بی قرار چشم هایت دسته دسته سارها
طعم لب هایت شفای عاجل بیمارها
چشم هایت را نبند این بی محلی کافی است
تابگیری قدرت پرواز را از سارها
تازه از عطر نفس های تو فهمیدم چرا
کارشان رو به کسادی می رود عطار ها
جای رسم دایره گاهی مربع می کشند
عقل را پر داده عشقت از سر پرگارها
تا بماند یادگاری چهره ات را می کشم
مثل انسان نخستین بر تن دیوارها
سورنا جوکار
🌈دوست داری ازدواج موفقی داشته باشی ؟ 🌈
« جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت: سه قفل در زندگیام وجود دارد و سه کلید از شما میخواهم! قفل اول این است که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم. قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد و قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت به خیر شوم. شیخ نخودکی فرمودند: برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان. برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان و برای قفل سوم هم نمازت را اول وقت بخوان! جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟! شیخ فرمودند: نماز اول وقت شاه کلید است. » در کتاب « بهجت عارفان در حدیث دیگران » آمده است : « آیت الله العظمی بهجت از استادشان مرحوم آقای قاضی(ره)نقل می کردند که ایشان می فرمودند: اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند! و یا فرمودند: به صورت من تف بیندازد. »
عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من
شب هجران نکند قصد دل آزاری من
روزگاری که جنون رونق بازارم بود
تو نبودی که بیایی به خریداری من
برگ پاییزی ام و خسته دل از باد خزان
باغبان نیز نیامد پی دلداری من....
به نقل از زیبا خانم
🔆 یا اباصالح
🌸 آب اگر تشنه نام تو نشد دریا نیست / فکر کن عشق تو ما را بکُشد زیبا نیست؟
🌹🍃
رقص باید که عجین با دف و سرنا بشود
باده خوب است به اندازه مهیا بشود
داده ام دخترکان سیب بریزند به حوض
گفته ام تا همه جا هلهله برپا بشود
شاعران با غزل نیمه تمام آمده اند
دامنت را بتکان قافیه پیدا بشود
روسری سر کن و نگذار میان من و باد
سر آشفتگی موی تو دعوا بشود
هیچکس راهی میخانه نخواهد شد اگر
راز سکر آور چشمان تو افشا بشود
بلخ تا قونیه از چلچله پر خواهد شد
قدر یک ثانیه آغوشت اگر وا بشود
حیف! یک کوه مذابی و کماکان باید
عشوه هایت فقط از دور تماشا بشود
| #امیر_توانا |
♥
#امام زمانم💚
هروقت بی کار شدی تسبیح
درستت بگیرهی بگو
🌸الهم عجل لویک الفرج🌸
هم دل خودت اروم میگره هم دل
اقا که یکی داره برای ظهورش دعا میکنه❤️
#التماس_دعا
عشق یعنی دلِ تو در بندش
عشق یعنی شدی تو دلبندش
عشق یعنی خدای تو او هست
عشق یعنی تویی خداوندش
عشق یعنی ندیده ای هرگز
بین مردم کسی همانندش
عشق یعنی که مانده بعد از او
توی گوُشَت صدای لبخندش
عشق یعنی که سالیانی بعد
اسم تو روی اسم فرزندش
| #مسعود_محمدپور |
عشق یعنی؟....
♥
یک چشم من از فراق یارم بِگِریست
وان چشم دگر بخیل گشت و نَگِریست
چون روز وصال شد جزایش کردم
آری نَگِریستی،نباید نِگَریست
#مولانا
نیمه شب تابوت را برداشتند
بار غم بر شانه ها بگذاشتند
هفت تن ، دنبال یک پیکر ، روان
وز پی آن هفت تن ، هفت آسمان
این طرف ، خیل رُسُل دنبال او
آن طرف احمد به استقبال او
ظاهراً تشییع یک پیکر ولی
باطناً تشییع زهرا و علی
امشب ای مَه ، مهر ورز و خوش بتاب
تا ببیند پیش پایش آفتاب
دو عزیز فاطمه همراهشان
مشعل سوزان شان از آهشان
ابرها گریند بر حال علی
می رود در خاک آمال علی
چشم ، نور از دست داده ، پا ، رمق
اشک ، بر مهتاب رویش ، چون شفق
دل ، همه فریاد و لب ، خاموش داشت
مُردهای تابوت ، روی دوش داشت
آه سرد و بغض پنهان در گلوی
بود با آن عدّه ، گرم گفت و گوی
آه آه ای همرهان ، آهسته تر
می برید اسرار را ، سر بسته تر
این تنِ آزرده باشد جان من
جان فدایش ، او شده قربان من
همرهان ، این لیله ی قدر من است
من هلال از داغ و این بدر من است
اشک من زین گل ، شده گلفام تر
هستی ام را می برید ، آرام تر
وسعت اشکم به چشم ابر نیست
چاره ای غیر از نماز صبر نیست
چشم من از چرخ ، پُر کوکب ترست
بعد از امشب روزم از شب ، شب ترست
زین گل من باغ رضوان نفحه داشت
مصحف من بود و هجده صفحه داشت
مرهمی خرج دل چاکم کنید
همرهان ، همراه او خاکم کنید
#حاج_علی_انسانی
یا فاطمه الزهرا(س)
نشسته بین خانه مرد تنها
زده حلقه بدورش کودکانش
بسوزد همچو شمع وناله دارد
برای داغ زهرای جوانش
ندارد او دگر غمخوار، ای وای
به دریای بلا افتاده جانش
گل بی مثل حیدر گشته پرپر
خزانی گشته باغ وبوستانش
برفته گل، بمانده چار غنچه
بسوزد جان برای باغبانش
صدای ناله ی زینب بلند است
شده دلتنگ مام مهربانش
به جای مادرش غمخوار باباست
به چادر گیرد اشک دیدگانش
یل خیبر، یل خندق، یل دین
زکف داده دگر تاب وتوانش
همو که شاهباز ملک دین است
بیفتاده شرر در آشیانش
دعای غالبش امن یجیب است
نسازد با علی دور زمانش
خداوندا بده صبری علی را
که دشوار است براو امتحانش
شعر:اسماعیل تقوایی
یلدای انتظار
شاعر رسول چهارمحالی (ساقی)
...............................
یلدا رسید و دلم بی قرار شد
چشم انتظار دیدن روی نگار شد
یلدا رسید ،ماه دل آرا نیامدی
از کوچه باغ غربت شب ها نیامدی
یلدا بدون تو چه غم انگیز آمده
با خش خش برگ، ز پاییز آمده
شب های بی کسی و یاوری ز راه
چون عمر می گذرد،ساقی یک نگاه
یلدا دراز شده همچو غیبتت
ای کاش دیده ام ببیند هیبتت
ای کاش صبح ظهورت طلوع کند
خورشید جشن حضورت طلوع کند
ای کاش با آمدنت صاحب الزمان
باران رحمت خدا ببارد ز آسمان
ساقی به لب دعای فرج زمزمه کند
گاهی به شور نام تو را همهمه کند
شاعر رسول چهارمحالی (ساقی)