.
⚰️ ترس از آخر کار
جناب آقای منوچهر موریسی داستانی طولانی نقل نمودند که خلاصهاش این است: اوقاتی که ایشان در حومه لارستان در قریه اسیر به آموزگاری مشغول بودند جوانی به نام احمد از اهل آن قریه مریض سخت و محتضر آماده مرگ میشود،
پس در حالت احتضارش آقای منوچهر او را تلقین میگوید و کلمه طیبه "لااِلهَ اِلا اللّهُ" را به سختی پس از تلقین بسیار میگوید و همچنین جمله "محمد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله" را هم میگوید،
ولی جمله "علی ولی اللّه" را نمیگوید و پس از اصرار با سرش اشاره کرد که نمیگویم و بعد هم به زبانش گفت نمیگویم، پس از آن در یک حالت اغما و بیهوشی فرو رفت و همه از اطرافش متفرق شدند،
چند روز به همان حالت بود تا اینکه او را به شیراز بردند و در بیمارستان بستری نمودند و پس از چند روز حالش خوب شد و از بیمارستان خارج گردید.
پس به دیدن او رفتم و گفتم آن روزی که به تو تلقین میگفتم چرا از گفتن "علی ولی اللّه" خودداری میکردی؟
احمد از شنیدن این پرسش من حالت ترس و وحشتی عارضش شد و لب خود را گزید و گفت در آن موقع که شما مرا تلقین شهادت میکردید،
دیدم که شهادت به صورت زنجیری است دارای سه حلقه قطور که روی حلقه اوّل "لااِلهَ اِلا اللّهُ" و روی حلقه دوم" مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ" و روی حلقه سوم "عَلِیّ ُوَلِیّ ُاللّهِ" نوشته بود،
حلقه اول در دست من بود و حلقه دوم در وسط و حلقه سوم در دست دیوی که هیکل او وحشت آور بود، میباشد و در دست دیگرش کیسهای بود که من احساس میکردم تمام پول و نقدینگی من در آن است.
من با تلقین شما" لااِلهَ اِلا اللّهُ" و "مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ" را گفتم و چون میخواستم جمله "علی ولیّ اللّه" را بگویم آن دیوصورت، زنجیر را به سختی از دستم میکشید و میگفت اگر گفتی تمام پول و دفتر بانکی تو را که در این کیسه است میبرم،
من هم از ترس اینکه تمام دارائی مرا نبرد، نمیگفتم و در آن حالت، محبت زیادی به پولهایم داشتم، با آن حالت حلقه توحید را از دست نمیدادم و رها نمیکردم،
در این کشمکش و ناراحتی شدید بودم که ناگاه سیدی نورانی و جذاب ظاهر گردید و پای مبارک را روی زنجیر گذارد مثل اینکه آن دیوصورت دستش زیر پای آن بزرگوار بوده و فشرده شد، فریادی زد و زنجیر را رها ساخت،
تمام زنجیر به دست من آمد دیگر نفهمیدم چه شد تا وقتی که چشمم باز شد و خود را غرق عرق و در بستر بیماری افتاده دیدم.
📔 داستانهای شگفت (شهید دستغیب)، ص١٧٩
#امام_علی #داستان_بلند
🔰 @DastanShia
⚫️ #نشان | وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا ۗ أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ
نور؛ ۱۲
در مواجهه با بدی دیگران، چهار راه اخلاقی پیش روی ماست؛
🔷 یک. بزرگوارانه از کنارش رد شویم و اگر شکایتی داشتیم نزد قانون ببریم.
🔷دو.نه تنها پاسخش ندهیم که از او شکایت هم نکنیم.
🔷 سه.او را قلبا ببخشیم بیآنکه با یادآوری گذشته شرمندهاش کنیم.
🔷چهار.اگر مشکلی داشت به کمکش بشتابیم.
🟢سه تای اولی، رفتار اخلاقی و چهارمی مکارم اخلاق است.
سلام
دیشب حضرت آقا به مهدی رسولی گفته بودند که به مردم بگویید به خواندن دعای توسل مداومت کنند
#نشر_حداکثری
🌱🌱
۷ تا از قشنگترین پندهای مولانا در باب انسانيت:
• «شب باش» در پوشاندن خطای دیگران!
• «زمین باش» در فروتنی...
• «خورشید باش» در مهر و دوستی.
• «کوه باش» در خشم و غضب.
• «رود باش» در سخاوت و یاری به دیگران.
• «دریا باش» در کنار آمدن با دیگران.
• «خودت باش» همانگونه که مینمایی...
╭━━⊰❀🌹🌹🌹❀⊱━━╮
🆔 لینک کانال تسنیم 👇
https://eitaa.com/joinchat/337510455C02b545fd7e
╰━━⊰❀🌹🌹🌹❀⊱━━╯
مداحی_آنلاین_موج_پرچم_به_فرمان_ام_البنینه_حسن_عطایی.mp3
3.36M
سفرهدار شنبههای کرببلا
عمرش رو گذاشت برای کربلا
🎤#حسن_عطایی
چنان مشکلگشا، باب الحوائج، کاشف الکرب است
گرفتند اولیاء الله عالم دامن او را
ندیدم سربلند و سرفرازى را مگر اینکه
بدیدم محضر امالبنین خم گردن او را
#شنبه_های_ام_البنینی
#دخیلڪ_یا_ام_البنین
🤎مقدمتان را به این کانال خصوصی
✅ خوب
✅ پرمحتوا
✅ و ارزشمند گلچین مداحی های موسوی گرامی می داریم🤎
https://eitaa.com/joinchat/946798619C230569a055
💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
﷽
✍🏼دوستای خوب ومهربونم میدونید که این ماه قمری که الان داخلش هستیم ماه جمادیالثانی هست،و تواین ماه یه نماز خیلی مهم و بافضیلت و عالی داره که فقط یکبار بایدتو این ماه خونده بشه،پیام روکامل بخونید.
❤هركه اين عمل را بجا آورد، خدا خودش و مال و همسر و فرزندان و دين و دنيای او را تا سال آينده حفظ میكند
و
◽️ اگـر
دراين سال از دنيا برود بر حال شهادت رفته است، يعنى ثواب شهيدان را دارا میباشد.❤
⏰این نماز زمان معیّنی نداره.
⏳از آغاز این ماه تا پایان این ماه، چه روز و چه شب می توان انجام داد.⌛️
♧چهار رکعت نماز
[دو نماز دو رکعتی] است
و
پس از سلامِ دو رکعتِ اوّل، بلافاصله
و
بدون آنکه روی از قبله برگردونی
و
یا حرفی بزنی، از جا بلندمیشی
و
دورکعت دوم رومیخونی.
حالا چطوری؟؟
اینجوری:☟ ☟ ☟
🌐 نمازِ اوّل
🔹ركعت اوّل:
🧎🏻⇇ حمـد
✙ آیةالکرسـی
[ تا هُوَالعَلی العَظیم]
✙ 🧮 ۲۵مـرتبه
سـوره قدر⇉
🔸ركعت دوّم:
🧎🏼♂️⇇ حمـد
✙ سـوره تكاثر
✙ 🧮 ۲۵مـرتبه
سـوره توحیـد ⇉
🌐 نمازِ دوّم:
🔹ركعت اوّل:
🧎🏻⇇ حمـد
✙ سـوره کافرون
✙ 🧮 ۲۵مـرتبه
سـوره فَلَق⇉
🔸ركعت دوّم:
🧎🏼♂️⇇ حمـد
✙ سـوره نَصر
✙ 🧮 ۲۵مـرتبه
سـوره ناس ⇉
🔵و پس از سلامِ
نماز دوّم بگو:
🧮 ۷۰مـرتبه
☜سُـبْـحـٰانَ ٱللّٰـهِ وَٱلْـحَـمْـدُلِلّٰـهِ وَ لٰا اِلـٰهَ اِلَّٱ ٱللّٰـهُ وَٱللّٰـهُ اَكْـبَـرُ
🧮 ۷۰مـرتبه
〖💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ
صَـلِّ عَـلـیٰ مُـحَـمَّـدِِ وَ آلِ مُـحَـمَّـدِِ وَ عَـجّـِلْ فَــرَجَـهُـمْ 〗
🧮 ۳مـرتبه
💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ
ٱغْـفِـرْ لِـلْـمُـؤْمِـنـیٖـنَ وَ ٱلْـمُـؤْمِـنـٰاتِ
🔅 سپس سر به سجده بگذار و
🧮 ۳مـرتبه بگو:
♦️یـٰاحَـیُّ یـٰاقَـیّـُومُ
یـٰاذَٱلْـجَـلٰالِ وَٱلْاِکْـرٰامِ
یـٰااَللّٰـهُ یـٰارَحْمـٰانُ یـٰارَحـیٖـمُ یـٰا اَرْحَـمَ ٱݪــرّٰاحِـمـیٖـنَ.
☘سپس در همان سجده هر حاجتی كه داری از خدا بخواه.
@zekrroozane
◂▸◂▸◂▸◂▸◂▸◂▸◂▸◂▸
🤲🏼سپس برای فرج و همه گرفتارها دعاکنید😉😊
📚مفاتیح الجنان
⬅دوستای گلم خیلیها از این نماز عالی خبر ندارند لطف کنید و باارسالش برای بقیه ،همه رو مطلع کنید تا همه از ثواب این نماز بهرهببرند🤗
⬅دعا برای سلامتی وظهور امام مهربونمون یادت نره.
التماس دعای فرج یار
اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج
◂▸◂▸◂▸◂▸◂▸◂▸◂▸◂▸
🚿 غسل توبه فراموش نشه.
8.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه جالب
چشم زخم رو توضیح میده!
واقعا این چشم
چه کارا که نمی کنه !
خیلیها بیخبرند از این موضوع
عالیه👌👌👌
نشر باشما...
🎀 #داستان_واقعی_آموزنده
⭕️ داستان واقعی دانشجویِ ایرانی مقیم اروپا
👈 وقتی امام زمان عج اتوبوس حامل مسافر را تعمیر می کنند
❄️ صدای اذان از رادیو بلند شد، جوانی که صندلی کنار من نشسته بود بلند شد و رفت به راننده گفت : نگه دار نمازمان را بخوانیم.
راننده با بی تفاوتی جواب داد : الان که نمی شود، هروقت رسیدیم میخوانی، جوان با لحن جدی گفت :بهت میگویم نگه دار...، سر و صدا بلند شد، دستِ آخر نگه داشت، جوان نمازش را در جاده خواند و آمد کنارم نشست...
⁉️پرسیدم از او چه دلیلی دارد آنقدر مهم است برایت نماز اول وقت؟
جوان جواب داد : «آخر من به امام زمان ارواحنافداه تعهد داده ام نمازم را اول وقت بخوانم»، تعجب کردم! پرسیدم چطور!؟
👈 جوان گفت :من در یکی از شهرهای اروپا درس میخواندم،فاصله شهر محل سکونتم تا دانشگاه زیاد بود،بالاخره نوبت آخرین امتحان ترم آخر رسید، برای امتحان با اتوبوس راهی دانشگاه شدم، در میانه راه اتوبوسِ پر از مسافر ناگهان خراب شد، از آنجایی که خیلی امتحان مهمی بود نگرانی زیادی داشتم از اینکه به امتحان نرسم و زحماتم برباد برود، شنیده بودم وقتی به لحظه های بحرانی میرسید که کاری از شما ساخته نیست به امام زمان عج متوسل بشوید...
🙏در دلم گفتم یا امام زمان اگر کمکم کنید قول می دهم به شما نمازم را تا آخر عمرم اول وقت بخوانم، در این هنگام جوان بسیار زیبایی را دیدم که از دور نزدیک اتوبوس شد،با زبان و لهجه خودشان به راننده گفت چه شده، راننده جواب داد :خود به خود خاموش شد، جوان زیبارو مدت کمی مشغول به تعمیر موتور شد،بعد کاپوت را بست و به راننده گفت استارت بزن، اتوبوس روشن شد، همه مسافران خوشحال شدند...
🌀 ناگهـــــــــــان دیدم جوان آمد داخل اتوبوس، مرا به اسم صدا زد و گفت : « تعهدی که به ما دادی یادت نرود ! ، نمازِ اول وقت»
،بعد از آن رفت و من متوجه شدم او امام زمان بود... گریه ام بند نمی آمد...
💚 جوان دانشجو یک عهدِ دلی با مولایش بست و پایبند ماند به آن ، اما مولا جان ببخش اگر عهدها بسته ایم با شما و شکسته ایم همه را، قبول داریم خوب نبودیم، اما هرجا هم که برویم برمی گردیم به سمت شما،مانند کبوتران جلدِ گنبد امام رضا، ببخش بی معرفتی هایمان را آقاجان، هر چه باشیم و به هر جا برویم دوست داریمت تو را «عشق جان...»
من رشته ی محبتِ تو پاره می کنم
شاید گِره خورد، به تو نزدیک تر شَوَم...
📚برداشتی آزاد از کتاب نماز و امام زمان عج صفحه ۸۵
#حکایت #توسل
4_5953948617952727965.mp3
31.43M
🎤 #سخنرانی استاد #رائفی_پور
📑 هشدار برای سقوط یک جامعه
📆 ۱۵ آذرماه ۱۴۰۳ - مهدیه تهران
🎧 کیفیت 64kbps
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
روزی مردی ثروتمند سبدی بزرگ را
پر از گردو کرد آن را پشت اسب گذاشت
و وارد بازار دهکده شد
سپس سبد را روی زمین گذاشت و به مردم
گفت: این سبد گردو را هدیه میدهم
به مردم دهکده، فقط در صف بایستید
و هر کس یک گردو بردارد
به اندازه همه گردو در این سبد است
و به همه میرسد
مرد ثروتمند این را گفت و رفت
مردم دهکده پشت سر هم صف ایستادند
و یکی یکی از داخل سبد گردو برداشتند
پسربچه باهوشی هم در صف ایستاد
اما وقتی نوبتش رسید در کنار سبد ایستاد
و نوبتش را به نفر بعدی داد!
به این ترتیب هر کسی یک گردو برمیداشت
و پی کار خود میرفت
مردی که خیلی احساس زرنگی میکرد
با خود گفت: نوبت من که رسید دو تا گردو
برمیدارم و فرار میکنم
در نتیجه به این پسر چیزی نمیرسد
او چنین کرد و در لابهلای جمعیت گم شد
سرانجام وقتی همه گردوهایشان را گرفتند
و رفتند، پسرک با لبخند سبد را از روی زمین
برداشت و بر دوش خود گذاشت و گفت:
من از همان اول گردو نمیخواستم این سبد
ارزشی بسیار بیشتر از همه گردوها دارد
خیلیها دلشان به گردوبازی خوش است!
و از این غافلند که آنچه گرانبهاست
و ارزش بسیار بیشتری دارد سبدی است
که این گردوها در آن جمع شدهاند
خیلیها قدر خانواده و همسر و فرزند خود
را نمیدانند و دائم با آنها کلنجار میروند
و از این نکته طلائی غافلند
که این سبدی که این افراد را گرد هم
و به اسم خانواده جمع کرده
ارزشی به مراتب بیشتر از لجاجتها
و جدلهای افراد خانواده دارد
بسیاری اوقات در زندگی گردوها آنقدر
انسان را به خود سرگرم میکنند که فرد
اصلاً متوجه نمیشود به خاطر لجاجت
و یا یکدندگی و کلهشقی و تعصب
و خودخواهی فردی و گروهی
در حال از دست دادن سبد نگهدارنده
گردوهاست
و وقتی سبد از هم میپاشد
و گردوها روی زمین ولو میشوند
و هر کدام به سوئی میروند
تازه میفهمند که نقش سبد در این
میان چقدر تعیین کننده بوده است
بیائید در هر جمعی که هستیم
سبد و تور نگهدارنده اصلی را ببینیم
و آن را قدر نهیم
و نگذاریم تار و پود سبد ضعیف شود
چرا که وقتی این تور نگهدارنده از هم بپاشد
دیگر هیچ چیزی در جای خود بند نخواهد شد
و به هیچ کس سهم شایسته و درخورش
نخواهد رسید!
بسیاری از شکارچیان باهوش به دنبال
سبد هستند و نه گردوهای داخل آن
بنابراین حواسمان جمع باشد
که بی جهت سرگرم گردوبازی نشویم
و اصل کار را از دست ندهیم