نمیشود که میهمان را به خانه بخوانی و در را باز نکنی!
نمیشود...
که اگر شد
بدان که عاشق نیستی!
یار نیستی،
میزبان نیستی!
اگر لحظهای تردید کردی،
ذرهای به شک افتادی،
یک بار حتی، دو دل شدی و چرتکه انداختی،
باختهای
و این تمامیِ داستان کوفه بود... باختن در میدان نیّتها.
بهرهای از #در_رکاب_حسین ۴
🔳 @navay_neynava نواے نینوا
در رکاب حسین 5.mp3
8.8M
💫 #در_رکاب_حسین ۵
شب پنجم؛
شک؛ گاهی برادر کفر است!
و گاهی برادر ایمان ... دری رو یه یقین!
فقط باید بلد باشی، وقتی که آمد؛
خود را و هر چه که تاکنون بودهای را بشکنی، و چیز دیگری را از نو بسازی؛
درست مثل حُرّ
💥 و تو نیز حتماً از میدان "شک و تردیدها" رد خواهی شد!
به کدام جانب خواهی شتافت؟ کفر یا یقین؟
▪️با خوانش: مژده لواسانی
▪️به قلم: حاتمه سیدزاده
▪️تنظیم کننده: امید اردلان
▪️آهنگساز: یحیی عباسی
▪️طراح: محمدحسین ثباتی
🔳 @navay_neynava نواے نینوا
#در_رکاب_حسین ۵
✍ امام نامه های مردم کوفه را،
در برابر حر بن یزید ریاحی بر زمین ریخت!
پس از نماز ظهر / در وادی ذوحَسما ...
حُر گفت؛ ما از نویسندگان نامه نیستیم.
اما؛ شک، گاهی برادرِ ایمان است!
دری به یقین است...
و نبض حیاتِ حُر، با شکِ به خویش، و آنچه که گفت، تپیدن گرفت!
🔳 @navay_neynava نواے نینوا
حُر
دلش یکباره تپید؛
راه تاخته را برگشت،
پوست کهنه را پاره کرده و بالهایش را به یاد آورد!
تا آن آخرین لحظهها رو در روی امام ایستاد اما؛
یک لحظه، شک به یقین پیروز شد!
دل، راهش را پیدا کرد،
و پیش از آنکه دیر شود :
دل، بویِ کاش را حس کرد؛
"کاش رو در روی حسین نبودم ...
کاش کنارش ایستاده بودم ...
کاش پیش مرگش بودم من ....
گاهی شک برادرِ ایمان است!
🌟 بهره ای از #در_رکاب_حسین ۵
🔳 @navay_neynava نواے نینوا
#در_رکاب_حسین ۶
✍ مرگ حق است، و سرانجام اتفاق میافتد؛
اما چگونگی آن را خود رقم میزنیم!
امام فرصت زیبا مُردن بود،
که منّت بر سر صحرا گذاشته بود!
اما چه کم بودند آنها که دستهایشان را، گشودند به گرفتنِ دستهای او!
چه کم بودند آنها که فهمیدند؛ امام اگر یاری میخواهد؛ منتیست بر سرِ زمین!
یاری خواستن او، برای نیاز ماست؛ نه احتیاج او 💥...
«فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ»
چه اندکند دینداران؛ وقتی به بلا آزموده میشوند ❗️
🔳 @navay_neynava نواے نینوا
در رکاب حسین 6.mp3
7.9M
💫 #در_رکاب_حسین ۶
شب ششم؛
«فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ»
دینداران چه اندکند؛ وقتی به بلا آزموده میشوند.
چه کم بودند آنان که در "کرب و بلا" به بلا آزموده شدند؛ و باز هم به امامشان وفادار ماندند!
ما نیز از میدان بلا، حتماً رد میشویم، تا عیار وفاداریمان، محک بخورد ... ما به کدام جانب خواهیم شتافت؟
▪️با خوانش: مژده لواسانی
▪️به قلم: حاتمه سیدزاده
▪️تنظیم کننده: امید اردلان
▪️آهنگساز: یحیی عباسی
▪️طراح: محمدحسین ثباتی
🔳 @navay_neynava نواے نینوا
✍ پسر نوح غرق شد؛
وقتی که پدرش از بلندای کشتی، دستهایش را برای گرفتن دست او، دراز کرده بود!
ندای "هل من ناصرِ" امام نیز، بوتهٔ امتحان است!
زمان آزمایش است!
سنجهی سلامت روح است!
امام کشتی نجات است ؛
او بر فراز سیل، پیش میرفت...
و دستانش را برای بالا کشیدن همگان میگشود!
اما چه کم بودند آنها که خود را نجات دادند!
چه کم بودند آنها که فهمیدند حسین، فرصت رستگاری است ...
فرصت پاک کردن گذشته، و از نو ساختن!
🌟بهرهای از #در_رکاب_حسین ۶
🔳 @navay_neynava نواے نینوا
#در_رکاب_حسین ۷
✍ کربلا؛ رقیهای میخواست؛
سکینه و ام کلثوم و رباب و ... زینبی!
زنانی میخواست که حجم عشق را چشیده باشند ...
که لبریز باشند از عزت و مهر؛
تا زیر بار این همه اشک غرق نشوند!
زنانی که بلد باشند شستشوی با اشک را،
و مجموع کردن جمع پریشان را؛
تا داستان، بیسرانجام نماند!
و گم نشود در بادهای بیابان ...
تکه تکه و بیآغاز و میانه و انجام، رها نشود؛
💥تا شغالان هر تکه را به چند سکه نفروشند!
🔳 @navay_neynava نواے نینوا
در رکاب حسین 7.mp3
7.88M
#در_رکاب_حسین ۷
شب هفتم؛
ما و اشک چشم هایمان ؛به تطهیر آمده بودیم،
آمده بودیم که با اشک های خشک شده مان، روایت بستن آب باشیم ؛
بر مردی که آبهای جهان مهریهٔ مادرش بود!
روایت، گاهی به زبان است ... گاهی به اشک، گاهی به خون دل، گاهی به #قیام !
بعد از کربلا تا آخر تاریخ، ما روایتگران این واقعهایم!
💥 راستی؛ دنیا از عاشورا، از حسین ع ... چه میداند؟
▪️با خوانش: مژده لواسانی
▪️به قلم: حاتمه سیدزاده
▪️تنظیم کننده: امید اردلان
▪️آهنگساز: یحیی عباسی
▪️طراح: محمدحسین ثباتی
🔳 @navay_neynava نواے نینوا
✍ امام، خودِ باران بود!
ما آمده بودیم که آب بارانِ بر زمین ریخته را،
در مَشکهایِ عطش
به لبتشنگان برسانیم ....به تشنگان واژه،
تشنگان حقیقت.
از همین لحظهها تا هزاران سال در زمان.....
مردان برای شهادت آمده بودند،
و ما برای شهـــود !
ما آمده بودیم شاهدان شهادت باشیم،
و شاهدان شقاوت ...
ما آمده بودیم؛ با اشکهای خشکشدهمان،
روایتگر بستن آب باشیم؛
بر مردی که آبهای جهان، مهریهی مادرش بود!
🌟 بهرهای از #در_رکاب_حسین ۷
🔳 @navay_neynava نواے نینوا
#در_رکاب_حسین ۸
✍ زندگانی هر آدم راهی ست، که از درون او میگذرد؛ و با هر قدم شکل میگیرد.
هر آدم صراطی ست؛ بعضی مستقیم
و گروهی پیچاپیچ و کج به سمت جهنم
اول نوشتند:
بیا ای بهار که آمدنت رایحهٔ بهشت است!
و زمانی که بهار و بهشت و باران، رو به سوی آنان داشت؛
💥 فرستادگانش را کشتند / راه را بر او بستند
آب را از او دریغ کردند / تا آخرین نفر از مردان کاروانش را کشتند ...
💥و سپس او را ...پسر دختر پیامبر را ...بهشت را.... بهار و باران را؛ سر بُریدند
و در جشن این پیروزی، خیمه هایش را آتش زدند.
🔥 گویا مسابقهٔ فرو رفتنِ در آتش بود
که هریک می خواست سهمی بیشتر ببرد.
🔳 @navay_neynava نواے نینوا
در رکاب حسین 8.mp3
8.63M
#در_رکاب_حسین ۸
شب هشتم؛
عُمَر سَعد / شمر / شَبَث / حَجاج ....
اینها نامهایی ساده نیستند!
هرکدام این نام ها یک استعاره اند؛
استعارهٔ شهوت / خباثت / ریا /قدرت ...
استعاره ای که می تواند در هریک از ما حلول کند!
و ما حتماً از میدان این استعارهها، رد خواهیم شد ...
و آنوقت معلوم میشود که جانِ ما، بستر مناسبی برای حلول کدامیک از این استعارهها بوده است ...
▪️با خوانش: مژده لواسانی
▪️به قلم: حاتمه سیدزاده
▪️تنظیم کننده: امید اردلان
▪️آهنگساز: یحیی عباسی
▪️طراح: محمدحسین ثباتی
🔳 @navay_neynava نواے نینوا
در رکاب حسین 9.mp3
7.76M
#در_رکاب_حسین ۹
شب نهم؛
آخرین آزمون، کُشتنِ چراغ بود!
چراغ را میکُشد و میگوید بروید!... همه بروید!
من بهتر از شما، اصحاب و خاندانی سراغ ندارم، اما بیعت را از همگان برداشتم؛
💥 همه برای رفتن آزادید...
در یک قدمیِ نور، هنوز آزمون تمام نشده است!
و ما نیز حتماً از این آزمون رد خواهیم شد!
میمانیم؟
یا میرویم؟
▪️با خوانش: مژده لواسانی
▪️به قلم: حاتمه سیدزاده
▪️تنظیم کننده: امید اردلان
▪️آهنگساز: یحیی عباسی
▪️طراح: محمدحسین ثباتی
🔳 @navay_neynava نواے نینوا
#در_رکاب_حسین ۹
آخرین آزمون کشتن چراغ بود❗️
و در آن چادر
کسی نبود که آزمون آخر را باخته باشد!
کسی نبود که بوی بهشت را نشنیده باشد!
اصلا در آن چادر؛ دیگر کسی نمانده بود!
همه یک نفر بودند
همه از خویش رها شده، و با امام یکی شده بودند!
چیزی نداشتند جز او /
کسی نبودند جز او /
هیچ نبودند و نور بودند همه ....
آخرین آزمون اما؛
هنوز ادامه دارد.... در چادری دیگر🔅!
🔳 @navay_neynava نواے نینوا
#در_رکاب_حسین ۱٠
امشب، آخرین شب بهشت است بر زمین،
و ... فردا روز جهنم است!
آخرین شبی که میشود دعا کرد،
میشود به نماز ایستاد،
و این صدای پر طنین زمزمهها، از نجواهای شبانه میآید؛
صدای شیرینِ چشیدنِ عسل
این آخرین شب است که صحرا نجوایی چنین شیرین را میشنود
💥 فردا طنین صداها فرق خواهد داشت!
🔳 @navay_neynava نواے نینوا
در رکاب حسین 10.mp3
9.5M
#در_رکاب_حسین ۱٠
شب دهم؛
صدای امام، آرام آرام گم میشود در هیاهوی شادیِ شیطان...
فریاد یاریخواهی، که پاسخی نمیشنود!
جز از حنجرهٔ شش ماههٔ غرقه به خون ...
هنوز هم این هلهلهها ادامه دارد؛
تا صدایی در میانهاش گم شود!
💥 در هلهلهی آخرالزمانیِ دنیا، صدا به گوش تو میآید آیا؟
▪️با خوانش: مژده لواسانی
▪️به قلم: حاتمه سیدزاده
▪️تنظیم کننده: امید اردلان
▪️آهنگساز: یحیی عباسی
▪️طراح: محمدحسین ثباتی
🔳 @navay_neynava نواے نینوا
در رکاب حسین_۱۱.pdf
593.3K
▪️#در_رکاب_حسین ۱۱ ـ pdf
🔳 @navay_neynava نواے نینوا
در رکاب حسین 11.mp3
9M
#در_رکاب_حسین ۱۱ #حرف_آخر
شب یازدهم؛
✍ دخترک هق هق میزند:
این که فقط بازی بود، اینقدر ترسناک بود بابا،
| وای به حال رقیه! |
▪️با خوانش: مژده لواسانی
▪️به قلم: حاتمه سیدزاده
▪️تنظیم کننده: امید اردلان
▪️آهنگساز: یحیی عباسی
▪️طراح: محمدحسین ثباتی
🔳 @navay_neynava نواے نینوا
#در_رکاب_حسین ۱۱
✍ صدای جیغها تمام نمیشود!
او هم دوست دارد جیغ بکشد، اما صدایی از گلویش بیرون نمیآید.
عمه را میبیند که در میانهٔ میدان به این سو و آن سو میدود.
دخترک یک لحظه بلند میشود تا خود را به عمه برساند اما...
غولپیکری عصبانی، دختر را رها میکند.
دختر به زمین میافتد.
اشک از چشمهایش سرازیر میشود....
همهٔ جای تنش درد گرفته!
▪️چقدر احساس میکند بزرگتر شده،
خیلی بزرگتر از دخترکی که پیش از این بود!
🔳 @navay_neynava نواے نینوا