من الان دلم میخواست بودی اونوقت بیام پیشت بگم نگاه کن به بن بست خوردم دیگه کشش ندارم گریه هام بند نمیاد به هر دری میزنم نمیشه.
هدایت شده از - دلدادھ مٺحول -
"زمان" قابلیت تغییر دادن چیزایی رو داره که حتی فکرشم نمیکردی. نجات دهنده من و تو نیستیم،
نجات دهنده زمانـه، گذشت زمان!
برای اولین بار یه تومار تایپ کردم
یه تومار پر از نصیحت، پر از تذکر بابت اشتباه، پر از مهربونی، جواب گرفتم. شاید ازجوابی که گرفتم ناراحت باشم ولی از توجه کردن به ریز جزئیات حرفام تو اون متن به اون بلندی واقعا خوشحالم.
نقطه ضعف همون کاری رو با آدم میکنه که شکنجه با آدم میکنه.
شکنجه های طولانی اما بدون درد و خونریزی
شبیه به قطره های بارون
که وقتی خوابی خیلی آروم روی پیشونیت برخورد میکنن اما از شدت خستگی توان بلند شون و نداری ؛
ترجیح میدی شکنجه شی تا از خواب بلند شی.
هوا خوبه ؛ یکی از معلما یه زنگو نیمده ؛ یکیشون امتحانشو کنسل کرده ؛ اونیکی امتحانتو خوب دادی ؛ پیام اومده که بسته پستیت تحویل پست داده شده وُ فعلا زندگی داره خوب میگذره.