته بود که در آن طرف مسجد دیدم حسن آقا سر به سجده دارد و با خدای خود مشغول به راز و نیاز بود، پیش خودم یاد شعر حافظ افتادم که می فرماید،  "سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد  آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد" رفتم کنارش، در حال و هوای خودش بود، سلام کردم مثل همیشه با تبسم دستهای مهر بانش را بازکرد و مرا درآغوش خودش گرفت. هنوز بوی شهیدان را می داد، خیلی خوشحال به نظر می رسید.. پس از پرس و جو، فهمیدم پس از انجام عملیات بر علیه منافقان (جهت انتقام گرفتن ازخون شهید صیادشیرازی)، برای تجدید بیعت و شکرگزاری خدمت امام رضا (ع) رسیده بودند. به یاد توسل و خواسته ام از امام رضا(ع) افتادم و یقین کردم عملیاتی که ایشان رهبری کرده مورد قبول خدا واقع گشته و به واسطه انجام خالصانه این عمل به مقام اولیاء الله و مقربین رسیده است...روایتی از   👈 🌹روزی با هم ازنماز جماعت برمی گشتیم و از هر دری صحبت می کردیم؛ به ناگاه ایشان از سفر خویش به روسیه به اتفاق هیاتی برای خرید یکی از سیستم های موشکی دقیق روسی که سامانه ای با برد 300 کیلومتر و ضریب اطمینان بالا بود؛ سخن گفت. این موشک می توانست با کمترین اختلاف و انحرافی به هدف خود برخورد کند و این فناوری تنها در انحصار روسیه قرار داشت... 🌹مذاکرات برای خرید این موشک به سرانجام نرسید چرا که آن ها این سامانه را جزو سلاح های استراتژیک و مبنایی خود می دانستند و به دلیل حساسیت ویژه ای که روس ها داشتند، از دادن موشک سر باز زدند. این شهید عزیز نقل می کرد که من به ژنرال های روسی با اطمینان گفتم که ما می توانیم به این فناوری دست پیدا کنیم و همانند این موشک را بسازیم و البته پوزخندی به عنوان پاسخ بر لبان ژنرال های روسی نقش بست. او می گفت در برگشت از سفر روسیه تمام هم و غم من این شد که نمونه این موشک روسی را بسازم اما دائما در مسیر انجام تست های موشک اخلال به وجود می آمد. این شهید عزیز بیان می کرد که برای حل این مشکل به خدا توکل کردم و به ائمه اطهار (ع) متوسل شدم؛ به مشهد مقدس رفتم و سه روز در حرم حضرت امام رضا (ع) به ایشان توسل کردم و راجع به اختلال پیش آمده به تفکر مشغول شدم.... 🌹 شهید تهرانی نقل میکرد که بعد از سه روز در حرم حضرت رضا (ع) یک دفعه موضوعی به ذهنش رسید که احساس می کرد راه حل این مشکل است. طرحی در ذهنش جرقه زد که تعبیر ایشان درباره آن ساده و زیبا بود‎؛ او می گفت زیارت خودم را تکمیل کردم و سریع برگشتم منزل، دفترچه نقاشی دخترم را گرفتم و آن چه را که در ذهنم بود ترسیم کردم. بعد از بازگشت از مشهد این طرح را مدل سازی کردیم و به لطف خدا جواب هم گرفتیم و مشکل حل شد. در یک زمان دیگر شهید تهرانی مقدم نتایج کاری را که انجام شده بود بر روی رایانه به من نشان داد، واقعا غرورآفرین بود؛ موشک ساخته شده توسط جهاد خود کفایی سپاه در مقایسه با مدل روسی آن در بعضی ویژگی ها برتر هم بود 👈ایشان اهل توکل به خدا بود و در عبور از موانع و رسیدن به اهداف خود به ائمه معصومین (ع) متوسل می‌شد... 👈 راوی: نماینده، تهران
💐 امام رضا(ع): هرگاه که بندگان، گناهان تازه ای پدید آورند که سابقه نداشته است، خداوند بلای تازه ای برایشان پیش می آورد که قبلا نمی شناختند. وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۲۷۰ 🚩 شهدای # امام_رضایی:👇 🌹شهید روح الله. قربانی برای من هدیہ امام رضا (ع) بود👇 همسری کہ امام هشتم بہ ادم هدیہ بدهد وامام حسین (ع) او رابگیرد وصف نشدنی است. من عروس چنین مردی بودم با بچہ های دانشگاه رفتہ بودیم مشهد انجا برای نخستین بار برای ازدواجم دعا کردم گفتم: یا امام رضا (ع) اگر مردی متدین واهل تقوا به خواستگاری ام بیاید قبول می کنم یک ماه بعداز اینکہ از مشهد برگشتم روح الله امد خواستگاری ام... و شدم عروس امام رضا(ع)... 🌹شهید مهدی صابری توی وصیت نامه اش نوشته بود: رسیدن به سن 30 سال، بعد از علی اکبر (ع) برایم ننگ است.... مادرش می گفت: آخرین بار که از سوریه برگشت ایران، با هم رفتیم مشهد. بعد از زیارت دیدم مهدی کنار سقا خونه ایستاده و می خنده. ازش پرسیدم: چیه مادر؟ چرا می خندی؟...گفت: مادر! امضای شهادتم رو از (ع) 💕 گرفتم... بهش گفتم: اگه تو شهید بشی من دیگه کسی رو ندارم. مهدی دستش رو به سمت آسمون بلند کرد و گفت: مادر خدا هست🌷 رضا (ع) به من فرمودند: «من ضامن احمد هستم!»👇 💥 ناگهان انگار کسی در گوشم نجوا کرده باشد، فهمیدم او شاه خراسان و ایران امام رضا(ع) است. خوب توجه کردم، این چشم و چراغ ملک ایران را کجا زیارت کردم، به یادم آمد که ایشان همان کسی است که احمد را در چهار ماهگی در آن بیماری سخت ضمانت کرد و دست راست مبارکش را بر روی سینه نهاده و فرمود: «من ضامن احمد هستم!» از جا بلند شدم تا عرض ادب و ارادتی بکنم، هنوز سخن آغاز نکرده بودم که در دستان مبارکش پرونده‌ای دیدم. رو به من کرد و فرمود: «این پرونده عمر احمد است. عمر احمد در دنیا تمام شد، او 27 سال دارد!»فغان زدم و از آقا خواستم ضمانتی دیگر کند. فرمود: «ناراحت نباش، مدتی بر ضمانت خویش می‌‌افزایم.»... گویا همان روز احمد می‌‌خواست به شهادت برسد، اما نشد و امام هشتم(ع) یک هفته دیگر برای احمد مهلت گرفت. دیدم فردای آن روز احمد به کیاکلا آمد. او را دیدم در آغوشش گرفتم و بوسه‌های مادرانه نثارش کردم. این بار من به مانند آن زمان احمد را کنارم نشاندم و خوابم را برایش گفتم. چون موضوع تمدید عمر را شنید لبخندی زد و به من نگاه کرد و گفت:‌ «مادرجان!ناراحت نباش.!» 💥احمدم آن روز با تک تک اعضای خانواده عکس یادگاری گرفت. حرکاتش برایم اسباب نگرانی و تشویش بود؛ اما او چیزی به ما نگفت تا اینکه هنگام عزیمت به ایلام، به پدرش گفت: «باباجان! این آخرین دیدار است و شما دیگر مرا نمی‌بینید، اگر کوتاهی داشتم مرا ببخشید و حلالم کنید.»... با شنیدن این جملات قطرات اشک از چشمان پدرش سرازیر شد. دست روی کمرش گذاشت و گفت: «پسرم کمر مرا شکستی؟»... احمد چون اشک و حالت پدر را دید دست در گردن پدر انداخت و دست و روی پدر را بوسید و گفت: «بابا شوخی کردم، من که پیش شما هستم.»... بعد خداحافظی کرد و از ما جدا شد. در کوچه نگاهش می‌‌کردیم تا از ما دور شد. یاد آن شعر افتادم که سعدی بزرگ از زبانِ دل بی‌بی زینب سروده بود: ای ساربان آهسته ران کارام جانم می‌‌رود وان دل که با خود داشتم با دلستانم می‌‌رود. و با یاد زینب(س) به خود تسلی می‌‌دادم. دو سه روز مانده به شهادت احمد، پدرش خیلی‌ ‌بی‌تاب بود و بی‌قراری می‌‌کرد. نگران بود و حس پدرانه به او نهیب زده بود که احمدش پر کشیدنی است و دیگر پا به کیاکلا نمی‌گذارد. همان شب در خواب دیدم که خانه پر از نور شده و چهار زن با چهره‌های نورانی آمدند و در اتاق نشستند. دو تن از آنها که با حجاب بودند قیافه‌ای غمگین و محزون داشتند. بانویی که بالای سرم بود، یک پیراهن مشکی به دستم داد و گفت:‌ «بپوش، مگر نمی‌دانی احمدت شهید شده است؟»... شروع کردم به گریه و بی‌قراری کردن و احمد را صدا می‌‌زدم که ناگاه از خواب بیدار شدم. از اینکه همة اینها را در خواب دیده بودم، خیالم راحت شد. اما روز بعد ماجرای خواب را برای روحانی مسجد بازگو کردم و او گفت: «آن چهار زن حضرت آسیه، حضرت خدیجه، حضرت مریم و حضرت فاطمه(س) بودند و برای پسر شما عزاداری می‌‌کردند!»... دو سه روز بعد از آن خواب، گوینده‌ تلویزیون اعلام کرد که یکی از خلبانان دلاور هوانیروز در ایلام به شهادت رسید...ِ برای حفظ روحیه بچه‌های ارتش و نیروهای دیگر نظامی و مردم نامی از احمد نبردند. به همسرم گفتم:‌«این خلبان احمد بوده است. بی‌تابی‌های پدر احمد صد چندان شده بود. دوباره ساعت ده شب تلویزیون خبر شهادت خلبان دلاور هوانیروز را اعلام کرد. من گریه می‌‌کردم تا این که ابراهیمی استاندار ایلام زنگ زد و گفت: «مادر! احمد به سمت کربلا و هدفی که داشت، پر کشید» راوی; مادر .
💥خیلی امام رضایی بود. تقریبا همه کسانی که او را می شناختند، این را می دانستند. آنقدر زود دلش برای امامش تنگ می شد که هنوز عرق سفرش خشک نشدہ، دوبارہ راهی می شد. می گفت: "امام رضا(ع) خیلی به من عنایت داشته و کم لطفی است اگر به دیدارش نروم... " همیشه باب الجواد را برای ورود انتخاب می کرد... می گفت اگر اذن دخول خواندی و چشمت تر شد یعنی آقا قبولت کرده.مانند خیلی از بزرگان حرم را دور می زد و از پایین پاوارد حرم می شد. مدتی در صحن می نشست و با امام درد و دل می کرد.  سفر کربلا را هم از امام رضا گرفته بود. موقع برگشت روی یکی از سنگ های حرم تاریخ سفر بعدی اش را می نوشت و امام هم هر دفعه آن را امضا می کرد... کاوه خاطره ای از شهید مدافع حرم محمد پورهنگ
(۱) 💢 رسول اکرم(ص): از فتنه و آزمایش در آخرالزمان نگران نباشید٫ چرا که موجب نابودی منافقان خواهد شد... 📚 میزان الحکمه، حدیث 15748 💐 بهترین ها در آخرالزمان ... ➖➖➖➖➖➖➖➖ ✳️ پيامبر اکرم ( ص) به امام علی (ع) فرمودند : یا علی ! وَ اعلَم أنَّ أعظَمَ النّاس یَقیناً قَومٌ یَکُونُونَ فی آخِرِ الزّمان لَم یَلحَقُوا النَّبِیَّ و حُجِبَ عَنهَمُ الحجَّةُ فَآمنوا بِسوادٍ فی بَیاضٍ ✳️ ای علی ! بدان که والاترین یقین را بین مردمان ، گروهی از مردم آخرالزمان دارند که پیامبرشان را درک نکرده اند و حجت خدا امام زمان از ایشان مخفی شده و با این حال به سیاهی نوشته ای بر سپیدی کاغذی ایمان می آورند و همین که سخنی از امام به ایشان می رسد ، بدان یقین پیدا می کنند...📚 بحارالانوار ج ۵۲ ص ۱۲۵* 💐میلاد موفورالسرور قطب عالم امکان ، حضرت بقیة الله الأعظم ، امام زمان(عج) و أرواحنا و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء مبارک... 📜قسمتی از وصیتنامه شهید محمود رادمهر پیرامون دوران پر آشوبِ فتنه‌های آخرالزمان ... 🖊 برادران و خواهران اگر می خواهید دنیا و آخرتتان تضمین شود و از مصائب آخر الزمان در امان باشید و دینتان حفظ بماند و عاقبت به خیر شوید، بصیرتتان را افزایش دهید، اطاعت از "ولایت مطلقه فقیه" را بر خود واجب بدانید. 🖋 اگر می خواهید در این دوران پر آشوب گمراه نشوید ، گوشتان به سخنان "ولایت مطلقه فقیه" و چشمتان به اعمال این بزرگوار و تمام وجودتان صرف عمل به خواسته ها و اوامر ایشان باشد. 🌹تشرف آیت الله مدنی محضر حضرت صاحب الزمان (عج) 💥مرحوم آیت‌الله مجتهدی تهرانی که از علمای تهران بودند، نقل کردند: شبی در نجف بعد از اتمام نماز جماعت پشت سر آیت‌الله شهید مدنی و خلوت شدن مسجد، ناگهان دیدم آقای مدنی شروع به گریستن کرد. چون به من اظهار لطف داشتند به خودم جرأت دادم و علت گریه ناگهانی ایشان را پرسیدم. ایشان 👈 فرمودند: بعد از نماز یکی گفت: امام زمان (عجل) را دیده است که به او فرموده‌اند: "ببین این شیعیان بعد از نماز بلافاصله به سراغ کارهای خود رفتند و هیچ کدام برای فرج من دعا نکردند". من هم تا این را شنیدم متأثر شدم و گریستم. آیت‌الله مجتهدی فرمودند: بعدها متوجه شدم امام زمان (عج) این گلایه را به خود ایشان (شهید مدنی) گفته بودند... 💢تـلنگـــــــــــــــــــــــــر یاصاحب الزمان(عج) 👈 در نزدیکی کربلا روی تپه ها نشسته بودند و می گریستند و برای سلامتی و پیروزی امام شان دعا می کردند ، اما هیچ کدام شان به سمت سپاه امام نرفتند . چه فرقی می کند که درمقابل امام شمشیر زده باشی . یا دشمن امام را با سکوت یاری کرده باشی ‼️ ✅بیدار بشویم و به یاری امام زمان مان و ولی فقیه بشتابیم . . .
(۲) ♦️ راه تحقق یافتن ظهور منجی 🔶 امام باقر (ع) فرمودند: زمانی که حضرت ادریس علیه السلام از طغیان برخی از افراد امتش غایب شد؛ بعد از ۲۰ سال بلا و قحطی، مردم تصمیم به توبه گرفتند و این بازگشت و پشیمانی واقعی باعث شد که خداوند دوران غیبت را پایان بخشد 📚 (کمال الدین: ج 1، ص 130 حدیث 1) ✅ آیت الله کشمیری بارها مشكلات مادّى و به ويژه مشكلات معنوى خود را با استعانت از اين نام مقدّس و ذکر «يا صاحبَ الزَّمانِ اَغِثْنِيْ، یا صاحِبَ الزَّمانِ أدْرِکْنی» ✨ ✅بر طرف كرده بود و بنده نيز خود بارها اثر اين نام مبارك را براى رفع مشكلات، به چشم ديده‌ام.👌"آیت الله ناصری ره" 📚نشريه خُلُق 🌷به گزارش فرانس پرس, شستشوی مغزی تکفیری ها و رسانه های پرتعداد ضد شیعیان در مصر وکافر و نجس خواندن آنان، اهالی روستا را به کشتن شیعیان ترغیب کرد. آنها ابتدا با کوکتل مولوتف و سپی باپتک و کلنگ های بزرگی بخشی از دیوار منزل را خراب کردند و شیعیان حاضر در منزل را که برای میلاد امام زمان (عج) گردهم آمده بودن را خارج کردند و شروع به کتک زدن آنها در میدان روستا کردند و آنقدر آنها را زدند تا کشته شدند و بعد از کشته شدن هم پیکرهای شهدا بر روی زمین کشیدند. در این حادثه ی درد آور، شیخ حسن شحاتة و برادرش و جمعی دیگر به شهادت رسیدند و تعداد نامشخصی از شیعیان هم, زخمی شدند... گفتنی است که شهید شیخ حسن شحاتة از رهبران اصلی شیعیان مصر محسوب می شده است که در خانواده ای از اهل سنت متولد شد. خود شهید شحاتة در یک سخنرانی، دلیل حقیقی دستگیری اش را تنها اعلام ولایت امیرالمؤمنین(ع) و برائت از دشمنان اهل بیت و شیعیه بودنش اعلام کرده بود... 🌷من گاهی می‌دیدم که ایشان نیت شان را از پرداخت صدقه، سلامتی امام زمان (عج) عنوان می‌کرد و معتقد بود که این نیت، موارد دیگر را نیز دربر می‌گیرد و بالاترین مسئلت‌ها است. بنابراین، دعای فرج و دعا برای سلامتی امام عصر(عج) همیشه ورد زبان ایشان بود... امکان نداشت بدون دعای فرج، شروع به خواندن دعا، قرآن (حتی سوره‌ای از قرآن) یا زیارت عاشورا کند؛ اگر هم فراموش می‌کرد، تلاوت را قطع می‌کرد و بعد از دعای فرج، ادامه می‌داد. گویا احساس می‌کرد که بدون دعای فرج اعمال اش مقبول نیست... بسیار دیده بودم که ایشان در شرایط و موقعیت‌های مختلف، نشسته یا ایستاده، در حال تماشای تلویزیون یا حین راه رفتن، گویی ناخودآگاه چیزی از ذهن و دلشان می‌گذشت و دست بر سر می‌گذاشت و به امام زمان(عج) سلام می‌داد. نمی‌دانم در آن شرایط چه چیزی به دل ایشان خطور می‌کرد ولی این برای من همیشه جای تعجب بود که چطور همیشه و در هر حال، ارتباطشان برقرار است... راوی؛ همسر شهیدمدافع حرم