eitaa logo
کانال نوای عاشقان
20هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
434 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
تا تو بودی خیمه‌ها آرام بود دشمنم در کربلا ناکام بود تا تو بودی من پناهی داشتم با وجود تو سپاهی داشتم تا تو بودی خیمه‌ها پاینده بود اصغر ششماهه‌ی من زنده بود تا تو بودی خیمه‌ها غارت نشد گوشوار بچه‌ها غارت نشد تا تو بودی دست زینب باز بود بودنت بهر حرم اعجاز بود تا تو بودی چهره‌ها نیلی نبود دست‌ها آماده‌ی سیلی نبود تا که مشکت پاره و بی آب شد دشمنت در خنده و شاداب شد پهنه‌ی پیشانی‌ات در هم شکست خیمه‌ات مثل حسین از پا نشست ای که تو دست خدائی داشتی هستی‌ات را بر زمین بگذاشتی ای که زینب خواهرت گردیده است فاطمه دور سرت گردیده است آنکه طاق ابروانت را شکست بعد تو بر سینه‌ی یارت نشست بعد تو دشمن هیاهو می‌کند وحشیانه بر حرم رو می‌کند ✍ مرحوم
بسم الله الرحمن الرحیم گذاشت پا به‌دهان رکاب باگریه حرم به بدرقه‌اش ریخت آب باگریه برای غربت ارباب در دل تاریخ نوشته‌اند هزاران کتاب باگریه میان روضه‌ی گودال، مادر ارباب به صورتش زده بااضطراب، باگریه هزار و نهصد و پنجاه و چند مصراع است؟ که زخم‌های تنش شد جواب باگریه کنار علقمه شد سرخ صورتش از شرم به یاد ماه حرم آفتاب باگریه به یاد دست علی، دور دست اهل حرم چقدر خورده گره هر طناب باگریه چنان به پای سر او گریستند همه که شد به کوفه‌وشام انقلاب باگریه نشست بر دل هر باغبان غمش، دیدم گرفت از گل چشمش گلاب باگریه چه‌حکمتی‌ست دراین اشک روضه‌های‌حسین که شد تمام گناهان ثواب باگریه خداکند وسط روضه‌ها، برای فرج دعایمان بشود مستجاب باگریه... @navaye_asheghaan
( علیه السلام ) کربلا بود و شب عاشور بود صحبت از ایثار و عشق و شور بود لیلۀ از خویش گردیدن جدا لیله‌ی پرواز کردن تا خدا جان عالم ، بین هفتاد و دو تن ریخت از یاقوت لب دُرّ سخن کای شما پیش از ولادت ، یار من ! لاله‌های گُلبنِ ایثار من! ای یم خونین «لا»، منهاجتان زخمتان، بال و پر معراجتان قلبتان آمادۀ شمشیرها چشمتان، چشم‌انتظار تیرها راهیان وادی «قالوا بلی» ماهیان تشنۀ دریای «لا» این جماعت ، تشنه‌ی خون منند با شما نه ، جمله با من دشمنند هر که یار یوسف زهرا شود طعمۀ گرگان این صحرا شود من به کام مرگ پا بگْذاشتم بیعتم را از شما برداشتم عهد من با دوست ، عهد دیگر است ترک هستی ، ترک جان ، ترک سر است گر دو صد بار از تنم گیرند پوست دوست دارم ، هرچه دارد دوست، دوست دوست جسمم را پسندد روی خاک دوست خواهد پیکرم را چاک‌چاک دوست خواهد تا در او فانی شوم با هزاران زخم ، قربانی شوم دوست از من ، ذبح اصغر خواسته پیکر صد چاکِ اکبر خواسته ... دوست خواهد سنگ‌بارانم کنند شمع جمعِ نیزه‌دارانم کنند دوست از من خواسته تا از قفا سر دهم در زیر شمشیر جفا دوست خواهد تا سرِ بازارها اهل بیتم را رسد آزارها این شب تاریک ، این راه دراز این طریق کوفه ، این خطّ حجاز این شما و این رهِ دل‌خواهتان دوستان ! دست خدا هم‌راهتان از سخن تا گشت آن مولا خموش خون انصار خدا آمد به جوش حبّذا ، هفتاد و دو دل‌باخته جان خود را وقف جانان ساخته هر یک از آن جمعِ هفتاد و دو مرد پیش هفتاد و دو ملّت بود، فرد حضرت عبّاس ، شیر شیر حق دست حق، بازوی حق، شمشیر حق جعفر و عثمان و عون بی‌بدیل دسته‌گل‌هایِ گلستان عقیل مسلم بنِ عوسجه ، نافع، بریر عابس و ضرغامه ، یحیی و زهیر شعله در کانون دل شد دادشان مانْد در بغض گلو ، فریادشان بود تار و پودشان را این ندا کای به خاکت ، عالَم و آدم ، فدا ! بی‌تو ماندن تا ابد ، شرمندگی است با تو جان دادن ، تمام زندگی‌ است بی‌تو شادی ، کوه ماتم می‌شود با تو زخم تیغ ، مَرهم می‌شود دامن وصل تو ، آغوش خداست هر که شد بی‌تو ، فراموش خداست تشنگی با تو بِه از آب بقاست آب ، بی‌تو آتشِ خشم خداست ما تو را در بحر خون ، تنها نهیم ؟ ما تو را در موج دشمن ، وانهیم ؟ جسم ما سالم ، تن تو چاک‌چاک ؟ رأس ما بر تن ، سر تو روی خاک ؟ ما کنار بحر و تو در موج خون ؟ ما سلامت ، زخم تو از حد ، فزون ؟ ما به بستر ، تو در آغوش تراب ؟ ما به سایه، تو میان آفتاب ؟ یاد دارم این سخن را از زهیر آن که در تاریخ خون ، یادش به خیر ! گفت : ای جان‌ها بلاگردان تو ! هستِ هستی‌آفرین قربان تو ! گر هزاران بار از شمشیر تیز گردد اعضای زهیرت ، ریز ریز پاره‌های پیکرم سوزد به نار باد خاکم را بَرَد در کوهسار باز باد آرد به هم خاکسترم جمع گردد ، عضوعضوِ پیکرم بار دیگر روح آید در تنم با تو هرگز عهد خود را نشکنم عضوعضوم بازگوید یا حسین با حسینم با حسینم با حسین
1. به اذن نبی الله.mp3
1.38M
( علیه السلام ) به اِذن و مدد خالق یکتا به اِذن نبیَ الله به اذن علی عالی اعلی به اذن همه ی عشق ، خداوند حیا حضرت زهرا به اذن حسن ، آقای کریمان دو دنیا (به اذن و مدد خون خدا صاحب دل ها ) و با رخصت از مرد علمدار حرم حضرت سقا (و اقیانوس غم و درد و بلا زینب کبری ) اگر غرق غم و ماتم و دردید اگر مثل خزان خسته و زردید اگر از درِ خورشید جدا مانده و سردید اگر هر چه مفاتیح نوشته ست به لب زمزمه کردید (بدانید) نگردید نگردید دوای غمتان غیر غبار حرمِ کرب و بلا نیست بر مشامم میرسد ...
12. سید علی حسینی.mp3
3.22M
( علیه السلام ) اَللَّهُمَّ أَحْيِنِي حَيَاتَ اَهْلَ بَيْت اَللَّهُمَّ أَمِتْنِي مَمَاتَ اَهْلَ بَيْت تَوَفَّنِي عَلَى مِلَّتِهِمْ وَحْشُرنِي فِي زُمْرَتِهِمْ وَلاَ تُفَرِّقْ بَیْنِی وَ بَيْنَ مُحَمَّد وَلاَ تُفَرِّقْ بَیْنِی وَ بَیْنَ الْحِیدَر وَلاَ تُفَرِّقْ بَیْنِی وَ بَیْنَ الزَّهْرا وَلاَ تُفَرِّقْ بَیْنِی وَ بَیْنَ الْحَسَن اَللَّهُمَّ لاَ تُفَرِّقْ بَیْنِی وَ بَیْنَ الْحُسَین ( حسین جانم ، حسین جانم حسین جان ) تکرار سرم خاک ، کف پای حسین است دلم مجنون ، صحرای حسین است بود پرونده ام چون برگ گل پاک در این پرونده امضای حسیناست ( حسین جانم حسین جانم حسین جان ) تکرار شعر فارسی :
تو نخوردی آب، دریا سوخت، دریا حیف شد گونه‌ات را بوسه زد شن‌های صحرا حیف شد سجده کردی، ای امام بی جماعت بین خون لشکرت کو که نمازت شد فرادی... حیف شد خوش قد و بالا، عصایِ روزِ پیری داشتی اکبرت که رفت افتادی تو از پا، حیف شد با چه حساسیتی موی تو را شانه زدم دست شمر افتاد آن گیسوی زیبا حیف شد رفت از گودی به قصد آب آوردن هلال آب را آورد، دیر آورد اما، حیف شد پای هر سوزن که زد زهرا برایت اشک ریخت ماند زیر پای لشگر اشک زهرا، حیف شد لااقل پیراهنت را در نمی‌آورد کاش زحمت دستان زهرا مادر ما حیف شد محض برپا کردن آن خیمه‌ها زحمت کشید زحمت عباس با این سوختن‌ها حیف شد ✍ سروده گروه ادبی
سرش آمد بلایی از همه نوع دید چشمش جفایی از همه نوع  از لبش نذر دستگیری ما رفت بالا دعایی از همه نوع ته گودالِ قتلگاهش خواند زیر لب ربنایی از همه نوع درد زخمش نه، بلکه او را کشت درد بی اعتنایی از همه نوع قاتل حجت خدا شده بود لشگر بی حیایی ازهمه نوع روی مرکب از این و آن می‌خورد ضربه‌هایی نهایی از همه نوع داشت خولیِ بی حیا مثلِ حرمله اشتهایی از همه نوع نیزه‌داری حریص می‌انداخت نیزه‌ی بی هوایی ازهمه نوع زیر هر نعل تجربه بکنند دنده‌ها جابجایی از همه نوع جهت قتل صبرش آوردند دشمنان حربه‌هایی از همه نوع می‌شمارم یکی یکی همه را می‌کِشم بین روضه فاطمه را همه جا بود صحبت شمشیر صحبت از فرط کثرت شمشیر همه بالاتفاق می‌گفتند بعد نیزه است نوبت شمشیر دوستان را همه خبر کردند دشنه آمد به دعوت شمشیر جه بگوییم از چکاچک آن؟ گریه دارد حکایت شمشیر کار دست تن ضعیفش داد کینه‌ی بی نهایت شمشیر وسط دشت ریخت برگ و برش گل زهرا به ضربت شمشیر در تنی تکه تکه پیدا بود شدت هر اصابت شمشیر وقت تقطیع، استخوان‌هایش شده اسباب زحمت شمشیر زخم هایش همه دهن وا کرد بعد کلی لجاجت شمشیر نیت استلام رویش داشت آه از قصد قربت شمشیر به همین ضربه‌ها بسنده نشد کم به اشک حسین خنده نشد هرکسی داشت بین دامان، سنگ این چنین جمع شد هزاران، سنگ همه را کرده بود در خیمه سخت دلواپس و پریشان، سنگ  بغض حیدر بهانه‌ای شده بود تا بگیرد دوباره تاوان، سنگ چقدر مثل نیزه جولان داد دم مغرب میان میدان، سنگ به بزرگ قبیله رحم نکرد ذره‌ای هم نداشت وجدان، سنگ وسط کشمکش چه می‌بارید بر سر او شبیه باران سنگ دردش از تیر تیز کمتر نیست مثل تیری سه شعبه سوزان، سنگ دهنش را هدف گرفتند آه تا اصابت کند به دندان سنگ لحظات گرسنگی می‌خورد عوض چند لقمه‌ی نان سنگ تا همان لحظه‌های آخر زد بوسه‌ها بر لبان عطشان سنگ ذره‌ای هم خطا اگر رفته می‌کند شهر شام جبران سنگ طلب سک‌ ی دوچندان کرد آن که انداخته دوچندان سنگ وای از ضربت به پیشانی سر او را شکست یک آن سنگ بهتر آن است تا بگویم که خورده بر آیه‌های قرآن سنگ سنگبارانِ او تمام نشد سوره‌ی فجر احترام نشد وقت گشت و گذار تیر و کمان سخت باشد مهار تیر و کمان چه بگویم که بی خبر باشید؟ ازقرار و مدار تیر و کمان عصر روز دهم به چشم آمد جرأت بی شمار تیر و کمان هرکه طوری خودی نشان می‌داد حرمله پای کار تیر و کمان باز آمد به قصد آزارِ پدر شیرخواره، تیر و کمان رفت بالا همین که دشداشه  شد "سپیدی" شکارِ تیر و کمان مثل مسمار داغ اینجاهم سینه را کرد پاره تیر و کمان هیچ کس مثل او نخواهد شد تا قیامت دچار تیر و کمان بر دل اهل خیمه داغ گذاشت تا که آمد دوباره تیر و کمان کم می‌آمد اگر که تیر آن وقت کعب نی بود یار تیر و کمان حرمله قصد داشت آخر کار سازد از گاهواره تیر و کمان چشم بر راه نوبت خویش‌اند تیغ‌های کنار تیر و کمان در بگو و بخند زخم زدند باز هم آمدند زخم زدند وای از لحظه‌ی فرود عمود از قیام و سپس قعود عمود بی گمان بندگی شیطان است حاصل چندتا سجود عمود بچه‌های امام دل‌نگران ترس دارند از وجود عمود غرق خون کرد کاکل او را صاحب بزدل و حسود عمود تار و پود حسین ریخت بهم از زمختی تار و پود عمود سر آقای ما چه آورده رفت و برگشت دیر و زود عمود زخم فرق حسین پس از چیست ؟ بین میدان اگر نبوده عمود با هرآنچه که شد زدند او را لگد آزرده کرد پهلو را باعث هرچه دردسر چکمه دارد از هر نظر خطر چکمه دشمنانش امان نمی‌دادند نیزه می‌خورد پشت سر چکمه گاه می‌خورد روی لب‌هایش گاه می‌خورد بر کمر چکمه آمد از راه ناسزا هم گفت تا زند زخم بر جگر چکمه به کسی چکمه‌های خود را داد که از او خورد بیشتر چکمه اینکه میراث مادرش زهراست پهلویش می‌خورد اگر چکمه پای سنگین گریز روضه‌ی ماست گریه دارد از این نظر چکمه نذر کردند تا که پرت کنند سوی جسمش چهل نفر چکمه وقت گودال رفتنش زینب چقدر دید دور و بر چکمه در غیاب سنان می‌آمد چوب پیرمردی به صورتش زد چوب شرم دارم ز گفتن خنجر ... این روضه ادامه دارد... ✍
دیگر از خواهرم مخوان ای وای چه کشیده است از اسارت شام من و عباس و مادرم عمری‌است گریه کردیم از جسارت شام ** قرن‌ها می‌شود امامِ زمان گریه است از مصیبت زینب خون به‌جای سرشک می‌ریزد صبح و شب از اسارت زینب ✍
گذاشت پا به‌دهانِ رکاب، باگریه حرم به بدرقه‌اش ریخت آب باگریه برای غربت ارباب در دل تاریخ نوشته‌اند هزاران کتاب باگریه میان روضه‌ی گودال، مادر ارباب به صورتش زده بااضطراب، باگریه هزار و نهصد و پنجاه و چند مصراع است؟ که زخم‌های تنش شد جواب باگریه کنار علقمه شد سرخ صورتش از شرم به یاد ماه حرم آفتاب باگریه به یاد دست علی، دور دست اهل حرم چقدر خورده گره هر طناب باگریه چنان به پای سر او گریستند همه که شد به کوفه‌وشام انقلاب باگریه نشست بر دل هر باغبان غمش، دیدم گرفت از گل چشمش گلاب باگریه چه‌ حکمتی‌ست دراین اشک روضه‌های‌ حسین که شد تمام گناهان ثواب، باگریه خداکند وسط روضه‌ها، برای فرج دعایمان بشود مستجاب باگریه... ✍
برای دلخوشی نوکران این درگاه دروغ روضه بخوانم دروغ، بسم الله دروغ روضه بخوانیم شمر آبش داد سنان رسید؛ ولی با ادب جوابش داد دروغ روضه بخوانیم دست و پا نزده حسین، فاطمه را تشنه لب صدا نزده دروغ روضه بخوانیم زیر و رو نشده نخورده نیزه به او، نحر از گلو نشده دروغ روضه بخوانیم سر بریده نشد محاسنش به روی خاک‌ها کشیده نشد دروغ روضه بخوانیم سر جدا نشده تنش سه روز روی خاک‌ها رها نشده دروغ روضه بخوانیم پیرهن دارد که گفته است که عریان شده؟ کفن دارد دروغ روضه بخوانیم غصه او را کشت نه ساربان آمد، نه بریده شد انگشت دروغ روضه بخوانیم حرف بد نزدند شبیه فاطمه اصلاً به او لگد نزدند دروغ روضه بخوانم علم نیفتاده نگاه شمر به سمت حرم نیفتاده دروغ روضه بخوانم برای نوکرها نرفت دست حرامی به سمت معجرها دروغ روضه بخوانم سری نیفتاده ز ناقه نیمه‌ى شب دختری نیفتاده دروغ روضه بخو‌ان این دروغ‌ها خوب است نه اينكه دندان، آنچه شكسته شد چوب است ✍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گذاشت پا به‌دهانِ رکاب، باگریه حرم به بدرقه‌اش ریخت آب باگریه برای غربت ارباب در دل تاریخ نوشته‌اند هزاران کتاب باگریه میان روضه‌ی گودال، مادر ارباب به صورتش زده بااضطراب، باگریه هزار و نهصد و پنجاه و چند مصراع است؟ که زخم‌های تنش شد جواب باگریه کنار علقمه شد سرخ صورتش از شرم به یاد ماه حرم آفتاب باگریه به یاد دست علی، دور دست اهل حرم چقدر خورده گره هر طناب باگریه چنان به پای سر او گریستند همه که شد به کوفه‌وشام انقلاب باگریه نشست بر دل هر باغبان غمش، دیدم گرفت از گل چشمش گلاب باگریه چه‌ حکمتی‌ست دراین اشک روضه‌های‌ حسین که شد تمام گناهان ثواب، باگریه خداکند وسط روضه‌ها، برای فرج دعایمان بشود مستجاب باگریه... ✍