مربع ترکیب مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها
آسمانی پر از بلا دارم
سینه ای غرق ربنا دارم
بر دلم آه بی صدا دارم
در سرم شور نینوا دارم
زینبم من عصاره ی زهرا
دخت محبوبِ حضرت مولا
کودکی با بلا عجین بودم
در صبوری چو بی قرین بودم
اسوهی صبر صابرین بودم
اینچنین شد که برترین بودم
بالِ جبریل پا خورم باشد
پردهی عرش چادرم باشد
آمدم زینت پدر باشم
راویِ ضرب میخ در باشم
شاهد پارهی جگر باشم
کربلا راهی خطر باشم
من شب تیره را سحر هستم
بَهرِ مولای خود سپر هستم
مادر دو شهید خوش نامم
بانوی پاکِ دین اسلامم
سر پرست و بزرگِ ایتامم
شهد غربت چکیده در کامم
کربلا سنجشِ غرورم بود
قتلگاهش که اوج شورم بود
لحظهی سخت من همان دم شد
لحظه ای که فضا پُر از غم شد
..وَ غمی در نهاد عالم شد
آسمان ناگهان جهنم شد
این ندا آمد و زمین لرزید
شمر دون رأس شاه را بُبْرید
رأس او را بروی نی بردند
چه بگویم کجا و کی بردند
تا که بردند، بر او پی بردند
سوی بزم حرام و می بردند
سر آقا کجا و تشت طلا
لب آقا کجا و چوب جفا
از سرش بگذریم ، پیکر او
در کنارش فتاده مادر او
خون رَوَد از رگ و زِ حنجر او
زخم شمشیر شد سراسر او
نعل اسب و تن مطهر شاه
نیزهی غارتی و پیکر شاه
بعد او نوبت حرم آمد
چه بگویم، چه بر سرم آمد
آتشی سوی معجرم آمد
تازیانه به پیکرم آمد
چون کبوتر اسیرِ در دامم
برده اند سوی کوفه و شامم
کوفی و بی حیایی و پستی
خطبه های من و می و مستی
سنگِ از روی بام و یک دستی
..بُرده از من تمامیِ هستی
کوفه شادی و هلهله دارد
کوفه خولی و حرمله دارد
شامی و سیلی و کبودی ها
بزم شام و غم حسودی ها
آتش و کینه و یهودی ها
چشمِ هیزِ کلاهخودی ها
وجه مجهول شد سرت را شام
عاقبت کُشت دخترت را شام
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مدح_مرثیه_حضرت_زینب_س
#شهادت_حضرت_زینب_س
#حضرت_زینب
#وفات_حضرت_زینب
#رحلت_حضرت_زینب
@navaye_asheghaan
مربع ترکیب مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها
آسمانی پر از بلا دارم
سینه ای غرق ربنا دارم
بر دلم آه بی صدا دارم
در سرم شور نینوا دارم
زینبم من عصاره ی زهرا
دخت محبوبِ حضرت مولا
کودکی با بلا عجین بودم
در صبوری چو بی قرین بودم
اسوهی صبر صابرین بودم
اینچنین شد که برترین بودم
بالِ جبریل پا خورم باشد
پردهی عرش چادرم باشد
آمدم زینت پدر باشم
راویِ ضرب میخ در باشم
شاهد پارهی جگر باشم
کربلا راهی خطر باشم
من شب تیره را سحر هستم
بَهرِ مولای خود سپر هستم
مادر دو شهید خوش نامم
بانوی پاکِ دین اسلامم
سر پرست و بزرگِ ایتامم
شهد غربت چکیده در کامم
کربلا سنجشِ غرورم بود
قتلگاهش که اوج شورم بود
لحظهی سخت من همان دم شد
لحظه ای که فضا پُر از غم شد
..وَ غمی در نهاد عالم شد
آسمان ناگهان جهنم شد
این ندا آمد و زمین لرزید
شمر دون رأس شاه را بُبْرید
رأس او را بروی نی بردند
چه بگویم کجا و کی بردند
تا که بردند، بر او پی بردند
سوی بزم حرام و می بردند
سر آقا کجا و تشت طلا
لب آقا کجا و چوب جفا
از سرش بگذریم ، پیکر او
در کنارش فتاده مادر او
خون رَوَد از رگ و زِ حنجر او
زخم شمشیر شد سراسر او
نعل اسب و تن مطهر شاه
نیزهی غارتی و پیکر شاه
بعد او نوبت حرم آمد
چه بگویم، چه بر سرم آمد
آتشی سوی معجرم آمد
تازیانه به پیکرم آمد
چون کبوتر اسیرِ در دامم
برده اند سوی کوفه و شامم
کوفی و بی حیایی و پستی
خطبه های من و می و مستی
سنگِ از روی بام و یک دستی
..بُرده از من تمامیِ هستی
کوفه شادی و هلهله دارد
کوفه خولی و حرمله دارد
شامی و سیلی و کبودی ها
بزم شام و غم حسودی ها
آتش و کینه و یهودی ها
چشمِ هیزِ کلاهخودی ها
وجه مجهول شد سرت را شام
عاقبت کُشت دخترت را شام
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مدح_مرثیه_حضرت_زینب_س
#شهادت_حضرت_زینب_س
#حضرت_زینب_س
@navaye_asheghaan