eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
884 دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
15هزار ویدیو
504 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سال ۶۵، مثل امشبی، دو ساعتی میشد که غواصها به آب زدند...اما آب رنگ خون گرفت ...غواصها خون به جان اب دادند ... 😔😔
هدایت شده از .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و اشاره قرآن کریم به آن!؟ 💌آتشی که نمى سوزاند “ابراهیم” را و دریایی که غرق نمی کند “موسى” را 💚مادری، کودک دلبندش را به دست موجهاى خروشان “نیل” می سپارد تا از دست دشمن نجات پیدا کند اما او از خانه‌ی فرعونِ تشنه به خونَش سر در می‌آورد. دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند. و از قعر چاه سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد. مکر زلیخا زندانیش می کند، اما عاقبت بر تخت پادشاهی می نشیند. با وجود تمام این قصص قرآنی هنوز نیاموختیم که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به ما را داشته باشند و خدا نخواهد، هیچ برگی از درخت نمی‌افتد🍃 گاهی که بی‌قرار می‌شویم باید آرام سر در گوش دلمان زمزمه کنیم: 💚 «آرام باش دل کوچک من، خدای موسی خدای عیسی خدای ابراهیم خدای نوح خدای یوسف و خدای محمد خدای تو، هم هست.» 💚   وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ ﴿۵۹﴾ 💌 و هیچ برگی نمی افتد مگر آنکه آن را می داند، و هیچ دانه ای در تاریکی های زمین، و هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی روشن [ثبت] است. سوره انعام🪴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یمن! یمن!🇾🇪ما را سرافراز کن یک کشتی دیگر را هم برگردان! 🔴در روزهایی که کاخ سفید در فکر تشکیل ائتلاف علیه یمن است ببینید مردم آمریکا کف خیابان‌های نیویورک چه شعاری می‌دهند.. ✅
وقف ۱۰۰ میلیاردی مجاور امام رضا علیه السلام ماشاالله مرادنژاد، واقف مشهدی است که اخیرا هزار میلیارد ریال از اموال و املاک خود را وقف حوزه سلامت با محوریت توسعه و تجهیز بزرگ ترین مرکز ناباروری کشور در بیمارستان رضوی کرده است ... متن کامل خبر👇 https://rubika.ir/post/pkrlNTdaPv
🔻 نتایج نظرسنجی ها نشان میدهد در سرتاسر جهان عرب، بیش از 50 درصد ملت ها (بعضا تا بالای 80 درصد) حامی سر سختِ محورِ مقاومت اند، این در حالی ست که در امارات و بحرین و سعودی این عدد به زور به 40 درصد میرسد.... 🇦🇪امارات: 37% 🇸🇦عربستان سعودی: 40% 🇧🇭بحرین: 46% 🇰🇼کویت: 52% 🇶🇦قطر: 61% 🇪🇬مصر: 75% 🇱🇧لبنان: 79% 🇯🇴اردن: 85% نکته جالب میدانید کجاست؟ با وجود تلاش سعودی-امارات-بحرین برای بی رگ سازی از مردم خود. در ایام اخیر علاقه به محور مقاومت در این کشورها از نزدیک به 10 درصد به اعداد کنونی رسیده است... با این عدد ها امروز را که نه، فردا بهتر میتوان به قضاوت نشست...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸 ﷽ ❣در سالگرد شهدای غریب و مظلوم عملیات کربلای چهار با هم گوش می کنیم 👈 حکایت از خوابی که از مهمانی فرزندش در خانه (س) دیده بود 🍃🌹🍃 ❣التماس دعا:
🌸 به مناسبت فرارسیدن رحلت جانگداز👈 حضرت ام البنین(س) و روز بزرگداشت و تکریم مادران, همسران, دختران و خواهران شهید👌 خانمی که راه ام البنین را پیمود👈 مادری که در راه امام (ره) ۷ شهید تقدیم کرد:👇 🌺......همه چیز از توجه به یک سنگ قبر در دارالرحمه حرم حضرت عبدالعظیم(ع) شروع شد. روزی که به بهانه زیارت به حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) رفتم و بعد از زیارت تصمیم گرفتم به زیارت اهل قبور بروم و چشمم به این سنگ قبر افتاد. روی آن نوشته شده بود:👈 "آرامگاه عصمت خامه چین خیابانی، همسر شهید عبدالزهرا کاشی و مادر 7 شهید کاظم، عباس، حسین، باقر، علی، رسول، محمدرضا کاشی" آن روز که تصمیم گرفتیم رد و نشانی از خانواده شهیدان کاشی پیدا کنیم فکرش را هم نمی‌کردیم که چه قصه شنیدنی پشت این سنگ قبر باشد. فکرش را نمی‌کردیم که به امام خمینی(ره) و همنشینی خانواده کاشی در نجف با مرد بزرگ تاریخ ایران برسیم. آن روز فکرش را هم نمی‌کردیم که با وصل شدن به قصه خانواده شهدای کاشی برگ دیگری از زندگی امام خمینی (ره) در نجف روایت شود و راوی آن، بازماندگان خانواده کاشی باشند. پیدا کردن رد و نشان از بازماندگان آن خانواده کار راحتی نبود. از تماس با بنیاد شهید و اظهار بی‌اطلاعی تا پیگیری به واسطه مسئولان حرم حضرت عبدالعظیم(ع) و بالاخره بعد از چند روز تماس‌های پی در پی به بازماندگان این خانواده رسیدیم . عجب حکایتی بود قصه شهیدان کاشی و همسایگی دیوار به دیوارشان با منزل امام خمینی(ره) در نجف، دوستی امام (ره) با "عبدالزهرا کاشی" پدر خانواده و علاقه بی‌اندازه پسران به امام (ره) و افکارش، آن هم درست در خفقان حکومت صدام و رژیم بعث در عراق. علاقه و الفتی که رنگ و بوی تازه‌ای به فعالیت‌های انقلابی پسران کاشی و مبارزه‌شان با رژیم بعث عراق داد. اما انتهای این قصه مثل زهر تلخ بود. پدر و 7 فرزند پسرش یک به یک توسط صدام و رژِیم بعث به شهادت رسیدند و سالها بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وقتی عصمت خامه‌چین خیابانی به همراه 2 فرزندش به بیت امام خمینی(ره) در جماران رفتند امام (ره) از شنیدن خبر شهادت حاجی عَبِد کاشی و پسرهایش دگرگون شدند. امام(ره) به مادر شهدای کاشی گفتند: "شمابه گردن ما حق دارید
🌸مبارزه بارژیم بعثی: ما 10 پسر بودیم و 5 خواهر. مادرم اهل سبزوار و پدرم اصالتاً تبریزی بود اما به واسطه شغل پدربزرگم در سال‌های جوانی و بعد از ازدواج با مادرم به نجف می‌رود و آنجا ماندگار می‌شود. حاجی عبد، پدرم در نجف کارخانه تولید آرد و مغازه بزرگ فروش مواد غذایی داشت. پدربزرگم رابطه خوبی با علمای نجف داشت و مسئول دفتر سیدابوالحسن اصفهانی بود. از آنجا که آدم دست به خیری بود. حواسش به کم و کسر زندگی طلبه‌های نجف بود. این حس خیرخواهی به پدرم، حاج عبد هم منتقل شده بود. این مرد سرش برای کار خیر درد می‌کرد و نامش هنوز هم بر تارک شهر نجف می‌درخشد. این حرف‌های"جواد کاشی"یکی از پسران خانواده شهیدان کاشی است که دفتر خاطرات زندگی پر فراز و نشیب خانواده‌اش را برایمان ورق می‌زند. اهالی نجف همه می‌دانستند که خانواده کاشی دل خوشی از رژیم بعث عراق ندارند و حتی فعالیت‌هایی را هم علیه این رژیم انجام می‌دهند. فعالیت‌هایی که با آشنایی پسران با امام خمینی(ره) در نجف رنگ و بوی تازه‌ای به خود می‌گیرد و آنها را به شهادت در راه خدا نزدیک و نزدیک‌تر می‌کند. 🌺 کمک امام (ره) و پدرم به طلبه‌های جوان: وقتی امام ‌خمینی(ره) به نجف تبعید می‌شوند پدربزرگ برایشان خانه‌ای دیوار به دیوار خانه خود تهیه می‌کند و این سرآغاز آشنایی پسران خانواده کاشی با بنیانگذار انقلاب اسلامی می‌شود. "جواد کاشی" می‌گوید: من آن زمان 16 ساله بودم و خاطرات به یاد ماندنی از امام خمینی(ره) و چهره مهربانش دارم. آن سالها پدرم به خیرخواهی در نجف شهره بود. میان او و امام خمینی (ره) رابطه جالبی شکل گرفت. امام (ره) آن زمان در مسجد شیخ انصاری نجف به طلبه‌هادرس می‌دادند و نام طلبه‌هایی را که اوضاع مالی خوبی نداشتند روی کاغذی می‌نوشتند وبه دست پدرم می‌رساندند. حاج عبد هم حواسش به کم و کسر زندگی آن طلبه‌ها بود و مایحتاجی را که قادر به تأمین آن نبودند تهیه می‌کرد. برای طلبه جوانی خانه اجاره می‌کرد، برای آن یکی ارزاق می‌فرستاد و خانه طلبه‌ای را فرش می‌کرد." 🌺.....همه سال‌هایی که امام خمینی(ره) در نجف زندگی می‌کردند مواد غذایی مورد نیاز زندگی ساده و بی‌آلایش ایشان از مغازه حاج عبد تهیه می‌شد. آن سال‌ها پیرمرد افغانستانی مسئول خرید خانه امام(ره) بود. یادم می‌آید که پیرمرد وقتی به مغازه پدرم می‌آمد می‌گفت: آقا تأکید کردند فقط از شما خرید کنم. آن پیرمرد نمی‌توانست عربی صحبت کند. به همین دلیل من وسایل مورد نیاز خانه آقا را از مغازه پدرم و مغازه‌های اطراف می‌خریدم و داخل سبد حصیری می‌گذاشتم. "پدرم دست روی هر چیزی که می‌گذاشت پیرمرد افغانستانی حرف آقا را دوباره تکرار می‌کرد و می‌گفت: آقا گفته‌اند👈 از هر جنسی ارزان‌ترینش را تهیه کن. "میوه‌های لکه‌دار را جداکن. مبادا برنج درجه یک برای خانه بخری. این خاطرات را "جواد و صادق کاشی" می‌گویند و حرف‌های ناگفته‌ای از زندگی امام (ره) در نجف را برایمان روایت می‌کنند...
🌸مبارزه بارژیم بعثی: ما 10 پسر بودیم و 5 خواهر. مادرم اهل سبزوار و پدرم اصالتاً تبریزی بود اما به واسطه شغل پدربزرگم در سال‌های جوانی و بعد از ازدواج با مادرم به نجف می‌رود و آنجا ماندگار می‌شود. حاجی عبد، پدرم در نجف کارخانه تولید آرد و مغازه بزرگ فروش مواد غذایی داشت. پدربزرگم رابطه خوبی با علمای نجف داشت و مسئول دفتر سیدابوالحسن اصفهانی بود. از آنجا که آدم دست به خیری بود. حواسش به کم و کسر زندگی طلبه‌های نجف بود. این حس خیرخواهی به پدرم، حاج عبد هم منتقل شده بود. این مرد سرش برای کار خیر درد می‌کرد و نامش هنوز هم بر تارک شهر نجف می‌درخشد. این حرف‌های"جواد کاشی"یکی از پسران خانواده شهیدان کاشی است که دفتر خاطرات زندگی پر فراز و نشیب خانواده‌اش را برایمان ورق می‌زند. اهالی نجف همه می‌دانستند که خانواده کاشی دل خوشی از رژیم بعث عراق ندارند و حتی فعالیت‌هایی را هم علیه این رژیم انجام می‌دهند. فعالیت‌هایی که با آشنایی پسران با امام خمینی(ره) در نجف رنگ و بوی تازه‌ای به خود می‌گیرد و آنها را به شهادت در راه خدا نزدیک و نزدیک‌تر می‌کند. 🌺 کمک امام (ره) و پدرم به طلبه‌های جوان: وقتی امام ‌خمینی(ره) به نجف تبعید می‌شوند پدربزرگ برایشان خانه‌ای دیوار به دیوار خانه خود تهیه می‌کند و این سرآغاز آشنایی پسران خانواده کاشی با بنیانگذار انقلاب اسلامی می‌شود. "جواد کاشی" می‌گوید: من آن زمان 16 ساله بودم و خاطرات به یاد ماندنی از امام خمینی(ره) و چهره مهربانش دارم. آن سالها پدرم به خیرخواهی در نجف شهره بود. میان او و امام خمینی (ره) رابطه جالبی شکل گرفت. امام (ره) آن زمان در مسجد شیخ انصاری نجف به طلبه‌هادرس می‌دادند و نام طلبه‌هایی را که اوضاع مالی خوبی نداشتند روی کاغذی می‌نوشتند وبه دست پدرم می‌رساندند. حاج عبد هم حواسش به کم و کسر زندگی آن طلبه‌ها بود و مایحتاجی را که قادر به تأمین آن نبودند تهیه می‌کرد. برای طلبه جوانی خانه اجاره می‌کرد، برای آن یکی ارزاق می‌فرستاد و خانه طلبه‌ای را فرش می‌کرد." 🌺.....همه سال‌هایی که امام خمینی(ره) در نجف زندگی می‌کردند مواد غذایی مورد نیاز زندگی ساده و بی‌آلایش ایشان از مغازه حاج عبد تهیه می‌شد. آن سال‌ها پیرمرد افغانستانی مسئول خرید خانه امام(ره) بود. یادم می‌آید که پیرمرد وقتی به مغازه پدرم می‌آمد می‌گفت: آقا تأکید کردند فقط از شما خرید کنم. آن پیرمرد نمی‌توانست عربی صحبت کند. به همین دلیل من وسایل مورد نیاز خانه آقا را از مغازه پدرم و مغازه‌های اطراف می‌خریدم و داخل سبد حصیری می‌گذاشتم. "پدرم دست روی هر چیزی که می‌گذاشت پیرمرد افغانستانی حرف آقا را دوباره تکرار می‌کرد و می‌گفت: آقا گفته‌اند👈 از هر جنسی ارزان‌ترینش را تهیه کن. "میوه‌های لکه‌دار را جداکن. مبادا برنج درجه یک برای خانه بخری. این خاطرات را "جواد و صادق کاشی" می‌گویند و حرف‌های ناگفته‌ای از زندگی امام (ره) در نجف را برایمان روایت می‌کنند...
🌸حاج عبد امانتدار امام (ره) در نجف بود: همه نوارهای سخنرانی آقا در نجف بعد از تکثیر و پلمب شدن در جعبه‌ها در مغازه پدرم به امانت گذاشته می‌شد و از آنجا که در آن مغازه محصولات غذایی بسیاری نگهداری می‌شد توجه کسی به کارتن نوارهای سخنرانی جلب نمی‌شد. هر چند هر سال که از زندگی امام در نجف می‌گذشت رژیم بعث متوجه نفوذ امام خمینی (ره) در عراق می‌شد و به پدرم که علیه بعثی‌ها فعالیت می‌کرد. حساسیت بیشتری پیدا می‌کرد. اما او کارش را خیلی خوب بلد بود و من هم که آن سال‌ها وردست پدرم بود کم‌کم با اندیشه‌ها و افکار انقلابی امام (ره) آشنا شدم. سفیران انقلاب اسلامی قبل از سفر پیش پدر می‌آمدند، نوارهای سخنرانی آقا را از مغازه ما می‌گرفتند و با خود به ایران یا کویت و عمان و لبنان می‌بردند. سالها از آن روزها می‌گذرد و جواد کاشی روایتگر قصه پدرو برادرها و امام خمینی (ره) در نجف می‌شود و می‌گوید: "حاج عبد امانتدار امام خمینی(ره) در نجف بود." 🌸عصمت خانم و غم حاجی عبد و پسران: جوادکاشی گاهی از کاظم و عباس می‌گوید وگاهی از محمدرضا، باقر، رسول و علی. اما داستان زندگی این 7 برادر و سرنوشت شان شباهت عجیبی به هم دارد. فعالیت‌های 7 برادر علیه رژیم بعث یک طرف و توزیع و پخش سخنرانی‌های امام خمینی(ره) از طرف دیگر همه دست به دست هم داد و آنها را پله پله به شهادت نزدیک‌تر کرد. پدرشان، حاج عبد هم از این رقابت بی‌بدیل در راه حق جا نماند. در مبارزه معلم پسرهایش بود و شاید به همین دلیل بود که صدام در مدت چند سال یک به یک همه آنها را به شهادت رساند و تلخ‌تر از همه آنکه از 8 شهید خانواده کاشی تنها پیکر 2 شهید به دست خانواده‌اش رسید تا حداقل قبری باشد که فاتحه خوانش شوند... 🌺....کمر عصمت خانم، مادر شهیدان کاشی زیر بار غم خم شد اما مثل یک کوه استوار غم را به روی خودش نمی‌آورد و شاید اصلاً نمی‌دانست برای کدامشان گریه کند. جواد کاشی از نخستین شهدای خانواده‌شان می‌گوید: "گوش دادن به سخنرانی‌های امام خمینی (ره) عادت هرشب کاظم بود. گوش‌هایش را تیز می‌کرد تا صدای امام (ره) را از حیاط خانه‌اش بشنود. بعثی‌ها دل خوشی از او نداشتند و می‌دانستند که پسر بزرگ حاج عبد، خرابکار است و این حساسیت‌ها چند وقت بعد از حضور امام (ره) در نجف بیشتر و بیشتر شد. کاظم پاتک‌های زیادی به بعثی‌ها زد. او به شهرهای مختلف عراق می‌رفت و علاوه بر توزیع نوارهای سخنرانی امام خمینی (ره)، برای مبارزه با رژیم بعثی با خود اسلحه می‌آورد. عباس هم سر نترسی داشت و با اینکه مهندس فنی بود اما مطالعه کتاب‌های آیت‌الله ‌صدر، آیت‌الله خویی و امام خمینی (ره) و در یک کلام مبارزه برایش مقدس بود. او همراه 2 نفر از مبارزان دیگر، یکی از افسران بی‌رحم رژیم بعث را در بیمارستان‌ ترور کردند. آن افسر ده‌ها دانشجوی مبارز را با شکنجه‌های بی‌امانش به شهادت رسانده بود. اما عمر کاظم و عباس آنقدر قد نداد تا خبر پیروزی انقلاب اسلامی توسط امام خمینی (ره) را بشنوند و رژیم بعث عراق هر دوی آنها را به شهادت رساند. آن روزها بعد از شهادت کاظم و عباس، انگار حاج عبد دستان چپ و راستش را از دست داده بود. یک دفعه پیر شد اما نمی‌دانست این تازه اول راه از دست دادن فرزندان است....."
🌸 شادی در بازار نجف بعد از شنیدن خبر پیروزی انقلاب اسلامی: علاقه همه برادرها به امام خمینی (ره) همسایه دیوار به دیوارشان در نجف یک طرف و علاقه حسین به آقا هم یک طرف. امام (ره) قلب و روحش را تسخیر کرده بود و دیوانه‌وار به او عشق می‌ورزید. امام خمینی (ره) هم در نجف حساب ویژه‌ای روی حسین باز کرده بودند. حسین خط آقا را می‌شناخت. طلبه‌ها کاغذهایی را که امام (ره) زیر آن را امضا کرده بودند برای حسین به مغازه حاج عبد می‌آوردند و او هم با اذن پدر برایشان ارزاق می‌فرستاد. آن زمان رژیم بعث عراق حساسیت خاصی به علما و طلبه‌ها در عراق پیدا کرده بود و آنها در شرایط سختی زندگی می‌کردند. جواد و صادق کاشی خاطرات برادرها را یک به یک ورق می‌زنند و از شادی بی‌حد حسین در بازار نجف بعد از شنیدن خبر ورود امام خمینی(ره) به ایران و پیروزی انقلاب اسلامی می‌گویند. حسین توسط رژیم بعث عراق به بهانه آنکه در اربعین امام حسین(ع) به زائران پنهانی حرم سیدالشهدا(ع) آب می‌رساند، دستگیر و بعد هم به شهادت می‌رسد...                                                        🌺 شما بر گردن ما حق دارید: سکوت در فضای دلنشین اتاق امام خمینی(ره) در جماران برقرار شده است و این صدای زمزمه آقاست که مدام زیر لب می‌گوید: "انالله و اناالیه راجعون.... انالله و انا..." بغض عصمت خانم دوباره می‌ترکد و در محضر امام خمینی(ره) بی‌آنکه چیزی بگوید اشک، بی‌امان از چشم‌هایش جاری می‌شود. آقا از شنیدن خبر شهادت حاج عبد کاشی و 7 پسرش دلگیر و ناراحت است. جواد کاشی وقتی نامه دعوت از جماران برای دیدار با امام خمینی(ره) به دستش می‌رسد گمان می‌کند امام(ه) برای تسلای خاطر آنها رخصت دیدار داده‌اند اما آن روز داستان طور دیگری رقم می‌خورد. جواد کاشی می‌گوید: "من و برادرم، حیدر و مادرم برای دیدار با امام خمینی (ره) به جماران رفتیم. نمی‌دانیم بیت امام (ره) نشانی ما در تهران و محله دولت‌آباد را چطور پیدا کرده بودند. آن روز انگار همه دنیا به کام من شده بود. آنقدر از دیدن دوباره امام(ره) به وجد آمده بودم که غم از دست دادن پدر و 7 برادرم را از یاد بردم. آقا از ما سراغ حاج عبد، پدرمان را گرفتند و گفتند: من 200 هزار تومان باید به او بدهم و همان وقت بود که خبر شهادت پدر و برادرهایم را شنیدند. شاید آن روز همه غم‌های مادرم با آن دیدار و دلجویی امام (ره) کمرنگ شد. امام (ره) گفتند: 👈 شما بر گردن ما حق دارید😰                                                         🌸 در همه این سالها مادرم تنها بود: در همه این سالها هیچ‌کس برای دلجویی از عصمت خانم در خانه‌شان را نزد و مادر شهیدان کاشی بعد از سال‌ها رنج و غصه چند سال قبل از دنیا رفت. صادق کاشی می‌گوید: "مادرم، همسر و 7 پسرش را در راه اسلام از دست داد اما هیچ یک از مسئولان از او دلجویی نکردند. مسئولان بنیاد شهید یکبار هم به دیدنش نیامدند. این در حالی است که ما ایرانی هستیم و رژیم بعث صدام، پدر و برادرهایم را به دلیل مبارزات شان علیه حزب بعث و فعالیت‌های انقلابی‌شان در نجف به شهادت رساندند. مادرم دلگیر از دنیا رفت. هر چند که حالا روحش در کنار پدر و برادرهایم آرام گرفته اما‌ ای کاش زودتر سراغش آمده بودید تا تسلای خاطرش می‌شدید... 👈روایتی از مرحومه مغفوره, خانم باتشکر از زحمات روزنامه همشهری محله
باسلام هر روز را با یاد شهدا آغاز کنیم 🌷 پاسدار شهید اسماعیل فرجوانی ♦️ دومین شهید خانواده 🌷 تولد ۶ آبان ۱۳۴۱ اهواز 🌷 شهادت ۳ دی ۱۳۶۵ عملیات کربلای ۴ اروند رود جزیره سهیل عراق 🌷 سن موقع شهادت ۲۴ سال 🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز می‌باشد ✍ بخش‌هایی از وصیتنامه این شهید عزیز ✅ با سلام به كسانى كه این متن را مى‌خوانند و به تمامى امت قهرمان و مقاوم و شهید پرور ایران، امتى كه هیچ گاه امام خود را رها نكرده و در سخت‌ترین روزها و برهه‌ها با عزمى راسخ و ایمانى استوار با توكل به خدا و توسل بر ائمه اطهار(ع) اسلام عزیز را در این زمان سرافراز كردند. ✅ خواهران و برادران عزیز با شما هستم، با تمامى كسانى كه علیه ظلم شوریدند و اسلام را دوباره احیاء كردند. اخلاق اسلامى را در خود دوباره احیاء كنید و نگذارید كه این شرم و حیا از بین جوانان ما بیرون برود ✅ هوشیار باشید تا شیطان از راههاى مختلف در بین شما نفوذ نكند. ✅ اكنون كه مسئولیت خطیر نابودى دشمن و كافرین در تمام جهان به دوش ما افتاده و با شركت در دفاع مقدس در برابر هجوم صدام كافر و در برابر صهیونیسم بین الملل و آزادى قدس، خود را آماده كنیم ✅ از هیچ چیز واهمه نداشته باشید و از آینده نیز هراسى به دل راه مدهید كه وعده خدا حق است و پیروزى از آن اسلام عزیز است 🤲 هدیه به ارواح طیبه شهدا، امام شهدا و شهدایی که امروز سالگرد شهادتشان می‌باشد و این شهید عزیز فاتحه با صلوات 🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله ❣التماس دعا، ناصرکاوه
!؟ اینها خبرهای عادی نیست... اصلا نمیشود برایش طراحی کرد... چه تصویری بکشیم که این جنایات را تصویر کند: عده ای با پرچم سفید در دست به سمت بیمارستان «العوده» در حال حرکت بودند که تمامی جلوی خانواده خود اعدام شدند و حتی زنان باردار مستثنی نشدند حتی کودکان... زندانیان شرق غزه نیز ابتدا تماما اعدام شدند سپس با بولدرز دفن شدند... چرا هنوز ذهن رسانه زده و تلقین زده ما اسرائیلی ها را هنوز عده ای ملت شیک و کروات زده و متمدن می داند🤔؟! 👇 منابع بیمارستانی در غزه از جنایت فجیع رژیم صهیونیستی در این منطقه و اعدام ۱۳۷ غیرنظامی خبر دادند. به گزارش ایرنا به نقل از النشره، دفتر اطلاع‌رسانی دولتی در غزه از جنایات فجیع رژیم صهیونیستی در غزه پرده برداشت. دفتر اطلاع‌رسانی دولتی در غزه اعلام کرد: ارتش اشغالگر مرتکب جنایت اعدام صحرایی بیش از ۱۳۷ غیرنظامی فلسطینی در شهر غزه و شمال آن شده است. این دفتر گزارش داد: نظامیان اشغالگر اردوگاه‌های کار اجباری و در آن گودال بزرگی ایجاد کرده و ده‌ها شهروند فلسطینی را زنده در داخل آن قرار داده و آنها را تیرباران کردند، صهیونیست‌ها سپس با بولدوزر روی آنها خاک ریخته و دفنشان کرده‌اند. دفتر اطلاع‌رسانی دولتی در غزه تأکید کرد: این جنایات در غزه و شمال آن از طریق اعدام ده‌ها غیرنظامی دربرابر خویشاوندانشان تکرار شده است. این دفتر همچنین از اعدام زنان باردار در مسیر حرکت به سمت بیمارستان العوده در شمال غزه پرده برداشت؛ آن هم در حالی که این زنان پرچم سفید در دست داشتند اما اشغالگران از فاصله نزدیک به سمت آنها آتش گشودند و سپس در همان محل روی آنها خاک ریختند. ارتش رژیم صهیونیستی پیشتر نیز 15 نفر را مقابل چشمان اعضای خانواده آنها تیرباران کرده بود. به گزارش شبکه الجزیره، وزارت بهداشت غزه اعلام کرد که شمار قربانیان تجاوزات رژیم صهیونیستی به مناطق مختلف نوار غزه از هفتم اکتبر تاکنون به ۲۰ هزار و ۴۲۴ نفر رسیده است. وزارت بهداشت غزه همچنین آخرین آمار مجروحان این تجاوزات را ۵۴ هزار و ۳۶ نفر اعلام کرد. دفتر اطلاع‌رسانی در غزه تأکید کرد، ارتش اشغالگر عمداً غیرنظامیان را فریب می‌دهد تا در جنایتی دوگانه تعداد تلفات را بیشتر کند. دفتر اطلاع‌رسانی دولتی در غزه همچنین اعلام کرد که از زمان آغاز جنگ وحشیانه در نوار غزه، تعداد شهدای خبرنگار زن و مرد به ۱۰۱ خبرنگار رسیده‌است. منبع:روزنامه ایران
!؟ اینها خبرهای عادی نیست... اصلا نمیشود برایش طراحی کرد... چه تصویری بکشیم که این جنایات را تصویر کند: عده ای با پرچم سفید در دست به سمت بیمارستان «العوده» در حال حرکت بودند که تمامی جلوی خانواده خود اعدام شدند و حتی زنان باردار مستثنی نشدند حتی کودکان... زندانیان شرق غزه نیز ابتدا تماما اعدام شدند سپس با بولدرز دفن شدند... چرا هنوز ذهن رسانه زده و تلقین زده ما اسرائیلی ها را هنوز عده ای ملت شیک و کروات زده و متمدن می داند🤔؟! 👇 منابع بیمارستانی در غزه از جنایت فجیع رژیم صهیونیستی در این منطقه و اعدام ۱۳۷ غیرنظامی خبر دادند. به گزارش ایرنا به نقل از النشره، دفتر اطلاع‌رسانی دولتی در غزه از جنایات فجیع رژیم صهیونیستی در غزه پرده برداشت. دفتر اطلاع‌رسانی دولتی در غزه اعلام کرد: ارتش اشغالگر مرتکب جنایت اعدام صحرایی بیش از ۱۳۷ غیرنظامی فلسطینی در شهر غزه و شمال آن شده است. این دفتر گزارش داد: نظامیان اشغالگر اردوگاه‌های کار اجباری و در آن گودال بزرگی ایجاد کرده و ده‌ها شهروند فلسطینی را زنده در داخل آن قرار داده و آنها را تیرباران کردند، صهیونیست‌ها سپس با بولدوزر روی آنها خاک ریخته و دفنشان کرده‌اند. دفتر اطلاع‌رسانی دولتی در غزه تأکید کرد: این جنایات در غزه و شمال آن از طریق اعدام ده‌ها غیرنظامی دربرابر خویشاوندانشان تکرار شده است. این دفتر همچنین از اعدام زنان باردار در مسیر حرکت به سمت بیمارستان العوده در شمال غزه پرده برداشت؛ آن هم در حالی که این زنان پرچم سفید در دست داشتند اما اشغالگران از فاصله نزدیک به سمت آنها آتش گشودند و سپس در همان محل روی آنها خاک ریختند. ارتش رژیم صهیونیستی پیشتر نیز 15 نفر را مقابل چشمان اعضای خانواده آنها تیرباران کرده بود. به گزارش شبکه الجزیره، شمار قربانیان تجاوزات رژیم صهیونیستی به مناطق مختلف نوار غزه از هفتم اکتبر تاکنون به ۲۰ هزار و ۴۲۴ نفر رسیده است. وزارت بهداشت غزه همچنین آخرین آمار مجروحان این تجاوزات را ۵۴ هزار و ۳۶ نفر اعلام کرد...منبع:روزنامه ایران 🌹بعد از فتح المبین اولین فرزندش به دنیا آمد... دختری که بر اثر فلج مغزی قادر به حرکت نبود. در روزهای شروع جنگ خواهرش ۷۰ درصد جانباز شد... در طریق‌القدس برادرش ابراهیم را از دست داد... در رمضان پایش زیر تانک له شد. در خیبر شیمیایی شد... سال ۶۲ فرزند دومش (امیر) سالم بدنیا آمد... در بدر دستش از مچ قطع شد.. بچه ی سومش هم معلول به دنیا آمد. امام جمعه و فرمانده لشکر، تکلیف جهاد را از گردنش برداشته بودند... با وجود همه این مشکلات، حاضر نشد لحظه‌ای جبهه را ترک کند تا سرانجام در عملیات کربلای ۴ در حالی که فرمانده گردان کربلا را به عهده داشت، بعنوان غواص خط شکن شرکت کرد و جزء اولین نفرات در نوک پیکان حمله قرار داشت به شهادت رسید و گردانش موفق ترین گردان در کل عملیات لقب گرفت... او سال‌ها بعد تفحص گردید و در بین نیروهایش در گلزار شهدای اهواز آرام گرفت...  ❣
🖇 ⚠️ هشدار مهم به مسئولین فضای مجازی و خانواده‌های ایرانی 👈 این بمب‌افزار ( SHAREit ) درحال حمله‌ی هدفمند به فرهنگ و امنیت ایران و خانواده‌های ایرانی است تقریبا هرروز پیام‌های مستهجن و یا سیاسی و شایعات سراسر کذب (بصورت ناخواسته و بدون هیچ اقدامی توسط کاربران) برای تمام کاربرانی که این اپلیکیشن رو نصب دارند، توسط این بمب‌افزار ارسال میشه! 💡 لطفا زودتر چاره‌اندیشی و تعیین‌تعکلیف بشه 🌹هنر جنگ شناختی