eitaa logo
کانال نوای عاشقان
19.8هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
465 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
کربلای معلی_۲۰۲۳_۰۷_۱۴_۰۹_۰۹_۳۹_۲۷۶.mp3
4.92M
زیارت عاشورا 🎙 «لبیک یاحسین» ✍️ جهاد تبیین به عشق سید الشهدا🙏
بنام خدا رقیه اشبه زهراست یاران انیس زینب کبرا ست یاران اگرچه دختری بودش سه ساله ولیکن شافع عقباست یاران بود چون عمه اش باب الحوائج نگار گلشن طاها ست یاران به سن کم جفا دیدست بسیار شرار آه او پیداست یاران بود زیر دو پایش پر ز پینه دلش دریاچهٔ غمهاست یاران چو کَندند ازدو گوشش گوشواره از آندم طاقتش فرساست یاران به دشت کربلاجانش به لب شد به حسرت در پی سقاست یاران ز داغ اصغر وقاسم غمین است دلش با اکبر لیلاست یاران چه آمد بر سرش درشام غربت در آنجا بزم غم برپاست یاران سخن در پرده باید گفت گاهی که در ویران سرا غوغاست یاران چو آمد رأس خونین در خرابه از آن شب او پی باباست یاران چومهمان رفت صاحب خانه جان داد از این غم دیده ها دریاست یاران رقیه رفت قلب عمه خون شد از آندم زِین اَب تنهاست یاران چه سان قبرش نهادند وامصیبت چه گویم این غم عظماست یاران کفن پیدا نشد بر آن غزاله مگرحسرت از این بالاست یاران فکندی شعله بر دل «فاخرا» تو بگویند شعر تو زیباست یاران "" "" " گنجینه اشعار مذهبی ترکی و فارسی از شاعر آئینی: مسلم فرتوت(فاخر) @navaye_asheghaan
بنام خدا سرودهٔ ساده و روان تقدیم به عاشقان زهرای سه ساله حضرت رقیه س "" "" "" پیچیده عطر دل ربا/در این سرای با صفا با نام دلبند حسین/گردیده این هیئت بپا بادل بیائید محضرش/دارالشفا باشددرش باب الحوائج باشداو/باسن وسال کمترش بوسه زنید بر نام او/ساغر زنید از جام او باشد فراتر از گمان/چون جده اش آلام او ای آنکه می نالی زغم/داری به دل رنج و الم با دیده و با دل بیا/بنشین به زیر این علم زد هرکه سربر این سرا/شدعاقبت جاجت روا گفت یا رقیه هرکسی/شد ازغم و غصه رها فاخر مشو هرگز حزین/محزون و زار و دل غمین برگیر تو در بحر محن/دامان دخت شاه دین "" "" "" گنجینه اشعار مذهبی ترکی و فارسی و اشعار انتقادی اجتماعی شاعر : مسلم فرتوت(فاخر) @navaye_asheghaan
مسلم فاخر فاخر: بنام خدا سرودهٔ ترکی تقدیم به عاشقان زهرای سه ساله حضرت رقیه س ___ ای فاطمه دردانه سینون نازلی نگاری ای عمه سینون قلبینون آرام و قراری هیئت قورولوب آدوا پرچم یازیلوب دی آدوون ٱولوب عاشیقلروون دیلده شعاری سنسن دلی پروانه لرین شمعی روقیه دعوت ائله دیداریوه بو جمعی روقیه عزتلی آدوون باشیموزه سایه سالوبدی عالم سنون اجلالیوه حیرت ده قالوبدی درباریوه حقدن یازیلوب باب الحوائج صدقیله گلوب کیم قاپووا حاجت آلوبدی سنسن دلی پروانه لرین شمعی روقیه دعوت ائله دیداریوه بو جمعی روقیه "" "" "" "" "" "" گنجینه اشعار مذهبی ترکی و فارسی و اشعار انتقادی اجتماعی شاعر : مسلم فرتوت(فاخر) @navaye_asheghaan
بنام خدا الام اسارت و گریزبه زهرای ثانی حضرت رقیه س ____ ابــــتدا گـویم ســــلامی بـــر صــفر با دل پــــرخـــون و بـا چـشمان تر عــاشقان ماه صــفرچـون بردمید کــاروان برشــام پـرطوفان رسید قــامت زیـنب درآنـجا شدچو لام بــس که بـرزد طــعنه براواهل شام نــیمه جـان شـدحضرت زین العباد از جــــفای بـی حـــد قـــوم عـــناد بـــگذریم از شـــــرح کـــل مــــاجرا هــست عـــاجز از بـیانش طــبع ما هــرچه بــنوشتند از این شهر و دیار هست اشارت بر یکی از صــد هــزار شـــاعرم مــن شـاعر شــوریده ســر مـی سـرایم شــعر با چــشمان تـــــر هـــر زمــان نــــام رقـــیه می بـــرم آندم آن لـحـظه دگـرگـون می شـوم پـــنجم مـــاه صــفر با صــد مـــحن جـــان سپرده دخــت شـاه بی کـفن داده جــان نــــیلوفر بــــاغ جــــنان دخـــتر شــاهـنـشـه کــون و مــکان همچو روزی غرق محنت می شویم یــک یـک بـر سـینه و ســر می زنیم از تـــه دل عـــاشقان نــــاله کــــنیم بــر رقــیه هـــر زمان گــریه کــــنیم محنت این دخت پرغم جان فزاست نــــام او بـر در بـی درمــان دواسـت هــــر کـــه گـــیرد دامـــن او را ز دل او نـمی گردد یـــقین خــوار و خجل سـن او کـم رتــبه ی او مـاسواسـت درگـهش چــون فـاطمه دارالشفاست فــاخرم مـن خــوان دل وا می کــنم مـن بــر الام خـــود ایــما می کـــنم راز دل انــــدم که افــشا می شــــود بــاب حــاجـت بی گـمان وا می شود مــسلم فـــرتوت فــاخر @navaye_asheghaan
بنام خدا زهرای_ثانی_حضرت_رقیه_س ____ دلا خون گریه کن هرلحظه هرآن بنال هر دم چو نی زار و پریشان غریب جان داده زهرای سه ساله بیا بر مجلس شام غریبان غریبی وا غریبی جان غریبی امان از درد بی درمان غریبی "" "" "" "" "" "" " دلِ شب درخرابه شوروغوغاست سرشک دیدهٔ زینب چودریاست رقیه داده جان در کنج ویران به معنا حضرت زهرا معزاست غریبی وا غریبی جان غریبی امان از درد بی درمان غریبی " "" "" "" "" "" برفت با صورت نیلی چو زهرا کفن پیدا نشد بر آن دل آرا سپرد جان با لب عطشان رقیه برفت فریاد او تا عرش اعلا غریبی وا غریبی جان غریبی امان از درد بی درمان غریبی "" "" "" "" " بود امشب شب شام غریبان زده آتش به دلها داغ هجران رقیه در خرابه جان سپرده برفته زین جهان با قلب سوزان غریبی وا غریبی جان غریبی امان از درد بی درمان غریبی " "" "" "" " تو هم فاخر بکن افغان و ناله توسل کن براین دخت سه ساله بگو آلام خود را بر رقیه که درمان می کند با یک اشاره غریبی وا غریبی جان غریبی امان از درد بی درمان غریبی " "" "" "" " رقیه دختر سردار عشق است سفیر دولت بیدار عشق است نگر بر شأن زهرای سه ساله که نامش درهمه طومار عشق است غریبی وا غریبی جان غریبی امان از درد بی درمان غریبی "" "" "" "" "" "" " گنجینه اشعار مذهبی ترکی و فارسی و اشعار انتقادی اجتماعی شاعر : مسلم فرتوت(فاخر) @navaye_asheghaan
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀 قصه ی پُرغصه ی شام سیاه بــر ســر زینـب چــه آورد آه آه از دم دروازه تـــا بــــزم شـــراب دختر زهرا شد ازغم دل کباب اُف بـر این دنیا،جسارت تاکجا؟ خـارجی خـوانـدنـد آل مصطفـی نــــور چشمــان علــی و فــاطمـه گشته اند بیگانه در چشم همه اُف بر این دنیا که زینب را زدند نــوگــلان پـــاک مـذهـب را زدنــد از خجــالت بیـن مــردم بیـن راه می کشید زینب مدام ازسینه آه سینه اش صدکـربـلای روضه بود جسمش ازشلاق بی دردان کبود آه آه از مجـلــس شـــوم یـــزیــد کس نداند زینب آنجاچون کشید سَـرو قــدش از مصیبت دال شـد یک شبه چون یک زنِ صدسال شد گــر چـه زینـب دیـده غم در کــربـلا ازچـه شـد در شـام به پیـری مبتلا؟ در اســارت شــد بـــه پیـری مبتـلا الامــــان از طعـنـه و زخــم زبـــان الامــان از چشــم هِیــز مــردمـان هــر چــه بــودنـد از ارازل آمــدنـد حضـــرت سـجـاد را دِق داده انــد حجـت حــق آه در زنجیــر کیــن نــالـه زد ای عمــه جــان نــازنیـن نیمـه جان هستم اگرشرمنده ام جــان بـابـا غـم مخـور تـا زنده ام زینـب از زخــم زبـانهــا پیــر شــد ظالمــانـه هـر گــذر تحقیــر شــد آفــرین بـر زینـب و ایـن خواهری بـر یتیمـان کـرده زیبـا خواهری بیــرق عبــاس روی دوش او همچـو حیـدرمی کند روشنگری بیشـتر از داغــداران داغ دیــد مـادرانـه می کنـد غــم پـــروری او پـس ازکرب و بلا تازنده بود کـرده از داغ حسین نوحه گری ای اَمان ازشهر شام و ازدحام شـام کـرده عمـر زینب را تمام آه از افغــان طفـــلان حسـیـن جان بـه قـربان یتیمان حسین پیـش چشـم اشـکـبـار کـودکان چـوب مـی زد بــرلب بـابـایشـان طفلکـان بــردنـد بــر زینـب پناه عمـه جان بر طشت زَر بنمانگاه خیزران را بـر چه می کوبد یزید؟ از چه عمه رنگ رخسارت پـرید؟ عمه جـان بیتابی ات ازبهرچیست جـان بـابـا آن سـر بُبریده کیست؟ عمـه قـرآن خـوانـدن او آشنـاست بـه گمـانم عمـه او بـابـای مــاسـت عمـه جـان بـرگـو که دیگربس کند کـی پدر را پیش طفلان مـی زند؟ لب فـروبنددیگرای«مداح»خموش زینب ازاین روضه ات رفته زهوش 🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀 @navaye_asheghaan
🏴🌾🏴🌾🏴🌾🏴🌾 ای که مسافری به سوی کربلا به سر زمین اشک وناله و بلا قدم نهاده ای به بین الحرمین وقتی سلام میدی به آقامون حسین یادت باشه که قبل هر رفیق و یار اول پدر مادر خود را یاد بیار اگر چه پیر شدند و از پا افتادن عشق حسینی رو اونا یادت دادن اگر چه داشتن آرزو که پا به پات زیارت امام حسین بیان باهات به نیت اونا تو بین الحرمین با احترام بگو سلام امام حسین بعد پدر مادرت از روی وفا یادی کن از امام و خیل شهدا ما همه مدیون شهیدان مونیم مبادا از یاد اونا جا بمونیم یادت باشه این شهدای مابودن که راه کربلا رو بر ما گشودن سفر به کربلا نگو که قسمته؟ از سوی اربابم حسین یه دعوته خوش به حال اونکه دعاش اثر داره ارباب بی کفن بهش نظر داره اسم تمام زائراشو می دونه حتی اونی که یک سلام داداز خونه خبر بدید به همه ی زوّارا رو حضرت عباس می نویسه اِسما رو حسین همه کاره ی پروردگاره ای خوش بحال اونی که حسین داره عجب مقامی داره زائر حسین جاش تو قیامته مجاور حسین هرکه باجان ودل حسین رودوست داره بـرای او فـاطمه کـم نمیـزاره سفر به کربلا سفربه عرش شد به زیر پات بال فرشته فرش شد چه کربلاست نظر به او خدا کند قیامتی در اربعین به پا کند چه کربلاست که نام او درعالمین بُوَد کنار نام زینب و حسین چه کربلاست که سینه را کند کباب ز سوز لای لای و گریه ی رباب چه کربلاست که آب آب کودکان هنوز زخیمه ها رود به آسمان کرب وبلا همیشه دلپسند بود صدای یاحسین از او بلند بود هنوز ز کـربـلا فغـان یاحسین رسد ز زینبـش بگوش عالمین بگو که«مداح» دل داغدار کیست؟ چو زینب اندراین جهان کُبـار نیست؟ 🏴🌾🏴🌾🏴🌾🏴🌾 @navaye_asheghaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹 السلام ای حجت حق در زمین جان بقربانت امام نازنین کوه غم افتاده در جان دلت در کجا باشد عزیزم منزلت؟ با چه حالی روز راشب می کنی ؟ یاد درد و داغ زینب می کنی صبر و تابت را به غارت برده اند عمه جانت را اسارت برده اند در کجا می نالی ای صاحب زمان؟ عمه جانم عمه جانم عمه جان با تو چون کرداست چرخ روزگار؟ ناله هایت بهر زینب زار زار کی بُوَد وقت طلوع ای آفتاب؟ تا ز دست عمه بگشایی طناب خاطرت آزرده می گردد ببخش زینب زهرا کجا بزم شراب ؟ مهدیا جانها شده بر لب بیا بهر تسکین دل زینب بیا ازغریبی ناله زد با شور و شین جان مادیگربه لب آمد ،حسین عالم از اندوه زینب پیر شد یابن زهرا انتقامش دیر شد زجر وخولی بس که بی رحم وبَدند دسته گل های حسین را می زدند عمه جانت باز در شام خراب گشته از داغ رقیه دل کباب باز زینب داغ لاله دیده است داغ زهرای سه ساله دیده است کربلا گرچه توانش را گرفت این اسیری نیمه جانش راگرفت داغ زینب تازه گردید آه آه باز دیده در خرابه قتلگاه از تن زینب روانش رفته بود دختر شیرین زبانش رفته بود دوری از بابا برایش شد محال گفت عمه جان حلالم کن حلال تا سه ساله در دل شب دفن شد گوئیا که جان زینب دفن شد بر مزار دختر شاه غریب خوانده زینب تابه صبح اَمَّنْ یُجیب آه«مداح»زینب از دل ناله زد ناله ها از داغ آن سه ساله زد. 🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹 @navaye_asheghaan
یا  امام حسن دست و  دلباز  حجازی  یا حسن سرور   اهل   نیازی   یا    حسن رزق  ما  را   ز   خدا   واسطه ای چون پدر  بنده   نوازی  یا حسن بیقرار  اصفهانی @navaye_asheghaan
داستان سفره  (امام  حسن ع ) پیرمردی    در    مدینه   بُد  غریب بیکس  و  تنها   گرسنه   بی حبیب او به نخلستان گزارش چون رسید مرد   دهقانی  در  آن   وادی  بدید سوی  او   گشته   روان   آن  بینوا تا    بگیرد    نانی   و    گردد   رها پس  برفت  آنجا و  بنموده  سلام عرض حاجت  گفته  با  سوز کلام من  گرسنه   مانده ام  لیل  و نهار نان  اگر  داری    برای    من   بیار گفت  ای  مرد  عرب   با   من  بیا تا    ترا   نانی   دهم     بهر    خدا او  گرفت  نانی و زد  دستی بر او مثل سنگ بود‌ و بگفت اش روبرو نان   تازه  پس   چرا    نَبوَد    ترا تا  شوم  از   لطف  تو  حاجت روا گفت اگرخواهی غذای چرب ونرم باشد     آماده    برایت   گرمِ   گرم رو   به    آبادی   به   درگاه   حسن بر    سفره    نشین  ای   هم  وطن مرد    آمد   وارد    آن   خانه   شد بر  سر   سفره  نشست  دیوانه شد چون غذا  بودش فراوان در محل نان  تازه   همرهش    خرما  عسل چونکه شدسیر یادآن دهقان نمود قدری  از  آن   از  دم  سفره ربود پس  غذا  در  آستین  کرده  نهان حضرت  مولا حسن دیدش عیان گفت و ای مهمان غذا باشد زیاد هرچه میخواهی ترا عذری مباد مردمهمان عرض کردصاحب کرم قصد  آن  دارم به  نخلستان  برم شیرمردی نان خشکش سنگ بود گوئیا  دست   و  دل  او  تنگ بود چون نشانی داد وصفش را بگفت اشک در  چشم حسن ناگه شگفت گفت  ای   مرد  عرب  گویم  بدان این   علی   باشد   امام   شیعیان بر حسین  و بر  حسن  باشد پدر اوست  بر  کل  خلایق   تاج  سر بر حسین  و بر  حسن  باشد پدر اوست  بر  کل  خلایق   تاج  سر جانشین    مصطفی   داماد     او دین   و    قرآن    را  بداده   آبرو صاحب  سفره  علی   مرتضاست فخر عالم باشد و   شیر خداست یا  علی  ما    هم   گدای  مجتبی از  دل  و جان ما فدای   مجتبی کن عطایی تاکه  مهمانش شویم بهره ای  از  خوان  لطف او بَریم (بیقراران)   را   قرار   دل    بود مهر   او   بر   عالمی  شامل  بود بیقرار اصفهانی التماس دعا @navaye_asheghaan