eitaa logo
کانال نوای عاشقان
15.4هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
370 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🍃 نذر تسلّای دل امام زمان(عج) از داغِ 🍃🏴 دید با چشم خود چهل منزل، اشکِ پنهانِ چشم زینب(س) را کاروانی که با خودش می برد، تشنگی را و خشکیِ لب را دست و پاها اسیر سلسله بود، شمرِ ملعون امیرِ قافله بود یک علی(ع) مانده بود غرق غضب! چه کند غیرتِ لبالب را؟! بچّه ها خسته، پابرهنه، نحیف! زخم شد دستهای کوچکشان بسکه بر خارها زمین خوردند، گریه کردند تا سحر شب را روی هر نیزه یک سرِ مظلوم، قاتل جانِ کاروان می شد تا که با خود تکان تکان میداد، باد موهای نامرتّب را ناقه ها در کمالِ عریانی، بی کجاوه بدون محمل بود ساربان ها مقابل نیزه، آب دادند هر چه مرکب را خسته از راه آمدند امّا، دورشان ازدحام و هلهله بود همۂ شهر را خبر کردند، تا تماشا کنند زینب(س) را! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @emame3vom ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم روضه یِ مجلس شام - سلام الله علیها مجلس گرفته بود که تحقیرمان کند کوبید چوب رویِ لبَت پیرمان کند مِنبرنشینِ مَست به آلِ تو طعنه زد شاید یهودی آمده تفسیرمان کند دائم به حرمله صِله بخشید پیشِ ما تا خون به قلبِ مادرِ بی شیرمان کند شمر آمد و رقیّه به من گفت عمّه جان او آمده دوباره به زنجیرمان کند؟! با طعنه دشمن تو به ما گفت از ظَفَر تا از حسین و کرب و بلا سیرمان کند زینب پس از علی مددی ماٰرَأَیتْ گفت اینجا خدا اشاره به تکبیرمان کند حرف از کنیزِ خانه یِ آلِ یهود شد تا ندبه ذکرِ رأسِ علمگیرمان کند .
. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل روضه‌یِ مجلس شام - حضرت زینب سلام الله علیها مجلس گرفته بود که تحقیرمان کند کوبید چوب رویِ لبَت پیرمان کند مِنبرنشینِ مَست به آلِ تو طعنه زد شاید یهودی آمده تفسیرمان کند دائم به حرمله صِله بخشید پیشِ ما تا خون به قلبِ مادرِ بی شیرمان کند شمر آمد و رقیّه به من گفت عمّه جان او آمده دوباره به زنجیرمان کند؟! با طعنه دشمن تو به ما گفت از ظَفَر تا از حسین و کرب و بلا سیرمان کند زینب پس از علی مددی ماٰرَأَیتْ گفت اینجا خدا اشاره به تکبیرمان کند حرف از کنیزِ خانه یِ آلِ یهود شد تا ندبه ذکرِ رأسِ علمگیرمان کند .
. آورده است بوی تو را کاروان به شام پیچیده عطر واعطشای تو در مشام هفتاد و یک ستاره که بر نیزه رفته‌اند صف بسته‌اند پشت سر تو به احترام تو مرگ را به سُخره گرفتی و دیگران دلخوش به دینِ بی‌خطرند و مقام و نام طولی نمی‌کشد که جهان بشنود که نیست حجّی قبول‌تر ز همین حجّ ناتمام آن‌قدر دور نیست که دستی به انتقام تیغ تو را دوباره برون آرَد از نیام .
گُذرِ روضه از این مرحله زجرآور بود شرح اوضاعِ بدِ قافله زجرآور بود ریسمان بود و گلوهای زِ گُل نازك‌تر بیش از آن هُرم تنِ سلسله زجرآور بود بیش از آتش و خاكستر و سنگ لب بام پای كوبی و دَف و هلهله زجرآور بود چند كودك ز روی ناقه زمین افتادند بانگ افتادن از آن فاصله زجرآور بود مثل خُشكیدگی صورتِ نیلوفرها اشكِ پاهای پُر از آبله زجرآور بود خارجی خواندنِ اولادِ علی و زهرا بیش از هرچه در آن غائِله زجرآور بود به خُدا بیشتر از بددهنی كردنِ شِمر دیدنِ قَهقَههء حرمله زجرآور بود گفتم الشّام وَ الشّام وَ الشّام، از بس طرزِ توضیح در این مسئله زجرآور بود... محمد قاسمی 🌴
بانوای 🏴🏴🏴🏴🏴🏴 من یادگار کربلایم من همسفر با نیزه هایم من پا به پای عمه هایم از کربلا تا کربلایم غمی که این چشام دیده خدا برا کسی نیاره یه اهل بیت داغ دیده خدا برا کسی نیاره رو نیزه ها سر بریده خدا برا کسی نیاره داغ روضه هام الشام داغ عمه هام الشام اوج گریه هام الشام **** آتیش رسید به خیمه هامون تو دشت و صحرا بچه هامون جای طناب و تازیونه مونده به روی دست و پامون هنوز تو گوشمِ صداشون خدا برا کسی نیاره صدای ساز و ناسزاشون خدا برا کسی نیاره صدای سنگ تو دلاشون خدا برا کسی نیاره یاد غربت و خیمه یاد غارت و خیمه اصل روضه هام الشام **** یه شب توی خرابه شام به استخوون رسید دردام شبی که خواهر سه سالم تا صبح میگفت بابام و میخوام دیدم سر بریدش اومد خدا برا کسی نیاره به دیدن شهیدش اومد خدا برا کسی نیاره جون به لب عزیزش اومد خدا برا کسی نیاره هی صدا میزد بابام دست و پا میزد بابام بغض تو صدام الشام .👇
. متن روضه 🔸شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید 🔸ساز با ناله ی ذریه زهرا نزنید شب شهادت زین العابدین... امام سجاده... دیگه دلت اینجا نباشه... بریم مدینه... کنار قبرستان بقیع بنشینیم... برا آقامون امام سجاد زار زار گریه کنیم... وقتی اومدن کنار امام سجاد عرضه داشتند... آقاجان... کجا براتون سخت گذشت حضرت فرموند الشام... 🔸سر مردان خدا را به سر نیزه زدید 🔸مرد باشید، دگر سنگ به زن ها نزنید امان از اون شبی که... ما رو دم دروازه شام نگه داشتند... شهر رو آذین بندی کردن... ‌ گفتن خارجی ها میخواهند وارد بشن تا وارد شهر شام شدیم .. هرکس هر چی بدست داشت... به ما میزد... یکی با سنگ میزد... یکی خاکستر میریخت... یکی خارجی میگفت... ای وای ای وای ..... 🔸به زنان سنگ اگر بر سر بازار زدید 🔸دختران را به کنار سر بابا نزنید یا صاحب الزمان منو ببخشید... 🔸علی و فاطمه در بین شما ایستادند خدا لعنتشون کنه... 🔸پیش چشم علی و فاطمه ما را نزنید صلی الله علیک یا مظلوم یا ابا عبدالله 🏴🏴🏴 ذکر مصيبت مي‌کند: الشام الشام تا ياد غربت مي‌کند: الشام الشام منزل به منزل درد و داغ و بي کسي را يک جا روايت مي‌کند: الشام الشام موي و چهره اي در هم شکست از چه حکايت مي‌کند: الشام الشام هر روز با اندوه و آه و بي شکيبي ياد اسارت مي‌کند: الشام الشام در اين ديار پُر بلا هر کس به نوعي عرض ارادت مي‌کند: الشام الشام يک شهر چشم خيره وقت هر عبوري ابراز غيرت مي‌کند: الشام الشام هر سنگ با پيشاني مجروح خورشيد تجديد بيعت مي‌کند: الشام الشام قرآن پرپر روي نيزه غربتت را هر دم تلاوت مي‌کند: الشام الشام قلب تو را يک مرد رومي با نگاهش بي صبر و طاقت مي‌کند: الشام الشام هر جا که دارد خوف از جان تو، عمه خود را فدايت مي‌کند: الشام الشام جان مي دهي وقتي به لبهايي مقدس چوبي جسارت مي‌کند: الشام الشام کنج تنوري حنجري آتش گرفته ذکر مصيبت مي‌کند: الشام الشام یوسف رحیمی .
. شعر مصائب فتنه و بیداد و بلا بود شام سخت تر از کرب و بلا بود شام شام بلا تیره تر از شام بود آل علی در ملأ عام بود قافله تا وارد دروازه شد داغ جگر سوختگان تازه شد خلق به دور اسرا صف زدند کوچه به کوچه همگی کف زدند ساز و نی و نغمه و آهنگ بود دسته گل سنگدلان سنگ بود خنده به رأس شهدا می زدند طعنه به ناموس خدا می زدند سنگ دل روسیهی جارچی ست جار زند این سر یک خارجی ست شهـر پـر از جلوۀ قرآن شده سنـگ نثـار سرِ مهمـان شده سکینه و فاطمه را می‌زدند فاش بگویم، همه را می‌زدند ماه سر نیزه پدیدار بود!؟ یا سر عباس علمدار بود!؟ هیچ شنیدید که از گَرد راه پرده کشد باد به رخسار ماه!؟ سنگ بر آن قرص قمر می‌ زدند بر دل اختران شرر می زدند دیدهء اطفال به سیمای او چشم سکینه شده سقای او دوخته چشم از سر نی بر حسین اشك فشان، غرق شده در حسین مانده سر نیزه به حال سجود مهر جبینش شده محو از عمود دیدهء اکبر سر نی نیم باز بر لب او مانده اذان نماز رأس امام شهدا روى نی کرده چهل مرحله معراج، طی هیچ شنیدید که در موج خون صورت خورشید شود لاله گون!؟ ماه، خجل از رخ نورانیش سنگ، زده بوسه به پیشانیش چون تن پاکش که ز زین اوفتاد سـر ز سـر نـی بـه زمین اوفتاد وای ندانم که چه تقدیر بود دست خدا در غل و زنجیر بود وای مـن و وای من و وای من هلهله و گریۀ مولای من! چنگ و دف و دیدۀ گریان کجا؟ بـزم مـی و آیـۀ قرآن کجا؟ ایـن سخن سید اهل ولاست شام بلا سخت‌تر از کربلاست شاعر: .