اثر انگشت سال ١۶۸۴ کشف شد
هزار سال قبل از آن
قرآن:
بَلَىٰ قَادِرِينَ عَلَىٰ أَنْ نُسَوِّيَ بَنَانَهُ
بلكه ما قادريم (خطوط سر) انگشتان او را (بار ديگر) درست كنيم
قیامت آیه ۴
10.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💬حکم کشیدن یا پر کردن دندان در ماه رمضان چیست؟
💠 پاسخ حجتالاسلام حسین وحیدپور
#احکام
📚 #احکام_دین
💠 حکم مسافری که پيش از ظهر، به وطنش برسد
💬 سؤال:
اگر مسافر، قبل از اذان ظهر ماه رمضان، به وطن برسد، آیا واجب است روزه را بگیرد؟
✅ پاسخ:
🔹 انسان در ماه رمضان، می تواند در سفر (مشروط به اینکه از شب قبل، قصد سفر داشته باشد) روزه خود را افطار کند، هر چند که یقین دارد قبل از ظهر به وطن می رسد؛ اما اگر در سفر روزه خود را افطار نکرد، در صورتی که قبل از ظهر به وطن رسید، واجب است روزه را ادامه دهد.
📚 پی نوشت:
بخش استفتائات پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله خامنه ای.
#احکام
📚 #احکام_دین
سلام حاج آقا
۱-کسی که بعد از ظهر ماه رمضان به مسافرت می رود تکلیف روزه اش چیست؟
سلام علیکم
✍ مسافرت در حال روزه، در بعد از ظهر ماه مبارک رمضان اشکالی ندارد و روزهی آن روز صحیح است همچنین شخصی که مسافر است اگر پیش از ظهر به وطنش یا به جایی که می خواهد ده روز در آنجا بماند برسد، چنان چه در بین راه کارى که روزه را باطل می کند انجام نداده باشد باید نیت روزه کند و آن روز را روزه بگیرد مثلاً اگر شخص روزه دار، بعد از ظهر روز سه شنبه از وطن خود به جایی مسافرت نماید، روزه آن روز(سه شنبه) صحیح است و برای این که روزهی روز چهارشنبه اش نیز صحیح باشد باید قبل از ظهر روز چهارشنبه به وطن خود یا جایی که می خواهد ده روز در آنجا بماند برسد، و در صورتی که در بین راه کاری که روزه را باطل می کند، انجام نداده باشد، بعد از رسیدن به آن مکان، نیت روزه می کند، و روزه اش را می گیرد و صحیح است ولی اگر بعد از اذان ظهر به وطن یا جایی که می خواهد ده روز در آنجا بماند برسد روزه ندارد.❌
#دلنوشته_رمضان
سحر ششم.....
✍ پنج سفره از ضیافتت، جمع شد...
و تو همچنان، به سفره داری ات، مشغولی..
❄️خسته نشدی...؟ خداااا
از بس آغوش گشودی.. و... من، رمیدم!!
از بس، بوسه بارانم کردی و.. من ساده از کنار بوسه های بی نظیرت رد شدم!!
از بس، سفره گستردی و... من به هنر رنگ رنگ تو، دل ندادم!!؟؟
❄️خودم... از خودم خسته ام خدا....
از قلبی، که توان دریا شدن ندارد...
از بالهایی، که جان بال زدن ندارد...
از سجده هايي، که به درآغوش کشیدنت، ختم نمی شود...
❣شش سحر است که؛ زمین را برایم خلوت کرده ای...
تا من... دست در دست تو...
گوشه ای از آسمان را بگیرم و.. پرواز کنم..
اما.. سنگینی روح کوچکم.. چنان زمین گیرم کرده.. که حتی هوس پرواز هم، به سرم نمی افتد!!
چه کنم، محبوبم...؟؟
بی تو...همه آسمان هم، در یک شیشه دربسته، حبس می شود...
چه رسد به روح تنگ من.. که عمريست در چهارچوب بدنم، حبس شده است!!
👣امشب برای دریا شدنم...قنوت می گیرم..
برای رها شدنم از زنجیرهایی.. که پای دل مرا سخخخت بسته اند...
تو...؛تنها گشاینده گره های کور زمینی...
من جز تو... هیچ گره گشایی را نميشناسم...