eitaa logo
کانال نوای عاشقان
17.4هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
407 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
پس از سه ماه به او چشمِ کودکان اُفتاد بلند شد برود راه ، ناگهان اُفتاد پس از سه ماه به سمتِ تنور خود را بُرد پس از سه ماه چه شد که به فکرِ نان اُفتاد پس از سه ماه کمی خانه آب و جارو شد رسید تا که دَمِ در در آستان اُفتاد چهار کودکِ خوشحال را خودش می‌شُست اگرچه در بدنش دردِ بی امان اُفتاد غذا که پخت خودش ، فضه سفره را انداخت دوباره لقمه‌ی او دستِ این و آن اُفتاد ولی نشد که فقط لقمه‌ای خودش بخورد چقدر فضه صدا زد که از دهان اُفتاد میانِ بسترِ خود رو به قبله شد خانم کشید پرده به رو روی نیمه جان ، اُفتاد همینکه مادرِ پروانه‌ها دو چشمش بست همینکه ناله‌ی طفلان در آشیان اُفتاد دوید از دلِ مسجد به خانه ، سلمان دید که چند مرتبه آقا نفس زنان اُفتاد جماعتی که زنش را زدند می‌دیدند چقدر روی زمین با سر آسمان اُفتاد غروب از رویِ تل دخترش به پایین رفت اگرچه تا دل گودال از توان اُفتاد نگاه کرد نگاهش در آن شلوغی بر… عصا ، سنگ ، تبر ، دشنه‌ ، سنان اُفتاد گرفت چادرِ او زیرِ پا زمین خورد آه سرِ برادرِ او دستِ شامیان اُفتاد حسن لطفی
1.13M
🎵سبک عزاداری #سینه‌زنی_حضرت_زهرا سلام الله علیها [طليعه فاطميه] 🔺هیئتی/ زمزمه بازم شال روضه، می‌شینه رو دوشم ببین که شبیه، تو مشکی می ‌پوشم 🔸کجا روضه داری / کجا روضه خونی کجا هی صدا میزنی مادرت رو تو هم مثل مولا / شبا بین نخلا روی شونهٔ چاه میذاری سرت رو 🔹میگن مادرت موندنی نیست میگن روز مولا سیاهه یکی نیس بگه مادر ما - بی گناهه بازم فاطميه، دلم بى قراره بميرم كه مادر، ضريحى نداره 🔸بايد فاطميه / مدينه شلوغشه بايد مادر ما حرم داشته باشه چى ميشه شبيه / شباى محرم توو كوچه خيابون علم داشته باشه 🔹يه عمره اينه آرزومون با اين آرزو غصه خورديم ايشالا ببينيم توو صحنت - دسته برديم آتيش گُر گرفته، داره در مى سوزه ببين داره محسن، با مادر مى سوزه 🔸يه سنگى رسيد و / شكست بار شيشه يكى نيست بگه فاطمه پا به ماهه گمونم كه روضه / تمومى نداره آخه بين كوچه غلاف توى راهه 🔹رو ديوار پر از رد خون و... رو چادر پر از رد پا بود تموم اينا اجر عشق - مرتضى بود شعر و سبک/ رضا تاجیک
تا که گفتم یا علی شوریده و شیدا شدم تا نجف پرواز کردم راحت از غم ها شدم قطره بودم از کرامات علی دریا شدم لایق دست دعای حضرت زهرا شدم مادر خانه به من داده مدال نوکری حیدری ام ،حیدری ام ،حیدری ام ،حیدری دین علی، توحید علی ، قبله علی، قرآن علی هل اتی و مومنون ، یاسین و الرحمان علی حق علی ، مقصود علی ، محشر علی ، میزان علی جان علی ، لیلا علی ، دلبر علی ، سلطان علی آی مردم آی مردم حب حیدر دین ماست نایب پیغمبر اسلام تنها مرتضاست کیست مردم پهلوان پهلوانان جز علی کیست مردم زاهد شب ، شیر میدان جز علی کیست آن که ذوالفقارش کرده طوفان جز علی کیست آن که قلعه را بگشود آسان جز علی مرد عدل و دانش و تقوا و رزم و اقتدار لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار هر کجای معرکه پیچیده فریاد علی نغمه هل من مبارز باز سر داده علی مرد میدان کیست اینجا ، هست آماده علی یک تنه با لشکر باطل در افتاده علی هر که با او روبرو گردد ، شود کارش تمام وای اگر شمشیر او بیرون بیاید از نیام اولیاء الله را حیدر امامت می کند کیست او که فاطمه از او اطاعت می کند عالمی را حب او اهل سعادت میکند خوش به حال آن که با نامش عبادت می کند کوری چشم کسی که جنگ دارد با علی نیست در عالم امیرالمومنین الا علی نه به دنبال حکومت بود نه دنبال نام کم محلی بر ضعیفان بود بر حیدر حرام دارد او دِین بزرگی گردن شاه و غلام دشمنش هم گفته بی حیدر شود کارم تمام کیست او از دشمنش مشکل گشایی می کند تا قیامت دور او عالم گدایی می کند می نویسم کوری چشمان هر کافر ، غدیر از تمام روزهای سال بالاتر غدیر وقت عیدی دادن زهرا و پیغمبر غدیر می کنم تجدید بیعت با ولایت در غدیر من کی ام ، شکر خدا هستم نمک گیر غدیر چشم در راه ظهور آخرین تیر غدیر محمد حسین رحیمیان
. عباس دلجو داریم همچو خامنه‌ای تا که رهبری ما را هراس نیست، زکید ستمگری داریم تا سپاه و بسیج، دلیر و شیر از روبهی چه باک، کند گر که خودسری لطف خدا و عنایت مهدی فاطمه دارند تا به روز ابد، سایه گستری چشمی که بد نگاه کند، کور می‌شود خون شهید ساخته این‌گونه کشوری در خون تپید مالک اشتر، ولی چه غم دارد سپاه سید علی، باز لشگری گویید علی، به ابروی خود خم نیاورد سردار فضلی است، چو عمار دیگری داریم ما سلامی و قاآنی شجاع داریم حاجی‌زاده، نقدی و کوثری اندام دشمنان، همه می‌لرزد از هراس وقتی که نام این همه سردار، می‌بری ایران به خود ببال، به کوری چشم خصم عین الاسد زحلقه درآمد به اخگری دلجو شب عیادت جانباز قهرمان سردار علی فضلی و چنین دلاوری بیتی سرود و گفت که فضلی عزیز سردارها گل‌اند، تو یک نور دیگری @emame3vom .
. لعنت بر لایک❤️ خانوادمم میدونن که دوسه ساله اینستاگرام ندارم... زحمت مدیریت صفحه منو محسن و محمد و حسن میکشن... (البته با کمال افتخار ، به جرم عاشقی حاج قاسم بسته شده و دوباره یکی دیگه باز کردن) من‌ میگم : کاش کسی که اینستاگرام رو اختراع کرد براش قابلیت لایک نمیذاش .. ما رو بیچاره کرده لایک ها... معتقدم روز قیامت باید بابت برخی لایک هامون پاسخگو باشیم.. ما با لایک ها (یا بهتره بگم رای هامون) برخی افراد رو پر رو میکنیم .. چرا برخی سلبریتی ها احساس گندگی میکنن؟ والله قسم لایک های من و تو بهشون اعتماد به نفس کاذب داده.... چرا باید خانمی مث مهناز افشار به خودش اجازه بده دل فرزند شهید بزرگ، سردار سلیمانی رو برنجونه؟ چی باعث شده که او احساس بزرگی کنه؟ چی باعث شده که حسن آقامیری به جای فعالیت های جهادی (مث آقایون انجوی نژاد و بی آزار تهرانی) بشینه تو خونه و فقط حرف بزنه ؟ چی باعث شده او خودش رو در حدی بدونه که بخاد پیرامون هر چیزی ابراز نظر کنه ؟ خواهشا من و تو که بدون تامل پست افراد رو لایک میکنیم ادعای "سلیمانی" شدن نکنیم‌‌.. کربلایی مجتبی رمضانی .
4_5841182640983508629.mp3
14.26M
#حاج_علی_انسانی #فاطمیه جلسه 27 دی ماه 1398 بیت حاج علی #انسانی @emame3vom
. به التماس نگاه یتیمهای خودت به دستهای کریمانه ی دعای خودت بیا دوباره دعا کن ولی برای خودت برای پهلو و بازو و دست و پای خودت فقط برای نرفتن دعا کنی؛ باشد؟ برای بی کسی من دعا کنی؛ باشد؟ همینکه دیدمت از صبح بهتری امروز به سفره نان خودت را می آوری امروز دوباره دست به پهلو نمی بری امروز نگو به فکر جدایی ز حیدری امروز که گفته پیرشدی یا جوانیت رفته خدای من نکند، مهربانیت رفته؟  تو بار رفتن بستی، علی حلال کند؟! تو بین بستر هستی، علی حلال کند؟! تو بین شعله نشستی، علی حلال کند؟! تو بین کوچه شکستی، علی حلال کند؟! تو را به جان حسینت نگو حلالم کن از این غریب بخر آبرو، حلالم کن کمی مراقب خود باش... فکر جانت باش به فکر من نه... کمی فکر کودکانت باش تو باش! با تن زخم و قد کمانت باش بمان و قدرت زانوی پهلوانت باش همان که بست در این خانه دست حیدر را مخواه باز ببیند شکست حیدر را خدا نکرده به تابوت مرگ تن دادی؟ که دست بی کسی ام را به دست من دادی اگر به دخترکت چند تا کفن دادی بگو برای حسین از چه پیرهن دادی؟ چرا که بر بدنش پیرهن نمی ماند نه پیرهن که برایش بدن نمی ماند محمد بیابانی
سلام. بعضیا از ساعت ۹ صبح که لحاف رو میزنن کنار، از بصیرت میگن و می نویسن، اما نمیدونن ،دارن نفرت میکارن و تفرقه برداشت میکنن... . تاکید میکنم"بعضیا" مثلا همه زندگی شون شده کوبیدنِ دولتِ مستقر و ناخواسته غیبت و تهمت. بابا .. ذوب در ولایت ،حاج قاسم بود، که از رهبری نه جلو زد و نه عقب موند. آخه رییس دولت ، روز تعطیل اومده نمازجمعه که مثل همه بگه پشتِ رهبریه، حالا اشتباه هم داره... این دیگه داستان درست کردن داره ..که چرا زود رفت، چرا ....چرا... بابا رفت تازه پشت دوربین و از اهمیت این نماز جمعه وحدت آفرین و دشمن شکن حرف بزنه... خلاصه این نمیشه که ما از اول صبح یه نفر و یک تفکر رو که حامیانی در جامعه داره بکوبیم و بعد ، بابت هر حرف و حرکتشون داستان پردازی کنیم... خدا رو در نظر داشته باشیم... و اینکه آدما دارن بااین رفتار متضاد ما از دینِ خدا فاصله میگیرن ... باید ببینیم سهم ما در این افتراق چقدره... والسلام
4_5926974230469018943.mp3
39.65M
#فاطمیه ◾️السلام علیک‌یا فاطمه الزهرا◾️ @emame3vom 🎤 #حاج_علی_انسانی 📜روضه حضرت زهرا(س) ای خدا روز جزا جز تو کسی قاضی نیست مادرم زان دونفر تا به ابد راضی نیست
. ببین می توانی بمانی،بمان عزیزم تو خیلی جوانی،بمان تو هم مثل من نیمه جانی،بمان زمین گیر من آسمانی،بمان اگر می شود می توانی،بمان چه شد با علی همسفر ماندنت چه شد پای حرف پدر ماندنت چه شد ماجرای سپر ماندنت پس از قصه ی پشت در ماندنت ندارد علی هم زبانی،بمان ممنونم اگر نروی،می میرم اگر بروی من ماندم و زینب تو،خون می چکد از لب تو بدون تو غم بی عدد می شود برای علی بی تو بد می شود نرو که غرورت لگد می شود و این سنگ،سنگ لحد می شود چه کم دارد این زندگانی،بمان چرا اشک را آبرو می کنی چرا چادرت را رفو می کنی چرا استخوان در گلو می کنی چرا مرگ را آرزو می کنی تو باید غمم را بدانی بمان ببین می توانی بمانی،بمان عزیزم تو خیلی جوانی،بمان به التماس نگاه یتیم های خودت به دست های کریمانه ی دعای خودت بیا دوباره دعا کن ولی برای خودت برای پهلو و بازو و دست و پای خودت فقط برای نرفتن دعا کنی،باشد برای بی کسی من دعا کنی ،باشد همین که دیدمت از صبح،بهتری امروز به سفره،نان خودت را می آوری امروز دوباره دست به پهلو نمی بری امروز نگو به فکر جدایی ز حیدری امروز که گفته پیر شدی یا جوانی ات رفته خدای من نکند مهربانی ات رفته تو بار رفتن بستی علی حلال کند تو بین بستر هستی علی حلال کند تو بین شعله نشستی علی حلال کند تو بین کوچه شکستی علی حلال کند تو را به جان حسینت نگو حلالم کن از این غریب بخر آبرو حلالم کن کمی مراقب خود باش فکر جانت باش به فکر من نه کمی به فکر کودکانت باش تو باش با تن زخم و قد کمانت بمان و قدرت زانوی پهلوانت باش همان که بست در این خانه دست حیدر را مخواه باز ببیند شکست حیدر را خدا نکرده به تابوت مرگ تن دادی که دست بی کسی ام را به دست من دادی اگر به دخترکت چند تا کفن دادی بگو برای حسین از چه پیرُهن دادی چرا که بر بدنش پیرُهن نمی ماند نه پیرُهن که برایش بدن نمی ماند حاج محمود کریمی اصفهان
Karimi-Shab3Fatemieh1-21392[05].mp3
6.23M
ببین میتوانی بمانی بمان عزیزم تو خیلی جوانی بمان #آموزش_مداحی #نوحه سینه زنی(حضرت زهرا) #درآهنگ #بیات_اصفهان #حاج محمود کریمی ♨️ @emame3vom 👈
. 🏴مطالب فاطمیه ۹۸ ◼سر حسين علیه‌السلام در دير راهب و زيارت حضرت فاطمه علیهاسلام از آن عَنْ أبی سعیدِ الشّامی ، قالَ : کنتُ یَوماً مَعَ الکفرةِ اللِّئامِ الَّذینَ حَمَلُوا الرؤُوسَ وَ السَّبایا إِلی دمشقِ ؛ فَوَصَلوا إِلی دِیْر النَّصاری . قالَ : فَلَمّا نَظَر القِسّیسُ إِلی رَأسِ الحُسینِ و إِذا بالنّور ساطِعٌ منه إِلی عَنانِ السَّماء ، فَوَقع فی قَلبِه هَیْبةٌ منه . فقال القِسّیسُ : دِیْرنا ما یَسِعُکم بَلْ ادخُلوا الرؤُوسَ و السَّبایا إِلی الدِّیرِ و حیطوا بِالدیرِ مِنْ خارِجٍ فإذا دَهَمَکم عدوٌّ قاتِلوه و لا تکونُوا مضطرِبین عَلی الرؤُّوسِ و السَّبایا . فَاسْتحسَنوا کلامَ القسّیس و قالوا : هذا هُو الرّأیِ . فَحَطّوا رأسَ الحسینِ فی صندوقِ و قَفَلوه وَ أَدخَلوه إِلی الدِّیرِ وَ النساءَ و زینَ العابدینِ و جَعَلوهُم فی مکانٍ یلیقُ بِهم. ثُمَّ إنَّ صاحِبَ الدیرِ أرادَ أنْ یَری الرأسَ الشَّریفِ و جَعَلَ یَنْظُرُ حولَ البیتِ الَّذی فیه الصَنددقُ – و کاَن له رازونةٌ – فحَطّ رأسُه فیها، فرأیَ البیتَ یَشرِقٌ نوراً و رأیَ أنَّ سقفَ البیتِ قد انشقَّ وَ نَزلَ مِنَ السّماءِ تَختَ عظیم، و إذا بِإمرأهٍ أَحَسَنَ مِن الحُورِ جالِسَةً علی التَّختِ و إِذا بشخصٍ یصیحُ : أَطْرقوا و لا تَنْظُروا، و إِذا قَدْ خَرجَ مِن ذلک البیتِ نساءٌ ... قال : فَأخرِجْنِ الرأسَ مِن الصندوقِ وَ کلٌّ مِن تلک النساءِ واحدةٌ بَعدَ واحدةٌ یُقبِّلنَ الرأسَ الشّریفِ . فَلَمّا وَقَعتِ النوبةُ لمولاتی فاطمة الزهراء عَلَیها سَلام غُشِی علیها و غُشِی صاحبُ الدیر، و عادَ لا یَنظُر بالعینِ بَل یَسْمَعُ الکلامَ، و إذا بقائِلة تقول: السلامُ علیک يا قتیلَ الأُمِّ ، السلام علیک یا مظلومَ الأُمِّ السلام علیکَ یا شهیدَ الأُمِّ، لا یَتَداخَلک همٌّ و لا غمٌّ، و إنَّ اللهَ تعالی سَیفرِجُ عنّی و عنکَ؛ یا بنیَّ! من ذا الذی فرَّقَ بینَ رأسِک و جَسدِک ؟ یا بنیَّ ! مَن ذا الّذی قَتَلک و ظَلَمَک؟ یا بنیَّ! من ذا الّذی سُبی حَریمُک؟ یا بنیَّ! مَن الذی أَیتم أطفالَک. ثمَّ إِنَّها بَکَتْ بکاءاً شدیداً. فلمّا سَمِع الدیُرانی ذلک إِندَهَشَ وَ وقَعَ مَغْشِیّاً علیه. ابو سعید شامی می‌گوید: روزی همراه کفار پستی که سرهای شهدا و اسیران را به شام می بردند، بودم. پس به کلیسای مسیحیان رسیدند. هنگامی‌که قسیس به سر امام حسین علیه‌السلام که نوری از آن به سمت آسمان ساطع بود نگريست، هیبت آن حضرت در قلبش واقع شد. قسیس به آن‌ها گفت: دیر ما به اندازه ی جمعیت شما بزرگ نیست. سرها و اسیران را وارد دیر کنید و از بیرون دیر را احاطه کنيد. اگر دشمنی حمله نمود او را بکشید و به خاطر سرها و اسیران نگران نباشید. آن‌ها کلام قسیس را پسندیدند و گفتند این نظر خوبی است. پس سر حسین علیه‌السلام را داخل صندوق قرار داده و قفل نمودند و همراه زنان و امام زین‌العابدین وارد دیر کردند و آن‌ها را در مکانی که تحت نظر داشته باشند قرار دادند. صاحب دیر خواست تا سر مطهر را ببیند و به خانه ای که صندوق در آن قرار داشت نگاه می‌کرد. او رازیانه اى داشت كه سر را در آن پیچید. در آن هنگام نورخانه را فرا گرفته و سقف خانه شکافته شد و از آسمان تختی بزرگ فرود آمد. ناگهان زنی که از حوری ها نیکوتر بود بر آن تخت نشست و شخصی فریاد می‌زد: راه باز کنید و نگاه نکنید. در آن لحظه از آن خانه زن‌هایی خارج شدند. آن زن‌ها سر را از صندوق بیرون آوردند و هر کدام یکی پس از دیگری سر شریف را می‌بوسیدند. هنگامی‌که نوبت به مولای ما فاطمه زهرا علیها سلام رسید، حضرت غش كردند و صاحب دیر نیز غش كرد. راهب با چشم نمی‌دید بلکه تنها کلام و سخن آن‌ها را می‌شنید که گوینده‌ای می‌گفت: سلام بر تو ای کشته ی مادر! سلام بر تو ای مظلوم مادر ! سلام بر تو ای شهید مادر! ناراحتی به خود راه مده و غصه نخور. زیرا خداوند در آینده فرج من و تو را می‌رساند. ای پسرم چه كسى بین سر و بدنت جدایی انداخته است؟ ای پسرم چه کسی تو را کشته و به تو ظلم روا داشته است؟ ای پسرم! چه کسی خانواده ات را به اسارت در آورده؟ ای پسرم چه کسی اطفال و کودکان تو را یتیم كرده است؟ سپس به شدت گریست. هنگامی‌که صاحب دیر این کلام را شنید، مدهوش شد و غش کرد. 📚منابع: الدمعة الساکبة، جلد ۵، صفحه ۷۰ 👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۶۰ .