33.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 پدرم را خدا بیامرزد
مردِ سنگ و زغال و آهن بود
سالهای دراز عمرش را
کارگر بود، اهل معدن بود...
📹 شعرخوانی #موسی_عصمتی
🏴 پدرم را خدا بیامرزد...
پدرم را خدا بیامرزد
مردِ سنگ و زغال و آهن بود
سالهای دراز عمرش را
کارگر بود، اهل معدن بود
از میان زغالها در کوه
عصرها رو سفید برمیگشت
سربلند از نبرد با صخره
او که خود قلهای فروتن بود
پا به پای زغالها میسوخت
سرخ میشد، دوباره کُک میشد
کورهای بود شعلهور در خود
کورهای که همیشه روشن بود
بارهایی که نانش آجر شد
از زمین و زمان گلایه نکرد
دردهایش یکی دو تا که نبود
دردهایش هزار خرمن بود
از دل کوههای پابرجا
از درون مخوف تونلها
هفتخوان را گذشت و نان آورد
پدرم که خودش تهمتن بود
پدرم مثل واگنی خسته
از سرازیر ریل خارج شد
بیخبر رفت او که چندی بود
در هوای غریب رفتن بود
مردِ دشت و پرنده و باران
مردِ آوازهای کوهستان
پدرم را خدا بیامرزد
کارگر بود، اهل معدن بود
✍🏻 #موسی_عصمتی
🏷 #کارگران_معدن #طبس
.
غم معدن
رفت زیر زمین و آنجا ماند
پدری خسته که پی نان بود
زندگی ریخت ناگهان شب شد
غم میان غبار پنهان بود
آرزو با زغال خط می خورد
فاجعه سر رسید و دلها ریخت
دستها پینه بسته بود آری
زندگی را به گوشه ای آویخت
مانده ام چیست سهم دستانش؟
پینه های قدیمی و آوار؟!
پول ها چرک این و آن بودند
دست او خالی از طپش هربار
نفس واژه هام می گیرد
کار سختی ست از غمش گفتن
کاش می مرد واژه اما او
زنده می ماند در دل معدن
✍ #زهرا_آراستهنیا
#طبس #کارگران_معدن
.
پدرم را خدا بیامرزد مرد سنگ و زغال و آهن بود
سالهای دراز عمرش را کارگر بود اهل معدن بود
#ایران_تسلیت 🖤
#معدن_طبس #طبس
.
غم معدن
رفت زیر زمین و آنجا ماند
پدری خسته که پی نان بود
زندگی ریخت ناگهان شب شد
غم میان غبار پنهان بود
آرزو با زغال خط می خورد
فاجعه سر رسید و دلها ریخت
دستها پینه بسته بود آری
زندگی را به گوشه ای آویخت
مانده ام چیست سهم دستانش؟
پینه های قدیمی و آوار؟!
پول ها چرک این و آن بودند
دست او خالی از طپش هربار
نفس واژه هام می گیرد
کار سختی ست از غمش گفتن
کاش می مرد واژه اما او
زنده می ماند در دل معدن
✍ #زهرا_آراستهنیا
#طبس #کارگران_معدن
.
الفاتحه مع الصلوات 😭😭🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤
@navaye_asheghaan
.
#امام_زمان
مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وَ گرامیداشت یاد و خاطره ی شهدای مظلوم غزه، لبنان و طبس
آه، از هجرانِ آن فریاد رَس
غیرِ مهدی نیست ما را هیچ کس
غیبتش تیری ست بر قلبِ زمان
اَلعَجَل باید به لب، در هر نفس
بهرِ سربازیِ در عصرِ ظهور
میرسد بر گوش جان بانگِ جرس
داغ ما دیگر فزون از حد شده
چون گلی در یک بیابان خار و خس
بر کدامین مرثیه گریه کنیم؟
غزّه، لبنان، یا شهیدانِ طبس
ای عزیز فاطمه، مهدی بیا
ما فقط آقا تو را داریم و بس
هر رهی جز راه عشق تو رَویم
هست آن راهِ تباهی و عبث
ای رهاییِ همه در دست تو
کن دگر آزاد ما را زین قفس
#دلنوشته
مهر ماه ۱۴۰۳
#کارگران_معدن
#غزه #لبنان #طبس
#حاج_امیر_عباسی ✍
.@navaye_asheghaan