eitaa logo
کانال نوای عاشقان
19.9هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
434 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•یا به جایی خبر مرگِ پسر را.. و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیها اجرا شده روز هشتم محرم ۹۸ به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ یا به جایی خبر مرگِ پسر را نبرید یا که بردید به تشییع پدر را نبرید *آخه امام صادق فرمود به زبون خودتون روضه بخونید* پدری داغ جوان دید ملامت نکنید رویِ زانو اگر افتاد شکایت نکنید رمقی نیست تکانی بدهید پایش را پس بگیرید همه زیر بغل هایش را نکند ناله که زد تن برایش بزنید جلوی چشم همه زشت صدایش بزنید آی مردم جگرِ سینه زنان غم دارد غم سنگین شبِ هشت محرم دارد غم آن لحظه که ارباب به شهزاده رسید ولدی گفت نشستُ ز جگر ناله کشید *تو مقتل ابن مقرم نقل کرده اونجا میگه ابی‌عبدالله وقتی رسید بالاسرِ علی اکبر فزع کرد .. یعنی هی داد میزد ولدی ..* ای جوان مرگ که مشغولِ عبادات خودی پیش پای پدر خویش چرا پا نشدی؟! *دید یه تقلایی داره میکنه داره تقلا میکنه که انگار نفسش بالا نمیاد حضرت بغلش کرد با انگشت انداخت تو دهنش لخته‌ی خونُ که در آوورد روایت میگه یه شیهه ای کشید .. راحت شد .. سرشُ گذاشت رو سینه ش یه وقت دید یکی میگه پاشو ، پاشو همه‌ی لشکر دارن هلهله میکنن .. دارن همه میخندن .. دید اصلا ابی‌عبدالله انگار توی این عالم نیست گفت پاشو وگرنه موهامُ سر برهنه میکنم .. نمیدونم چیشد یهو ابی‌عبدالله پاشد حرف ورقش برگشت ، صدا زد جوانان بنی هاشم بیایید .. * خنده ها بیشتر و جسم تو کمتر شده است نیستی و همه دشت پیمبر شده است زرهت حرز علی داشت دریدند چرا گرگ ها چنگ به رویِ تو کشیدند چرا داغ سنگین تو را شانه به تاب نداشت تشنه بودی پدرِ تشنه‌ی تو آب نداشت سنگ پرتاب شده سمت تو خورده به سرم پهلویت را که دریدند در آمد پدرم نیزه نگذاشت که آه تو پایان برسد جان به لب های تو ای محتضر آسان برسد مانده ام با تو و اینگونه گرفتار شدن رشته رشته شده ای مثل عبای تن من
|⇦•نوبتِ رزم شیرمردان شد .. و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه اجرا شده شبِ هشتم محرم ۹۸ به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ نوبتِ رزم شیرمردان شد از سرِ خیمه ها پناهی رفت روبه میدان جنگ با هیبت پسر شاه ، مثلِ شاهی رفت باد تابی به زلفِ او انداخت دست در گردنِ عمو انداخت بغضِ غم پنجه در گلو انداخت پیش چشمانِ ماه ماهی رفت اباالفضل داره بدرقش میکنه .. برو عموجانم .. تا علی اکبر تو خیمه بود حرف از غربت نبود .. چون تمامُ کمال مثل پیغمبر بود ؛ حضورِ پیغمبر رو حس میکردن .. هیچ کسی حرف از غربت نمیزد. همچین که گفت من برم میدان ابی عبدالله یه لحظه معطلش نکرد ، فرمود برو.. تا اومد بره یهو عمه ها دورشُ گرفتن.. ارحم غُربَتنا .. رحم کن به غریبیِ ما ، کجا داری میری .. ابی عبدالله دید به دادش نرسه نمیتونه علی اکبر بره .. از کنارِ زینب جدا میشه ، ام کلثوم میگیرش ، ام کلثوم رهاش میکنه حضرت سکینه میاد ، حضرت جلو اومد فرمود رهاش کنید .. فإنه ممسوس في ذات الله .. این غرق در ذات خداست بزارید بره.. ای به قربانِ رویِ زیبایت اندکی صبر کن که بابایت خیره مانده به قد و بالایت پدرش تا کشید آهی رفت *هیچ شهیدی رو نداریم ابی عبدالله این کارو کرده باشه .. دیدن دنبالِ علی اکبر ‌.. (خودش گفت برو یه لحظه ام معطلش نکرد..) اما دیدن دنبال مرکبش حسین داره میدوه .. محاسن سفیدُ تویِ دست گرفته.. تمام صورت غرقِ اشکِ .. خدا شاهد باش کسی رو دارم به میدان میفرستم أشبهُ النّاس خَلقاً وخُلقاً ومَنطِقاً برسولك .. ابی عبدالله اولین گریه کنه علی اکبرِ .. أشبهُ النّاس به پیغمبر گفت رو به دها هزار لشکر گفت نعره ای زد انابن حیدر گفت رنگ از صورتِ سپاهی رفت دست پروردۀ یلی هستم خسته ‌و تشنه ام ولی هستم من علی وارث علی هستم هر که از ترس سمت راهی رفت تا علی اومد تو میدان پیرمردا که پیغمبرُ درک کرده بودن گفتن این پیغمبرِ وارد میدان شده .. ما با پیغمبر جنگ نداریم.. اما تا گفت أنَا عَليّ بن الحسين بن علي نحن وبيت الله أولَى بِالنّبي.. اونایی که کینه از امیرالمومنین تو دلشون بود گفتن اسمش علیِ اَمونش ندین.. رقص شمشیرِ او تماشایست ساخت از خون کشته دریایی میرود مثل باد هر جایی گه یمینُ یسار گاهی رفت با هر آنچه که میرسید زدند چون علی بود پس ندید زدن بر سرش ضربه ای شدید زدن چشم هایِ علی سیاهی رفت آه از آنچه ضربه با وی کرد اسب را سمتِ خیمه ها هی کرد قسمتی از مسیر را طی کرد اسب در راه اشتباهی رفت دست گردن اسب انداخته ..خون فرق علی اومد رو چشمایِ اسبُ گرفت .. جایی رو ندید .. گلۀ گرگ ها به دنبالش گفتنی نیست حال و احوالش غرق خون است یال و کوپالش یوسف این بار در چه چاهی رفت قلم افتاد و طاقت از کف داد صحنه ای پیش او مُجسم شد زیر بار نوشتنِ این غم قامت استوارِ او خم شد نیزه داران چه زود می آیند عده ای با عمود می آیند تیغ ها هی فرود می آیند نوبتِ سنگ و چوب ها هم شد
|⇦•کجایی جونم کجایی که دیره.. و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه اجرا شده شبِ هشتم محرم ۹۸ به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ واویلا .. کجایی جونم کجایی که دیره الهی که بابایِ پیرت بمیره نشونیتُ از تیر و از نیزه نگیره واویلا .. اینا که رو خاکِ تن یه جوانه که ریخته مثه تسبیح دونه به دونه میترسم یه تیکه ت علی جا بمونه *عبا رو پهن کرد روی زمین : جوانان بنی هاشم بیایید .. آقا این روضه عبا ، یه دنیا روضه ست این عبا خیلی جاها به کار اومد .. پیغمبر رو بدنِ حمزه کشید خواهرش صفیه نبینه .. امیرالمومنین از همه بدتر اینجاست پشت در تا اومد بره دید زهرا با اون وضع افتاده عباشُ انداخت رو خانم ..* تنت قطعه قطعه تنت ارباً ارباً پس از تو عزیزم دیگه اُف بدنیا تا محشر آتیشه غمت کم نمیشه چیکار کرده نیزه ، تنت جمع نمیشه علی جان ...علی جان ... واویلا .. صدا ناله هات قلبمُ از جا کنده میبینی صدا خنده هاشون بلنده چجور چشم بازت رو بابا ببنده ؟.. واویلا .. چجوری باید پیکرت رو تکون داد؟ باید صد دفعه تویِ این روضه جون داد آخه به من عمه راه حرم رو نشون داد جونا رسیدن به تشیع جنازه داره میریزه از عبا خونِ تازه ببین عمه با مشت میکوبه به سینه میگه کاش رقیه تنت رو نبینه .. علی جان ...علی جان ...
|⇦•کار از کار گذشته .. و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه اجرا شده شب هشتم محرم ۹۸ به نفس حاج محمدرضا غلامرضازاده •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ کار از کار گذشته بدنت پاشیده سینه و پهلو و حتی دهنت پاشیده نه فقط من همه ی اهل حرم هم باشند قابل جمع شدن نیست تنت پاشیده خواست با دستش ببندد پلکِ اکبر را نشد خواست تابا گریه شوید پلکِ دیگر را نشد روی زانو چهار دستُ پا رسیده بر سرش خواست زینب نشنود لبخند لشگر را نشد گفت بابایی بگو اما فقط یک با شنید هر چه میکوشید بایِ حرفِ آخر را نشد با دو انگشتش میانِ حلق دنبال چه است خواست تابیرون کشد یک تکه خنجر را نشد *یا اباعبدالله کمک کن امشب برات گریه کنیم ..(زبانِ حال) آخه وقتی از کنار بدن علی اکبر میومد به جای اینکه به سمت خیمه ها بیاد به سمتِ دشمن میرفت .. (چرا ؟ آخه دیگه چشاش جایی و نمیبینه حسین ..)عباس رفت زیر بغلش و گرفت داداش خیمه ها این طرفه .. حسین آرام جانم.... حسین روح و روانم .... خرده های استخوان از سینه بالا میرود خواست تا خالی کند هر بار حنجر را نشد خواست زینب تا که بردارد حسینش را نشد خواست بابا هم کشد تا خیمه خواهر را نشد یک مرتبه برگشت حسین .. گفت بنی هاشم بیاید بدن علی رو بردارید .. دیگه رمق تو پاهام نمونده ... هرجا نشستی پنج مرتبه یا حسین ..
|⇦•میبینی که حالم ، چه بد حالیه.. و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم ۹۸ به نفس سید رضا نریمانی •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ میبینی که حالم ، چه بد حالیه سر به زیر اومدم ، دست من خالیه شده گردنم کج ، که راهم‌ بدی بی‌پناه اومدم ، تا پناهم بدی ازم رو نگیر ، شرمسارم کنارم بمون ، کم نیارم تو داری مثل من ، ولی من به جز تو کسی رو ، ندارم درسته خرابم ، عذابم نکن پیش خوبایِ عالم ، خرابم نکن نبر آبروم و ، پناهم بده سر به راهم کن و ، سوز و آهم بده نمیخوام که از تو ، جداشم میخوام توی راهت ، فداشم اگه آخر عمرمه ، کاش عاشورا فقط ، زنده باشم باباش اومده ، با قد خم شده سایۀ یک علی ، از حرم کَم شده نخندید بهش ، که عزاداره این خنده مرحم واسه اون ، که جا خورده نیست حسین و صدا زد ، علی حیف صداش تو شلوغی‌ها ، گم بود میگن که غریبونه ، جون داد خداحافظیش ، زیر ثُم‌ بود جوونا بیاید که ، حسین ماتشه تیکه تیکه شده ، وقت خیراتشه بیاید که داره ، فاطمه میرسه اونقده پخشه که ، به همه میرسه کنار تنت ، پاره پاره شکسته شده ، داغ داره زیر بازوهاش و ، بگیرید حسین نایِ رفتن نداره
|⇦• بنای سوختن امشب اگر.. و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم ۹۸ به نفس سید رضا نریمانی •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ بنای سوختن امشب اگر نداشته باشد چه بهتر است که پروانه پر نداشته باشد نه سرزنش نکنید، این دلی که سوخته شاید به غیر آه کشیدن ، هنر نداشته باشد هنوز آب نخورده‌است خاک خشک دل من بعید نیست درختم ، ثمر نداشته باشد خدا نیاورد ، آنکه ز چشم یار بیفتد خدا کند که ز ما دست بر نداشته باشد هزار نافله خواندن به هیچ کار نیاید اگر به بندگی ما نظر، نداشته باشد شبانه بر سر و سینه‌زدن، چه فایده دارد ضرر نمود کسی که سحر، نداشته باشد چه خاک بر سر خود میکند کسی که سحرگاه به قدر بال مگس، چشمِ تَر، نداشته باشد *آقا شیخ جعفر شوشتری میفرماید نگید شبِ علی اکبر بگید شب جون دادن حسین .. واقعا هم اگر زینب نیومده بود حسین اونجا جون میداد .. همچین که بی بی اومد دست گذاشت رو سر شونۀ حسین آقا جونِ دوباره ای گرفت پاشد خواهرم تو اینجا چیکار میکنی ..* فقط اجازه بده، پیش خانه‌ات بنشینم بد است که شاه، گدا پشت در نداشته باشد مرا بغل کن و، با بوسه غرق عاطفه‌ام کن شبیه آن پسری که، پدر نداشته باشد چقدر ندبه بخوانیم و أینَ أینَ بگوییم روا نبود دعاها اثر، نداشته باشد تو را به حنجر خشک حسین فاطمه برگرد بیا که شیعه دگر خون جگر، نداشته باشد
|⇦•ای لَبَت خشک‌تر از .. و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم ۹۸ به نفس سید رضا نریمانی •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ای لَبَت خشک‌تر از ساحل دریا پسرم خجلم از تو نشد آب محیا پسرم دیدی آخر همه زانو زدنم را دیدن کمکم کن منِ افتاده ز پا را پسرم مثل تسبیح تنت یکصدویک دانه شده با تنت ذکر گرفتم که خدایا پسرم چه داغی نشوندی ، تو دل من نمون روی خاکا ، با این بدن پاشو بار دیگه ، قدم بزن برای بابا .. دل از دیدن تو ، نمیشه سیر بابات اومده ، ناتوان و پیر ببین خم شدم ، دستمو بگیر عصای بابا .. از خیمه رفتی و ، بردی دل منو دریای من گرفت ، غم ساحل منو میگردم از غمت ، دشت ستاره رو پیدا نمیکنم ، اون جسم پاره رو پر از سوت و کف شد ، دور و برت زمین میخورم ، پیش پیکرت سرم خم شد از غم ، روی سرت نفرین به دنیا .. گل من چه پرپر ، آوردنت گلابم چقد بد ، فشردنت عبا کم اومد واسه ، بردنت ای اِرباً اِربا .. نامرد مردما ، بدجور کشتنت هی جمع میکنم ، منها میشه تنت پاشو نگات کنم ، حتی یه بار علی بابای پیرتو ، تنها نذار علی بهاری که دیده ، خزونشُ نفس‌هاش بریده ، اَمونشُ نشسته کنار ، جوونشُ روضه میخونه .. حسین مونده با ، سوز گریه‌هاش علی و ، پریشونی باباش کسی دل ، نمی‌سوزونه براش دلش چه خونه .. ای میوۀ دلم ، وقت رسیدنت این لشکر حسود ، از شاخه چیدنت از داغ دیدنت ، موهام سفید شده تو زخم خوردیُ ، بابات شهید شده شاعر: داود رحیمی میخوام أِربأ اربا رو برات معنا کنم .. میدونی یعنی چی؟! همچین که افتاد رو گردن اسب؛ تا شمشیر به فرقش زدن این خون ها داره جاری میشه خودشُ انداخت رو گردن اسب که نیفته؛ این خونا اومد جلو چشم اسبُ گرفت اسب تربیت شده‌ست باید برگرده سمت خیمه‌ها .. اما راهُ اسب گم کرد .. عوض این که بره سمت خیمه‌ها رفت توو دشمن گفتن برین کنار تا بیاد.. کوچه رو باز کردن،این طرف و اون طرفه کوچه... کوچه باز کردن ، شمشیرا رو آوردن هرکی هرچی داشت رفت آورد؛ یهو ابی‌عبدالله دید این نیزه‌ها داره بالا میره؛ شمشیرا داره بالا میره... یا اللّه حرفم تمام؛ اینجا یه جا بود تو کوچه یه جوون گیر افتاد، اما یه جوون دیگرم من سراغ دارم توو یه کوچۀ دیگه گیر افتاد ... اینجا فرقش اینه، این جوون مَرده میتونه تحمل کنه اما اون جوون... همچین که این دست رفت بالا مادر ما نقش زمین شد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا