eitaa logo
کانال نوای عاشقان
16.3هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
376 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
باز هم فصلِ اشک، فصلِ عزاست صاحبِ روضه حضرت زهراست وسطِ روضه، روضه‌خوان می‌گفت: فاطمیه، شروعِ عاشوراست فاطمه انتهای احساس است معدنِ نور و کوهِ الماس است بانوی داغ‌دیده‌ی یثرب معنیِ غربتِ گلِ یاس است آه، از ختمِ روزِ فرّخِ او اشک‌های نشسته بر رخِ او سیلیِ جای‌مانده بر رخسار از سلام بدونِ پاسخِ او سایه‌ی بر روی سرِ ما بود حضرتِ عشق، باورِ ما بود ایستادن، به پای امرِ ولی، این فقط جرمِ مادرِ‌ ما بود با شما قصدِ گفت‌وگو دارد بغضِ غم‌بار در گلو دارد جلوی چشمِ بی‌تفاوتِ شهر نزنیدش که آبرو دارد گریه‌ای بی‌جواب باقی ماند سوخت خانه، خراب باقی ماند در هجومِ بلا، به پشتِ در از گلِ من، گلاب باقی ماند با مصیبت گرفته خو، زهرا سخت، رنجیده از عدو، زهرا بدترین جای ماجرا، این است: از علی هم گرفته رو، زهرا آی مردم! مقام دارد او شأنِ هم‌چون امام، دارد او پیشِ چشمِ حسن، دگر نزنید به خدا احترام دارد او بر شما قومِ پست، بادا ننگ لعن و نفرین به مردمِ صدرنگ خونِ غیرت چرا نمی‌جوشد؟ آینه آمده مقابلِ سنگ ظاهرا گرچه چادرش خاکی‌ست اهلِ این خاک نیست، افلاکی‌ست دست بر دامنش فقط بِشَوید مظهرِ‌مهربانی و پاکی‌ست آه، هنگامِ مرگِ مهتاب است دمِ آخر، چقدر بی‌تاب است از برای قتیلِ لب‌تشنه در تمنای جرعه‌ای آب است
. بیت وحی و شعله های نار أَینَ المُنتَقِم سوخت در آتش گل و گلزار أَینَ المُنتَقِم این صدای ناله زهراست می آید به گوش از میان آن در و دیوار أَینَ المُنتَقِم مادر و شش ماهه باهم پشت در افتاده اند کار شد بر خادمه دشوار أَینَ المُنتَقِم خون محسن می‌چکد از آن درِ آتش زده خون زهرا ریزد از مسمار أَینَ المُنتَقِم با چهل نامرد شد در کوچه زهرا رو به رو وایِ من از این همه آزار أَینَ المُنتَقِم در کنار قبر زهرا نیمه شبها تا به صبح ناله میزد حیدر کرار أَینَ المُنتَقِم دید تا طشت پر ازخونِ حسن را خواهرش گفت با چشمان گوهر بار أَینَ المُنتَقِم نیزه داران آنقدَر بر پیکر اکبر زدند شد تنش مانند نیزه زار أَینَ المُنتَقِم با عمود آهنین افتاد آخر بر زمین با سر آن سر لشکر و سردار أَینَ المُنتَقِم خون اصغر را که می پاشید سمت آسمان گفت جدّت با دل خونبار أَینَ المُنتَقِم کرد با خون دلش مویِ سفیدش را خضاب بین مقتل سیدالاحرار أَینَ المُنتَقِم در میان قتلگه که دست و پا میزد حسین در حرم شد کار زینب زار أَینَ المُنتَقِم از حرم تا قتلگه میزد صدا (أَینَ الحسین) تا تنش را دید میزد زار أَینَ المُنتَقِم زجر ملعون دختر از قافله جا مانده را می‌کشد با زجر روی خار أَینَ المُنتقم زینبی که سایه اش را چشم نا محرم ندید شد تماشایی سرِ بازار أَینَ المُنتَقِم عبدالحسین میرزایی ✍ ................................................................
. سلام الله علیها چه کنم گر نکنم نالۀ پنهانی خویش خود هویداست غمم از دلِ طوفانی خویش همدم غربت من دیدۀ بارانی خویش دل پرشان شدم از یار پریشانی خویش آه از سینۀ پر شعلۀ من برخیزد از دو چشمان ترم خون جگر می ریزد شعله بر هستی من بعد نبی انداختند سوختند خانه ام و خانۀ ظلمت ساختند همره توسن غفلت به حریمم تاختند باختند آخرت و سوی جفا پرداختند عاقبت حق علی بعد نبی پامال شد الف قامت زهرای نبی چون دال شد ریختند پشت در خانۀ من نا مردان هتک حرمت بنمودند حریم قرآن کینه کردند و رساندند به لبهایم جان دست من بسته و بستند دو دستم ریسمان با لگد پهلوی زهرای مرا بشکستند پشت در سینۀ زهرای مرا هم خستند آه از ضربۀ سیلی که به رخسارش زد بر رخِ فاطمه با کینۀ سرشارش زد ضربۀ سیلی خصمانه به دیوارش زد بعد آن در پَسِ در تیزی مسمارش زد صورت فاطمه ام گشت از آن ظلم کبود به خدا مزد رسالت که به این حال نبود جز مَنِ خانه نشین نیست کسی تنهاتر نیست چشمی به جز از دیدۀ من دریاتر غصه ای نیست چُنان غصه من بالاتر غیر زهرا نَبُوَد بهر علی زهراتر چند ماهی ست که افتاده به بستر یارم کار او گریه شده ، ناله زدن شد کارم همچو شمعی ز اِلَم پیکر او آب شده گریه بسیار،ولی اشک چو خوناب شده آنقَدَر درد کشیده ست که بیتاب شده رُخَش از غصه چُنان چهرۀ مهتاب شده باورم هیچ نباشد که رود از بَرِ من سخت باشد غم بی مادریِ دخترمن ...............................................................
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
300K
باذن الله و باذن مولاتی فاطمه الزهرا سبک زمینه فاطمیه ۱۴۰۱ رد خون تو بسترت می کشه منو اشک چشم و درد سرت می کشه منو اینکه تو خونه این روزا فاطمه‌ی من رو میگیری از حیدرت می کشه منو میکشه منو غمت اب شدن نم نمت دق می کنم اخر از غصه‌ی قد خمت بگو چیکار کردن که می سوزی تو تب میپره هی از خواب چرا حسن هرشب این سکوت روز و شبات می کشه منو اشک چشمای بچه هات می کشه منو مثل آتیشِ بسترت می سوزه دلم غربت عجیب نگات می کشه منو تار شده بازم چشات جون نداری تو صدات واسه دل من که نه واسه دل بچه هات فقط یه بار دیگه پاشو از این بستر میگذره این روزا تو میشی باز بهتر غصه و غم رفتنت می کشه منو این کبودیای تنت می کشه منو خون مونده رو میخ در می کشه منو جای خالی محسنت می کشه منو از زمونه دلخوری خسته ای می خوای بری کاش بشه نری ولی انگاری مسافری قرار بعدی مون غروب عاشورا وقتی که تو گودال میره حسین ما سبک:حامد محمدی شعر:وحید محمدی، حامد محمدی
🏴 🏴 ✍شاعر:رضا نصابی 🎤مداح :کربلایی محسن صائمی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ جوونه من کجا داری میری یاره قد کمونه من ببین التماس و از دو چشمه خونه من جوونه من بمون زهرا بری میشه ویرونه این اشیون زهرا بی تو من ندارم دیگه هم زبون زهرا بمون زهرا بمون زهرا نزار فاصله بیا فته بینمون زهرا تو جوونی تو شدی چه قد کمون زهرا بمون زهرا نداری نا کاره خونه می کنی به زحمت ای زهرا معلومه همین روزا می افتی تو از پا ببین بانو نمونده برای پهلوونه تو نیرو نمونده دیگه توونی توی این زانو ببین بانو. کبوده روت ورم کرده بد جوری عزیزه من بازوت نداری تو خواب دیگه از درده این پهلووت کبوده روت شکسته پر دوباره بگو بخند تو زهرا با حیدر نپوشون کبودیه چشاتو با معجر چه بد می زد تورو وحشیونه پشت در نامرد می زد تو افتادی رو زمین و داشت لگد می زد چه بد می زد نزن نامرد نزن اخه داره می بینه حسن نامرد دستت و بلند نکن به روی زن نامرد
صدا ۰۰۲_sd-۱۶۰.m4a
4.44M
دشتی خداوندا دلم صد غصه داره2 چه جوری این دلم طاقت بیاره 💔💔💔 خداوندا تویی دار وندارم 2 به کی بگم که من مادر ندارم چراغ خونه بودی مادر من2 فلک چه خاکی کردی بر سر من الهی ای فلک دیگر نگردی2 عزیز من به زیر خاک و کردی مادر،،،، جوون بودی نه وقت رفتنت بود2 نه وقت زیر خاک و خفتنت بود سیاهه روزگارم بی تو مادر2 میسوزم بیقرارم بی تو مادر مگر مادر دیگه دوستم نداری? صدات کردم جوابم رو ندادی تورفتی سر روی خاکا میذارم کجا رفتی بگو دار وندارم خدا شاخه گلم از ریشه چیدن شنیدن کی بود مانند دیدن 🥀🥀🥀
تمام عمر به یادِ غمت عزادارم همیشه خون به‌دل از خونِ روی دیوارم *خدا برا هیچ مردی نیاره .. علی چه طاقتی داشتی جلو چشمت ناموست رو زدن ..* برای غربتِ من اشک ریختی شب و روز چقدر گریه به چشمان تو بدهکارم پس از تو خنده به من میشود حرام، بمان *خوش به حالِ اونایی که بلدن برا خانم داد بزنن .. آخه روزایِ آخر دیگه صداش بالا نمی اومد .. يُغْشَى عَلَيْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ (1) هی بیهوش میشد هی بهوش میومد ..* پس از تو خنده به من میشود حرام، بمان من از خوشیه زمانه فقط تو را دارم روزای آخر دیگه دست به دیوار راه می رفت .. هنوزم این خانم غریبه والا .. کجای عالم دیدی به تشییع هفت نفره باشه .. گفت اسماء دوست دارم بدنم رو تو یه چیزی پنهان کنند و به شانه بگیرن .. میخوام بگم خانم؛ مگه از شما دیگه بدنی مانده بود«حَتَّى صَارت کَالْخَیَال‏»!! (2) تو که دیگه آب شده بودی مادر .. بمان که جز تو کسی نیست فکر بی کسی ام بمان تمام سپاهم! بمان علمدارم! من از مدینه و دیوار و کوچه یک همسر و یک پسر ز در و میخ آن طلبکارم تو سوختی و فقط سهم من تماشا شد دگر ز شرم تو مانند ابر می بارم .. *رحمت خدا به مستمعی که برا خانم بلند بلند گریه کنه .. دیگه حسن شبای آخر سر به دیوار میذاشت صدا میزد جوان نَنَه .. خودت باید روضه خوان باشی ..( زبان حال بگم!) درد اینه خودش گیسوانِ بچه هاش رو شانه زد .. خودش بچه هاش رو شستشو داد .. گفت فضه تنورِ خانه رو روشن کن میخوام برا بچه هام نان بپزم .. میخوام چند روز بچه هام دست پختِ مادرشون سرِ سفره باشه .. (ذوقیه این حرفا ..)* سپر برای تو دادم،خودت شدی سپرم دگر پس از تو زتیغ و غلاف بیزارم *اهل گریه کجا نشستن بگم صدا ناله ت بلندشه ..* سپید بختی مان را نظر زدند آخر عروس خانه من تا ابد عزادارم شاعر : *گفت علی:* پای نامحرم میان خانۀ ما باز شد باتمام قدرتم مانع شدم اما نشد علی من همونی بودم که از نابینا صورتم رو میپوشوندم (3) .. اما پشت در گفت اگه علی بیرون نیاد خونه رو با اهلش آتش میزنم .. (4) آنچنان محکم به در زد سخت پهلویم شکست بعد از آن زهرا برای تو دگر زهرا نشد .. ریسمان را باز میکردم مغیره سر رسید *گذشتگان و اسیرانِ خاک فیض ببرن .. گفت اگه علی رو رها نکنی گیسوانم رو پریشان میکنم، نفرین میکنم .. سلمان میگه هنوز نفرین نکرده دختر پیغمبر دیدم ستون های مسجد شروع کرد به لرزیدن .. گرد و غبار بلند شد هرجور بود علی رو رها کردن .. شب حمعه ست بریم کربلا .. اینجا سلمان جلو آمد عرضه داشت شما دختر رحمت للعالمینی .. به اهل مدینه و شیرخواره هاش رحم کن بی بی .. اما میخوام بگم بی بی جان کربلا پسرت شیرخوارش رو دست گرفت .. ببینید رویِ دستم بی قراره سراغِ آبُ با چشماش میگیره همه درنده ها سیرابند و اما داره از تشنگی بچه م میمیره حرمله میگه من میخوام سر از تنش جدا کنم .. وقتی که پرپر میزنه هی باباش رو نگاه کنم .. دلمون خیلی هوای کربلا کرده .. ۲ ساله اربعین نرفتیم جگرمون داره میسوزه حسین .. آرزو داریم امسال بیاییم کربلات آقا .. یه جوری حرمله زد با سه شعبه سرِ نازِ تو رویِ دوشم افتاد صدای شیونی از خیمه اومد گمانم مادرت از قصه جون داد *گفت علی جان، پسرم :* ز داغ تو آتش به خلقت کشیدم در این دشت بسیار محنت کشیدم خودم قبر کندم، خودم دفن کردم خودم تیر را از گلویت کشیدم به قدری که زه را کشید آن کمان دار همان قدر من آهِ حسرت کشیدم منی که جهان میکشد منتم را از این مردم پست منت کشیدم! زدند و بریدند با خود نگفتند برای تو شش ماه زحمت کشیدم صدا زد اگه به من رحم نمی کنید به این طفل رحم کنید .. يا قَومِ، إن لَم تَرحَموني فَارحَموا هذَا الطِّفلَ، فَرَماهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ فَذَبَحَهُ .. (5) هرچی نفس داری بگو حسین .. منبع: 1)مناقب آل أبي طالب عليهم السلام ج‏3، ص: 362 2)دعائم الاسلام، ج۱، ص۲۳۲ 3)مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص91 4)بحار الأنوار ،علامه مجلسی، ج‏30، ص290 5)تذكرة الخواص‏؛ سبط ابن جوزی:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
21-shahid-toorajizadeh4-www.rasekhoon.net-2.mp3
10.46M
🎤 بانوای شهیدمحمدرضاتورجی زاده شادی روح شهدا صلوات اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هوا هوای حسینیه ها شب جمعه رسیده این دل من تا خدا شب جمعه شب زیارت مخصوص سیدالشهدا شب زیارت ارباب ما شب جمعه حوائج همگی مستجاب خواهد شد رواست حاجت دل با دعا شب جمعه "حسین" گفتم و در بین روضه می شنوم صدای مادر سادات را شب جمعه خدا کند که همین روزها حرم باشم خدا کند برسم کربلا شب جمعه حرم بیایم و بر سینه مُهر غم بزنم کنار مرقد شش گوشه از تو دم بزنم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیکِ یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها مادرم ،زهرا جانم ، من می‌دانم این چادر از هزاران الماس در جهان قیمتی تر است من می‌دانم چه خاطره ها دارد این چادر ، وقتی از کوچه های مدینه گذشته است ، از کوچه های شام .... برای ما دعا کن بی بی دو عالم ، بهتر از گذشته قدر این جواهر ناب را بدانیم چادرت را بتکان روزیه مارا برسان ای که روزیه دو عالم همه از چادر توست اللهم عجل لولیک الفرج 🌹 بحرمت حجاب زنان مومن بهشتی زمان : ایام قبل از ظهور مولا مهدی عج 🌹ظهور نزدیک است انشاالله🌹
من كيم خار گلستان تو يابن الزهرا زده ام دست به دامان تو يابن الزهرا همچنان قطره كه افتاده به دريای عظيم گشته غرق يم احسان تو يابن الزهرا سر به درگاه تو سودم ز تو خواهم چشمی كه بود يكسره گريان تو يابن الزهرا ميزبان كشت تو را با دو لب تشنه ولی خلق عالم شده مهمان تو يابن الزهرا عشق و آزادی و ايثار و وفا گرديدند چار كودک به دبستان تو يابن الزهرا آب می نوشم و از سوز جگر می گويم به فدای لب عطشان تو يابن الزهرا به پريشانی ايام گرفتار شود هر دلی نيست پريشان تو يابن الزهرا با لب تشنه شدی در ره دين قربانی جان عالم همه قربان تو يابن الزهرا سر زينب نه سزد سينه ی گردون شكند پای آوازه ی قرآن تو يابن الزهرا مادرت فاطمه می كرد تماشا كه يزيد چوب زد بر لب و دندان تو يابن الزهرا سينه ی چاک تو از نيزه ی خولی به چه جرم چاک شد همچو گريبان تو يابن الزهرا زخم شمشير نهادند به جای مرحم بر روی داغ جوانان تو يابن الزهرا بر سر نيزه فقط ذكر خدا می گفتی زهی از رتبه ی ايمان تو يابن الزهرا همه از درد گريزند، مرا دردی ده كه بود در خور درمان تو يابن الزهرا گرد ره، خاک زمين، خون بدن گرديدند سه كفن بر تن عريان تو يابن الزهرا آبرو بر همه ی خلق جهان می بخشد گردی از گوشه ی ايوان تو يابن الزهرا .
‍ ‍ ‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌          𖣐᭄␥꯭🌹✿❰ 𖣐᭄␥꯭🌷✿❰‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌    𖣐᭄␥꯭🌷✿❰                    ﷽             (عج)😭 🌱🌱 🍃 یا امام زمان حالیمیز یاماندی دنیامیز تالاندی   زهرا بالاسی گل آقا شیعه نون هجرانه یوخ طاقت اورکلرده محنت  صبریمیز جالاندی  ۲ مولا هایانداسان گل     گل ۲🍀🌹🍃 گوز لروک یولوی بلکه سنی گورک دینجله بو اورک طاقتمیز  یوخ بس هایاندا قالدون بو جمعه ده کچدی سنسیز  دنیا  هیچدی  گل تز آماندی🍃 مولا هایانداسان    سان گل  ۲🍀🌹🍃 سنی  اندی ویروخ آنون زهرا جانی علی اکبر قآنی تز گل آماندی بودنیا  سنسیز بیر زنداندی بیزلره چتیندی اللره آه و فغاندی صالح مولا  هایانداسان گل     گل ۲🍀🌹🍃 آقا رحم ایله بو حال پریشانه شیعیه ی نالانه. یوبانما تزگل دونوب قانه گوز یاش  گوزلر دولی قان یاش چک شیعیه  بیر باش  دایانما  تز گل   مولا  هایانداسان گل    تز گل ۲🍀🌹🍃 ننه سی زهرانون تقاصینی آلان دشمنین  جانینا ولوله سالان محبت اقاجین اورکلرده اکن بیزیم مشگلده دادیمیزه چاتان مولا هایانداسان گل         سان گل ۲🍀🌹🌿 1401/3/27 ‍ ‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌          𖣐᭄␥꯭🌹✿❰ 𖣐᭄␥꯭🌷✿❰‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌    𖣐᭄␥꯭🌷✿❰                  
علیه_السلام ✍ آخر ای کرببلا دیدنت آرزوی ماست روز و شب زیارت کوی تو گفت و گوی ماست گوییا گنبد تو همیشه روبروی ماست خواب ما خیال تو ، جرعه ی تو سبوی ماست کِی شود بوسه زن خاک حریم تو شَویم جان دهیم و تا همیشه ما مقیم تو شَویم خاک تو بوی غم غریبی دلبر ماست سایه ی گلدسته ات همیشه روی سر ماست شور و غوغای حرم قیامت و محشر ماست لحظه لحظه یاد تو ستاره ی باور ماست آخر از فراقت ای کرببلا می میریم همچو نی ناله زنان ز نینوا می میریم محنت اهل سما زمزمه های محنتت مجلس عزا خدا به پا کند ز غربتت همه انبیا پی طواف تو به نوبتت بانویی غم زده از عرش رود زیارتت بس عزیز است برای همگان خاطر تو مادرت هر سحر جمعه شود زائر تو کربلا تو به برت نور دو عین را داری کربلا هستی و شور عالمین را داری کربلا صفای بین الحرمین را داری کربلا به خود بناز که تو حسین را داری کربلا از آسمان ، دیدن تو چه با صفاست کربلا قسم به حق زائر تو خودِ خداست ................................................................
هر کسی از کربلا شد دور، غربت میکشد عرش هم شب های جمعه آه حسرت میکشد ایستاده پشت درب آستان صحن تو صورتش را آسمان دارد به تربت میکشد اینکه عالم بر ضریح تو پناه آورده است گوییا تصویری از صبح قیامت میکشد مجلس روضه فراوان و ضریح تو یکی است وحدت عشق است در اینجا به کثرت میکشد همنشین جُون و أسلم میشود روز جزا هر که با اخلاص پای روضه زحمت میکشد چشم اهل روضه اوراق لهوف سید است چون که روی دوش خود بار مصیبت میکشد ماه های روی نیزه، آفتاب روی خاک باز آه مادری را سمت هیأت میکشد پیش چشمت آب را بر خاک میریزد کسی آتشی بر جان ما نوبت به نوبت میکشد گریه کن بر روضه ی " مُنّو عَلَی بنِ المصطفی" آب دارد از کویر خشک منت میکشد محسن حنیفی👆 ما گره خورده به گیسوی حسینیم فقط در کمند خم ابروی حسینیم فقط هر که با هر چه که مست است خودش می داند ما که مست رخ خوشبوی حسینیم فقط به دم حضرت عیسی چه نیاز است که ما همگی زنده به یک هوی حسینیم فقط این حسینیه دل وقف غم ارباب است همه مداح و ثناگوی حسینیم فقط بر در میکده از روی نیاز آمده ایم در پی باده مینوی حسینیم فقط هر کسی هست گرفتار رخ دلبر خویش ما گرفتار گل روی حسینیم فقط «کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نشود» ما مسلمان شده ی کوی حسینیم فقط محمود مربوبی👆 این جمله حک کنید به سنگ مزارِ ما عشقِ حسین(ع) تا به ابد افتخارِ ما ما را برای روضه فقط آفریده اند این گریه هاست رمزِ ثُبات و قرارِ ما یک قطره اشک را به طلا هم نمی دهیم دل را محک زنید و بسنجید عیارِ ما شادی به جای خود، غم و نوحه به جای خود حُبِّ علی(ع) و آلِ علی(ع) اعتبارِ ما بر سینه می زنیم سنگ تو را فقط ذکر حسین(ع) تا به قیامت شعارِ ما محسن زعفرانیه👆
چشمهای من شد از حال پر از تشویش، تر از تو دلگیرم ولی گویا تو از من بیشتر مُرّ قانون تو تازه سر به راهم کرده بود عافیت کرده مرا هم مصلحت اندیش تر مدتی تنگ هوای روضه های هیئتم گرچه دلریشم، از این حس خودم دلریش تر قلب من مات تو شد، چشمم به عکس گنبدت ظاهراً هستند چشم و دل به هم، هم کیش تر خواب دیدم در حرم دارم صفایی میکنم خواب بود، اما دلم افتاد از من پیشتر کفشهایم را به کشوانیه دادم سوختم گونه ام شد از همان بحبوحه ی تفتیش، تر روضه میخواندم سرازیری باب القبله ات روضه می خواندم که زهرا را کنم راضیش تر مادرت گودال آمد، خورد با زانو زمین دید رگهای تو افتاده به دست نیشتر مظاهر کثیری نژاد👆 یا سَیِّدُالشَّهید، عزیزِ خدا، حسین ای نورِ چشمِ حضرتِ خَیرُالنِّسا، حسین با هر کسی به غیرِ تو بیگانه می شود آنکس که با غمِ تو شَود آشنا، حسین اعجازِ چشمِ توست، به ما داده آبرو آقا شود، به اذنِ تو اینجا گدا، حسین محکم گِره بزن دلِ ما را به زُلفِ خویش ای دستگیرِ در گُنَه اُفتاده ها، حسین آتش برای اهلِ جهنَّم شود بهشت فریاد اگر زنند همه یکصدا؛ "حسین" آقا، قسم به روزِ جدایی زِ خواهرت ما را مکن دَمی زِ غمِ خود جدا، حسین گودالِ قتلگاهِ تو شد بارگاهِ تو ای کشته ی فِتاده به صَحرا رها، حسین تنها دعای سینه زنِ تو شهادت است بی سر کنارِ کشته ی من هم بیا، حسین رضا رسول زاده👆 شمر می ترسید و لرزان خارج از گودال شد مادری نالید و یک عالم دگرگون حال شد زینت دوش نبی در زیر سم اسبها بی کفن افتاده بود و پیکرش پامال شد دختری خوابش گرفت و خیمه اش اتش گرفت دخترک در خیمه جا ماند و زبانش لال شد کربلا تا شام ما با کرب نی همراه بود شهر شام اما زما زیبنده استقبال شد سنگ بود و فحش بود و ناسزا و ناروا شهرشان با هلهله مملو ز قیل و قال شد ابراهیم میرزایی👆
زینبم نائبة الزهرایم مادرم گفته که بی همتایم بشنوید ارض و سما! آوایم این حسینی که بُوَد، آقایم ... ... تا که دیده به روی من وا کرد مهر خود را به دل من جا کرد کوثر حضرت کوثر هستم زین اَب هستم و زیور هستم زیور فاتح خیبر هستم خطبه ام گفت: که حیدر هستم همه دیدند هنر دارم من مثل عباس، جگر دارم من ذوالفقار سخنم برّان است یکی از لشکر من طوفان است دشمن از «مردی» من حیران است بی سبب نیست که سرگردان است... ... دیده هر بار، حریف همه ام پروش یافته ی فاطمه ام ای برادر! به دلم غم دارم دل سوزان و قدی خم دارم دم آخر شده ماتم دارم خاطراتی ز محرّم دارم لرزش دستم اگر جلوه نماست همه اش زیر سر عاشوراست همه جا پای به پایت بودم دائماً زیر لوایت بودم مثل یک کوه برایت بودم شاهد کرب و بلایت بودم من که بازیچه ی تقدیر شدم از غم تو به خدا پیر شدم روضه ی باز شنیدن سخت است بار بر دوش کشیدن سخت است تلخی آه چشیدن سخت است سوی گودال دویدن سخت است دیدم آن جا که چه غوغا کرده بی حیا، کار خودش را کرده حنجری سوخته شد بعد از آن ... جگری سوخته شد بعد از آن ... مادری سوخته شد بعد از آن ... معجری سوخته شد بعد از آن ... زیر و رو شد بدنت با نیزه تا که شد در تن تو تا نیزه وای از آن سفر شام، حسین! وای از آن ملأ عام، حسین ! وای از طعنه و دشنام، حسین ! وای از سنگ لب بام، حسین ! آن دیاری که پر از بیداد است شام نه، کشور کُفر آباد است ذرّه ای رحم در آن ناس نبود بینشان عاطفه بشناس نبود حرفی از غیرت و احساس نبود کاش آن جا سر عبّاس نبود ... ... تا نبیند سر بی معجر را پای پر آبله ی خواهر  را محمد فردوسی👆 عشق، سر در قدمِ ماست اگر بگذارند عاشقان را سر سوداست اگر بگذارند ما و این کشتی طوفان‏‌زده در موج بلا ساحل ما دل دریاست اگر بگذارند دشت از هُرم عطش سوخته و هالۀ غم سایه‌بانِ گل زهراست اگر بگذارند آب بر آتش لب‌های عطشناک زدن آخرین نیّت سقاست اگر بگذارند دوش در گلشن ما بلبل شیدا می‏‌گفت: باغ گل، وقف تماشاست اگر بگذارند هرچه گل بود، ز تاراج خزان پرپر شد وقت دلجویی گل‌هاست اگر بگذارند طفل شش‌ماهۀ من زینت آغوشم شد جای این غنچه همین‏‌جاست اگر بگذارند این به خون خفته، که عالم ز غمش مجنون است تشنۀ بوسۀ لیلاست اگر بگذارند چهره‌‏اش آینۀ حُسن رسول‏‌الله است آری این آینه زیباست اگر بگذارند این گل سرخ که از گلبُن توحید شکفت آبروی چمن ماست اگر بگذارند در عقیق لب من موج زند دریایی که شفابخش مسیحاست اگر بگذارند یوسف مصر وجودم من و، این پیراهن جامۀ روز مباداست اگر بگذارند... محمدجواد غفورزاده 👆
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ شب جمعه است دلم کرب وبلامی خواهد سائل خسـته ولی لطف و عطا می خواهد یا حسین این دل مجـنون شده ام را بنگـر بوسـه بر تـربـت گلـگون تو را می خـواهد ســـائلــی آمــده و عـشــق تمــنــا دارد وَکنون خواهش خود را ز شما می خواهد ایـن عجــب از تـو کـــنــم آب تمـــنا مولا تشــنه از تشــنه لبــی آب بـقا می خواهد دسـت اربـاب وفــا رَد نکنــد ســـائل را چون که دســتان کــریمانه گدا می خواهد ما کــنار حـــرمت ســـفره ی دل گستردیم چـه کند سـائل بیچــاره غــذا می خواهد هـــر کــه گــردید گرفــتار شمـا می داند مــرغ دل را به حــرم باز رهــا می خواهد دل من ، این دل افــتاده ز قــدر و قیــمت نقشــی از جلوه ی ایـوان طلا می خـواهد چشـم من خیــره شـده باز به مقتل امشب گریه بر زخـم تــن خـــون خدا می خواهد تا کــه فــریاد کنــم آتــش جــان را یاران نفس مانده به دل ســوز صدا می خــواهد گــرچــه از داغ شهـیدان تو می ســوزد دل نـاله بـر داغ تـو را باز جــــدا می خــواهد عــاشــق خســته ی تـو آمــده و می بینی فـــرج منتـقم ات را بـه دعـا می خـواهد چون رسـاند به شما شـور و نـوا این دل را «یاسر» ازکرب وبلا شور و نوا می خواهد شعر:حاج محمود تاری «یاسر» ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌