eitaa logo
کانال نوای عاشقان
15.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
364 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. سلام‌الله‌علیها عاشق همیشه قسمتش حیران شدن بود پاره‌گریبان، بی سر و سامان ‌شدن بود اول قرار ما دو تا قربان شدن بود رفتی و سهم من بلاگردان شدن بود یکسال و نیم آتش‌گرفتن سهم من بود تقدیر پروانه از اول سوختن بود یکسال و نیم از رفتن تو گریه کردم با هر نخ پیراهن تو گریه کردم خیلی برای کشتن تو گریه کردم با خنده‌های دشمن تو گریه کردم هرشب بدون تو هزاران شب گذشته دیگر بیا آب از سر زینب گذشته آخر مرا با غصّهٔ ایّام بردند با خاطرات سیلی و دشنام بردند بین همان شهری که بزم عام بردند این آخر عمری مرا در شام بردند پروانه‌ها خاکسترم را جمع کردند از زیر سایه بسترم را جمع کردند حالا دگر بال و پری دارم، ندارم در آتشت خاکستری دارم، ندارم من سایهٔ بالاسری دارم، ندارم چیزی به جز چشم تری دارم، ندارم آنقدر بین کوچه‌ها بال و پرم سوخت آنقدر بعد کربلا موی سرم سوخت باور نخواهی کرد با اغیار رفتم با چادر پاره سر بازار رفتم خیلی میان کوچه‌ها دشوار رفتم با ناسزای تند نیزه‌دار رفتم یادم نرفته دست بر پهلو گرفتم با آستینم با چه وضعی رو گرفتم یادم نرفته دور تو جنجال کردند جمعیتی را وارد گودال کردند آن ده سواری که تو را پامال کردند دیدم تنت را زنده‌زنده چال کردند یادم نرفته دست و پا گم کرده بودم در گوشهٔ مقتل تو را گم کرده بودم دیر آمدم دیدم سرت دست کسی رفت عمّامهٔ پیغمبرت دست کسی رفت هم یادگار مادرت دست کسی رفت هم روسریِ دخترت دست کسی رفت هم خویش را پهلوی تو انداختم من هم چادرم را روی تو انداختم من «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت @navaye_asheghaan
01235.mp3
3.41M
🔳 و 📝روضه جانسوز امام صادق علیه السلام 🎤 😭 گریز به روضه 👈لحظات دفن سید الشهدا علیه السلام در کربلا ▪️کفن مگر به کربلا بغیر بوریا نبود ▪️مگر حسین تشنه لب عزیز مصطفی نبود حضرت علیه السلام
سر کوچه‌ی عشق دنبال تو میایم به پرسیدن حال تو من آنم که بار غمت را کشید نشسته سر دوش من شال تو به والله بالاتر است از طواف بگردم اگر دور امثال تو امیرم تویی خوش به اقبال من غلامت منم وای از اقبال تو همه خستگی های تو مال من همه درد سر های من مال تو سمرقند و کل بخارا که هیچ جهان هم نیارزد به یک خال تو الهی که هر چه تکان میخورم نیافتم من آخر ز غربال تو تو خود کعبه ای پس نمازم قبول اگر خواندمش رو به  تمثال تو دویدم هراسان به سمت خودت رسیدم پریشان به گودال تو همه رفته اند و فقط مادرت نشسته‌‌ست بر جسم پامال تو ولی ساربان مادرت را ندید و انگشت انگشتری را برید ✍ .
. مرثیه حضرت مسلم بن عقیل(علیه السلام)... مسلم اَت را به میانِ یَمِ غم ها کُشتند همه بودند ولی یکه و تنها کُشتند او سفیر پسر فاطمه بود، اما حیف با دلی حُبِ به مولا و به زهرا کُشتند اول او را به میانِ خودشان بُرده و بعد.. ..خنجر از پُشت زدند و به مُصلی کُشتند لب تشنه به سر بام کشیدند او را رو به پایین هولش داده و در جا کُشتند کوفیان راه رسیدن به تو را فهمیدند اینچنین شد که تو را سید و مولا کُشتند بعد مسلم، همه سرْ بخت شما آمده اند همچو گرگان درنده لبِ دریا کُشتند تو که فرزند رسول دو سرا بودی، پس پسرت را پیش چشم تو و طاها کُشتند علقمه، ساقی و آب آورتان را ارباب از پس چشم تَرِ زینب کبری کُشتند عاقبت قلب مرا واقعه بر درد آورد عده ای بی سر و پا خون خدا را کُشتند تنِتان را به قفا کرده و ذبحت کردند خولی و شمر تو را در دل صحرا کُشتند .
390.9K
: زبانحال ابا عبدالله کنار پیکر قاسم ابن الحسن (ع): آه... قاسم ای یادگار حسن کم بزن دست و پا پیش من آه..... یادگار برادر من ماه در خون شناور من بخدا بعد اکبر و حبیب برده ای ز دلم تو شکیب(۳) آه..... میزنی دست و پا پیش من تازه شد برای من داغ حسن(۲) آه...مانده ام چه جوری ببرم نعش خونی تو سوی حرم قاسمم،قاسمم کاشانی(صادق) (۱۴٠٠/٠۳/٠۶)
جانسوز حضرت مسلم (ع) ۱۴۰۱ درشهر کوفه رسم این مردم عجیب است مهمانشان مُسلِم چقدر اینجا غریب است این مردمِ نامرد ، در خانه نشستند روی سفیر تو در و کاشانه بستند این شهر ، شهرکوفه ، شهر بی وفایی است خاصیت و اخلاق آنها بی حیایی است اینجا کسی با او سرِ یاری ندارد آواره گشته چون که غمخواری ندارد هر خانه ای که در زده بسته به رویش اندوه و غُصه عُقده گشته در گلویش در زیر لب حرفی ز سوز و درد دارد آقا نیا ، کوفه مَرامی سرد دارد آقا نیا ، چشم انتظار تو کسی نیست جُز تیر و نیزه ، بیقرار تو کسی نیست اینها ز کینه سینه را لبریز کردند خنجر برای حنجر تو تیز کردند آقا نیا دائم گل پرپر ببینی داغ ابوالفضل و علی اکبر ببینی مولا بیا و مُسلمت را کن نظاره در کوچه ها گشته تن من پاره پاره آقا دگر بر من نمانده راه چاره شد قتلگاه مسلمت دارالاماره
🏴«««زمينه»»»🏴 حضرت رقیه(سلام الله علیها) السلام عليك يا اباعبدالله بابي انت و امي يا حسين ثارالله شبا واسه من بابايي! - عمه جون مي گه لالايي من ميخوندم با صداي – بي صدايي – تو كجايي – تو كجايي تو كجايي كه دلم هواتو كرده هواي لالايي ِ صداتو كرده2 توخبر داري كه دخترت اسيره ؟ خوبه بابا سراغ ازدختر بگيره2 ------ السلام عليك يا اباعبدالله بابي انت و امي يا حسين ثارالله بابا جون منو صدا كن - گوش پاره مو نگا كن بيا امشب دخترت رو – روبرا كن – تو دعا كن - تو دعا كن تو دعا كن كه دعاي تو ميگيره دعا كن كه دخترت امشب بميره2 خسته ام از طعنه و زخم زبونا دوست دارم بيام پيشت ، تو آسمونا2 ------- السلام عليك يا اباعبدالله بابي انت و امي يا حسين ثارالله منكه درداتو ميدونم – چي بگم از دل خونم چيزي ازتنم نمونده – بي نشونم – نيمه جونم - نيمه جونم مي بيني كه لاغرم خيلي ضعيفم سلسله كجا و دستاي لطيفم 2 دشمنت منو رو خاك كشونده بابا جاي سالمي برام نمونده بابا2 السلام عليك يا اباعبدالله بابي انت و امي يا حسين ثارالله ✍️حسین رحمانی
. 📝 🖊 🖊 🖊 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ من کیم حر گنهکار اباعبدالله شده ام سخت گرفتار اباعبدالله رهبر و سید و مولای همه توابین چهره بنهاده به دیوار اباعبدالله جان به کف راهی بازار محبت شده ام گشتم امروز خریدار اباعبدالله پیش از آنی که خدا خلق کند آدم را نام من بود به طومار اباعبدالله دست و دل از سر و سرداری لشکر شستم تا شدم بنده دربار اباعبدالله او مرا یار شد و رخصت جانبازی داد من کیم تا که شوم یار اباعبدالله میشوم آب ز شرم دو لب عطشانش چشمم افتد چو به رخسار اباعبدالله آمدم بوسه به پای علی اکبر بزنم شوم از زمره ی انصار اباعبدالله یوسف فاطمه با یک نگهش عفوم کرد که بود لطف و کرم کار اباعبدالله میثما آرزوی هر دو جهان گر خواهی باش خاک ره زوار اباعبدالله شاعر: ✍ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
12_mirzamohamadi arbain1396_roze_(www.rasekhoon.net).mp3
9.23M
📝روضه اربعین حسینی علیه السلام 🎤حجت الاسلام حضرت علیه السلام ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @navaye_asheghaan
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ نـام تـو پــناه اسـت ، نگـاه تـو امــان است آغـوش تو، دلـبازتــرین جــای جــهان است با نغـمه‌ی نقـاره‌ات، ای حضـرت خورشید! نبض دل‌ ما، دم هـمه دم، در ضـربان است سرازپی سر،در دل صحن تو،به خاک است دل از پی دل، از سـر شـوق تو، روان است با فاصـله، دلچســب‌تـریــن واجـــبِ عالم، آوردن نامت، پـس از آن، گفتنِ جان است من از تو شــفـا و تو صـفا خواستی از من حاجات من،این‌ است،کـرامات تو،آن است جاروست در این صحـن،به دستان بزرگان خم، در خـم ایوان تو، سرهای سران است بی‌تاب رسـیـدیــم و در ایـوان تو دیدیـم آن ساحل امنی که خـدا گفت، همان است اینجاچه خبرهاست؟ که ازچشـمه‌ی هردل تا برکه‌ی هر چشـم، خـدا در جـریان است انکارِ تو، ای شمس جهان!کـم هنری نیست خفاش در این رشــته، هـنرمند زمان است از غــیرت عشـق است، کـه آیینه‌ی حُسنت از دیــده‌ی آلـوده‌ی بی‌عشــق، نهــان است گفتند: مگو شــاه، به این شـــاه، چه گویم؟ «آن راکه عیان است،چه حاجت به بیان‌ است؟» سلطان،تو اگر نیستی،ای قبله‌ی ما!کیسـت؟ وقتی که به دست تو، دلِ اهل جهـان است شبگـردم و این رخصـتِ از شمـس سرودن، لطف پسـر حضرت موسـی، به شـبان است دل گفت: بچسبم به ضریحت،دمِ دل، گرم! عقـلم که فقط گفــت: برو،وقت اذان است شعرقاسم صرافان ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃ ༅࿇༅ ❃༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─ @navaye_asheghaan
🏴 🏴 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ حسينم اينهمه به سينه آذرم نزنيد نمک به زخم دل درد پرورم نزنيد در اين مدينه همينجا سر مرا ببريد غلا ف تيغ به بازوي مادرم نزنيد نخلي که شکسته ثمرش را نزنيد مرغي که زمين خورده پرش را نزنيد ديديد اگر که دست مردي بسته  ديگر در خانه همسرش را نزنيد بر سوخته باغ ما دگر سر نزنيد اين خانه آتش زده را در نزنيد از که گذشت مادري را ديگر در خانه به پيش چشم دختر نزنيد گل من چون تو را در گل بپوشم  ز هجران تو خون دل بنوشم در ايام جواني قسمتم شد که تابوت تورا گيرم به دوشم به خاک افتاده جسم اطهرش بود  به روي دا من فضه سرش بود ميان آن همه رنج و غم ودرد  به فکر غصه هاي همسرش بود همه عهد خدا بشکسته بودند عليه ما به هم پيوسته بودند از آن در خانه ام از پا فتادم که دست شئهرم را بسته بودند دعايي زير دارم شبانه تو آمين گو اي ماه يگانه  الهي هيچ مظلومي نبيند عزيزش را به زير تازيانه پس از تو همچنان مرغ اسيرم که هم از لاله هم از دانه سيرم به جان باغبان اي گل دعا کن که امشب در قفس تنها بميرم چرا بال و پر مارا شکستي نهال بي بر مارا شکستي الهي بشکند دستت مغيره که دسث مادر مارا شکستي پدرزخم زبان بسيار خوردم کتک از خصم بد کردار خوردم ميان کوچه هاي شهر سيلي هم از دشمن هم از ديوا رخوردم پدر زهرا ي توحاجت روا شد ببين مزد رسالت چون ادا شد ببين بازو دست وسينه من بلا گردون جون مرتضي شد مدينه محشر کبري بپا بود رسن برگردن شيرخدابود دوصد گلچين و يک گل من چه گويم گل حيدر به زير دست وپا بود خدا داند دلم خون گريه مي کرد به حالم دشت وهامون گريه مي کرد نديدم زخم پهلو را درآن شب ولي ديدم کفن خون گريه مي کرد دلم زارو حزينه چون ننالم وجودم آتشينه چون ننالم نمي نالم مو از بازو وصورت علي خانه نشينه چون ننالم مخواه از من که رويم را ببيني برايت بس بود خانه نشيني مخور غصه سلا مت گرنکردند به چشم من امير المونيني صداي ناله ات آيد بگوشم پس از تو آب خوش هرگز ننوشم خدادر نوجواني قسمتم کرد که تابوت تورا گيرم به دوشم فلک ديدي چه خاکي برسرم کرد زطفلي رخت ماتم در برم کرد الهي بشکند دست مغيره  که بين کوچه ها بي ماددم کرد هرجا که عزا برمن مظلومه گرفتيد ساکت ننشينيد حسين وحسن آنجاست آنقدر پي قبر من مظلومه نگرديد هرجا دلتان مي شکند فبر من آن جاست چرا بال وپر ما راشکستي نهال بي بر مارا شکستي الهي بشکند دستت مغيره  که دست مادر مارا شکستي نخلي که شکسته ثمرش را نزنيد مرغي که زمين خورد پرش رانزنيد ديديد اگر که دست مردي بسته است ديگر در خانه همسرش را نزنيد يک باغ گل آتيش زدن نداره غنچه ولاله سوختن نداره يک بلبل شکسته پر که ديده يک زن تنها که زدن نداره ميسوخت درو فاطمه پشت در بود دل از درآتش زده سوزانده تر بود بر فاطمه فضه بود نزديک ولي نزديکتر ازکنيز ميخ در بود ديگرنخواهم صورتم شوهر ببيند شايد که در رخسارم اين زيور ببيند يارب مبادازان که طفل بي گناهي درکوچه سيلي خوردن مادر ببيند اي مرگ بين جان محزون مرا اي خاک بپوش جسم گلگون مرا اي فضه علي زمسجد امد برخيز زهراي من که هست علي پابست تو اي هستي جهاني ومکاني زهست تو آن بي حيا به طعنه به من گفت ياعلي ديدي که زنده ماندم وديدم شکست تو من عليم که خدا قبله نما ساخت مرا جزخدا و نبي و فاطمه نشناخت مرا منکه يکباره در از قلعه خيبر کندم داغ زهرا بخدا از نفس انداخت مرا @navaye_asheghaan
. کاش می شد که به جای تو علی خاک شود کلّ جانم به فدای تو، علی خاک شود رفتی و خانه پر از شعله ی درد است هنوز رفتی و صورت اطفال تو زرد است هنوز رفتی و میخ در از خون تو سیراب شده رفتی ای شمعِ به پای غم من آب شده ردّ شلاق به بازوی تو زهرا،چه کند؟ بعد تو با غم تو حیدر تنها،چه کند؟ رفتی و دشمن ما شاد شده یا زهرا از غم و غصّه ی جانکاه بگو با بابا که پس از داغ تو ای نازپدر این امت نه ز تو نه ز خدواند....نکردند وحشت پشت در پهلوی من را به جفا بشکستند بعد آن دست علی،یاور دین را بستند محسنم در دل قنداقه ی خون جان داده دخترت پشت در ای وای زمین افتاده ✍ .
. کشته شد محسن و آنان که تماشا کردند سندِ تیر به اصغر زدن امضا کردند! آن قَدَر کرد ستم بعدِ نبی امتِ او که دو تا قامت محبوبه‏ ی یکتا کردند! آبِ غسلش نشده خشک، که تر دامن ها کینه ورزی به عزیزِ شه بطحا کردند درگرفت آتش و زهرا و پسر در پسِ در کو زبانی که بگویم چه به زهرا کردند؟! زده بودند به لب ها همه چون قفلِ سکوت چاکران، خیره شده حمله به مولا کردند باغبان بند به گردن، گل و غنچه‏ پرپر! باغ سرسبزِ نبی را همه یغما کردند کودکان گه به پدر، گاه به مادر گریان دستِ خود سوی سما برده،خدایا کردند! استاد @navaye_asheghaan
. سلام_الله_علیها ما زالَتْ بَعْدَ اَبيها ص مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ناحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ باكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرَقَهَ الْقَلْبِ يُغْشى عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَةٍ.... در بین بستری و مداوا نمی شوی بانوی آسمانی من! پا نمی شوی!؟ برخیز ای شکوفه ی باغ بهاری ام برخیز ای توسلِ شب‌زنده‌داری ام برخیز و حال و روز مرا روبه راه کُن با چشم کَم سوی‌ات به علی هم نگاه کُن زهرِ بدونِ یارشدن را چشیده ام من کم محلی از همه ی شهر دیده‌ام تنها تو اعتنا به کلامم کُنی بس است جای تمام شهر سلامم کُنی بس است برخاستی و شد پُر خون جای پیکرت آلاله کاشتی وسط باغ بسترت خونابه را به ورطه ی سیلاب می کِشی این رختخواب را چِقَدَر آب می کِشی! مَرهَم به پیش زخم تنت سد نمی شود ردِّ غلافِ بازوی تو رد نمی شود دردت به جانِ من..،تو قنوتِ دُعا نگیر با دستِ بی تعادل خود رَبَّنا نگیر حجم غم تو در دل من بی حساب شد آن بانویِ رشیده‌ی من آبِ آب شد ثانیه های رفتن تو تند می شود دارد نفس نفس زدنت کُند می شود با سنگ،شیشه ی دل من را محک زدند آئینه ی مرا وسط کوچه چک زدند در کوچه..،خاک بوی لباس تو را گرفت آن تکّه‌گوشوارِ تو را مجتبی گرفت لطفاً بیا بمان و نرو یارِ غارِ من زهرا!نمی شود نَروی از کنارِ من!؟ مهتابِ من سری به دلِ شب نمی زنی!؟ شانه به زلف درهم زینب نمی زنی!؟ گیسوی پُر گره شده را غرق بوس کن زهرا بمان و زینبمان را عروس کن خانُم!دعای رفتَنَت از خانه زود بود خانُم!سه ماه آخرِ عمرت کبود بود آه اِی کتاب عشق که بندت گسسته شد آه ای کبوتری که پر تو شکسته شد لطفاً بمان و ترک نکن اهل لانه را بگذار روبه راه کنم وضع خانه را من آن دری که بر سر تو خورد..،می کَنم آن میخ کج که بر پر تو خورد..،می کَنم ای خانه دارِ عرش! سرت درد می کند جارو نزن‌..،تمام پرت درد می کند این آسیا ست گریه نموده به حال تو دستاسِ خانه سُرخ شد از شرمِ بال تو من دست هم به لقمه یِ امشب نمی زنم نانی که پخته‌ای بخدا لب نمی زنم دست از کفن بشوی و علی را کفن نکن این قدر خون به قلبِ حسین و حسن نکن بی تو حسین چشم به خوابی نمی بَرَد این تشنه! لب به کاسه ی آبی نمی برد باشد..،برو..،محل نده زهرا به اشک و آه باشد..،قرار و وعده ی ما بین قتلگاه @navaye_asheghaan
. امیرالمومنین این شهرِ بی‌وفا به علی مَرحمت نداشت این داغدیده را نظرِ تسلیت نداشت ای روزگار! قبل جسارت به فاطمه قُنفذ در این حکومت غاصب سِمَت نداشت* دیوار‌های سنگی کوچه که جای خود دیوار خانه نیز به من معرفت نداشت عالَم کنار من همه در امنیت ولی زهرا درون خانه‌ی من امنیت نداشت مسمار، در مقابل و دیوار پشتِ سر راهِ نجات، همسرم از هر جهت نداشت یک‌بار هم برای شفایش دعا نکرد او بعد کوچه آرزوی عافیت نداشت او را نبی به دست گرفت و به عرش بُرد زیرا برای دفن، زمین ظرفیت نداشت ✍ *خلیفه دوم در زمان خلافتش، قُنفذ بن عُمير بن جُدعان تيمي را به عنوان کارگزار و والی مکه قرار داد. 📚انساب الاشراف بلاذری، ج ١٠، ص١۵۵ @navaye_asheghaan
🌾▪️✨🌾 خوانی در وصف شهادت زهرای مرضیه سلام الله علیها مدینه گریه کن امشب که بی مادر شده زینب بنال ای دل بسوز ای دل شب شام غریبان است علی از دیـده گریـان و مدینـه بیت‌الحزان است  مدینه! گریه کن امشب    که بی‌مادر شده زینب2 امیرالمؤمنین امشب کفن کـن جسم زهرا را2 ز اشک دیده دریا کن تمام دشت و صحرا را2  مدینه! گریه کن امشب     که بی‌مادر شده زینب    امیرالمؤمنین امشب کنار تربت زهرا2 بنـال آهسته ‌آهسته کنار تربت زهرا2 مدینه! گریه کن امشب     که بی‌مادر شده زینب   مدینه! عالم هستی شده غمخانۀ حیدر2 ببین تابوت زهرا را به روی شانۀ حیدر2 مدینه! گریه کن امشب     که بی‌مادر شده زینب خداونـدا خداونـدا بـه یـاد غـربت زهرا2  شده اشک علی امشب گلاب تربت زهرا2  مدینه! گریه کن امشب    که بی‌مادر شده زینب   علـی صـورت نهـاده بـر مـزار یار تنهایش2 * الهی بشکند دستی که سیلی زد به زهرایش * مدینه! گریه کن امشب     که بی‌مادر شده زینب *بـه پایان آمـده امشب امـانت‌داری مولا2 *برون کن فاطمه! دستی برای یاری مولا2 * مدینه! گریه کن امشب  *که بی‌مادر شده زینب
محور اهل کِسا --------- یا فاطمه ای صنوبر عشق بر اهل کِسا تو محور عشق ای نور رخت شرافت نور در آل عبا عبارت نور ای باعث افتخار احمد ای در همه جا قرار احمد در عرش یگانه بوده ای تو بانوی دو خانه بوده ای تو یک ، خانه ی عرشی پیمبر دو ، خانه ی غرقِ نور حیدر هم دختر مصطفی تویی تو هم همسر مرتضی تویی تو بر خاتم انبیا نگینی در بین زنان تو بهترینی وقتی ز تو می بَرد خدا نام قلب دو جهان بگیرد آرام در وصف تو ای عزیز احمد هُمْ فاطِمَةُ ، بیان ایزد ای روشنی سپیده  زهرا آئينه ی  بَعْلُها ، بَنیِها در نور نشسته گوهر تو زیرا که علی ست شوهر تو آباءِ تو آبروی دین اند دستان خدا در آستین اند در بحرِ تو اهل نور غرق اند اَبناءِ تو بهترینِ خلق اند تو گوهر زیِب و زِیْن داری یعنی حسن و حسین داری ای ماه رخت فروغ هر شب پرورده ی دامن تو زینب بانوی سرای رحمتی تو چون گوهر گنج خلقتی تو من در عجبم ز کار مردم دریای دو دیده در تلاطم در غربت فاطمه شناسی حیرت زده ام ز ناسپاسی آنان که ز حق همه گسستند افسوس که حرمتت شکستند ای دیده جفا ز قوم نجران ای دشمن تو یهود دوران ای برده مکان به سمت لاهوت دیدی تو ستم ز جبت و طاغوت از داغ تو قدسیان خمیدند پهلوی تو را شکسته دیدند ای وای چه کرد ظلم و تزویر با غنچه و گل غلاف شمشیر بر مادر خود به چشم خونبار فریادگرند آل اطهار آن ضرب غلافِ تیغ اعدا شد باعث قتل مادرِ ما ** ✍محمود تاری «یاسر»
جدید و جانسوز حضرت زهرا مقتل نوشته..... ای دختر نبیِّ خدا ،  فاطمه سلام ای همسر ولیِّ خدا ، فاطمه سلام آتش گرفته سینه ی من با نوای تو مادر  دلم  گرفته  دوباره   برای  تو بر روضه های پُر غم تو گریه می کنم بر  ناله ها و  ماتم  تو گریه می کنم مقتل نوشته  تا  زِ   ولایت  بُریده اند آتش به درب خانه ی طاها کشیده اند مقتل نوشته است لگدها به در زدند بر قلب  بی قرار علی  هم  شرر  زدند مقتل نوشته تا که شما را کتک زدند بر  زخمهای سینه ی حیدر نمک زدند مقتل نوشته دست علی را که بسته اند با  تازیانه  بازویتان  را  شکسته اند مقتل نوشته تا  که شما خورده ای زمین شد کشته محسن تو زِ بیدادِ ظلم و کین مقتل نوشته کوچه و سیلی  و مجتبی دستی پلید و صورت نیلی  و مجتبی مقتل نوشته دومیِّ پست ، بی هوا سیلیِ محکمی  زده  بر صورت  شما مقتل نوشته که  زِ علی  رو گرفته ای بانو همیشه دست به پهلو گرفته ای مقتل  نوشته  بعدِ پدر  قد  خمیده ای در آن سه ماه  روی خوشی را ندیده ای
Mahmoud Karimi - Rozaye Bi To Che Ghamgine [SevilMusic].mp3
3.88M
یادی از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) روزای بی تو چه غمگینه، غمگینه، غمگینه شبای بی تو چه سنگینه، سنگینه، سنگینه هر چی فراغه تو دلگیره، دلگیره، دلگیره خیال وصل تو شیرینه، شیرینه ، شیرینه یه روز میرسه که دامنت رو بگیرم، که دامنت رو بگیرم خدا نکنه تو رو ندیده بمیرم، تو رو ندیده بمیرم دوباره باز تنگه غروب هوای تو کرده دلم قدم رو چشام بزارو بشین پای درد دلم یا ابا الصالح تو انتظار تو دنیامه، دنیامه، دنیامه رسیدن به تو رویامه، رویامه ، رویامه تو شهرمون همه میدونن، میدونن، میدونن که زندگیم ماله آقامه، آقامه، آقامه سفر یه روزی باید به آخر برسه، باید به آخر برسه می ترسم آقا که عمر من سر برسه، که عمر من سر برسه هنوز دل عاشق تو اگه میای جون می گیره زمین آشفته ما دوباره سامون می گیره یا ابا الصالح تو خیمه ها یکی بی تابه، بی تابه ، بی تابه تو گهواره یکی بی خوابه، بی خوابه ، بی خوابه تو علقمه یکی گریونه، گریونه، گریونه مشک عمو دیگه بی آبه، بی آبه ، بی آبه رباب می دونه چشم انتظاری چه بده، چشم انتظاری چه بده بدون عمو بابا به خیمه اومده، بابا به خیمه اومده وای علی لای @navaye_asheghaan
. الا ای ماه تابانم ، به نِی قاریِ قرآنم به لب شد از غمت جانم ، ببین حال پریشانم حسین جانم حسین جانم --------- الا ای مهجبین من ، نگار نازنین من نظر بِنما به احوالم ، مَهِ نیزه نشین من تحمل کردم ای مظلوم ، ز خصم تو جسارت را کشیدم در رهِ عشقت ، غم و رنج اسارت را پر از سوز و شرر گشتم ، ز غم خونین جگر گشتم که با فرزند ذلجوشن در این ره همسفر گشتم دو چشم اهل بیتت را ، ببین گریان ببین گریان ز روی نیزه ی غربت ، بخوان قرآن بخوان قران به اشکم آبرو دادم ، جهاد و استقامت را به عالم کرده ام معنا ، بزرگی و شهامت را مرا ای یوسف زهرا ، کجا رخساره نیلی بود؟ جواب یا حسین من ، ز دشمن ضرب سیلی بود ز فرزندان پیغمبر ، چه حرمت ها که بشکستند به ما تهمت زده دشمن ، که اینها خارجی هستند ز داغت بر همه عالم ، حدیث غم حکایت شد به قرآن خواندنت بر نی ، ز ما ها رفع تهمت شد امان از خنده ی دشمن ، امان از ساز و چنگ و دف سرت بر نیزه و میزد ، عدو دور تو سوت و کف 🎤 .👇 @navaye_asheghaan
. (یکی از بندهای ترکیب بند) بر حربگاه چون رهِ آن كاروان فتاد شور نشور و واهمه را در گمان فتاد هر چند بر تن شهدا چشم كار كرد بر زخمهاى كارى تير و كمان فتاد ناگاه چشم دختر زهرا در آن ميان بر پيكر شريف امام زمان فتاد بى اختيار نعرۀ هذا حُسَين از او سرزد چنانكه آتش او در جهان فتاد پس با زبان پر گله آن بَضْعَة الرسول رُو در مدينه كرد كه يا اَيُهَّا الرَّسوُل : اين كشته ی فتاده به هامون حسين تست وين صيد دست و پا زده در خون حسين تست اين ماهى فتاده به درياى خون كه هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسين تست اين خشك لب فتاده و ممنوع از فرات كز خون او زمين شده جيحون حسين تست اين شاه كم سپاه كه با خيل اشك و آه خرگاه از اين جهان زده بيرون حسين تست پس روى در بقيع و به زهرا خطاب كرد مرغ هوا و ماهى دريا كباب كرد كاى مونس شكسته دلان حال ما ببين مارا غريب و بى كس و بى آشنا ببين اولاد خويش را كه شفيعان محشرند در ورطۀ عقوبت اهل جفا ببين تن هاى كشتگان همه در خاك و خون نگر سرهاى سروران همه در نيزه ها ببين آن تن كه بود پرورشش در كنار تو غلطان به خاك معركۀ كربلا ببين ✍️محتشم کاشانی 🎤اجرا .👇 @navaye_asheghaan
. حال که ای همسفر، بی تو سفر می‌کنم زاد ره خویش را، خون جگر می‌کنم من که ز آغاز عمر بی تو نکردم سفر خیز و نگه کن ببین با که سفر می‌کنم هر قدمم می‌زنند، نام تو را می‌برم هر طرفم می‌کشند، بر تو نظر می‌کنم هر خطر آید به پیش، بر دل و جان می‌خرم در عوض از دخترت، رفع خطر می‌کنم گر بگذارد عدو لحظه‌ای آسوده‌ام زخم تو را شست و شو، ز اشک بَصر می‌کنم ای پسر مادرم من نه تو را خواهرم؟ مثل تو پیش بلا سینه سپر می‌کنم حاج غلامرضاسازگار✍ .👇👇 @navaye_asheghaan
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ یادمان باشد ولایت یادگار فاطمه است هر که مولایش علی شد از تبار فاطمه است یادمان باشد فدایی علی مرتضی بازوی بشکسته و چشمان زار فاطمه است یادمان باشد که آثار حمایت از علی روی چشمان کبود و اشک بار فاطمه است یادمان باشد که سیلی زد عدو بر روی او بیت الاحزان شاهد چشمان تار فاطمه است یادمان باشد که پیغمبر سفارش کرده بود در میان عرش حتی بی قرار فاطمه است یادمان باشد عدو سیلی زد و خندید و رفت حضرت محسن بلا شک رازدار فاطمه است آن که سیلی زد بر او گوش فلک را پاره کرد هستی از روز ازل دور مدار فاطمه است آیه ی لولاک را در وصف او فرموده اند چرخش چرخ فلک از اعتبار فاطمه است مانده ام در مدح او زیرا که مداحش خداست خلق ارباب دوعالم شاهکار فاطمه است از برای فاطمه در عرش اگر باشد حرم حضرت جبرئیل حتماً کفش دار فاطمه است یادمان باشد که قلب عاشقان مرتضی تا قیام حضرت حجت مزار فاطمه است ناله زد بین در و دیوار مهدی جان بیا تا بگیری انتقام ، این انتظار فاطمه است @navaye_asheghaan
. این روزهای روضه پرور را تحمّل کن اين غُصّه هـاي نامكـرّر را تـحـمّل كن از شرح حال من نپرسي بهتر است امّا حـالِ منِ بی تابِ مُـضطر را تحمّل کن اي رو به قبله!رو به من آورده تنهایی اين غربتِ پُـر رنگِ حيدر را تحمّل كن جان همان چشمي كه كم سوتر شده از قبل خون گريه هاي تلخِ همسـر را تحمّل کن پهلو به پهلو کردن تو دردسرساز است اين دردهاي بين بستـر را تحمّل کن در را نشُستم تا بماند عطر تو بر آن ياسِ مُعطّـر، سُرخيِ در را تحمّل کن چون گردنت از کار افتاده ست!جان من حرکت نکن ، سنگـینی سر را تحمّل کن يا كه مزن بر موي زينب شانه يا چون من آشفـتگيِ موي دختر را تحمّل كن آه!اي پرستوي مهـاجر موقع كوچ است پس بارِ مَرهم بر تنِ پَر را تحمّل كن ديروز اگر از ناله ي محسن شدي بيهوش فـردا تلــظّي هاي اصغر را تحمّل كن اي، ازدحام جمعـيت در كوچه را ديده دور حسینت ، فـوجِ لـشگـر را تحمّل کن گیسو پریشان کن ، ولی جان علی ، زهرا وقتی که می بُرّند حنجر را تحمّل کن ✍ . @navaye_asheghaan
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ «بمناسبت فرا رسیدن ایام فاطمیه» بانوی من مپوش ؛ رخ از چشــم حیدرت اخـــر بگـــو چه آمده در کوچـه بر سرت یاس سپیـد من ز چه رو گشـــته‌ای کبود نیـلی چــراســت آن رخ زیـــــبای انـورت زهرا بگـو حســـن ز چـه رو گــریه میکند خاکی چـرا شده است بدینگونه چــادرت ای کـــوثـر علی بخـــــدا اشــک ماتمـــت اتش زده اسـت بر دل ســـوزان همسرت قدت خمــیـده گشـــته بمیـــــرم برای تو جـــان علی فــــدای تـو و یـاس پـرپـرت افــتاده‌ای ز پـا و علی میــــرود ز دسـت غــربت نشــین خانه شده بی تو حیدرت گریان و دلشکسته حسـین و حسن ببـین خــون گــریه میکند ز فــراق تو دخـترت این عقده در گلوی(شقایق)سؤال اوست ای آســــمان! کجاســـت مــــزار مطهرت شعر:استادحمید رضازاده (شقایق) کرمان @navaye_asheghaan