8.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نوحهی سحرگاهی محمود کریمی برای شهدای کنسولگری ایران در سوریه
ای کشتهی دور از وطن،
خوش اومدی به وطنت
عجب حکایتی شده،
زخمای روی بدنت💔
ای که شهیدِ نظرِ لطف امام رضا شدی
این شب جمعهای توام زائر کربلا شدی
https://eitaa.com/safiranzynab
.
✨ راهنمای گمشدگان
این حکایت، قصه تشرف سید محمّد جبل عاملی است به لقاء امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف که نقل میکند:
چون به مشهد مقدس رضوی مشرف شدم با فراوانی نعمت آنجا بر من تنگ میگذشت، صبح آن روز که بنا بود زوار از آنجا بیرون روند چون یک قرص نان که بتوانم به آن خود را به ایشان برسانم نداشتم مرافقت نکردم زوار رفتند.
ظهر شد به حرم مطهر مشرف شدم پس از ادای فریضه دیدم اگر خود را به زوار نرسانم قافله دیگر نیست و اگر به این حال بمانم چون زمستان شود تلف میشوم برخاستم نزدیک ضریح رفتم و شکایت کردم،
و با خاطر افسرده بیرون رفتم و با خود گفتم به همین حال گرسنه بیرون میروم اگر هلاک شدم مستریح میشوم و الا خود را به قافله میرسانم.
از دروازه بیرون آمدم از راه جویا شدم طرفین را به من نشان دادند من نیز تا غروب راه رفتم به جایی نرسیدم فهمیدم که راه را گم کردم به بیابان بی پایانی رسیدم که سوای حنظل چیزی در آن نبود.
از شدت گرسنگی و تشنگی قریب پانصد حنظل شکستم شاید یکی از آنها هندوانه باشد نبود تا هوا روشن بود در اطراف آن صحرا میگردیدم که شاید آبی یا علفی پیدا کنم تا آنکه مأیوس شدم و تن به مرگ دادم و گریه میکردم.
ناگاه مکان مرتفعی به نظرم آمد به آنجا رفتم چشمه آبی دیدم تعجب کردم که در بلندی چشمه آب چگونه است، شکر خداوند به جا آورده با خود گفتم آب بیاشامم و وضو گرفته نماز کنم چنانچه مردم نماز کرده باشم،
بعد از نماز عشاء هوا تاریک شد و تمام صحرا پر شد از جانوران و درندگان و از اطراف صداهای غریب از آنها میشنیدم بسیاری از آنها را میشناختم چون شیر و گرگ و بعضی از دور چشمشان مانند چراغ مینمود وحشت کردم،
و چون زیاده بر مردن چیزی نمانده بود و رنج بسیار کشیده بودم، رضا به قضا داده خوابید وقتی بیدار شدم که هوا به واسطه طلوع ماه روشن و صداها خاموش شده بود و من در نهایت ضعف و بی حالی.
در این حال سواری نمایان شد، با خود گفتم این سوار مرا خواهد کشت زیرا که در صدد دستبردی خواهد بود و من چیزی ندارم پس خشم خواهد کرد لامحاله زخمی خواهد زد،
پس از رسیدن سلام کرد جواب گفتم و مطمئن شدم، فرمود: چه میکنی؟ با حالت ضعف اشاره به حالت خود کردم، فرمود: در جنب تو سه عدد خربزه است چرا نمی خوری؟
من چون فحص کرده بودم و مأیوس بودم از هندوانه به صورت حنظل چه رسد به خربزه، گفتم: مرا سخریه مکن و به حال خود واگذار، فرمود: به عقب نگاه کن.
نظر کردم بوتهای دیدم که سه عدد خربزه بزرگ داشت، فرمود: به یکی از آنها سد جوع کن و نصف یکی صبح بخور و نصف دیگر را با خربزه صحیح دیگر همراه خود ببر،
و از این راه به خط مستقیم روانه شو فردا قریب به ظهر نصف خربزه را بخور و خربزه دیگر را البته صرف مکن که به کارت خواهد آمد،
نزدیک به غروب به سیاه خیمهای خواهی رسید آنها تو را به قافله خواهند رسانید. پس، از نظر من غایب شد.
من برخاستم و یکی از آن خربزهها را شکستم بسیار لطیف و شیرین بود که شاید به آن خوبی ندیده بودم، آن را خوردم و برخاستم و دو خربزه دیگر را شکسته نصف آن را خوردم و نصف دیگر را هنگام ظهر که هوا به شدت گرم بود خوردم و با خربزه دیگر روانه شدم،
قریب به غروب آفتاب از دور خیمهای دیدم چون اهل خیمه مرا از دور دیدند به سوی من دویدند و مرا به سختی گرفته به سوی خیمه بردند گویا توهم کرده بودند که من جاسوسم،
و چون غیر عربی نمی دانستم و آنها جز پارسی زبانی نمی دانستند هرچه فریاد میکردم کسی گوش به حرف من نمی داد تا به نزدیک بزرگ خیمه رفتیم،
او با خشم تمام گفت: از کجا میآیی؟ راست بگو وگرنه تو را میکشم، من به هزار حیله فی الجمله کیفیت حال خود را و بیرون آمدن روز گذشته از مشهد مقدس و گم کردن راه را ذکر کردم.
گفت: ای سید کاذب! اینجاها که تو میگویی کسی عبور نمی کند مگر آنکه تلف خواهد شد و جانور او را خواهد درید،
و علاوه آن قدر مسافت که تو میگویی مقدور کسی نیست که در این زمان طی کند زیرا که به این طریق متعارف از اینجا تا مشهد سه منزل است و از این راه که تو میگویی منزلها خواهد بود،
راست بگو وگرنه تو را با این شمشیر میکشم و شمشیر خود را کشید بر روی من، در این حال خربزه از زیر عبای من نمایان شد، گفت: این چیست؟
داستان را گفتم، تمام حاضرین گفتند در این صحرا ابدا خربزه نیست خصوص این قسم که تاکنون ندیدهام، پس بعضی به بعضی دیگر رجوع کردند و به زبان خود گفتگوی زیادی کردند و گویا مطمئن شدند که این خرق عادت است،
پس آمدند و دست مرا بوسیدند و در صدر مجلس جای دادند و مرا معزز و محترم داشتند، جامههای مرا برای تبرک بردند، جامههای پاکیزه برایم آوردند،
دو شب و دو روز مهمانداری کردند در نهایت خوبی، روز سوم ده تومان به من دادند و سه نفر با من فرستادند و مرا به قافله رساندند.
📔 منتهی الآمال، ج٢، ص٧٩٠
#امام_زمان #داستان_بلند
🔰 @DastanShia
💠 وداع با ماه رمضان، درآخرین جمعه ماه رمضان
جابربن عبدالله انصاری نقل می کنند که در آخرین جمعه ماه رمضان بر رسول خدا صلّی الله علیه وآله وارد شدم. وقتی حضرتش مرا دید، فرمودند: ای جابر! امروز آخرین جمعه ماه رمضان است، پس با آن وداع کن و بگو:
«اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ صِيَامِنَا إيَّاهُ، فَإنْ جَعَلْتَهُ فَاجْعَلْنِي مَرْحُوماً وَ لَا تَجْعَلْنِي مَحْرُوماً»
همانا کسی که این ذکر را بگوید، یکی از ایندو نتیجه نیکو شامل حالش خواهد شد: یا ماه رمضان سال بعد را درک می کند، و یا به غفران الهی و رحمتش می رسد.
📚وسائل الشيعة، ج10 ،ص 365 به نقل از اقبال الاعمال
🤲اللهم عجل لولیک الفرج
📣عضو کانال شوید👇
@quran_ahlebeyt
.
🖌 راه درمان و رفع اختلافات و ایجاد برکت و نزول خیرات در خانه
✍ امام صادق (عليه السلام) : خانه اى كه در آن قرآن خوانده نمى شود و از خدا ياد نمى گردد، سه گرفتاری در آن خانه بوجود می آید :
1️⃣ بركتش كم شده
2️⃣ فرشتگان آن را ترك مى كنند
3️⃣ و شياطين در آن حضور مى يابند.(مجادلات و اختلافها را شیاطین در خانه ها ایجاد میکنند)
📚 اصول كافى ، ج۲ ، ص۴۹۹
کانال منبرهای تبلیغی
@menbartabligi
کپی آزاد
4_5785317254040130803.mp3
29.73M
🎙 اخلاق در سیره اهل بیت
🔸 حجتالاسلام #فرحزاد
🔹 #فایل_صوتی ۵۹
✅کانال منبرهای عالی 👇
https://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca801717571
امروز آخرین جمعه ی ماه مبارک رمضان هست،چه زود گذشت☹
👈یه دستورالعمل هست که توآخرین جمعه ی ماه مبارک اگه انجام بدید ان شاالله سال پیش رو پر از خیر وبرکت و روزی حلال براتون میشه🥰❤
.
👈تو آخرین جمعه یعنی امروز این آیه ی مبارک رو، داخل یه کاغذ بنویسید ،اگه مغازه دارید بزارید داخل مغازه ،اگه خونه دارید ،بزارید داخل خونه یا کیف پولتون.
.
👈خیلیا این آیه رو به نیت خرید خونه نوشتن و الحمدلله جواب گرفتن،پس بااعتقاد کامل انجام بدید.
👈وَلَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ ﴿سوره اعراف۱۰﴾
ترجمه:همانا ما شما (فرزندان آدم) را در زمین تمکین و اقتدار بخشیدیم و در آن بر شما معاش و روزی مقرر داشتیم، لیکن اندک شکر نعمتهای خدای را به جا میآرید.
👈هر کس با ایمان این آیه را با نیت خالص و توجه به خدا و معنی آن، در روز جمعه بعد از آن که مردم از نماز جمعه فارغ شوند بنویسد و در منزل خود یا دکان خود بیاویزد روزی بر وی فراخ گردد و برکت و خیر بسیار در مال و ثروت و کاسبیش ایجاد شود و در تجارت سود بسیار بیند.
👈خواص آیات قران کریم ص 61
💚حتما با وضو و روبه قبله انجام بدید.
💚اگه عذرشرعی دارید بادستکش بنویسید که دستتون به آیات قران نخوره.
💚روز جمعه از اذان صبح تا اذان مغرب وقت دارید برای نوشتن.
✅لطفا این پیام رو برای همه ی گروهها و دوستان و اعضای خانوادتون بفرستید،خیلیا اطلاع ندارن ،شما واسطه ی خیر بشید🥰