.
#فاطمیه ۲۰دی ۹۸
📋#قبولکنتومراتاکهمستجابشوم
#سبک #مناجات
#سبک #روضه
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قبول کن تو مرا، تا که مستجاب شوم
دوباره گریه کنِ مادرت حساب شوم
مرا خرابِ خودت کن، خرابِ غیر نکن
ز محضرت بروم هر کجا، خراب شوم
به هر دری که زدم قبل تو جواب شدم
به هر دری بزنم بعد تو جواب شوم
خودت کشیدیام از چاه معصیت بیرون
نخواستی که زمینگیرِ منجلاب شوم
بیا که سوختم از درد دوریات عمری
بگو چقدر، بگو تا به کی عذاب شوم؟
@emame3vom
بیا که سوختم از درد دوری ات عمری
بگو چقدر، بگو تا به کی عذاب شوم؟
به برکت نظرت، در عزای فاطمیه...
دوباره نوکر این خانه انتخاب شوم
زمان روضهی سخت بتول، چون اسپند
میان شعله ی آتش پر التهاب شوم
چه عاشقی است که با درد، فاطمه میگفت
فدای غربت و اشکِ ابوتراب شوم
برای اینکه نبندند دست حیدر را
به خون سینهی خود پشت در، خضاب شوم
سریع فضه بپوشان رخ کبودم را
علی خجل بشود، از خجالت آب شوم
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
@emame3vom
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
.
📋#روایتمظلومیتحضرتعلیوامامزمان(عج)
#متن_روایت / *بخش اول صوت*
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
#کرامات
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اون عالم بزرگوار میگه توو عالم رویا خواب حضرت زهرا رو دیدم، یا توو عالم مکاشفه نمیدونم.
میگه بی بی بهم فرمود: فلانی در زمان علی، در زمان من فاطمه توو همه ی مردم شهر مدینه، غریب تر از علی پیدا نمی شد...
کار به جا بی رسید علی من و سوار بر مرکب می کرد از این خانه به اون خانه، در خونه هارو می زد اما هیچ کس جواب علی رو نمی داد.
همه می گفتن باشه فردا میایم کمکت می کنیم.
میگه: آخرین خانهای که علی در زد، سعد در و باز کرد رو کرد به بی بی صدازد: دختر پیغمبر، این همه رفتی این طرف و اون طرف کسی هم جواب داد یا نه؟!
بی بی یه نگاهی بهش کرد گفت: نه احدی جواب ما رو نداد...
سرش و پایین انداخت گفت منم نمیام.
فلذا بیبی به اون عالم فرمود: فلانی در زمان شما غریب تر از پسرم مهدی پیدا نمیشه...
' من اینجوری میگم '
شاید از این جلسه به اون جلسه هی میره دنبال چهار تا یار می گرده پیدا نمیشه
گل نرگس بیا بیا، گل نرگس بیا بیا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
.
.
📋#ازعمدمادروپیشپسر زدن
#متن_روضه / *بخش دوم صوت*
#روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بریم توو کوچههای مدینه، بریم محلهی بنیهاشم، بریم دنبال مادر.
ایشالله هیچ مادری جلو بچههاش زمین نخوره...
ایشالله هیچ پسری نبینه، آخه پسرا غیرتی ان
ایشالله هیچ کدوم از این اراذل و اوباش جلو مادری و نگیرن...
' امشب میخوام براتون قصه بگم، '
یکی بود یکی نبود غیر و از خدا و زهرا و حسن توو کوچهها کسی نبود...
کوچه ای تنگ و ...
یه مادری بود خیلی مهربون بود، یه مادری بود خیلی جوون بود، تازه هجده سالش شده بود
توو خونه بچههای قد و نیم قد داشت،
تازه یه بچه هم توو راه داشت، اسمش محسن بود. چه زندگی خوبی داشت،
یه شوهری داشت فاتح خیبر بود، یه شوهری داشت اسمش علی بود.
@emame3vom
یه روز برا احقاق حقش، برا گرفتن حقش دست یکی از بچه هاش و گرفت، دست پسر بزرگترش که اسمش حسن بود و گرفت، گفت حسن جان بیا بریم دنبال من.
اینقدر این پسر بزرگش خوشحال شد، مادر رو من حساب کرده به من میگه بیا دنبالم...
از عمد مادر و پیش پسر زدن ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
.
.
#روضه بسیار جانسوز _ حضرت زهرا سلام الله علیها _ حجت الاسلام #میرزامحمدی
#فاطمیه
السلام علیک یا ایتها الصدیقة الشهیدة ، المغصوبة حقها ، و الممنوعة ارثها ، و المقتول ولدها و المکسورة ضلعها و المظلوم بعلها
رنگ پاییز ، به دیوار بهاری افتاد
بر در خانه ی خورشید شراری افتاد
فاطمه ظرفیت کل ولایت را داشت
وقت افتادن او ، ایل و تباری افتاد
تکیه بر در زدنش دردسرش شد به خدا
او کنار در و در نیز کناری افتاد.....
"و ضرب الباب برجله فکسره..."
آنقدرضربه ی پاخوردبه در تا که شکست
*شماها کنایه فهمید ، ببینم ازین مصرع چی می فهمید؟*
آنقدر ضربه ی پاخوردبه در تا که شکست
آنقدر شاخه تکان خورد که باری افتاد ....
*یه وقت دیدن صدا زد "یا فضه خزینی قتل والله ما فی احشایی....."
از وقت افتادنش رو زمین ، تا فاصله به هوش آمدنش ، نمیدونم چقدر طول کشید؟!! اما به محض اینکه به هوش اومد پرسید علی رو کجا بردن....؟ اومد میان مسجد ، چی جوری اومد دیگه نپرس" تازه محسنش سقط شده بود، هنوز از پهلو و سینه ش خون جاری بود یا صاحب الزمان ببخش آقا ، ما هم نمیخوایم بدونیم مادرت چه جوری آمد ،آمد هر جوری بود آمد ، دید یه شمشیر برهنه ، بالاسر امامش گرفتن ... دستان امامشو بستن ، پیراهن امام رو کشیده بودن بالا ، تا سر و گردن امیرالمومنین که خود بی بی فرمود : "استحقروا ابا الحسن بعد رسول الله" هی میگن علی بیعت کن ، آگه بیعت نکنی "نضرب عنقک" گردنت و میزنیم ، چه کرد؟ "فخَرَجَتْ فَاطِمَه وَاضِعَهً قَمِیصَ رَسُولِ اللَّهِ عَلَى رَأْسِهَا" پیراهن پیغمبر رو رو سرش گذاشت "آخِذَهً بِیَدَیِ ابْنَیْهَا" دست حسن و حسینش رو گرفت "فصرخت و هی تبکی و تصیح" هی می گفت تو گریه هاش "خلّوا عن ابن عمّی ... خلّوا عن ابن عمّی ..." هر چه ناله زد دید خبری نمیشه ، دست به معجر برد*
غیرت معجر او دست علی را وا کرد
همه دیدند سقیفه به چه خاری افتاد...
@emame3vom
*سلمان میگه دیدم ستون های مسجد شروع کرد به لرزیدن ، امیرالمومنین فرمود سلمان بلافاصله خودتو برسون به فاطمه ، بگو فاطمه جان اگه نفرین کنی یه جنبنده دیگه رو زمین نمیمونه... تو دلت میخوای بگی کاش نفرین میکرد ، اما من میگن اگه نفرین میکرد ما کجا براش گریه میکردیم" ممنونتیم بی بی جان ... تا سلمان پیغام آورد یه جمله ای به سلمان فرمود ، فرمود : "یریدون قتل علیّ ما علیّ صبرٌ" سلمان اینا میخوان علی مو بکشن ، من تحملشو ندارم ،اجازه نداد سر سوزنی آسیب به امام زمانش برسه،من میخوام بگم فاطمه جان اینا اراده ی قتل علی رو کردن، بیست و پنج سالم نتونستن جسارتی کنند به این معنی، تو طاقت نیاوردی، دست به معجر بردی.... آخ لایوم کیومک یا اباعبدالله.... وقتی از بلندی اومد کنار قتلگاه دید همه دارند نگاه میکنم ،فرمود عمرسعد "ایقتل ابوعبدالله و انتم تنظرون" کاش همه نگاه میکردن مثل مسجد النبی،اما یه وقت زینب دید،شمشیرها بالا میره دیگه برنمیگرده،نیزه دارها،نیزهاشونو بلند میکنن ، دیگه نیزه هاشونو برنمیگردنن ، یکی داره زیر تیغ و تیر و نیزه ها میگه آخ جیگرم .....
هر جوری بود از قتلگاه فاصله گرفت ، اما دل زینب اینجا باقی موند ، رفت ، چه رفتنی ، همه ی آرزوش این بود هر چه زودتر برگرده بلکه بتونه مثل مادرش امام زمانشو از زیر تیغ و شمشیر نجات بده اما، امان از اون ساعتی که برگشت ، تا روز یازدهم نتونست برگرده وقتی هم که اومد دیگه خیلی دیر شده بود، اخه "فَوَجَدْتُهُ مَکْبُوباً عَلَى وَجْهِهِ وَ هُوَ جُثَّهٌ بِلَا رَأْسٍ" دید یه بدن بی سر ... مقطع الاعضا... اربا اربا تو گودال افتاده... حسین ......بابی المستضعف الغریب یا اباعبدالله...
ای مصحف ورق ورق روح پیکرم
آیا تویی برادر من نیست باورم ....
*داداش*
این غم کجا برم که زهجده عزیز خود
یک پیرهن نشانه برم نزد مادرم.....
حسین.....جان.....باالحسین یا الله ...
@emame3vom
.👇👇
.
📖 #روضه_متنی #فاطمیه
🔊 #مناجات با #امام_زمان عج و روضه مادر سادات
⚫️ شب شهادت حضرت زهرا س | #بخش_اول 🔻
*
غم تو گر نبود ، آدمی نمیماند
نه آدمی! که ملک هم نمیماند
آقا، نیازمند دو عالم، به یک اشاره توست
یعنی اگه تو بخوای من عاقبت بخیر میشم، یعنی اگه تو بخوای مادرت منو میخره، یعنی اگه تونگاه کنی کربلایی میشم، آقا دیدی گفتم یه روز به دردت میخورم، ببین روز معمول اومدم برا مادرت روضه گرفتم، شما هم فردا تو گرفتاریم بیا، نزاری چشم به راه بمونم، من برا مادرت کم خودمو نزنم
نیازمند دو عالم ، به یک اشاره توست
اگر تو ناز کنی، عالمی نمی ماند
مولا، به گریه، به گریه ی شب حجران کشیدگان سوگند
قسم قسم بلندیه بالاست، یعنی به همه اونایی که شبا تا صبح برا اومدنت گریه کردن
به گریه شب هجران کشیدگان سوگند
اگر دمی تو بخندی، غمی ، نمی ماند
(اباصالح، بابات شده، خونه نشین)2 (سادات برا بعدیش منو ببخشن)
اباصالح، مادرتون خورده زمین
وای جونم به این گریه کن، احمدلله آرزمون بود خدمت آقامون برسیم برا روضه مادرش، همینجور که نمیشه، الآن بگو اومدم پیش یه پرچم دار فاطمیه،یه نفری پرچمو برداشته، آره پرچم فاطمیه رو برداری کمر خم میشه، این جماعتی که اومدن از دم این در رد شدن، دیدن یه نوکر گریه کن نشسته، روضه رسمیت گرفته، آقا میاد، ایشالا دم در وایسادی، مگه میشه پسر برا مادر نیاد، چطور مادر برا پسر میاد
گفت دورو بر حرم امام حسین خونه داشت، (خوب دل بدید)، مجاور حرم آقا (قدیم حالا نه، هنو حرم به این شکل نشده بود)، یه پول و پله جمع کردن خونه ها رو بخرن حرم بزرگ بشه، یکیشون امام حسینی تر بود گفتن اینو آخر میریم میخریم، خونه ها رو خریدن، آخر اومدن در خونه این مرد، احوال پرسی این ورا، گفتن اومدیم خونتو برا حرم بخریم، یه نگا به اینا کرد، خونه منو؟، آره، گفت نمیفروشم، یکی دوبار اصرار دیدن میگفت نه نمیفروشم، اینا بر گشتن از فردا عمله آورد بنا آورد نقاش اورد خونه رو نوسازی کرد، به گوش حرمی ها رسید ناراحت، تا شنید خونشو میخایم رفت باسازی کرد، بعد یه هفته جارو زدن کارگرا اومدن بیرون، کلید و برداشت بدو اومد حرم، هنو خونمو میخاین؟ آره اما تو خونتو درست کردی، گفت آره حالا خونمو میدم ، ما چیز خراب به حسین نمیدیم، چی میخام بگم، امروز بگو آقا دیدم دلم یخورده خرابه، شنیدم روضه مادرته، آوردم روضه، دلم جلا بگیره، اگه به کارت اومد مال تو...
دست تو مرحم زخم ، همه شه پرها
از کرامات تو گویند سر منبرها
(بانوی، آسیه و ساره و مریم زهرا)2
نه یجوری باید صداتو خرج کنی، تو امروزی قمی، قم المقدسه، کنار حرم این خانم، یجوری خرج کن خودتو، شما اهل منبر به ما اینا رو گفتید فردا قیامت دارن حسابتو میزنن خوب روز شهادتم که مدینه بودی، مدینه نبودم قم بودم، یه خانم میاد ما دیدیم دلت مدینست، گفتم برات مدینه نوشتم، تا شما هستید نباید بزارید امام حسن داد بزنه، امروز روزشونه، امروز بیاید زیر بغلای حسینو بگیرید
بانوی، آسیه و ساره و مریم زهرا
که کینزان تو، هستند همه دخترها
بی بی جان نه، نه فقط ام ابیها، به شما باید گفت
مادر خلق خدا، مادر پیغمبرها
غلط کرد زدت خانم، تا چشم کار میکنه بچه سید نشسته، من چی بگم جلو بچه های حضرت زهرا، مادرتونو زدن، انگار بد هم زدن، مادرتون راه نمیتونست بره، ای نامرد، تنها گیر آوردی، حالا یه همچین غلطی کردی، جلو پسر، مادر نمیزنن، موهاش سفید شد امام حسن، امروز مادرتون از صبح خودش کاراشو کرد، فضه میگه دیدم دم ظهر، خانوم وسط حجره غش کرد، آه، من همونطور، که سید اولاد حضرت زهرا روضه رو برد یه جا، منم میبرم
بی بی جان، همه چو ارباب، سرم را به کف پات نَهَم
مثل امروز، اومد تو حجره دید هر کی صورت یجا گذاشته، امام حسن صورت رو صورت، زینب صورت رو سینه، اومد پایین پا، منو نگاه، اومد پایین پا، پارچه رو زد کنار، صورتو گذاشت کف پا، منو ببین، صدا میزد یا اُمّاه، یا اُمّاه، سر آورد بالا دید نگاه نمیکنه، دوباره زد یا اُمّاه، یا اُمّاه نگاه کرد دید چشماش وا نشد، بغضش ترکید، صدا زد مادر، تا حالا نشده بود، حسین صدات بزنه، تو جوابشو ندی، کاش این ماجرا همین جا تموم میشد، اینجا مادر جواب پسرو نداد، کربلا، هلال میگه دم گودال، دیدم داره بیرون میاد، سرتا پاش خونیه، زیرعبا چیزی قایم،( بعضی ها امامه برداشتن، یا الله)، دست و پاش میلرزه، گفتم تو که کارتو کردی، چرا دست و پات میلرزه، صدا زد هلال، داشتم، میبریدم ، صدایی شنیدم، فریاد بُنَیّه، بُنَیه، بُنُیه، حسین، حسیـــــــن
#مناجات_با_امام_زمان_عج
#روضه_حضرت_زهرا
#حکایت
.
.
حدیث انتخاباتی...
🔷شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید:بین دو حاکم در تردیدم، چه کنم؟
امام فرمودند: عادل ،صادق، فقیه و با تقواترین را انتخاب کن.
- اگر به تشخیص نرسیدم؟ امام فرمودند: ببین افراد متدین به کدام مایلند؟
-اگر نفهمیدم؟
🔹امام فرمودند: بنگر مخالفان آیین ما کدام را بیشتر می پسندند، او را کنار بگذار و ببین کدام بیشتر آن هارا خشمگین میکند، او را برگزین.
🚩(اصول کافی،ج۱،ص68)
خلاصه:
✅ اگر #خودت به تشخيص رسیدی به اصلح راي بده"فارغ از تخریبهای چپ و راست"
✅ اگر نرسيدي ببين #مومنين به چه تشخيصي رسيدند،به اجماع مومنین راي بده
✅ اگر نرسيدي، ببين #مخالفان_دين به چه تشخيص رسيدند به فردی غیر از اون راي بده
و اما نكته مهم: #راي_بده تا همچنان مجلس در راس امور باشد.
#انتخابات
@emame3vom
.