#روضه_حضرت_زهرا_س
🥀🥀🥀
اين شب و روزها فقط بي بي گريه ميكنه،همه گفتن ارباب مقاتل، اين هفتاد و پنج، نود و پنج، هر چند مدتي كه بعد از اون اتفاق تا شهادت، فقط بي بي گريه كرد.يه جا خنديد بي بي تو همين روزها،كجا؟چه طور؟چه خبر ِ خوشحال كننده اي بهش دادن خنديد؟اونم روزي بود كه اسماء تابوتش رو نشونش داد،تا چشمش به تابوتش افتاد،ديدن بي بي مي خنده*
چه خورشیدی که چون خورشید محشر سایه اندازد
تمام آفرینش دست مییازد به دامانش
*زهراست،همه فرداي قيامت محتاج او هستند،انبياء همه سرپا ايستادند،يه نفر فقط سواره وارد صحراي محشر ميشه،اونم مادر، هزار فرشته اطرافش، چپ و راست، از جلو از پشت سر ناقه،همه جا، جبرئيل و ميكائيل و مقربين ِ عالم ِ بالا، ندا بلند ميشه:يا اهل المحشر! غُضُّوا اَبْصارَكُم. نگاهتونو جمع و جور كنيد،بي بي داره ميآد،الهي قربونت برم بي بي جان.*
گر شعب ابیطالب، اگر غصب فدک باشد
محال اس آری آری بگذرد از عهد و پیمانش
نمیسازند با سازش هوادارن راه او
گواه من وصیتنامه ي سرخ شهیدانش
*با دشمن حضرت زهرا عمراً،از آل سعود و خليفه هاي داعشي،گنده هاشون،اسرائيل و آمريكا.*
گواه من وصیتنامه ي سرخ شهیدانش
*نگاه كنيد هر روز تشييع ميشن شهداي حرم،مدافع حرم زينب ِ كبري،جان عالم قربون بي بي جان،اين همه دلداده و جون به كف و عاشق،كه از اينجا صدها كيلومتر مي زنند به هر وسيله اي برسن به اون ور دنيا از حرم حضرت زهرا دفاع كنند و حمايت كنند،اين راه حضرت زهراست.*
مدینه گرچه قبرش را نشان کس نخواهد داد
زیارتنامه میخواند کنار قبر پنهانش
همان قبری که از تشییع پنهانی خبر دارد
از اندوه علی از دلپریشانی خبر دارد
*اين چند بيت به بعد مرثيه است،شماهايي كه دل آماده داريد و براي گريه ي به مادر دل تنگ ميشيد،بسم الله*
چه اندوهی که شب خالی ز عطر یاس و شببو شد
زمان یک سر بدآهنگ و زمین یکباره بدخو شد
نمیدانم چه در شهر مدینه اتفاق افتاد
که هر شب ناله ي «عجل وفاتی» سهم بانو شد
*به عزيزانش فرمود:دستاتون رو ببريد بالا،حسنش دستاش رو برد بالا،حسينش، زينبش،يه دفعه صداي بي بي بلند شد،خدا مرگ من رو برسون. فقط شما مجسم كنيد اگه جز اين يه بيت چيز ديگه در مرثيه نگم كفايت مي كنه،آي گريه كن هاي مادر،غم و عجل وفاتي و همه ي اينها به جاي خود، آدم خسته ميشه،بيمار كه بيمار ِ،ديدي به يكي ميگي چه طوري؟ خوبي؟ديشب خوب خوابيدي؟ميگه:چه خوابي،مگه اين درد ميذاره من بخوابم.*
چه خوابی تا سحر پهلو به پهلو میشود اما
مگر با درد پهلو میشود پهلو به پهلو شد
*از هر طرف مي چرخه پهلو درد ميكنه*
دلش میخواست دست و بازویش وقف علی باشد
غلاف تیغ اما میهمان دست و بازو شد
همه دیدند دست او دگر بالا نمیآمد
به هر زحمت ولی در روز آخر خانه جارو شد
همان دستی که بعد از غسل بیرون از کفن آمد
یتیمان را در آغوشش گرفت و خوب دلجو شد
*گريه كن ها،جوونها،غسل داد علي،بندهاي كفن رو بست،نگاه كرد ديد بچه هاش دارن دق مي كنند،فرمود:پاشيد يه بار ديگه بياييد مادر رو ببينيد، خودشون رو انداختن رو بدن مادر،خود اميرالمؤمنين ميگه: ديدم بندها باز شد،دستا بيرون اومد،بچه هاش رو بغل كرد،ندايي از آسمان اومد:علي!آقا بچه هارو بردار،بالايي ها نميتونن نگاه كنند اين منظره رو،عالم بالا به هم ريخته بچه هارو بردار آقاجان. امروز جاش هست من بگم يا نه؟ آي بالايي ها،دوتا آقازاده ي مولا كنار مادر،هيچكي نبود اذيت كنه،فقط با مادر وداع مي كنند،شما نتونستيد تحمل كنيد،بالايي ها كربلا چه خبر بود،وقتي يه كوچلوي سه ساله رو از كنار بابا زدن جدا كردن، اين دستاش رو روي سرش گرفته بود.*
هي گفتم بهش ميام ميام ميام
موهامو نكش ميام ميام ميام
*حسين....دستاتون رو بياريد بالا، خداي ِ حضرت زهرا،خداي ِ امام رضا،خداي ِ ابي عبدالله، خداي ِ رقيه،به دستاي رقيه،به انگشتاي رقيه،كه با لب هاي بابا بازي مي كرد،عجل لوليك الفرج*
@navaye_asheghaan
jane-zahra.mp3
6.84M
#نوحه_حضرت_زهرا_س
#مازنی
آه نکش…
نفساتو فاطمه اینقده کوتاه نکش
راه نرو…
با نفس زدن به هم نریز خونه رو کاش
بگی…
مگه آخه کم و کسری داره این زندگی
کار نکن…
فضه سفره رو می زاره اینقد اصرار نکن
زهرا سادات…
دستات
زهرا سادات…
تو رو خدا تکون نخور از جات
زهرا سادات
خدا نیاره
زن جوون بمیره مادر نباشه
پدر دیگه اسیره
خدا تقاصِ،گلم رو پس میگیره
خانوم حیدر نرو مظلومِ حیدر
جانِ مِن…
بشکِسته دستِ جا مه داغِ دل نزن
پر نکش…
اگه خوانی راه بوری لینگه زمین سر نکش
پیر بـایی…
مگه چند سال تی سِنّه که زمینگیر بـَیی حرص
نخِر…
یاد نیار ته رِه چِتی بَزونه اون چِل نفِرِ
زهرا…
دستِ جا کِنّی حسِنِ پیداِ جانِ
اسمِره… خوانی بوری بور اگه نِدارنی چاره خوانی بور کسی نَینه ته جاره بوری بور ولی دار شِه هِواره خانوم حیدر نرو مظلومِ حیدر دیلبریم… در و دیوار آراسِندا یِخِلان یاوریم کوثریم سـَهَنَّی ... َـنِمِـیز یاندی مَنیم حالیمَه فاطیمَه… گِجَه لَر حَسَن دوتوپدی یوخودا واهیمه عُمرُوم زهرا... باشیمَه گُور دُلانِری دُنیا عمروم زهرا… بالالاریـن دیولَّه وا امـّاه عمروم زهرا سَنی وُرانـلار، قاپِمِ یاندِرانـلار مَنَه گولُر، باغِرَمِ گولُر زار خانوم حیدر نرو مظلومِ حیدر
1_14783176152.mp3
4.08M
#⃣ #شور
#⃣ #نوحه_حضرت_زهرا_س
#⃣ #لطمه_زنی
#⃣ #فاطمیه
✅بند اول
وای مادر مادر مادر مادر وای مادر
چل نفر مزدور
میزدن لگد به در با تموم زور
پشت در فاطمه بود با تنی رنجور
با تنی رنجور
کنده شد از جا
بس لگد به در زدن کنده شد لولا
میخ در شد آشنا با تن زهرا
خونه ی مولا
فاطمه رفت از حال
بین درب و دیوار
میونه شعله ها
از داغی مسمار
به تن نحیفش،
شعله ها زد شرر
کشته شد محسن و
زهرا شد بی پسر
وای مادر مادر مادر مادر وای مادر
✅بند دوم
آسمون میدید
زدنت تو کوچه و پهلوون میدید
دست بسته بودو با چشم خون میدید
آسمون میدید
هی صدا کردی
تو کوچه قیامتی تو به پا کردی
طناب و از دست من وقتی واکردی
تا دعا کردی
با دستای بسته
با چشمای دریا
میدیدم رو خاکا
فتادی تو زهرا
قنقداز راه اومد
غلاف به بازوت زد
مغیره با خنده
خون به دلم میکرد
وای مادر مادر مادر مادر وای مادر
✅بند سوم
چشم تر داری
قدم از قدم نمیتونی برداری
وقتی که راه میری دست به کمر داری
چشم تر داری
کبوده بازوت
نفست رو میگیره دردای پهلوت
چقدر ورم داره گوشه ی ابروت
کبوده بازوت
موهایی زینب رو
وقتی شونه کردی
زیر لب گلایه از
زمونه کردی
دعا کردی واسه
رفتنت عزیزم
برا بار آخر کار
خونه کردی
وای مادر مادر مادر مادر وای مادر
✍ #رضا_نصابی
#مجید_مرادزاده
@navaye_asheghaan
#دودمه_مازنی
#دوببتی _مازنی_فاطمیه
سه مصیبت زهرا س /سینه زنی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖✔️✔️✔️
حضرت زهرا سه جا دارنه عزا
اتا دم ونگ کنده شه جانه بابا
شونه طوس بواشه زآئره رضا
اتی شونه بقیع با آه ونوا
گنه که من غرق عزا بهیمه /سه تا عزا ره من یکجا بدیمه
➖➖➖➖➖➖➖➖✔️✔️✔️
اتا سو داغ عظمای پیمبر
بشکندیه دیگه زهرای کمر
علی دیگر بی کس ویار بهیعه
پیمبر بورده به سرای دیگر
گنه که من غرق عزا بهیمه /سه تا عزا ره من یکجا بدیمه
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖✔️
چنده شه پره انتظار بکشم
عصا وعمامه ره من هارشم
بلال دیگر اذان نعونه بابا
چتی بی ته من این دنیا دواشم
گنه که من غرق عزا بهیمه /سه تا عزا ره من یکجا بدیمه
➖➖➖➖➖➖➖➖➖✔️
پسر حسن مظلوم عالم هسّی
با مظلومی بار سفر دوسّی
هیچ کس ته جور جفا ندیعه پسر
کشته دسّ ، یار ستمگر هسّی
گنه که من غرق عزا بهیمه /سه تا عزا ره من یکجا بدیمه
➖➖➖➖➖➖➖✔️
جفا زدوست ودشمنون بدیعه
طعنه زیاد ازاین و اون بدیعه
خنجر بزو دشمن مه پسر رون
راحت از این زخم زبون بهیعه
گنه که من غرق عزا بهیمه /سه تا عزا ره من یکجا بدیمه
➖➖➖➖➖➖➖➖➖✔️
مه پسر نعش تیر بارون بیّه
ونه شهر انگار ونه زندون بیّه
هفتاد تا تیر بخرده ونه بدن
جان پسر عجب گل بارون بیّه
گنه که من غرق عزا بهیمه /سه تا عزا ره من یکجا بدیمه
➖➖➖➖➖➖➖➖➖✔️
من شه رضای بی کسیعهِ قربون
دست وپا بزو وه حجرهٔ میون
ونه دل از زهر پاره پاره بیّه
من اون گوشهٔ تنهایی یه قربون
گنه که من غرق عزا بهیمه /سه تا عزا ره من یکجا بدیمه
➖➖➖➖➖➖➖➖✔️
هرکه عزا بعیره مأجور بونه
فردا با آل اِما محشور بونه
هرکی قائل نووه زما دور بونه
از حیطهٔ شفاعت هم یور بونه
گنه که من غرق عزا بهیمه /سه تا عزا ره من یکجا بدیمه
jane-zahra.mp3
6.84M
#نوحه_حضرت_زهرا_س
#مازنی
آه نکش…
نفساتو فاطمه اینقده کوتاه نکش
راه نرو…
با نفس زدن به هم نریز خونه رو کاش
بگی…
مگه آخه کم و کسری داره این زندگی
کار نکن…
فضه سفره رو می زاره اینقد اصرار نکن
زهرا سادات…
دستات
زهرا سادات…
تو رو خدا تکون نخور از جات
زهرا سادات
خدا نیاره
زن جوون بمیره مادر نباشه
پدر دیگه اسیره
خدا تقاصِ،گلم رو پس میگیره
خانوم حیدر نرو مظلومِ حیدر
جانِ مِن…
بشکِسته دستِ جا مه داغِ دل نزن
پر نکش…
اگه خوانی راه بوری لینگه زمین سر نکش
پیر بـایی…
مگه چند سال تی سِنّه که زمینگیر بـَیی حرص
نخِر…
یاد نیار ته رِه چِتی بَزونه اون چِل نفِرِ
زهرا…
دستِ جا کِنّی حسِنِ پیداِ جانِ
اسمِره… خوانی بوری بور اگه نِدارنی چاره خوانی بور کسی نَینه ته جاره بوری بور ولی دار شِه هِواره خانوم حیدر نرو مظلومِ حیدر دیلبریم… در و دیوار آراسِندا یِخِلان یاوریم کوثریم سـَهَنَّی ... َـنِمِـیز یاندی مَنیم حالیمَه فاطیمَه… گِجَه لَر حَسَن دوتوپدی یوخودا واهیمه عُمرُوم زهرا... باشیمَه گُور دُلانِری دُنیا عمروم زهرا… بالالاریـن دیولَّه وا امـّاه عمروم زهرا سَنی وُرانـلار، قاپِمِ یاندِرانـلار مَنَه گولُر، باغِرَمِ گولُر زار خانوم حیدر نرو مظلومِ حیدر
@navaye_asheghaan
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
🔹تقدیر🔹
سالها پیش در این شهر، درختی بودم
یادگار کهن از دورۀ سختی بودم
هرگز از همهمۀ باد نمیلرزیدم
سایهپرودِ چه اقبال و چه بختی بودم
به برومندیِ من بود درختی کمتر
رشد میکردم و میشد تنهام محکمتر
من به آیندۀ خود روشن و خوشبین بودم
باغ را آینهای سبز به آیین بودم
روزها تشنۀ همصحبتیِ با خورشید
همهشب همنفسِ زهره و پروین بودم
ریشه در قلب زمین داشتم و سر به فلک
برگهایم گلِ تسبیح به لب، مثل ملَک
...ناگهان پیک خزان آمد و باد سردی
باغ شد صحنۀ طوفان بیابانگردی
در همان حال که احساس خطر میکردم،
نرم و آهسته ولی با تبر آمد مردی
تا به خود آمدم، از ریشه جدا کرد مرا
ضربههایش متوجّه به خدا کرد مرا
حالتی رفت که صد بار خدایا کردم
از خدا عاقبت خیر تمنّا کردم
گر چه از زخمِ تبر روی زمین افتادم
آسمانسِیر شدم، مرتبه پیدا کردم
از من سوختهدل بال و پری ساخته شد
کمکم از چوب من، آنروز دری ساخته شد
تا نگهبان سراپردۀ ماهم کردند،
هر چه «در» بود در آن کوچه، نگاهم کردند
از همان روز که سیمای علی را دیدم
همهشب تا به سحر چشم بهراهم کردند
مثل خود تشنۀ سیراب نمیدیدم من
این سعادت را در خواب نمیدیدم من
بارها شاهد رُخسار پیمبر بودم
مَحرم روز و شبِ ساقی کوثر بودم
تا علی پنجه به این حلقۀ در میافکند
بهخدا از همهٔ پنجرهها سر بودم
دستهای دو جگرگوشه که نازم میکرد،
غرق در زمزمه و راز و نیازم میکرد
به سرافرازی من نیست دری روی زمین
متبرّک شدم از بال و پر روحالامین
سایۀ وحی و نبوت به سرم بوده مدام
بهخدا عاقبت خیر، همین است همین
هر زمانی که روی پاشنه میچرخیدم
جلوۀ روشنی از نور خدا میدیدم
از کنار در، اگر فاطمه میکرد عبور
موج میزد به دلم آینه در آینه، نور
سبزپوشان فلَک، پشت سرش میگفتند
«قل هوالله احد»، چشم بد از روی تو دور
سورۀ کوثری و جلوۀ طاها داری
«آنچه خوبان همه دارند، تو تنها داری»
دیدم از روزنِ در، جلوۀ احساسش را
دست پرآبله و گردش دستاسش را
دیدهام در چمن سبز ولایت، هرروز
عطر اَنفاس بهشتی و گل یاسش را
زیر آن سقف گِلین، عرش فرود آمده بود
روح، همراه ملائک به درود آمده بود
هر گرفتار غمی، حلقه بر این در میزد
هر که از پای میافتاد به من سر میزد
آیۀ روشن تطهیر در این کوچه، مدام
شانه در شانۀ جبریلِ امین پر میزد
یک طرف شاهد نجوای یتیمان بودم
یک طرف محو شکوفایی ایمان بودم
من ندانستم از اوّل، که خطر در راه است
عمر این دلخوشی زودگذر کوتاه است
دارد این روز مبارک، شب هجران در پی
شب تنهایی ریحان رسولالله است
مانده بودم که چرا آینه را آه گرفت؟
یا پس از هجرت خورشید، چرا ماه گرفت؟
رفت پیغمبر و دیدم که ورق برگشته
مانده از باغ نبوت، گلِ پرپرگشته
مَهبط وحی جدا گِریَد و، جبریل جدا
مسجد و منبر و محراب و حرم، سرگشته
هست در آینۀ باغ خزاندیده، ملال
نیست هنگام اذان، صوت دلانگیز بلال
همه حیرتزده، افروختنم را دیدند
دیده بر صحن حرم دوختنم را دیدند
بیوفایان همه، آنروز تماشا کردند
از خدا بیخبران سوختنم را دیدند
سوختم تا مگر از آتش بیداد و حسد،
چشمزخمی به جگر گوشۀ یاسین نرسد
هیچ آتش به جهان این همه جانسوز نشد
شعله اینقدر، فراگیر و جهانسوز نشد
جگرم سوخت، ولی در عجبم از شهری،
که دلافسرده از این داغ توانسوز نشد
آه از این شعله که خاموش نگردد هرگز
داغ این باغ، فراموش نگردد هرگز
سوخت در آتشِ بیداد رگ و ریشه و پوست
پشت در این علی است و همۀ هستی اوست
یادم از غفلت خویش آمد و با خود گفتم
حیف آن روز به نجّار نگفتم، ای دوست:
تو که در قامت من صبر و رضا را دیدی،
بر سر و سینۀ من میخ چرا کوبیدی؟
همه رفتند و به جا ماند درِ سوختهای
دفتری خاطره از آتشِ افروختهای
سالها طی شد از آن واقعۀ تلخ و، هنوز
هست در کوچه ما چشمِ به در دوختهای
تا بگویند در این خانه کسی میآید
«مژده، ای دل که مسیحا نفسی میآید»
📝 #محمدجواد_غفورزاده
@navaye_asheghaan
.
#زمزمه
#نوحه_سنتی
#واحد #حضرت_زهرا
ماتم از راه رسید
کمر غصه خمید
تا علی از مسجد
بسوی خانه دوید
همه دیدند که چشمان امامت تر بود
پهلوانی که زمین خورد یل خیبر بود
یا علی یا مظلوم
چشم تر گریه کند
میخ در گریه کند
نوحه خوان شد خورشید
با قمر گریه کند
تا علی روبروی همسر مجروح نشست
نزد کشتی شکسته به فغان نوح نشست
یا علی یا مظلوم
خانه در محنت شد
صحبت از غربت شد
زخم مسمار بگفت
فاطمه راحت شد
دست گلچین به خزان گل صد برگ آمد
آنقدر پا به در سوخته زد ، مرگ آمد
یا علی یا مظلوم
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا
#میثم_مومنی_نژاد ✍
#سبک_هر_کجا_می_نگرم_نیزه_وشمشیراست
👇
@navaye_asheghaan
.
#نوحه_سنتی
#حضرت_زهرا
#سبک_به_تماشا_بیا_ای_پسرفاطمه
باعث خلقت احمد و حیدر منم
حافظ خانه ی فاتح خیبر منم
گرچه دستم شکست_این شعار من است
علی علی جان
□□□□
امر "کن فیکون" بود به فرمان من
رزق هفت آسمان رسد ز دستان من
من کجا ای فلک _ داغ غصب فدک
علی علی جان
□□□□
ذوالفقار علی است خطبه ی غرای من
گریه ی من بود گریه ی بابای من
زیر بار ستم _ قامتم گشته خم
علی علی جان
□□□□
بین دیوار و در من سپر حیدرم
در سپاه علی یک تنه یک لشکرم
کشته شد محسنم _ ذکر من دم به دم
علی علی جان
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا
#میثم_مومنی_نژاد ✍
👇
@navaye_asheghaan