📜 #فیش_روضه_حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
🔺شروع با مدح حضرت
گریز حضرت عباس علیه السلام
السَّلَامُ علیکِ یا زَوْجَةَ امیرِالمؤمنین
یاسیدتی یا أَمَّ البنین سلام اللّه علیها (۱)
با نور استجابت و ایمان عجین شدی
وقتی که با ولی خدا همنشین شدی
عِطر بهشت در نفست موج میزند
حالا دگر تو بانوی خُلد برین شدی
زهرا که رفت دلخوشی از خانه رفته بود
تو آمدی و این همه شورآفرین شدی
بیشک برای مادری زینب و حسین
شایستهای که فاطمهٔ دومین شدی...
با خود دوباره خاطرهها را مرور کن
از روزهای خوب مدینه عبور کن
تنگ غروب بود و دلت ناگهان گرفت
مانند چشم ابری تو آسمان گرفت
🔻مگه چی شده؟
مثل نسیم کوچه به کوچه خبر وزید:
مادر بیا که قافلهٔ کربلا رسید
یک شهر چشم منتظر و اشکِ بیامان
برگشته است از سفر عشق کاروان
🔺بالاخره چشم انتظاریش با اومدن این قافله به سر رسید، اما چه قافله ای...
دید از دور داره بشیر بن جذلم میاد یه چیزی رو داره درباره حسینش میگه...
فرمود: بشیر اَخْبِرْنِی عَنْ اَبِی عَبْدِاللّه
بشیر عرضه داشت بی بی جان سرت سلامت
عثمان و جعفرت به شهادت رسیدن...
گفت: بشیر اَخْبِرْنِی عَنْ اَبِی عَبْدِاللّه
بشیر دوباره گفت خدا صبرت بده
عبدالله و عباست رو به شهادت رسوندن
گفت بشیر: قَطَّعْتَ نِیاطَ قَلْبِی
بند دلم رو پاره کردی بنده خدا
اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراء
کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن (۲)
فدای تو مادر بشم که همه زندگیت، همه بچه هات رو فدای حسین کردی...
ما هم اومدیم به شما اقتدا کنیم بگیم
بِأبى أَنْتُمْ وَ اُمّى وَ أهْلى وَ مالى وَ اُسْرَتى (۳)
یا اباعبدالله...
🔻بی بی جان...
هرکس نشسته گوشهای و روضهخوان شده
اما سکینه با دل تو همزبان شده
همناله با دو چشم ترت، حرف میزند
از جای خالی پسرت حرف میزند:
🔻چی میگه؟ ام البنین مادرجان...
یادش بخیر لحظهٔ شیرین گفتگو
یادش بخیر زمزمههای عمو عمو
یادش بخیر مشک و عَلَم در دو دست او
آرامش تمام حرم در دو دست او
🔺مادرجان، برای اینکه ما نترسیم و نگران نباشیم عمو از ما و خیمه ها مواظبت می کردم.
اون شبها بیدار بود تا ما راحت در امنیت و آسایش بخوابیم. (۴)
(یاد کنیم از همه شهدا خاصه حاج قاسم سلیمانی)
داغ تو تازهتر شده با حرفهای او
وقتش شده تو روضه بخوانی برای او
رو میکنی به او که فدایت سکینه جان
جانم فدای حُجب و حیایت سکینه جان
شاید نگاه توست به قدّ خمیدهام
یا اینکه شرم میکنی از اشک دیدهام
دیگر شکسته قامت امالبنین، بخوان
از روضههای ماه من ای نازنین، بخوان
نامآوران به شوکت او بُردهاند رشک
در علقمه چه شد که به دندان گرفت مشک؟
آخر چگونه بر سر ماهم عمود؟... آه
دستی مگر به پیکر سقا نبود؟... آه (۵)
🔺امشب تو هم مثل این مادر شهید، آه بکش...
گفت: شنیدم پسرم میخواست برا دلخوشی حسین و بچه های حسین بره آب بیاره اما نذاشتن
شنیدم چهارهزار تیرانداز مأمور کردن نذارن جرعه ای آب به خیمه ها برسونه
میخوام بگم آره مادر....
همه اینایی که شنیدی درسته
اما شنیدن کی بود مانند دیدن
وقتی دیدن عباست با وجود اینکه تیر خورده و زخمی شده، باز هم داره رجز می خونه که «إنی اُحامی ابداً عن دینی» من از حمایت دین و امامم دست بر نمی دارم
اومدن دستاشو از حمایت امامش کوتاه کردن، تا دیگه نتونه کاری انجام بده...
دیدن با این حال مشک رو به دهان گرفته و داره به سمت خیمه ها میره (۶)
اینجا بود که یه ضربه کاری رو زدن
جوری که دیگه نتونست قدم از قدم برداره...
🔻مگه چه کردن؟
همین که در وسط گیر و دار، گیر افتاد
عمودی آمد و فرقش شکست تا جا داشت
درست وقت نزولش همه نگاه شدند
رشید بود و زمین خوردنش تماشا داشت (۷)
🔺تا زمین خورد نمی دونم چطور ابی عبدالله خودشو رسوند بالای پیکر برادر
یه نگاه متحریانه ای به این بدن انداخت...
همه داغ و مصیبت ها برا ابی عبدالله تازه شد
گفت داداش: مگه ما چقدر از هم دور بودیم که این همه بلا سرت آوردن
آخه دید فرقش مثه اميرالمؤمنين شکسته شده
دستش مثه مادر مجروح شده
بدنش مثل امام حسن پر تیره...
اینجا بود که دیگه طاقت نیاورد و صدای گریه و نالهش بلند شد گفت داداش:
اَلْآنَ اِنْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي... (۸)
🌀 تسلای دل امام زمان، ناله بزن یاحسین...
📚منابع:
(۱) سلام غیر مأثور از حضرت
(۲) موسوعة الامام الحسين عليهالسلام | ج۹ | ص۵۵۲
(۳) زیارت جامعه کبیره
(۴) معالی السبطین | ج۱ | ص۴۴۳
(۵) آقای یوسف رحیمی
(۶) بحار الأنوار | ج۴۵ | ص۴۱
(۷) آقای علی اکبر لطیفیان
(۸) بحار الأنوار | ج۴۵ | ص۴۱
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@navaye_asheghaan